تاریخ سند: 4 مهر 1352
موضوع : حزب ایران نوین
متن سند:
به : 20 ه 22
از : 20 ج شماره : 1487 /20 ج
بعدازظهر مورخه 26 /6 /52 حوزه شماره 175 حزب ایران نوین در محل
حوزه تشکیل گردید.
ابتدا آقای باقری سؤال کردند در کنفرانس رامسر شاهنشاه
آریامهر فرمودند «روش ما نه کمونیستی است و نه سرمایه داری بلکه روش
خاص خود ماست» لذا
برای اینکه ما مرتکب اشتباه
نشویم لازم است که این دو
روش (مارکسیسم و
سرمایه داری) را بشناسیم تا
بتوانیم از ضعفها و جنبه های
مضر هر دو روش مصون
بمانیم و در عین حال از
جنبه های انسانی و انقلابی
هر دو اسلوب بهره مند
گردیم و من به این ترتیب به
کنه فرمایشات شاهنشاه
آریامهر پی نبرده ام مسئول
حوزه لطفا راهنمایی
فرمائید.
لذا سؤال را مطرح
می کنم.
مارکسیسم و
سرمایه داری و اختلاف آنها برای ما تشریح شود به ویژه آن که حوادث خونین
شیلی یعنی یک کشور سرمایه داری و سقوط نخست وزیر قانونی آن اشکال را
بیشتر کرده که چگونه اولاً رژیم سرمایه داری آن هم وابسته به سرمایه داری
فردی به ریاست جمهور انتخاب شود و از آن عجیب تر آن که با عمل غیرقانونی و
کودتای نظامی سران ضد دموکرات ارتش دکتر سالوادر آلنده، و گروه کثیری از
عناصر میهن پرست کشته شوند.
هم مسلک آزمون چنین پاسخ داد : لزوم
موضوع روز بودن حوادث شیلی و شخص دکتر آلنده1 ایجاب می کند که توضیح
علمی مختصری در این خصوص داده شود دکتر آلنده طبیب مشهوری بوده که
ثروت زیادی از راه طبابت کسب کرد و پس از مدتی مطالعه در امور فلسفی به
اجتماعیات رسید و در کشور خود به صورت یک چهره سیاسی مترقی و انقلابی
ظهور کرد.
چهره ای که دنیای پیش افتاده کشورهای آمریکای لاتین روی آن
حساب می کرد.
او تحت تأثیر عملیات فیدل کاسترو2 واقع و به سرعت مورد
تائید محافل مترقی و کارگری قرار گرفت لذا مطب خود را بست و به سیاست
پرداخت.
آلنده دچار این توهم شد که شاید راه جدیدی کشف کند که با استفاده از
اصول مارکسیسم را به جز
راه توسل به زور از راه
پارلمانتاریسم در کشور به
حکومت برسد و شاید تحت
تاثیر تز همزیستی
مسالمت آمیز خورشچف
قرار گرفت و یا به نظرات
(تولیاتی) رهبر فقید
بزرگترین حزب کمونیست
کشورهای سرمایه داری
توجه پیدا کرد) و
می خواست ثابت کند از
طریق دموکراسی پارلمان
بورژوازی رسیدن به
حکومت طبقه کارگری
عملی است آلنده مخالف
بود که صنعت در آن کشور به وسیله بورژوازی بوجود آید و از طرفی سوسیالیزم
علمی تصریح می کند «گفته مارکس» در کشورهای سرمایه داری صنعتی که طبقه
کارگر چرخ صنعت را می چرخاند امکان برقراری حکومت دیکتاتوری
پرولتاریا امکان پذیر است.
کما اینکه پیش بینی کرده بود در کشورهای انگلستان
ـ فرانسه ـ آلمان و ایتالیا انقلاب مارکسیستی باید رخ دهد.
خرسندی مارکس از
این بوده که پرولتاریا حرکت ضد بورژوازی را تشخیص می دهد مارکسیسم
طرفدار اعمال قدرت پرولتاریاست لذا یگانه راه پیروزی را علیه قدرت
حکومت، خرد کردن ماشین حکومت.
سرمایه داری و قیام مسلحانه می داند.
البته مارکسیسم بعدا تکامل یافت و تجربه انقلاب اکتبر 1917 روسیه ثابت کرد
که فقط در کشورهای صنعتی پیشرفته نیست که پرولتاریا می تواند ماشین
حکومت را خرد کند و دیکتاتوری طبقه کارگر را اعمال نماید نظریه
مسالمت آمیز خروشچف در مورد قیام مجارستان و چکسلواکی چگونه توجیه
می شود چه تصریح می کند، که نظریه مسالمت آمیز این نیست که سرمایه داری بر
سیستم پرولتاریا پیروز شود.
در این هنگام است که ماشین جنگی پرولتاریا به
حرکت درمی آید چه این ارتش حافظ منافع پرولتاریا می باشد و اشغال
چکسلواکی و مجارستان را مسئله داخلی می داند اگر آلنده به نتیجه می رسد تمام
نظرات مارکس یا لنین ـ استالین3 و دیگران از بین می رفت در مارکسیسم و
لنینیسم و حتی مائوئیسم آنتی تز باید از اعمال قدرت نظامی استفاده کند که
مارکس در جلد دوم کاپیتال تصریح می نماید.
اشتباه این است که با حالت
مخالف مارکسیسم و از راه های غیرمارکسیستی نمی توان به مارکسیست رسید.
تز خروشچف سازشی است در مقیاس این جهان بین دو قدرت پرولتاریا و
سرمایه داری جهانی یا امپریالیسم در مقیاس داخلی به عبارت دیگری انتاگوبیزم
مارکسیسم به وسیله تز خروشچف شکسته نمی شود و تصریح می کند دنیای
کمونیسم همه خصوصیات خودش را حفظ می کند و در کنار سرمایه دار قرار
می گیرد چه برای پیشرفت کمونیسم به جنگ جهانی نیاز نیست و هر چه جنگ
جهانی به عقب برود پیروزی نزدیکتر می شود لنین در این قسمت از نظرات
مارکس تجدیدنظر کرد و گفت «کمونیسم در آنجا زودتر موفق می شود که زنجیر
امپریالیسم (حد نهایی سرمایه داری ما سست تر باشد) او دکترین مارکس را
غنی تر کرد و برخلاف نظر مارکس کشور عقب مانده زراعی روسیه نیز دارای
حکومت دیکتاتوری طبقه کارگر گردید.
لنین در کتاب یک گام به پیش و دو گام
به پس صریحا می گوید که دهقانان نقش اصلی در پیشبرد انقلاب ندارند و به
صورت ذخیره انقلاب محسوب می شوند و شعار وی (پرولتاریای جهان متحد
شوید) می باشد.
مائوتسه تونگ4 این اصل را به هم می ریزد و توده های دهقانی
را به حرکت درمی آورد و از کریتنانگ که تحت رهبری سون یاتسن5 تشکیل
شده سود می برد و راه پیمایی عظیم و تاریخی را آغاز می کند و با تکیه بر دهقانان
مسلح در طی ده سال از استان نیان در مرکز هندوچین خود را به شمالی ترین نقطه
چین که با اتحاد شوروی همسایه است می رساند و چیانگ چک6 به سرمایه داری
پناه برد و فکر کرد پیروز می شود در اینجا نیروی ضربتی انقلاب صددرصد دهقانی
بود.
کارگاهها خوابیده و روستاها قیام کرده بودند.
اصل جدید مائوتسه تونگ «هر
کجا ظلم بیشتر باشد و هر فردی که ظلم را بیشتر احساس کند و ضربات شورش
شلاق را بیشتر حس نماید زودتر قیام می کند».
...
.
آزمایش آلنده در شیلی یعنی خلق
حکومت مارکسیستی از راه پارلمانتاریسم خلاف هر نوع منطقی بود این آزمایش
مخالف برداشت صحیح منطقی و علمی امروزه بشر است چه صاحبان قدرت به میل
خود مایل نیستند از قدرت خود انصراف کنند مانند دیکتاتورهای انتخابی در قدیم
که بعد از به قدرت رسیدن از قدرت چشم نمی پوشیدند.
آن عده آلنده با رای گیری
طبقه کارگر آزمایش نشد فقط از راه گوش و بحث که صاحب وسائل کار نیست
نمی توانست انقلاب کند و این می خواست یک مقدار حرکتهای سوسیالیستی بکند و
جاپای فیدل کاسترو بگذارد.
در صورتی که فیدل با تانک و زور موفق شد و قابل
مقایسه با حکومت دموکراتی بورژوازی نبود.
«آی تی تی» پول می ریزد و امپریالیسم
می گیرد...
است آلنده دچار خودخواهی شد و نمی دانست تفنگ ساچمه ای
جوابگوی مسلسل نیست.
صاحبان سرمایه داری را نمی شناسد و نمی فهمد وسایل
تولید مال بورژوازی ملی است و مقاومت می کند و اعمال قدرت هم در دو مورد
می نماید و در اعتصاب کامیون داران ارتش از مواضع آزادی دفاع می کند ارتش که
حقوق از سرمایه داران و بورژوازی می گیرد او را از بین می برد و خودکشی می کند
زیرا فقط با 36 راه اضافی موفق شده بود و اگر در طبابت...
می توانست کارهایی
انجام دهد.
نظریه شنبه ـ نظری ندارد.
نظریه یکشنبه ـ به طورکلی این گونه بحث ها و تجزیه و تحلیل در مورد تز ـ آنتی
تز و سنتز در حوزه های حزب ایران نوین خصوصا در سازمان جوانان توسط
افراد وارد و همچنین اتفاقاتی که توسط کشورهای اقمار از جمله شوروی (مثلاً
توسل به زور در چکسلواکی) ضروری و بدین وسیله می توان اذهان دانشجویان
و روشنفکران را که احتمالاً دارای طرز تفکر انحرافی می باشند روشن نمود 2ـ
موضوعی که دکتر آزمون در این سخنرانی به آن اشاره کرده است اصل جدید
مائوتسه تونگ می باشد.
«هر جا ظلم بیشتر باشد و...
» مسئله ای است که اصلح
است مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
تربیت
نظریه 20 ج ـ نظریه یکشنبه تائید می گردد.
به استحضار ریاست بخش 311 برسد
رئیس بخش 342 نشاط از طرف 18 /7 /52 به بخش 411 ارسال گردید از قبول آن خودداری
نمودند.
در پرونده کلاسه 91028 بایگانی گردد.
توضیحات سند:
1ـ سالوادور آلنده، سیاستمدار
و رئیس جمهور شیلی که در شهر
«والپارایزو» در سال 1908
میلادی چشم به جهان گشود.
او
پس از فارغ التحصیل شدن در
رشته پزشکی به کمک عده ای
از همفکرانش در سال 1933
میلادی «حزب سوسیالیست
شیلی» را تاسیس کرد.
در سال 1970 میلادی به عنوان
رهبر جناح چپ و رئیس ائتلاف
محبوب مردم، در انتخابات
ریاست جمهور شیلی شرکت کرد
و به عنوان ریاست جمهوری
انتخاب شد.
در سال 1973
میلادی نیروهای مسلح شیلی به
کمک آمریکا و به رهبری ژنرال
«پینوشه» حکومت را سرنگون
کردند و آلنده در کاخ ریاست
جمهوری کشته شد.
ر.ک : دائره المعارف مشاهیر
جهان، سروش قربانی، ص 55 و
56.
2ـ فیدل کاسترو رهبر انقلابی که
در مورخه 1926 میلادی در
استان شرقی مایاری چشم به
جهان گشود.
پدر او به کشت
نیشکر و پرورش گاو اشتغال
داشت.
کاسترو از هاوانا در
رشته حقوق فارغ التحصیل شد و
شروع به حمایت از منافع فقرا
کرد.
در 1953 وارد تشکیلاتی
انقلابی به نام «جنبش 26
ژوئیه» شد.
جنبشی که علیه
دیکتاتور فولگنچیو باتیستا
فعالیت می کرد.
کاسترو در همین ایام دستگیر و
به 15 سال حبس محکوم شد.
اما
در 1955 از زندان آزاد شد و
در مکزیک اقدام به آموزش
ارتش شورشی کرد.
در 1956
مجددا با انگیزه براندازی
حکومت وارد کوبا شد.
این
اقدام به کودتا، شکست خورد و
تنها 12 نفر از جمله چه گوارا
موفق شدند به سمت کوهها فرار
کنند.
در این زمان بود که کاسترو
آغاز به سازماندهی نیروهای
خود کرد و با حمایت کشاورزان
برای انقلاب آماده شد.
در
1959 باتیستا مجبور به فرار از
کشور شد و کاسترو، هاوانا را
فتح کرد و به مقام نخست وزیر
رسید.
هنگامی که قدرت را به
دست گرفت، در سطح گسترده ای
شروع به تغییر ساختار اقتصادی،
اجتماعی و تسویه حساب با
دشمنان قدیمی خود کرد.
کاسترو
حملات جدی خود را متوجه
ایالات متحده آمریکا کرد.
هر
چقدر روابط او با ایالات متحده
تیره تر می شد، از آن سو با
شوروی و دیگر کشورهای
کمونیستی ارتباطات دوستانه
برقرار می کرد.
در 1961
آمریکا روابط سیاسی خود را با
کوبا قطع کرد.
کاسترو خود
را یک مارکسیست لنینیست
نامید و حکومت کشور را
سوسیالیستی اعلام کرد.
در
1961 تبعیدیان و ضد انقلابیون
کوبایی که در آمریکا آموزش
دیده بودند به این کشور حمله
کردند که با شکست مواجه
شدند.
یک سال بعد موشکهای
دوربرد شوروی (سابق) در
خاک کوبا کشف شد.
کاسترو در
دهه 70 و 80 انقلاب مارکسیستی
خود را متوجه کشورهای
آفریقایی خصوصا آنگولا و
اتیوپی نمود.
وی همچنین سعی
کرد تا با دیگر کشورهای
آمریکای جنوبی که نگران
سرایت انقلاب کوبا به
کشورهایشان بودند، روابط
دوستانه تری برقرار کند.
ر.ک : دایره المعارف بزرگ
زرین، ج 2، ص 1262.
3ـ ژوزف استالین (1953 ـ
1879 م)، استالین به معنای
«مرد فولادین» نام مردی است
که سالها دیکتاتور بزرگ کشور
اتحاد جماهیر شوروی (سابق)
بود و از 1924 تا زمان مرگش
بر این کشور حکومت کرد.
او از
قدرتمندترین مردان قرن بیستم
بشمار می آید.
ژوزف ویساریو
نویچ جوگاشویلی نام حقیقی او
بود.
وی اهل گرجستان بود.
پدرش کفاش بود و مادرش نیز
رختشویی می کرد.
مادر ژوزف
آرزو داشت تا او به کلیسا ملحق
شود، به همین علت به مدرسه
مذهبی تفلیس فرستاده شد.
اما
در سن 20 سالگی به علت
داشتن افکار و عقاید انقلابی و
سوسیالیستی از مدرسه اخراج
گردید.
در دوره تحصیل به حزب
سوسیال دمکرات قفقاز پیوست
و پس از انشعاب حزب به دو
جناح بلشویک و منشویک،
به بلشویکها پیوست.
به زودی
پلیس به تعقیب او پرداخت و
چندین بار دستگیر شده و به
تبعید فرستاده شد.
وی در سال 1905 با لنین،
بنیانگذار روسیه کمونیست،
ملاقات کرد.
در سال 1917
انقلاب کمونیستی روسیه شکل
گرفت و حکومت تزار واژگون
شد و حکومت کمونیستی
جایگزین آن گردید.
استالین که
درست تا قبل از وقوع انقلاب
در شرق سیبری در تبعید بسر
می برد، شرکت چندان فعالی در
انقلاب نداشت، اما او مدیری
توانا و سیاستمداری هوشمند
بود و در دولت جدید به سرعت
پیشرفت کرد و در سال 1922 به
سمت بسیار مهم دبیرکلی حزب
کمونیست دست یافت.
لنین در 1924 درگذشت و
بلافاصله پس از آن، جنگ
قدرت برای کسب رهبری بین
استالین و تروتسکی، که مورد
توجه لنین بود، بالا گرفت.
در
سال 1929 استالین، تروتسکی
را تبعید کرد و از آن پس رهبری
شوروی را در دست گرفت،
تروتسکی در تبعید به دستور
استالین کشته شد.
در «تصفیه بزرگ حزبی» در
سال 1936، استالین بسیاری از
انقلابیون قدیمی را متهم به
تلاش برای براندازی کرد و آنها
را اعدام و یا به اصطلاح
(تصفیه» نمود.
او تمامی افسران
و مسئولان مشکوک به خیانت
را از کار برکنار کرد.
پس از پایان جنگ دوم جهانی،
روابط بین شوروی و
کشورهای غربی به تیرگی
گرایید، زیرا آنها مخالف تجزیه
آلمان بودند.
این تصمیم در
مذاکرات پوتسدام گرفته
شده بود.
استالین بر مسند قدرت
باقی ماند و با مشتی فولادین به
سرکوب دشمنانش پرداخت.
وی
در سال 1953 پس از یک حمله
قلبی در مسکو در گذشت.
ر.ک : دائره المعارف بزرگ
زرین، ج یک، ص 191 و 192.
4ـ مائوتسه دونگ، در سال
1893 میلادی در یک خانواده
روستایی متولد شد.
در سال
1911 میلادی تحصیل در
مدرسه را رها کرد و قدم به
عرصه فعالیت سیاسی نهاد.
او در
کتابخانه دانشگاه زیر نظر
«لی واژائو» به فعالیت پرداخت و
شدیدا تحت تأثیر وی قرار
گرفت.
مائو در ژوئن سال 1921
میلادی به «شانگهای» رفت و به
اتفاق گروهی از همفکرانش
«حزب کمونیست چین» را بنیان
نهاد.
در سال 1927 میلادی به
«جیانگ زی» رفت و پایگاهی
را در آن منطقه تأسیس کرد.
او و
یکصد هزار نفر از افرادش در
سال 1934 میلادی در مقابل
حمله ملی گرایان به یک
عقب نشینی تاکتیکی و بزرگ،
موسوم به «راهپیمایی طولانی»
مبادرت کردند.
ولی در سال
1963 میلادی کمونیستها و
ملی گرایان جبهه متحدی را در
مقابل تجاوز ژاپنی ها تشکیل
دادند.
مائو در سال 1949
میلادی به عنوان رئیس حکومت
جمهوری خلق چین آغاز به
فعالیت کرد و بلافاصله به اجرای
اصلاحات ارضی همت گماشت.
او چندی بعد به حمایت از کره
شمالی برخاست و در سال 1957
میلادی به مسکو رفت و از اتحاد
شوروی برای ساخت سلاحهای
هسته ای کمکهای تکنولوژیک
دریافت کرد.
ولی دو سال بعد
روابط دو کشور به تیرگی گرائید.
مائو در سال 1966 میلادی از
انقلاب فرهنگی حمایت کرد و در
سال 1972 میلادی مصالحه
تاکتیکی با امریکا را پذیرفت.
مائو در سال 1976 میلادی
درگذشت.
ـ دایره المعارف مشاهیر جهان،
سروش قربانی، نشر هامون، ص
1142 و 1143.
5ـ «سون یات سن» در خانواده
فقیر و کشاورزی در «هسیانگ
شان» (1925 ـ 1866 م) در
جنوب چین در سال 1866 به دنیا
آمد.
در جوانی مسیحی شد و در
سال 1894 نخستین پزشکی بود
که از دانشکده پزشکی جدید
هنگ کنگ فارغ التحصیل شد.
دکتر «سون» که از فقر و رنج
میلیونها چینی گرسنه رنج می برد،
به تدریج انقلابی شد و مردم را به
براندازی سلسله پادشاهی
«منچو»و برپایی حکومت
جمهوری تشویق کرد.
وی در سال 1898 اصول
ملی گرایی، دموکراسی و
سوسیالیسم را مبنای عملکرد
خود اعلام نمود.
منظور او این
بود که چین باید به ملتی مقتدر،
متحد، با دولتی مستقل همراه با
انتخابات آزاد، بدل گردد.
در سال
1912 مردم چین حکومت
سلطنتی را برانداختند و از دکتر
سون دعوت کردند تا از انگلیس
به میهن خود بازگردد.
بدین
ترتیب او نخستین رئیس جمهور
موقت جمهوری چین گردیده،
ولی خیلی زود جایش را به
«یوان شی کای» داد.
در سال
1917 دکتر «سون» بار دیگر در
مقام ریاست جمهوری منصوب
گردید، اما سران نظامی چین که
از عقاید سوسیالیستی او
می ترسیدند، وی را مجبور به
استعفا کردند.
در سال 1921 وی
برای بار سوم رئیس جمهور
کشورش گردید.
دکتر سون در
سال 1925 در پکن درگذشت.
ر.ک : دائره المعارف بزرگ
زرین، جلد اول، ص 1000 و
1001.
6ـ «چیانگ کای چک» (1975 ـ
1887 م)، وی از 1927 تا زمان
مرگ، رهبر جمهوری چین ملی
(تایوان) بود «چیانگ کای چک»
در خانواده ای بازرگان در سال
1887 در استان «زچیانگ»
دیده به جهان گشود.
وی در چین
و ژاپن به مدرسه نظام رفت.
هنگامی که در ژاپن دانشجوی
افسری بود، به حزب انقلابی دکتر
«سون یات سن» ـ بینانگذار
جمهوری چین ـ پیوست.
«چیانگ کای چک» پس از مرگ
«سون یات سن» در سال 1925
رهبر ملی گرایان چین شد.
بین
سالهای 1926 تا 1928 ارتش
ملی گرایان تحت فرماندهی وی
شمال چین را به تصرف درآورده
و زمام امور را بدست گرفت.
چیانگ در «نانجینگ» دولت
ملی تشکیل داد و در تمام
موقعیتها، قدرت را از کمونیستها
گرفت.
وی در سال 1927 به دین
مسیحیت گروید.
در جنگ جهانی دوم چین در کنار
متفقین در جنگ شرکت کرد.
چیانگ فرمانده نیروهای متفق
در چین بود.
پس از شکست ژاپن
در 1945 ،کمونیستها با کمک
شوروی قدرت را در
سرزمینهای اصلی در دست
گرفتند.
در سال 1949 پس از
شکست اعضای حزب چین ملی
(کومین تانگ) از کمونیستها،
«چیانگ کای چک» و طرفدارانش
به جزیره فُرمز (تایوان) و چند
جزیره کوچک دیگر فرار کردند.
آنها در این جزایر حکومتی
به نام جمهوری چین ملی
(تایوان) تأسیس نمودند و شهر
«تایپه» را به پایتختی انتخاب
کردند.
حمایت نظامی آمریکا
مانع حمله کمونیستهای چین به
تایوان شد.
از زمان تشکیل
دولت چین ملی (1949) تا سال
1975 «چیانگ کای چک»
رئیس جمهور و رهبر بلامنازع
تایوان بود.
تایوان تا سال
1971 عضو رسمی سازمان ملل
متحد بود.
ولی در این سال به دنبال به
رسمیت شناخته شدن چین
کمونیست از طرف سازمان ملل،
از این سازمان اخراج شد.
ر.ک : دائره المعارف بزرگ
زرین، جلد اول، ص 692 و
693.
منبع:
کتاب
منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک صفحه 359