بحث سیاسی
متن سند:
بحث سیاسی
اغلب پس از ختم نماز جماعت در مسجد میرحسینآقا واقع در شهرستان رضائیه عدهای از اهالی آن شهرستان منجمله دانشجویان دانشکده کشاورزی، اجتماعی تشکیل و به بحثهای سیاسی میپردازند، در این مباحث اسلام را با کمونیزم و حضرت رسول(ص) را با لنین1 مقایسه کرده و سعی میکنند افکار سوسیالیسم اسلامی را در اذهان وارد کنند.
در این جلسات کتابهای خمینی، ماکسیم گورگی،2 آل احمد3و صمد بهرنگی4 بین شرکتکنندگان رد و بدل میشود.
گفته میشود این کتابها از طریق کتابفروشی نادری در رضائیه و انتشارات بعثت در تهران در اختیار آنان قرار میگیرد.
از شرکتکنندگان و گردانندگان این جلسات افراد زیر مورد شناسایی قرار گرفتهاند.
1ـ کریم گلاندام5 فارغالتحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران که فعلاً شغلی ندارد و در رضائیه به سر میبرد (مشارالیه در جریان اعتصاب دانشجویان در اردیبهشت سال 135 نقش محرک را داشته به نحوی که پس از خاتمه سخنرانی آقای دکتر حاج سید جوادی در دانشکده فنی اقدام به خواندن اشعار تحریکآمیز نموده و در نتیجه اعتصاب از دانشکده فنی شروع و به سایر دانشکدهها کشانیده شده است).
2ـ قربانعلی پاشائی (آموزگار سپاهی دانش در حومه رضائیه که با کریم گلاندام سابقه دوستی دارد).
3ـ بهرام آذرفر (مهندس کشاورزی) که گویا چند روز قبل دستگیر شده است.
ارزیابی: خبر صحت دارد.
گیرنده: دفتر ویژه اطلاعات
....
خیلی خیلی فوری است
به عرض مقام مدیریت کل مراتب تلگرافی از ساواک رضائیه استعلام و به سابقهای در ..... و نتیجه را گزارش نماید ... /3
______________________
1. ولادیمیرایلیچ لنین نام خانوادگی واقعی وی یولیانوو بود، اما هنگام شرکت در فعالیتهای محرمانه سیاسی در سال 191 میلادی نام مستعار لنین را برگزید و از آن پس نیز همین نام بر روی او باقی ماند. او در 22 آوریل سال 187 میلادی در سیمبریک، که بعداً به افتخار او یولیانووسک نام گرفت، به دنیا آمد. در سال 1887 برادر بزرگش به اتهام شرکت در توطئه قتل علیه تزار روسیه دستگیر و اعدام شد. در آن زمان بنا به علل سیاسی و اختلاف طبقاتی شدید و عدم وجود حقوق اساسی برای شهروندان، بیشتر مردم از حکومت وقت ناراضی بودند و اعضای جوانتر طبقه متوسط، که لنین هم جزو آنها بود، با تشکیل گروههای سیاسی سعی داشتند تغییراتی در جامعه به وجود آورند. لنین خود به مطالعه دقیق آثار «کارل مارکس»، یکی از بنیانگذاران نظریه کمونیسم پرداخت. مارکس معتقد بود که مردم نباید دارای مغازه، کارخانه، زمین و املاک دیگر به صورت شخصی باشند و طبقه کارگر بایستی طی انقلابی این داراییها را تصرف کرده و در اختیار عموم مردم قرار دهد. لنین شدیداً تحت تأثیر این افکار قرار گرفت و بر آن شد که در روسیه انقلابی کمونیستی به راه اندازد.
وی ابتدا به عنوان وکیل مشغول به کار شد، سپس در 1893 به سن پترزبورگ رفت و رهبری انقلابیون را به دست گرفت. او دو سال بعد دستگیر و به سیبری تبعید شد و در آنجا ازدواج کرد. در سال 19 پس از اتمام دوران تبعیدش، به شهرهای مختلف اروپایی، از جمله لندن سفر کرد و در آنجا روزنامهای انقلابی به نام ISKRA (به معنی جرقه) منتشر ساخت که به طور مخفیانه به روسیه میفرستاد. سه سال بعد، یکی از احزاب انقلابی روسیه موسوم به حزب سوسیال دموکرات کارگران روسیه در لندن جلسهای تشکیل داد که لنین نقش بسیار مهمی در تشکیل و روند آن به عهده گرفت. این حزب خود به دو شاخه تجزیه شد: گروه اکثریت یا بلشویک به رهبری لنین و گروه اقلیت یا منشویک.
لنین در سال 195 به علت بروز یک سری شورشهای انقلابی در روسیه، به کشورش بازگشت و فعالیتهای سیاسی خود را در خفا از سرگرفت. دو سال بعد به کشور سوئیس گریخت و تا سال 1917 در خارج از کشور باقی ماند، ولی به رهبری فعالیتهای انقلابی ادامه داد. در فوریه 1917 که دولتهای روسیه و آلمان در حال جنگ بودند انقلاب در«سن پترزبورگ»، مسکو و سایر شهرهای بزرگ آغاز شد. تزار از رأس قدرت برکنار گشت و حکومتی موقت بر روی کار آمد. در این میان لنین در آوریل 1917 با کمک حکومت آلمان وارد روسیه شد و بلافاصله رهبری مبارزات برای دستیابی بلشویکها به قدرت را به دست گرفت. وی در نوامبر همان سال به قدرت رسید و رئیس حکومت جدید روسیه شد و بدین ترتیب اولین حکومت کمونیستی در جهان به وجود آمد. لنین در سال 1924 چشم از جهان فرو بست و جسدش جهت نگهداری مومیایی و در مقبرهای مرمرین در مسکو در معرض نمایش گذاشته شد.
ر. ک : دائرۀالمعارف بزرگ زرین، ج 2، صص 1427 و 1428
2. الکسی ماکسیموویچ پیشکوف معروف به ماکسیم گورکى نویسنده مشهور روسى در سال 1868 م. متولد شد. از آنجا که دوران کودکى بر او بسیار سخت گذشت نام گورکى به معناى «تلخ» را بر خود نهاد. در زمان تزارها مورد خشم حاکمان قرار گرفت و یک بار زندانى و یک بار هم تبعید شد. در سال 1917 از بولشویکها حمایت کرد و در سال 1932 به ریاست اتحادیه نویسندگان شوروى برگزیده شد. بیش از 3 جلد از آثار ادبى کورگى به زبان فارسى ترجمه شده است. آثار او قبل از انقلاب جزو کتابهاى ممنوعه بود. وی در سال 1936م /1315ش درگذشت.
3. سیدجلال آلاحمد، فرزند آیتالله سیداحمد طالقانی مشهور به آلاحمد در سال 132 ﻫ ش در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود. آموزش ابتدایى و متوسطه را در تهران خواند و رشتهی ادبیات فارسى را تا مقطع دکترا ادامه داد. آلاحمد در سال 1323 به حزب توده پیوست و در مدّتى کمتر از 4 سال در ردیف رهبران حزب توده قرار گرفت. وى مدت 2 سال به نوشتن مطالبى پرداخت که خود آن را «پرت و پلا» مىنامد و به سبب همین نوشتهها مأموریت یافت زیر نظر احسان طبرى به انتشار نشریه بپردازد. در سال 1326 آموزگار شد و شروع به تدریس کرد و همزمان همکارى نزدیکى با جراید وقت تهران داشت. در همین سال با انشعاب از حزب توده که دنباله رو سیاست استالین بود، با همکارى خلیل ملکى و انورخامهاى حزب زحمتکشان را بنا نهاد. در ماجراى ملّى شدن صنعت نفت فعالانه شرکت جست و پس از مرداد 1332 از سیاست کناره گرفت و دنبال کار تحقیق و تعلیم رفت. با بروز تحول عظیم در افکارش و روى آوردن به دین در سال 134، اسلام را به عنوان یک دین جامع و روحانیت را تنها پایگاه ملى براى مبارزه با غرب و غربزدگى خواند و از امام خمینى(ره) به عنوان منجى یاد کرد. وى براى احراز هویت ملّى، «غربزدگى» را در 1341 منتشر کرد. در سال 1343 به حج رفت و «خسى در میقات» را نوشت. در سال 1347 اقدام به تشکیل کانون نویسندگان ایران نمود و کنگره هنرمندان دربار را تحریم کرد. مهمترین آرای سیاسى و اجتماعى و مذهبى آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است. وى تشیع را نوعى نهضت مبارزهی روشنفکرى مىدانست و انتظار و اجتهاد را دو نقطهی اوج آن مىخواند. جلال آل احمد مؤلف 25 کتاب، سفرنامه، مقاله و یازده ترجمه است. آلاحمد در شهریور 1348 در اسالم، دارفانى را وداع گفت و در مسجد فیروزآبادی شهرری به خاک سپرده شد.
(ر.ک: سیدجلال آلاحمد به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسى اسناد تاریخى، 1379)
4. صمد بهرنگى، فرزند عزتالله در سال 1318 ﻫ ش در محله چرنداب تبریز به دنیا آمد. پدرش کارگر بود و به سختى چرخ زندگى را مىچرخاند. صمد در محله چرنداب درس خواند و دوره متوسطه را در دبیرستان تربیت گذراند. سپس وارد دانشسرا شد و اولین تلاشهاى سیاسى خود را با انتشار روزنامه دیوارى «خنده» آغاز کرد. پس از پایان دانشسرا به عنوان آموزگار راهى روستاهاى ممقان، گوگان و ... شد و در مدارس روستایی به تدریس پرداخت. صمد بهرنگى نوشتن را از همین زمان و با ارسال مقالاتى به نشریه «بامشاد» شروع کرد و در کنار تدریس وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز شد و در رشته زبان انگلیسى فارغالتحصیل شد. وى کارمند اداره فرهنگ تبریز بود و در تاریخ 8 /1 /43 به اتهام تبلیغ مرام کمونیستی مورد حساسیت ساواک قرار گرفت، ولى به زودى تبرئه شد. صمد با کتاب «الدوز و کلاغها» در سال 1345 داستاننویسى را آغاز کرد. آخرین کار و مشهورترین داستان او «ماهى سیاه کوچولو» نام داشت. صمد بهرنگى در سال 1347 در رود ارس غرق شد. آثار به جاى مانده از صمد بهرنگى را مىتوان در موضوعات داستان، ترجمه و تحقیقات بومى و تربیتى دستهبندى کرد. کتاب ماهى سیاه کوچولو در سال 1348 جایزه بهترین داستان کودکان را در نمایشگاه بولونیاى ایتالیا به خود اختصاص داد، در همان سال برنده جایزهاى در چکسلواکى شد و در سال 1347 نیز از طرف شوراى کتاب کودک به عنوان کتاب سال معرفى شد.
طبق اسناد به جاى مانده در ساواک، صمد بهرنگى در تاریخ 7 /6 /1347 به اتفاق دوستش که ستوان یکم دامپزشک بود و جهت معاینه دامهاى ژاندارمرى به خارلو اعزام شده بود، در پاسگاه کلاله براى شنا به داخل رود ارس رفته بودند که به دلیل ناآشنایی با فن شنا و قرار گرفتن در مسیر تند و عمیق آب، صمد بهرنگى غرق شد. ساواک مرگ وى را مشکوک دانسته و دستور بررسى داده است. جسد وی در تاریخ 17 /6 /47 پیدا و در تاریخ 19 /6 /47 نیز مجلس ترحیمى در مسجد شاهمردان چرنداب برای وی برگزار شد. نحوه مرگ مشکوک صمد بهرنگى به دلیل سوابق اجتماعى و آثار قلمى وى موجب شد که در افواه عمومى، احتمال قتل او به دست عوامل رژیم پهلوی شایع شود.
5. کریم گل اندام (متولد1326ش) شاعر و اهل ارومیه است. وی دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود و در جریان اعتصاب دانشجویان این دانشگاه (اردیبهشت سال 135ش) نقش داشت. ساواک یکی از علل گسترش اعتصابات از دانشکده فنی به سایر دانشکده ها را اقدام وی در خواندن اشعار انقلابی دانسته است. گل اندام در 1352 از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. وی مدتی در شوروی زندگی کرد، پس از فروپاشی این رژیم به ایران بازگشت و در روستای بارجوق ارومیه ساکن شد.. از آثار اوست: زنده باد آزادی(1358) و سوزوم وار سنه دنیا(1375)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد اول صفحه 58