تاریخ سند: 22 دی 1341
رفراندوم در مورد اصلاحات ارضی1
متن سند:
در تمام مجالس و محافل و جشنها مردم در مورد رفراندوم جهت به دست
آوردن آراء درباره اصلاحات ارضی بحث می نمایند و اغلب معتقدند که باید
حتما با آیت الله میلانی و آقایان علماء تهران و مخصوصا علماء قم در تماس بوده
و با آنها در این خصوص مذاکره و تبادل نظر شود.
توضیحات سند:
1ـ در اوایل قرن حاضر، قسمت
عمده جمعیت ایران را
روستاییان تشکیل می دادند که
اکثرشان زندگی عشایری
داشتند.
حدود 25% جمعیت کل
کشور از عشایر بودند.
در سال
1332 ق، برابر با اوایل نهضت
مشروطه، جمعیت کل کشور
حدود ده میلیون نفر بود که 20%
از آن در شهرهای با جمعیت
بیش از پنج هزار نفر زندگی
می کردند دویست هزار نفر از
این جمعیت، یعنی 2% از کل
جمعیت ایران، در تهران ساکن
بودند، ولی رشد سریع این شهر
به حدی بود که طولی نکشید
جمعیت تهران از مرز یک
میلیون نفر گذشت و پیش از
انقلاب به پنج میلیون نفر رسید.
علت افزایش سریع جمعیت
شهرها، عمدتا سیاست های
نادرست و استعماری حکومت
پهلوی بود که نابودی روستاها و
مهاجرت روستاییان به شهرهای
نظیر تهران، را به دنبال داشت.
به طوری که در سال 1357 ه ش
جمعیت شهرنشین ایران با
افزایش نسبت به جمعیت روستا،
به بیست میلیون نفر رسید.
وضع زندگی روستاییان، در
مقایسه با شهرنشینان، بسیار
نامطلوب بود و تضاد چشمگیری
میان آنها وجود داشت.
خانه های
روستاییان از خشت و گل بود.
بنابر سرشماری سال 1300 ش
حدود 65000 روستا در ایران
وجود داشت که فقط 18000
روستا بیش از 250 نفر سکنه
داشت و این، نشان دهنده
پراکنده ترین جمعیت دنیاست.
عقب افتادگی، محرومیّت و
پراکندگی روستاییان ایران در
اجتماعات کوچک، محیط
زندگی سخت و طاقت فرسایی
را برای آنها به وجودآورده بود.
بالا بودن درصد بی سوادی و
مرگ و میر در میان روستاییان،
نتیجه طبیعی این وضعیت بود.
در
سال 1353 ش تنها 39% از
کودکان روستایی در سن مدرسه،
از آموزش دولتی بهره مند
می شدند، در حالی که این آمار
برای فرزندان شهرنشینان به
90% می رسید.
از سوی دیگر،
روستاییان سال های متمادی،
بطور مداوم، تحت فشار و
استثمار اربابان و حکومت های
مستبد بودند و از دیرباز در اثر
زورگویی و اعمال فشار
مأموران دولتی، نسبت به آنها
احساسی جز بی اعتمادی و نفرت
توأم با ترس نداشتند؛ مأمورانی
که تنها برای رشوه خواری و
استثمار مردم به روستاها
می آمدند نه برای تأمین امنیت و
کمک به آنها.
تا اوایل دهه 1340، ایران عمدتا
از نظر تهیه مواد غذایی خودکفا
بود و حتی می توانست کمبود ارز
خارجی را هم با صدور پنبه، میوه
و خشکبار تأمین کند.
ولی دیری
نپایید که در پی اجرای اصلاحات
ارضی شاه که به وسیله دولت
آمریکا و در زمان کندی طرح
ریزی شده بود، از نظر تأمین
مواد غذایی به خارج وابسته شد.
بعد از جنگ جهانی دوم، در سال
1947 یک گروه از مشاوران
آمریکایی به نام «موریسون
نادسن»، با مطالعه بر روی
امکانات بالقوه ایران برای
توسعه و پیشرفت، پیشنهاد و
توصیه کرد که این کشور باید
بیشتر فعالیت های خود را بر بهبود
وضع کشاورزی متمرکز کند.
ولی
شاه در سال 1341 ش در اجرای
سیاست استعماری و امپریالیستی
دولت آمریکا، کشاورزی ایران
را نابود کرد و صنایع مونتاژ
وابسته را جایگزین آن ساخت.
در سال 1352 (زمانی که درآمد
نفتی ایران به سرعت رو به
افزایش بود)، تنها 8% از درآمد
ملی به سرمایه گذاری و
کشاورزی اختصاص داشت.
پس
از اصلاحات ارضی شاه و
نابودی کشاورزی و توسعه
شهرنشینی، روستاییان که به امید
یافتن شغل مناسب به شهرها
هجوم آورده بودند، طبقه کارگر
روزمزد شهری را به وجود
آوردند.
این افراد که اغلب، تنها
و بدون خانواده خود به شهرها
مهاجرت می کردند، با فرهنگ
غربزده شهری، که با آن بیگانه
بودند، رو به رو و مجبور
می شدند برای کسب درآمد، در
ساختمان ها، کاخ ها و ویلاهای
مجلل که هزینه گزافی صرف
ساختن آن می شد، به کار مشغول
شوند.
اگر چه درآمد آنها نسبتا
مناسبت بود، اغلب به خاطر تورم
سرسام آور مغلوب هزینه ها
می شد.
(دکتر محمدی، تحلیلی بر
انقلاب اسلامی، ص 78 ـ 80)
امام خمینی (ره) در همان زمان
فرمودند : «اینها به اسم اصلاح
ارضی، زراعت ایران را به باد
دادند، یعنی دهقان و رعیت را
بیچاره کردند که دیگر نتوانستند
این ها را بمانند در مزرعه های
خودشان، از آنها کوچ کردند و
آمدند به تهران و اطراف شهر
تهران به وضع بدی زندگی
می کنند، به وضع های بسیار
اسفناکی» (صحیفه نور، ج 2 ص
5) ؛ «اصلاحات ارضی به امر
دولت آمریکا بود برای این که
بازار درست کنند که چیزهای آنها
به فروش برود یعنی زراعت ما به
هم بخورد، ما محتاج بشویم»
(همان، ج 2، ص 25) ؛
«اصلاحات ارضی یعنی بازار
درست کردن برای آمریکا و
اذناب آمریکا، ما بازار
مصرفیم...
اصلاحات ارضی شده
است، گندم ها دیگر تو دریا
ریخته نمی شود، گندم ها را
می دهند پول می گیرند» (همان، ج
2، ص 181) ؛ «این اصلاحات
ارضی از بزرگ ترین خیانت ها
نیست بر این مملکت که زراعت
مملکت را به کلی از بین بردید و
دهقان های بیچاره را همچو کردید
که هجوم آوردند به
شهرستان ها؟! تهران الآن پر است
از این دهقان های بیچاره ای که از
اطراف آمدند توی این زاغه ها و
توی این چادرها و توی این
کثافت کاری ها، بیچاره ها دارند
زندگی می کنند با عائله در
زمستان سخت، اینها خیانت به
یک ملت نیست؟ خیانت کردی،
وقتی خیانت کردی دیگر سلطان
نیست، سلطان اگر خائن باشد
سلطان نیست» (همان، ج 2، ص
431).
ر.ک : فرهنگ واژه های انقلاب
اسلامی، جلال الدین فارسی،
صص 8 /96
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 68