تاریخ سند: 29 شهریور 1356
موضوع : اعلامیه تحریک آمیز1
متن سند:
شماره : 34906 /30
حدود یک ماه قبل دکتر شاپور بختیار در ملاقاتی که با یکی از دوستان خود
در تهران داشته یک نسخه اعلامیه چاپی تحت عنوان پیشگاه اعلیحضرت
همایون شاهنشاهی و به امضاء کریم سنجابی و دکتر شاپور بختیار و داریوش
فروهر بوده به دوست خود داده و اظهار نموده حدود 12000 نسخه از این
اعلامیه ها چاپ و توزیع گردیده و یک نسخه آن را شخصا به دفتر مخصوص
تحویل و رسید گرفته است.
نظریه شنبه : مفاد اعلامیه تحریک آمیز میباشد لذا عینا تقدیم میگردد.
نظریه یکشنبه : ضمن تائید نظریه شنبه و تقویم عین اعلامیه مورد بحث به
استحضار میرساند به شنبه آموزش داده شد چنانچه اعلامیه مذکور در دست
افراد مشاهده گردیده و یا اطلاع حاصل نمود کسی آن را توزیع مینماید چگونگی
را سریعا گزارش نماید.
نظریه دوشنبه : نظریه یکشنبه مورد تائید است.
سخنور
نظریه 96: نظریه دوشنبه مورد تائید است
دائره بررسی بررسی بلامانع است 3 /7
توضیحات سند:
1ـ در خرداد 1356 نامه
سرگشاده ای به امضای سه نفر از
رهبران سرشناس جبهه ملی دکتر
کریم سنجابی، دکتر شاهپور
بختیار و داریوش فروهر خطاب
به شخص شاه منتشر گردید.
محتوای نامه اعتراض ملایم به
وضع موجود و فقدان آزادیهای
سیاسی بود.
انتشار این اعلامیه
که در فضای نسبتا بازسیاسی
ایجاد شده بر اثر روی کار آمدن
جیمی کارتر در کاخ سفید در
ایران صورت گرفت.
انعکاس
نسبتا وسیعی در داخل و خارج
کشور به جای نهاد.
در واقع
انتشار این نامه نقطه آغاز دور
جدید فعالیت سیاسی ملیون در
قالب اتحاد نیروهای جبهه ملی
و سپس جبهه ملی چهارم
می باشد.
جبهه ملی چهارم
متشکل از احزاب ایران، ملت
ایران و جامعه سوسیالیستها (به
رهبری رضا شایان بود) و در
سال 1357 تحرک بیشتری از
خود نشان داد.
برای اطلاع بیشتر
بنگرید به : امیدها و ناامیدیها
(خاطرات کریم سنجابی) چاپ
لندن 1369 متن نامه سرگشاده
سران جبهه ملی خطاب به شاه
بدین شرح می باشد:
پیشگاه اعلیحضرت همایون
شاهنشاهی فزایندگی تنگناها و
نابسامانیهای سیاسی واجتماعی
واقتصادی دور نمای خطرناکی
را در برابر دیدگان هر ایرانی
قرار داده که امضاء کنندگان زیر
بنا بر وظیفه ملی و دینی، در
برابر خلق و خدا با توجه به اینکه
در مقامات پارلمانی و قضائی و
دولتی کشور کسی را که صاحب
تشخیص و تصمیم بوده و
مسئولت و مأموریتی غیر از
پیروی از «منویات ملوکانه»
داشته باشد نمی شناسیم
و در حالیکه تمام امور مملکت از
طریق صدور فرمانها انجام
میشود و انتخاب نمایندگان ملت
و انشاء قوانین و تأسیس حزب و
حتی انقلاب در کف اقتدار شخص
اعلیحضرت قرار دارد که همه
اختیارات و افتخارها و سپاسها و
بنابراین مسئولیتها را منحصر و
متوجه به خود فرموده اند، این
مشروحه را علیرغم خطرات
سنگین تقدیم حضور مینمائیم.
در زمانی مبادرت به چنین
اقدامی میشود که مملکت از هر
طرف در لبه های پرتگاه قرار
گرفته، همه جریانها به بن بست
کشیده، نیازمندیهای عمومی
بخصوص خواروبار و مسکن با
قیمتهای تصاعدی بی نظیر دچار
نایابی گشته، کشاورزی و
دامداری رو به نیستی گذارده
صنایع نوپای ملی و نیروهای
انسانی در بحران و تزلزل افتاده،
تراز بازرگانی کشور و نابرابری
صادرات و واردات وحشت آور
گردیده، نفت این میراث
گرانبهای خدادادی بشدت تبذیر
شده، برنامه های عنوان شده
اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از
همه بدتر نادیده گرفتن حقوق
انسانی و آزادیهای فردی و
اجتماعی و نقص اصول قانون
اساسی همراه با خشونتهای پلیس
به حداکثر رسیده و رواج فساد و
فحشاء و تملق فضیلت بشری و
اخلاق ملی را به تباهی کشانده
است.
حاصل تمام این اوضاع، توأم با
وعده ها و ادعاهای پایان ناپذیر
و گزافه گوئیها و تبلیغات و
تحمیل جشنها و تظاهرات
نارضائی و نومیدی عمومی و
ترک وطن و خروج سرمایه ها و
عصیان نسل جوان شده که
عاشقانه داوطلب زندان و
شکنجه و مرگ میگردند و دست
به کارهائی میزنند که دستگاه
حاکمه آنرا خرابکاری و خیانت و
خود آنها فداکاری و شرافت
مینامند.
این همه ناهنجاری در
وضع زندگی ملی را ناگزیر باید
مربوط به طرز مدیریت مملکت
دانست، مدیریتی که برخلاف
نص صریح قانون اساسی و
اعلامیه جهانی حقوق بشر جنبه
فردی و استبدادی در آرایش
نظام شاهنشاهی پیدا کرده است.
در حالیکه «نظام شاهنشاهی»
خود برداشتی کلی از نهاد
اجتماعی حکومت در پهنه تاریخ
ایران میباشد که با انقلاب
مشروطیت دارای تعریف قانونی
گردیده و در قانون اساسی و متمم
آن حدود «حقوق سلطنت» بدون
کوچکترین ابهامی تعیین و قوای
مملکت ناشی از ملت و شخص
پادشاه از مسئولیت مبری شناخته
شده است.
در روزگار کنونی و
موقعیت جغرافیایی حساس
کشور ما اداره امور چنان پیچیده
گردیده که توفیق در آن تنها با
استمداد از همکاری صمیمانه
تمام نیروهای مردم در محیطی
آزاد و قانونی و با احترام به
شخصیت انسانها امکان ناپذیر
میشود.
این مشروحه سرگشاده به مقامی
تقدیم میگردد که چند سال پیش
در دانشگاه هاروارد فرموده اند:
نتیجه تجاوز به آزادیهای فردی
و عدم توجه به احتیاجات
روحی انسانها ایجاد سرخوردگی
است و افراد سرخورده راه منفی
پیش میگیرند تا ارتباط خود را با
همه مقررات و سنین اجتماعی
قطع کنند و تنها وسیله رفع این
سرخوردگیها احترام به شخصیت
و آزادی افراد و ایمان به این
حقیقت است که انسانها برده
دولت نیستند و بلکه دولت
خدمتگزار افراد مملکت است و
نیز به تازگی در مشهد مقدس
اعلام فرموده اند رفع عیب به
وسیله هفت تیر نمیشود و بلکه به
وسیله جهاد اجتماعی میتوان علیه
فساد مبارزه کرد.
بنابراین تنها
راه بازگشت و رشد ایمان و
شخصیت فردی و همکاری ملی و
خلاصی از تنگناها و
دشواریهائی که آینده ایران را
تهدید میکند ترک حکومت
استبدادی، تمکین مطلق به اصول
مشروطیت، احیاء حقوق ملت،
احترام واقعی به قانون اساسی و
اعلامیه جهانی حقوق بشر،
انصراف از حزب واحد، آزادی
مطبوعات و اجتماعات، آزادی
زندانیان و تبعید شدگان سیاسی
و استقرار حکومتی است که
متکی بر اکثریت نمایندگان
منتخب از طرف ملت باشد و خود
را بر طبق قانون اساسی مسئول
اداره مملکت بداند.
دکتر کریم
سنجابی دکتر شاپور بختیار
داریوش فروهر
منبع:
کتاب
جبهه ملی به روایت اسناد ساواک صفحه 235