صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تلگرافات وارده شماره پیروی 654 ـ 28/6/42

تاریخ سند: 31 شهریور 1342


تلگرافات وارده شماره پیروی 654 ـ 28/6/42


متن سند:

از : مشهد به : تهران شماره : 7163 (میلانی از تهران به مرعشی نامه نوشته و از او خواسته فورا به تهران حرکت نماید و در نامه مزبور اضافه شده طرح تظاهرات بسیار وسیعی برای روز افتتاح مجلسین از طرف طبقات مختلف ریخته شده است مرعشی مصمم است روز دوم مهرماه به تهران حرکت نماید مشارالیه ضمنا اظهار نموده آقای سیدضیاءالدین طباطبایی1 واسطه علما شده تا درباره آزادی خمینی با اعلیحضرت همایونی مذاکره نماید و در صورت عدم موافقت با آزادی نامبرده علما تکلیف دیگری به عهده خواهند داشت.) 657 ـ 21 /6 /42 هاشمی سرهنگ مولوی را در جریان بگذارید سرهنگ هاشمی ـ آیا نامه را دیده اید اگر مقدور باشد بد نیست از محتویات آن اطلاع پیدا کند یک نسخه از این تلگراف برای دفتر اطلاع ویژه فرستاده شود به صورت تلفنگرام سرکار سرهنگ نواب اطلاع داده شد تا به عرض سرکار سرهنگ مولوی برسانند شهابی 1 /7

توضیحات سند:

1ـ سیدضیاءالدین طباطبایی فرزند سیدعلی یزدی متولد 1310 هجری قمری در شیراز.
نامبرده ابتدا تحصیلات خود را در تبریز شروع و بعد از پایان تحصیلات علوم قدیمه با تأسیس چاپخانه روشنائی و تجارت فرش فعالیت خود را شروع کرد در دوران سلطنت احمدشاه قاجار ابتدا مدتی روزنامه ندای اسلام را در شیراز و سپس روزنامه های شرق و برق را در تهران منتشر و بعد از آن امتیاز روزنامه رعد را اخذ و مشغول انتشار آن گردید.
چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی بعهده داشت در دوره چهارم قانونگذاری نیزسیدضیاءالدین بجای پدر از یزد انتخاب گردید.
او سی سال داشت که با رضاشاه همکاری نمود و در جریان سوم اسفند سال 1299 و اشغال تهران به دست سردار سپه نقش مهمی به عهده داشت.
سه روز بعد از کودتا به فرمان احمدشاه نخست وزیر گردید و کابینه نود روزه خود را تشکیل داد که به علت بازداشت عده زیادی از رجال و مدیران جراید آن کابینه ملقب به (دولت سیاه) گردید.
چگونگی آن در تاریخ بیست ساله حسین مکی جلد اول و دوم و تاریخ احزاب سیاسی ملک الشعراء بهار و سایر تواریخ معاصر مندرج است.
بعد از سقوط کابینه سیدضیاء رضاشاه که در آن زمان وزیر جنگ و فرمانده کل قوا بود نخست وزیر شد.
به امر ایشان سید ضیاءالدین از ایران تبعید گردید [تبعید وی به فلسطین در واقع یک مأموریت بود چون سید در فلسطین مأمور بود که زمینهای فلسطینیان را بخرد و به یهودیان بفروشد] و قریب 23 سال اقامت در خارج از کشور به طول انجامید.
سید ضیاءالدین در سالهای 1320 و 1321 برای ورود به کشور به فعالیت پرداخت و طرفدارانش نیز در تهران مشغول فعالیت شده زمینه را آماده ورود وی می کردند.
مظفر فیروز مدیر روزنامه رعد امروز به فلسطین رفته و با سید مصاحبه مطبوعاتی نمود و سیدضیاء نیز آمادگی خود را به بازگشت به ایران اعلام کرد قبل از بازگشت او به ایران انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی شروع شده بود.
وی با کمک علی سهیلی نخست وزیر و سید محمد تدین وزیر کشور وقت به نمایندگی مجلس از یزد انتخاب و به ایران مراجعت نمود.
موقع طرح اعتبارنامه اش در مجلس مورد مخالفت دکتر محمد مصدق که نمایندگی تهران را داشت از یک طرف و فراکسیون پارلمانی حزب توده (دکتر رادمنش، دکتر کشاورز، ایرج اسکندری، مهندس فریور) از طرف دیگر قرار گرفت به طوری که در صورت مذاکرات مجلس شورای ملی منعکس است.
وی در چند جلسه به اعتراضات مخالفین پاسخ داد و در جلسه شانزدهم اسفند ماه 1322 به تفصیل از خود دفاع و طریقه امرار معاش خود را در مدت 23 سالی که خارج از ایران بوده بیان که سرانجام با رأی مخفی اعتبارنامه اش با اکثریت ضعیفی به تصویب می رسد.
متعاقب آن همکاری خود را با مظفر فیروز ادامه داد و روزنامه رعد امروز به طور هفتگی و سپس به طور روزانه که مخارج آن توسط سید ضیاءالدین تأمین می گردید منتشر می نماید.
در سالهای 24 و 25 حزب اراده ملی را که به جهاتی به حلقه معروف گردید تأسیس و سرسختانه مبارزه با حزب توده را شروع نمود.
در سالهای 25 که قوام السلطنه نخست وزیر شد مظفر فیروز همکاری خود را با سیدضیاء قطع و در نتیجه معاون سیاسی و پارلمانی احمد قوام گردید و روی اختلاف قبلی که قوام با سید ضیاء داشت حزب اراده ملی به وسیله فرمانداری نظامی تهران تعطیل شد.
ناچار سیدضیاء با دار و دسته آقای جمال امامی که رهبر حزب عدالت بود پیوند خورد.
بدین ترتیب دوستی بین جمال امامی و علی دشتی مدیر روزنامه شفق سرخ (سناتور) و سید شروع شد.
در انتخابات دوره پانزده مجلس شورای ملی شرکت نمود لکن قوام السلطنه وی را شکست داد و نگذاشت انتخاب شود.
سید ضیاءالدین که به طرفداری از سیاست انگلستان معروف بود مورد مخالفت حزب توده قرار داشت و روزنامه های ارگان حزب مزبور (رهبر، ظفر و مردم و رزم) که به طور علنی منتشر می شد هر روز سید را به باد انتقاد می گرفتند و چند مرتبه تروریستها که معلوم نبود به وسیله حزب توده یا اشخاص دیگری تحریک شده بودند قصد جان سید ضیاء را نمودند لکن هر موقع از سوءقصد با خبر گردید چون سید ضیاء دارای تعدادی مأمور بود که حقوق ماهیانه آنان را شخصا پرداخت می نمود و در واقع یک اکیپ مجهز مأمور ویژه در اختیار داشت و در مجالس رسمی که حضور می یافت همراه با چند نفر مسلح حاضر می شد.
سید ضیاء در اثر عدم توفیق در انتخابات دوره پانزدهم از صحنه سیاست کناره گیری کرد ولی جلسات هفتگی در منزل خود را ادامه داد.
در سال 1330 که موضوع نفت در کار و دکتر مصدق نخست وزیر بود و بازار سیاست داغ بود، سیدضیاء مجددا در صحنه سیاست ظاهر گردید و این بار روزنامه های طرفداران دکتر مصدق (شاهد، اصناف، شورش، باختر امروز) و تعداد دیگری از جراید یومیه و هفتگی به شدت سید ضیاء را مورد حمله قرار داده و او را عامل مستقیم سیاست انگلستان در ایران خواندند.
بعد از اتمام دوره شانزدهم قانونگذاری، سیدضیاء در دوره هفدهم خود را کاندیدای تهران نمود و همراه دکتر سید حسین امامی امام جمعه تهران و جمال امامی در انتخابات شرکت و قریب دو هزار رأی نیز به دست آورد.
چون موفق نگردید برای نخست وزیری تلاش کرد و چند نفر از نمایندگان دوره هفدهم را که مصدق آنها را انتخاب کرده بود با خود همراه ساخت و طرفداران سید از یک طرف و طرفداران قوام السلطنه در خارج ائتلاف کردند و در اثر این عمل کابینه دکتر مصدق منجر به شکست شد که حوادث سی ام تیرماه 1331 به وقوع پیوست.
سیدضیاء پس از آخرین تلاش برای همیشه کناره گیری از سیاست نمود و در سعادت آباد تهران مشغول دامپروری و دامداری و کشاورزی گردید.
روابط وی با دربار حسنه بود.
سید روزهای چهارشنبه هر هفته شرفیاب!! می شد.
سیدضیاء سه مرتبه ازدواج نمود.
نامبرده جلسات خصوصی داشت که اغلب در سعادت آباد هفته ای یک بار برقرار بود و با چای نعناع و گاهی شبدر که از مختصات وی شده بود از حضار پذیرایی می کرد.
سیدضیاء به قول و اعتراف اکثر صاحبنظران سیاسی جاسوس انگلیس و آلمان و حتی روسها بود و به خاطر مهارت برجسته ای که در ایجاد سازش و تفاهم میان افراد داشت، در مواقع بحرانی نقش میانجی خوبی را ایفاء می کرد.
وی پس از کودتای 28 مرداد 1322 مشمول لطف و محبت محمدرضا بود و اگر چه پست مهمی به او واگذار نگردید لیکن از محارم او بشمار می رفت و هر هفته حداقل یک روز نهار را با شاه صرف می کرد.
وی نقش و مرموز و تاریکی در تاریخ ایران دارد و نقل و قولهای متضادی در مورد وی وجود دارد.

منبع:

کتاب آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 212

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.