صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره : منوچهر هزارخوانی1 فرزند یوسف پیرو نامه 5107/ ه ـ 10/1/47

تاریخ سند: 1 اردیبهشت 1347


درباره : منوچهر هزارخوانی1 فرزند یوسف پیرو نامه 5107/ ه ـ 10/1/47


متن سند:

شماره : 5589/ ه از : ساواک آذربایجان شرقی به : اداره کل سوم 312 تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور الف ـ نامبرده بالا به ساواک احضار و نسبت باخذ اطلاعات وی اقدام که خلاصه آن بشرح زیر به استحضار می رسد.
مشارالیه هنگام تحصیل در دبیرستان فیروز بهرام تهران تمایلاتی به جبهه ملی داشته و فعالیتهائی به نفع جبهه مذکور از قبیل شرکت در میتینگها و جلسات متشکل آن انجام داده است.
1ـ پس از اینکه دوره متوسطه خود را در دبیرستان فیروز بهرام به پایان می رساند به فرانسه عزیمت و قریب پانزده سال در آنجا به تحصیل اشتغال داشته است و در مورد فعالیتهای سیاسی خود در کشور مزبور اظهار می دارد عضو انجمن دانشجویان ایرانی در فرانسه بوده و به مدت یکسال نیز به عنوان عضو هیئت اجرائیه انجمن مذکور فعالیت داشته است در مورد ماهیت این انجمن اضافه می نماید که افراد عضو از نظر داشتن ایده های جبهه ملی و احزاب کمونیستی مخالف دولت ایران محسوب می شدند.
2ـ یاد شده بالا اعضاء هیئت اجرائیه انجمن دانشجویان را بشرح مندرج در صفحه دوم اوراق بازجوئی پیوستی بیان نموده است.
3ـ در مورد اینکه نامبرده در فرانسه جزو کدامیک از کمیسیونها بوده اظهار می دارد چندین دفعه به عنوان نماینده از طرف انجمن دانشجویان در کنگره های کنفدراسیون دانشجویان که در کشورهای آلمان و انگلستان برگزار شده شرکت نموده در کنگره متشکله در لندن جزو کمیسیون تهیه منشور و در کنگره کنفدراسیون آلمان عضو رسیدگی به مسئله عضویت کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در دو اتحادیه بین المللی دانشجو بوده است.
4ـ شخص فوق الذکر مدعیست اغلب نشریات و روزنامه های معروف از قبیل لوموند.
اکسپرس.
فرانس ابزرواتور را بطور مرتب و مقداری نیز نشریات و روزنامه جات از جمله روزنامه سوسیالیزم.
مردم.
2 دنیا.
نامه پارسی (مجله کنفدراسیون) ـ ایران آزاد.
باختر امروز (روزنامه دانشجویان آمریکا) که به آدرس وی ارسال می شد مطالعه می نموده است.
5ـ ارتباط خود را با جلال آل احمد برپایه دوستی ـ خویشاوندی (با برادر جلال آل احمد باجناق بوده است) ـ همکاری و تبادل نظر نسبت به نوشته های وی بیان داشته ضمنا آل احمد با استفاده از سابقه آشنائی کتاب و مقالاتی از وی می خواسته که مشارالیه از فرانسه ارسال می نموده است.
6ـ از شناسائی رهبر جامعه سوسیالیستها و سایر اعضاء جامعه مذکور در فرانسه اظهار بی اطلاعی نموده در مورد اینکه وی یکی از گردانندگان آن جامعه بوده اظهار می دارد من این مورد را که حتی در تهران نیز ضمن بازجوئی از من سئوال می نمودند تکذیب می نمایم تنها قدمی که از جانب من به سوی جامعه فوق برداشته شده این است که با یک نفر بنام دکتر امیر پیشداد که از اعضاء جامعه مذکور بوده و اکنون در خارج از کشور می باشد طی جلسات متعدد بحث و گفتگو نمودم که بالاخره با اختلاف عقیده ای که با پیروان آن جامعه داشتم عضویت آنرا قبول نکردم و اینک عین اوراق بازجوئی و یک برگ تعهد عدم شرکت و فعالیت وی در احزاب و دستجات مضره سیاسی به انضمام یک نسخه بیوگرافی شخص موصوف بپیوست تقدیم می گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی ـ سلیمی

توضیحات سند:

1ـ منوچهر هزارخانی فرزند یوسف در سال 1313 ه ش در خانواده ای نظامی ـ پدرش با درجه سرگردی بازنشسته شد ـ به دنیا آمد.
در 6 سالگی به مدرسه رفت و دوران ابتدائی را در دبستان نظام سپری کرد و در سال 1325 به دبیرستان فیروز بهرام رفت و در سال 1331 ـ پس از اخذ دیپلم ـ جهت ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد.
وی مدت 8 سال در دانشکده پزشکی شهر مون پلیه به تحصیل پرداخت و در سال 1339 جهت طی دوره تخصصی آسیب شناسی به پاریس رفت و 27 مهرماه سال 1346 پس از اخذ مدرک دکتری به ایران بازگشت.
ازدواج وی با شهر آشوب امیرشاهی در زمان اقامت در فرانسه، در سال 1341 ـ در هنگامی که شهر آشوب به همراه مادر و خواهرش در فرانسه ساکن بودند ـ صورت گرفت.
این ازدواج که ثمره آن دو فرزند پسر بود که یکی از آنها فلج بدنیا آمد ـ به دلایلی که ذکر آن ممکن نیست ـ دستخوش اختلاف گردید و در سال 1349 به اوج خود رسید و در نهایت به متارکه انجامید و شهر آشوب امیرشاهی پس از چندی مجددا به فرانسه رفت.
خصوصیات فردی هزارخانی در ارزیابی ساواک: «شخصی آرام، با سواد عمیق و وارد به امور اجتماعی، بسیار پخته و مطّلع، حرّاف و در نهایت شخصی زن باره و مریض جنسی» عنوان گردیده است.
منوچهر هزارخانی که با اخذ کمک هزینه تحصیلی در فرانسه امور خود را سپری می کرد پس از بازگشت به ایران در دانشگاه تبریز مشغول به کار شد ولی پس از مدتی به علت سوابق فعالیت های سیاسی در فرانسه و به بهانه انجام خدمت سربازی از کار برکنار شد.
نامه نگاری های پدرش به ساواک و تعهداتی که وی شخصا به ساواک داد باعث موافقت ساواک با استخدام وی در وزارت بهداری گردید که منجر به اشتغال ایشان به عنوان پاتولوژیست در بیمارستان بوعلی شد.
هزارخانی در این دوران بعد از ظهرها در مؤسسه تحقیقات اجتماعی ـ تحت نظر احسان نراقی ـ نیز به فعالیت ترجمه اشتغال داشت و مدتی هم در سال 1355 به عنوان رئیس اداری دبیرخانه کمیسیون علمی یونسکو در ایران فعالیت کرد.
و در انتشارات رواق با اسلام کاظمیه، همکاری داشت.
ارتباط وی با مرحوم جلال آل احمد به علت ارتباط سببی با شمس آل احمد می باشد ـ هزارخانی باجناق شمس بوده است ـ بر این اساس ترجمه مقالات امه سزر که از فرانسه برای جلال آل احمد ارسال می گردید توسط جلال در مجله جهان نو چاپ شد و سپس تحت عنوان «گفتاری در باب استعمار» توسط انتشارات نیل به چاپ رسید.
از دیگر نمونه های ترجمه شده هزارخانی به کتاب های «درباره فلسطین و نمایشنامه فصلی از کنگو» می توان اشاره کرد.
زمزمه های تشکیل کانون نویسندگان، با حضور هزارخانی در ایران همزمان شد و به واسطه ارتباطاتی که هزارخانی با جلال آل احمد داشت وی نیز به این جرگه پیوست.
ارتباط هزارخانی با ابوالحسن بنی صدر در فرانسه صورت گرفت و از طریق بنی صدر بود که وی به گروه جبهه ملی خارج کشور پیوست و در عین حال به علت ارتباطات قدیمی با خلیل ملکی که به دوران شرکت وی در میتنگ های جبهه ملی در زمان دبیرستان برمی گشت، با جامعه سوسیالیست های ایران در اروپا نیز ارتباط داشت.
گزارشات ساواک، هزارخانی را فرد مارکسیسم لنینیسم معرفی کرده است هرچند هزارخانی خود را فردی سوسیالیست می نامد که به برطرف کردن شکاف های طبقاتی می اندیشد.
منوچهر هزارخانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرانسه گریخت و به همراه بنی صدر و رجوی به شورای مقاومت ملی پیوست.
2- مردم [نامه مردم] صاحبت امتیاز : صفر نوعی ؛ دکتر رضا رادمنش [از شهریور 1321].
سردبیر : نراقی ؛ احسان طبری و جلال آل احمد [از مهر 1325] اولین شماره : 13 بهمن 1320 ترتیب انتشار : ابتدا روزانه ؛ از سال 1323 به صورت هفتگی نامنظم ؛ و از سال 1325 ماهانه.
موضوع : ابتدا ارگان «جمعیت ضد فاشیست ایران» مصطفی فاتح، و بعدا ارگان رسمی کمیته مرکزی «حزب توده» توضیح: جمعیت ضد فاشیست ایران، سازمانی بود که توسط مصطفی فاتح بوجود آمده و در میان اعضایش بعضی از رهبران حزب توده مثل ایرج اسکندری و بزرگ علوی نیز به چشم می خوردند.
و روزنامه مردم که جنبه ارگان همین جمعیت را داشت مقالاتی درج می کرد که شدیدا جنبه ضد فاشیسم و ضد دیکتاتوری در آنها بارز بود و به همین جهت خوانندگان فراوانی را به سوی خود جلب می نمود.
روزنامه مردم پس از چندی به خاطر حمله به افراد مختلف، از جانب ارتش و طبقه کارمندان تحریم گردید و در نتیجه چون حمایت مادی و تعداد زیادی از تیراژ خود را از دست داد، طولی نکشید که به طور کلی انتشارش معلق ماند.
سه هفته بعد از این توقف اجباری، بار دیگر انتشار مردم از سرگرفته شد.
ولی این مرتبه مصطفی فاتح از هیأت گردانندگان روزنامه بیرون آمد و کار آن به اعضای حزب توده سپرده شد.
در ماه فروردین 1321 به مدت دو هفته توقیف شد و در شهریور همان سال امتیاز آن به دکتر رضا رادمنش واگذار و علنا به صورت ارگان رسمی «حزب توده» درآمد.
در اثنای فروردین 1322 سه بار توقیف گردیده و از ماه اردیبهشت 1322 به علت انتشار روزنامه رهبر تحت الشعاع آن قرار گرفت و مقدار زیادی از تیراژ خود را از دست داد.
در سال 1323 مردم به صورت هفتگی درآمد و از ماه تیر 1324 جز چند باری که به جای روزنامه های ظفر و رهبر [آذر 1324] منتشر شد، به طور مستقل انتشار نیافت.
تا آن که از مهر 1325 به صورت مجله ماهانه درآمد و با سردبیری احسان طبری و جلال آل احمد به انتشار خود ادامه داد.
در دی ماه 1325 یک ضمیمه روزانه از مردم به عنوان جانشین روزنامه رهبر منتشر گردید که خود را ارگان رسمی «حزب توده» قلمداد می کرد و خط مشی جدید حزب را [که بعد از شکست حکومت پیشه وری] بنا بود به صورت یک متعادل عرضه گردد تبلیغ می کرد.
در ماه اردیبهشت 1326 مجله مردم به مدت سه هفته توقیف شد.
و به طور کلی از مهر 1325 که این مجله با سردبیری جدید و به صورت ماهانه انتشار یافت، توانست 28 شماره منتشر کند که آخرین آن در بهمن سال 1327 بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روزنامه مردم بار دیگر به عنوان ارگان کمیته مرکزی «حزب توده» انتشار خود را از سرگرفت، و تا زمان انحلال حزب توده ادامه داد.
ر.ک : مطبوعات ایران از شهریور 1320 تا 1326 ـ دکتر حسین ابوترابیان ـ صص 144 ـ 143

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 6


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.