تاریخ سند: 16 آبان 1338
گزارش موضوع: بیانات آیت اله فومنی
متن سند:
شماره: 2 ـ 3 ـ 3410
محل: تهرانمنبع خبر: مأمور ویژه
از ساعت 2118 روز جمعه گذشته پس از پایان نماز مغرب و عشا در مسجد نو
خیابان لرزاده به پیشنمازی آیت اله شیخ جواد فومنی جلسه هفتگی فومنی با
شرکت جمعیتی در حدود یکهزار نفر در این مسجد تشکیل و مقارن ساعت 19
شیخ جواد فومنی بمنبر رفت نامبرده در همان ابتدای بیاناتش اظهار داشت (بنده
در حدود دو هفته قبل عرض کردم که یک جاسوس شناخته شده بدستور پیغمبر
از مسجد اخراج گردید و مردم هم کتک مفصلی باو زدند و اگر پیغمبر میگذاشت
او را گردن میزدند اینک این پلیس ها و مامورین ابتدا با آخوندها از در محبت
وارد میشوند و آنوقت تیشه بریشه ما و قرآن میزنند.
مگر ما چه میگوئیم مگر ما
میگوئیم که این دولت نباشد و دولت خارجی باشد بی شرفها کی ما این حرفا را
میزنیم.
مردم بدانید خدا نکند که یکروز زمام مملکت ما بدست یکنفر مرد پست
خارجی بیافتد اگر خدای نکرده ده دقیقه زمام کشور بدست خارجی بیافتد اسلام
از بین میرود.
حالا این جاسوسها در کارها اخلال میکنند.
قرآن دستور داده که
هر کس در کار امنیت مسلمانان اخلال و غوغا بکند کشتن او واجب است.
آخر
مگر ما میگوئیم که دولت ما خارجی باشد نه واله.
الحمداله [الحمدللّه ] دولت ما
مسلمان و اهل ایران است و برادر ایمانی ما است پس چرا بما میگویند حق نفس
کشیدن نداری؟؟ مگر ما حق نداریم اظهار نظر کنیم؟ مگر ما جزء ملت ایران
نیستیم.
پیغمبر فرمود که مملکت مانند یک کشتی است که اگر یک سوراخ پیدا
کند تمام
آن کشتی غرق خواهد شد.
نمیشود ما تماشا کنیم و تمام مسلمانها غرق شوند.
باید گفتنی ها را گفت و امر بمعروف کرد.
باید گفت که شراب مایه بدبختی است و
اگر شراب خوردی زنا میکنی و رشوه میگیری و بی حجاب میشوی باید گفت و
حمله کرد و مردم را از پرتگاه نجات داد.
آقایان امر بمعروف بر هر فردی واجب
است.
آقایان باین دخترهائیکه موی سرشانرا طلائی میکنند و آن پاهای لخت را
عریان میگذارند نگاه نکنید بآنها و شوهران آنها و برادران و والدین آنها بگوئید
که جلو ناموسشان را بگیرند.
این بی غیرتها که جلو سینما صف میکشند همه
گناهکارند و برای همین دخترها در صف میمانند.
بنده یکنفر مبلغ مذهبی و نوکر
پادشاه عادل هستم یعنی نوکر آن پادشاهی که بدین خدمت کند نه اینکه یکنفر
نادان در راس مملکت باشد و مملکت را بیک طرف بکشد و ما هم هیچ نگوئیم.
بیائید از ماها سئوال کنید و ما هم حرف بزنیم به بینید تقصیر کار هستیم یا حق
داریم آخر مگر ما دیوانه هستیم که بدون جهت از این حرفها بزنیم و برای خود
درد سر ایجاد کنیم نه بخدا قسم که ما غصه شماها مسلمانها را میخوریم شماها
هنوز یک سیلی برای دین نخورده اید شماها هنوز صبح ها از آمدن بمسجد برای
نماز صبح خودداری میکنید.
چهل سال پیش شیخ فضل اله نوری1 را از میان
محراب عبادت بیرون کشیدند و برای دین بدار زدند اسلام با این خونها آبیاری
شده است.
حسین ابن علی علیه السلام تمام جوانها و برادر و بچه هایش را در راه
دین قربانی کرد بیائید مردم برای دین از حسین و بزرگان دین یاد بگیرید.
علی
دنیا و تمام علائق دنیوی را طلاق داد و برای حفظ دین در مقابل یک دیکتاتور
قیام
کرد) ناطق که در این موقع عصبانی و ناراحت بنظر میرسید پس از یک سکوت
نسبتا طولانی بذکر مصیبت پرداخته و مقارن ساعت 21 به اظهارات خود پایان
داد.
توضیحات سند:
1 ـ شیخ فضل اله نوری
شیخ شهید «فضل الله کجوری»
معروف به نوری فرزند ملا
عباس در 2 ذیحجه 1259 ه.
ق
در تهران متولد و در عنفوان
جوانی جهت تحصیلات عالیه
همراه با مرحوم حاج میرزا
حسین نوری (محدث)، دائی و
پدر زن خود به نجف اشرف
مهاجرت نمود.
مرحوم شیخ در
نجف پس از تلمذ در محضر
مرحوم حاج شیخ راضی بن شیخ
و مرحوم حاج میرزا حبیب الله
رشتی در حوزه علمیه مرحوم
میرزای مجدد شیرازی حاضر و
پس از هجرت آن مرحوم در
سال 1291 ه.
ق به سامرا، در
سال 1292 ه.
ق به سامرا هجرت
می نماید و پس از مدتی در
عداد بزرگان تلامذه و افراد
مورد وثوق مرحوم میرزای
شیرازی قرار میگیرد.
شیخ شهید در حدود سال 1300
ه.
ق به تهران بازمیگردد و از
جمله معاریف علماء و مجتهدین
و فقهاء و محدثین این شهر
گشته، به نشر و تبلیغ احکام
الهی و اخبار اهل بیت پیامبر
(ص) و تدریس طلاب علوم
دینی و حل معضلات و مسائل
مردم میپردازد.
شیخ شهید در جنبش ضد
انگلیسی و استقلال طلبانه
تنباکو (1309 ه.
ق) فعالانه
شرکت و همراه با مرحوم میرزای
آشتیانی و برخی دیگر از علمای
ایران در رهبریت این حرکت
قرار داشت.
در جریان نهضت
مشروطیت ابتدا از سران نهضت
بود و پس از آنکه انحراف
مشروطه از مسیر درست آن را
مشاهده کرد به مخالفت با
مشروطه خواهان و عناصر
وابسته به سفارت انگلستان
می پردازد و از سوی دشمنان
مورد اذیت و آزار قرار می گیرد
و علیرغم تلاشهای بسیاری که
در جلوگیری ازانحراف
خواسته های مردم و تحقق
حکومت مشروعه داشت نهایتا
در 12 رجب 1327 ه.
ق توسط
قوای مهاجم (سردار اسعد
بختیاری) دستگیر و پس از یک
محاکمه ساختگی به دادستانی
شیخ ابراهیم زنجانی، فراماسون
ضد اسلام، محکوم به حکم از
قبل تعیین شده میشود و در عصر
13 رجب 1328 ه.
ق مطابق با
زاد روز تولد حضرت علی(ع)
در میدان توپخانه بجرم دفاع از
اسلام و استقلال بدست دشمنان
اسلام و ایران به فراز دار
می رود و بدرجه رفیع شهادت
نائل می آید.
جنازه مرحوم شیخ را پس از
بی احترامی فراوان به اصرار
منسوبین آن مرحوم و وساطت
عضدالملک تحویل خانواده آن
شهید میدهند.
جنازه توسط شیخ ابراهیم نوری
از شاگردان و بستگان شیخ در
خانه آن "شهید" با کمک فرزند
وی غسل و کفن و در اطاقی در
همان منزل قرار داده میشود.
پس از گذشت دو ماه محل
جنازه را تغییر و در مکانی دیگر
در همان خانه بودیعت گذارده
میشود.
18 ماه بعد بعلت پیش آمدن
«شرایط نوین سیاسی» عده ای
بفکر بهره برداری از جنازه
می افتند و قصد آن داشتند که
جنازه را در شهر بگردانند.
خانواده آن شهید جنازه را شبانه
به «قبر آقا» و فردای آن روز
بطور ناشناس به قم انتقال داده و
در صحن مطهر حضرت
معصومه(س) دفن می کنند.
به منظور آگاهی از شخصیت
علمی و دینی شیخ فضل الله
نوری و مبارزات و فعالیت های
سیاسی ـ اجتماعی ایشان در
دوران مشروطیت و هم چنین
مواضع این شهید در مخالفت با
مشروطه خواهان و نهایتا
دستگیری و اعدام ایشان رجوع
کنید به کتاب «شیخ فضل الله
نوری و مشروطیت» تالیف /
مهدی انصاری / انتشارات امیر
کبیر / 1369
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک صفحه 112