تاریخ سند: 10 مهر 1357
موضوع: حسن طاهریان1 استوار بازنشسته ارتش شغل فعلی کفّاش
متن سند:
از: 2 ﻫ1 تاریخ: 10 /7 /1357
به: 302 شماره: 3355 /2ﻫ 1
موضوع: حسن طاهریان1 استوار بازنشسته ارتش شغل فعلی کفّاش
نامبرده بالا که دارای تعصبات خاص مذهبی میباشد از حدود یک سال قبل در هر فرصتی از وضع مملکت و رژیم مشروطه سلطنتی انتقاد و اکثراً نوارهای مذهبی مضره را در اختیار سایرین قرار میداده است. مشارالیه بعد از تظاهرات 17 شهریور2 خطاب به یکی از دوستانش اظهار داشت این تظاهرات نمیتواند تأثیری داشته باشد مگر اینکه قوای ارتش هم به طرفداری از تظاهرکنندگان بلند شود طاهریان افزود همانطوری که من و استوار جلالی و استوار مدّاحی از ناراضیان ارتش هستیم پس افراد دیگری هم در ارتش هستند که ناراضی میباشند.3 طاهریان اضافه کرد این شورش مردم هنوز تمام نشده و تا محمد دماغ (منظور 66 است) را پائین نکشند این شورشها تمام شدنی نیست ولی مثل اینکه 66.....4 (فحاشی) چهارچنگولی تاج و تخت را چسبیده و دلش نمیخواهد ولش کند طاهریان از قول استوار مدّاحی افزود در بابل و حومه بابل چند نفری هستند که همه آنها کاراتهکار و ژیمناست هستند و گروهی تشکیل داده و با عملیات جیمزباندی مأمورین را شناسایی و آنها را میکشند طاهریان سپس یک حلقه نوار حجازی را در اختیار دوستش قرار داده تا گوش کند.
نظریه شنبه: 1ـ خبر صحت دارد 2ـ حسن طاهریان فردیست بسیار ناراضی و مخالف رژیم فعلی مملکت 3ـ قبل از تظاهرات اخیر در مملکت نامبرده به جای نام 66 از ضمیر استفاده میکرد لکن بعد از تظاهرات نام 66 را آورده و متعاقب آن فحاشی رکیک مینماید.
نظریه یکشنبه: با توجه به دسترسی شنبه خبر صحت دارد حسن طاهریان در 2 ﻫ فاقد سابقه میباشد مراقبت از مشارالیه ادامه داشته و نتیجه مستمراً به عرض خواهد رسید. دوستان
نظریه دوشنبه: مورد تأیید است. رومی در کلاسه 129322 موضوعی بایگانی شود.
قاسمپی 24 /7 /1357
توضیحات سند:
1. لطفالله آلطاهریان معروف به حسن طاهریان، فرزند قدرتالله در تاریخ 17 /6 /1357 توسط اداره کل سوم ساواک به این شرح معرفی شد: «نامبرده که درجهدار اخراجی ارتش شاهنشاهی میباشد و فعلاً در ساری خیابان شاه پاساژ شمس طبقه دوم صاحب فروشگاه کفش لیدو میباشد، دارای فعالیتهای ضد میهنی میباشد و نوارهای خمینی را جمع و در اختیار دوستان خود قرار میدهد. نامبرده اظهار داشته "تا زمانی که شخص 66 ] شاه[ را ترور نکنم بر جای نخواهم نشست." که ساواک مازندران در 30 /9 /1357 در پاسخ نوشت: «نامبرده که درجهدار اخراجی میباشد و اکثراً خود را استوار بازنشسته معرفی نموده از مخالفین سرسخت رژیم میباشد و اکثراً نوارهای خمینی را که برای وی میرسد جهت استماع در اختیار سایرین قرار میدهد. در هفته گذشته سه حلقه نوار برای وی فرستاده شد که دو حلقه آن مربوط به خمینی و یک حلقه آن مکالمه بین 66 و واشنگتن بوده که طاهریان گفته است این مکالمه را به طور مخفی از روی خط تلفن ضبط کردهاند. مشارالیه اضافه نمود که این نوارها را یک دانشجوی مشهدی برای وی ارسال و روز گذشته آنها را پس فرستاده است. طاهریان اضافه نمود که هماکنون 12 چریک که رهبر آنها در لیبی است برای انجام فعالیتهای خرابکاری و ترور وارد ایران شدهاند.» جهت اطلاع بیشتر ر.ک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران (ساری)، جلد اول، صص 520 ـ 521
2. رویدادهای نیمه دوم شهریور ماه 1357با اعتصاب سراسری روز شانزدهم شهریور، به ویژه در تهران، آغاز میشود. به دعوت روحانیان پیشرو تهران در این روز راهپیمایی بزرگی صورت گرفت. در این حرکت اجتماعی همچون راهپیمایی بزرگ عید فطر (13 /6 /1357) مردم بار دیگر نفی سلطنت و تغییر نظام حکومتی را خواستار شدند و نیز با گل و گلاب و نقل از نظامیانی که در خیابانها مستقر بودند، استقبال کردند. این شیوه از مخالفت که با دفع حکومت و جذب ارتش همراه بود، هر چه زودتر میباید متوقف میگردید، چرا که ادامهی آن موجب تزلزل هر چه بیشتر پایههای سلطنت میشد. برپایی حکومت نظامیتنها چاره پیشرو بود. مقامات بلندپایه نظامیو امنیتی حکومت بیش از دیگر دولتمردان به ایجاد حکومت نظامیتاکید داشتند. در واپسین ساعات روز شانزدهم شهریور اعلامیه برقراری حکومت نظامیدر تهران و یازده شهر دیگر نوشته شد.
با این که روحانیان تهران برای روز هفدهم شهریور تظاهرات و راهپیمایی پیشبینی نکرده بودند، اما مردم قرار تجمع این روز را در میدان ژاله گذاشتند. طعم تلخ این حکومت ساعت 9 صبح به مردم حاضر در میدان چشانده شد و با گشودن رگبار مسلسلها تعداد قابل توجهی از مردم به شهادت رسیدند و بسیاری زخمی شدند.
از همان روز این شایعه در سطح کشور پراکنده شد که سربازان اسرائیلی دست به این کشتار وحشیانه زدهاند. مردم باور نمیکردند که هموطنان نظامیشان این چنین به روی آنها آتش بگشایند.
حادثه 17 شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت؛ با این که ظاهراً سه هفته کشور را با آرامش نسبی روبهرو کرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد بلکه کینهی عمومی از حکومت شاهنشاهی بیشتر گردید؛ کینهای که سربسته باقی نماند مانند آنچه پس از 15 خرداد 1342 روی داد و همچنان تا سقوط سلطنت فوراًن کرد. کشور یک هفته دست به اعتصاب زد. تمامی بازارها و بیشتر اماکن کسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این کشتار وحشیانه تعطیل بودند.
3. عدّه بسیاری از ارتشیان، چه در رده پایین و چه در رده فرماندهی، از حکومت ناراضی بودند، و حتی چندبار فرماندهان نظامیبه دست سربازان خود به قتل رسیده بودند. در آذرماه 1357 دو درجهدار، افسران گارد شاهنشاهی را که فریاد «جاوید شاه» سر داده بودند، به گلوله بستند. در دیماه همان سال قرهباغی، فرمانده نظامی، به شاه گزارش داد که هر روز تعداد فراریان ارتش بیشتر میشود و همافران هوایی اعتصاب کردهاند و خلبانان پایگاه هوایی دزفول اعلام کردهاند که طرفدار و پیرو امام خمینی هستند. در این روزها وضع ارتش به شدت متزلزل بود. نظامیان فراری در منازل مرحومان دکتر بهشتی و آیتالله طالقانی مخفی میشدند و از همانجا با بعضی از سران و درجهداران ارتش که پستهای خود را ترک نکرده بودند، اما به نهضت پیوسته بودند، ارتباط داشتند و از طریق آنها در مورد وضع و موقعیت ارتش کسب اطلاع میکردند و به آگاهی رهبر انقلاب میرساندند. پس از تشکیل شورای انقلاب، اعضای این شورا با کسب اجازه از امام با رهبران ارتش و ردههای دیگر آن به طور مرتب تماس داشتند.کوثر: مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی، جلد دوم تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1371، ص 254
4. نقطهچین در متن سند آمده است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 07 صفحه 235