تاریخ سند: 6 خرداد 1345
جلسه هفتگی در مسجد نو آبادان
متن سند:
تاریخ:6 /3 /1345
گزارش
جلسه هفتگی در مسجد نو آبادان در مورخه روز جمعه 6 /3 /1345سخنران شیخ یزدی،جمعیت در حدود 600 نفر،مدت 1800 الی 1910
محترماً به عرض می رساند بفرموده جهت ضبط نوار شیخ یزدی در جلسه هفتگی در مسجد نو آبادان رفته و در ساعت 1800 جلسه شروع گردید و شیخ یزدی بالای منبر رفت و درباره اهمیت رهبر در اجتماع سخن گفت، ما به نام حمایت مکتب دینی، به نام اسلام، به نام خدا، آنچه میگوئیم از یک سرچشمه مقدس است و از خود چیزی نمیگوئیم، مردم حق دارند سؤال کنند. اگر بازرگان است به خود حق میدهد سؤال کند، اگر دکتر است به خود حق میدهد سؤال کند، اگر آیتالله است به خود حق میدهد سؤال کند ولی اگر محیط وضعی پیش آورد که از اول حق سؤال کردن به خود نمیدهد، سؤال میکند و به او جواب نمیدهند، اجازه بده بپرسند. وقتی پرسید محبت داشته باش، با دلسوزی و محبت جواب دقیق بده، اگر در این اجتماع پدران باید اجازه بدهند فرزندانشان سؤال کنند و بپرسند به آنها جواب دهید وقتی در دبستان است سؤال پیش میآید میترسد مطرح کند، در دانشگاه وقتی سؤال پیش میآید میترسد طرح کند، وقتی در مجلس شورا سؤالی پیش میآید میترسد طرح کند چرا؟ چون روز اول پدر در خانه اجازه حرف زدن را نداده. ای پدر مهربان به بچهات جواب بده، ای آموزگار ای دبیر به شاگردت جواب بده، ای رهبر اجتماع به این اجتماع اجازه بده حرفش را بزند اجازه بده سؤالش را بکند اجازه بده خواستههایش را بگوید جواب بهش بده جواب اجتماعی، اگر این اجتماع تو این محیط تو اینجور بارآوردی خدا و حق توست مشتی بالای سر مغزش بکوبی این اجتماع هر وقت سؤالی از آن مطرح میشود قبل از اینکه جواب را بگوید زندان را میبیند، قبل از اینکه سؤال را طرح کند تبعید را میبیند، قبل از اینکه حرفی بزند دار اعدام را میبینید. این اجتماع قرنها درجا میزند و تو سری میخورد. مهندس پیدا نمیکند، دکتر پیدا نمیکند، اهل فن پیدا نمیکند. ناچار میشوی برای مسائل لازم دست احتیاج پیش اجانب و بیگانگان دراز کنی. چرا برای اینکه محیط تو از اول اجازه نمیدادی حرف بزنند آقای رئیس فرهنگ، آقای مدیر فرهنگ، آقای وزیر فرهنگ، اگر به این اصل روانی توجه نکنند هیچوقت نمیتوانند یک شاگرد خوب تحویل بدهد. میترسیدند آنچه باید سؤال کنند. بعضیها هم میبینند دیگری سؤال کرد قبل از اینکه سؤالش تمام شود توی سرش زدند دومی گوش نداد، گفتند سؤالت را تغییر بده، زندانش کردند، چهارمی هم از زندان هم ترسید، اعدامش کردند دیگه پس چنین محیطی هیچ شاگردی حکم نمیکند این یک مطلب مهم و اصل مسلم علمی است جای انکار نیست.
با این مقدمه میخواهم یک سؤال کوچک طرح کنم جواب آن را از این آیه بگیرم این سؤال را مخصوصاً طبقه جوان زیاد کرده است. آن سؤال این است، این جوان وقتی که نگاه میکند آقای دکتر کارش طبابت، آقای مهندس کارش نقشهکشی ساختمان، آقای بازرگان کارش خرید و فروش کالاها، هر کس بر سر وظیفه اجتماعی و در زندگی نقشی دارد و یک قسمت از کار اجتماعی را به دوش میکشد ولی از آن جوانان سؤال میکنند و به یک طبقه بر میخورند و میگویند این طبقه چه میخواهد؟ چه میگوید؟ حرفشان چیست؟ برای اجتماع چه میکنند؟ اگر سؤال کرد اجازه بده از اهل سؤال کند، اجازه بده اهل فن جواب بدهد، نه سوال طرح کند و یا شما به صورتی که میخواهید طرح کنید بعد هم جواب بدهید. میگویند آقایان آخوندها چه میگویند این قیافهها این قبا و عمامهها در اجتماع چه میکنند؟ کارشان در اجتماع چیست؟ فقط کارشان این است که جمع بشوند دور هم و مطلبی را طرح کنند و با هم داد و فریاد کنند همین و بس و همین. کارشان این است که بیایند و نماز جماعت بخوانند و یا به قول آن آدم بیسواد که میگوید شما کاری ندارید، وقت دارید یا قرآن میخوانید و یا نماز میخوانید. آخوندها چه میکنند؟ چه هستند؟ شغلشان چیست؟ پستشان چیست؟ چه موقعیتی دارند در اجتماع؟ این سؤال است، حق دارند سؤال کنند. در اجتماع باید اجازه داد سؤال کنند نباید ناراحت شویم جوابش را باید دقیق [و] قانعکننده داد نه جوابی که پرتکننده باشد. باید جوابش را از اهل فن بگیرند نه [از] کسی که دشمن است، نه از کسی که مقابل است. البته وقتی دشمن میآید سؤال طرح میکند نه به خاطر اینکه مشکلی را حل کند به خاطر آن است که مطلبی را با قیافه دیگری به خورد مردم بدهد. آخوندها چه میکنند؟ چه کاره هستند؟ جوابهایی که از مجلات میشنوید [میخوانید]، جوابهایی که از تلویزیون و رادیو میشنوید، در مجلات میخوانید، با اینکه اگر طرح کنید، سوال است جوابش را بدهید. این آیه شریفه پُست روحانیت را معلوم کرده است و دیگر حق نداری بگویی آقای آخوند مسئلهات را بگو، قرآن شغل آخوندها را تعیین میکند. روحانیت شغل آن شغل انبیاء است.
ای انسان در برابر یک مجسمه، در برابر یک عکس و میز، در برابر یک [انسان] معروف، در برابر یک اسکناس، خاک نبوس. انسان، عزیزتر از این هستی، جز در برابر خدا در برابر هیچ چیز تواضع1 نکن. این رقم اول انبیاء است اما رقم دوم اهمیت قرار گرفت فقط اصلاح اجتماع است. اگر شخص راه جهنم را در پیش گرفت به او بگویند چرا؟ اگر رهبرانی اجتماعات را به دنبال جهنم کشیدند به رهبر این اجتماع بگویند چرا؟ به خود این اجتماع بگویند چرا؟ بگویند ای بشر بیا پاکدامن شو، بیا روشندل شو و دست از آدمکشیها بردار، دست از این جنایتهای وحشتزایی که حیوانیت وحشت دارد، چه رسد به انسانیت، بردار. به تو میگویند انسان اگر اجتماعی راه جهنم را در پیش گرفت، راه تئاترها و سینماها و دانسها، قمارها، آدمکشها را در پیش گرفت، باید بگویند جانشین انبیاء، باید بگویند جانشین ائمه، وظیفه آنها است، شغل آنها است. نباید بگویند تو برو به کار خودت به ما مربوط نیست، ما انجام وظیفه میکنیم ما میگوئیم ای انسان از انحرافات انسانی کناره بگیر.
حسینابنعلی شما کجای زندگیات اشکال دارد و هر روز در مسجد جدّت میایی و مینشینی همه میآیند دورت جمع میشوند حوزه علمیه گرمی داری، کجای زندگی تو نقص دارد. چرا بیخود خود را به مخاطره میاندازی؟ چرا خودتو ناراحت میکنی؟ چرا با هیئت حاکمه زمان مقابله میکنی؟ چرا با یزید مخالفت میکنی؟ حسین مگر به زندگی علاقه نداری؟ مگر به شاگردانت علاقه نداری مگر به حوزه علمیهات علاقه نداری؟ تو نمیدانی به قول بعضیها اگر عصبانی بشوند قبر پیامبر را نیز خراب میکنند، آهستهتر، صبر کن درست میشود. این زمان اینطور نمیماند این زمان میگذرد و یزید کنار میرود خود به خود درست میشود این منطق بچگان است این برنامهای که به اجرا گذاشته شده است. بعد از پنجاه سال یعنی گذشت نیم قرن دیگر شخصیت عمومی مفهوم ندارد، دیگر نمیشود گفت حجاب ارزش دارد دیگر نمیشود. الکل در اسلام حرام است دیگر نمیشود گفت قماربازی در اسلام حرام است چرا؟ برای اینکه در مقاماتی که در ردیف اول اسلامی قرار گرفتهاند یک خلیفه اسلامی که رسماً شراب میخورد رسماً قمار میکند رسماً انحرافات جنسی دارد طبقه دوم تقصیر دارند؟ طبقه دوم گناهی کردهاند؟ اسلام کجا میرود مقدسات اسلام کجا میرود و این نسل جوان کجا میرود؟ بعد 50 سال چه کار میکند؟ این نسلیهایی که بعداً میخواهند روی کار بیایند، تجارتخانههای ما از آنها است، پستهای مهم از آنها است کجا میبرند آنها را، چه میکنند آنها را، آنجایی که شما بهتر از من میدانیدیک مؤسسه اجنبی در این مملکت کار میکند چه کنیم با این جوانها و دانشجویان با این سوادشان. ای مسلمان خودت را اصلاح کن دین خود را اصلاح کن این آخوندها رنج میکشند زندان میروند تبعید میشوند خون دل میخورند که حرف بزنند و زندگی روحی شما را تقویت کنند. در محضر یک شخصیت بزرگ بودم مجسمه علم و تقوا، شجاعت، فضیلت، عالیترین شاگرد مکتب پیغمبر اسلام، این شخصی که باید گفت جداً روحانیت را تکان داد، سواد ندارید، اهل فن ندارید، نمیتوانید تشخیص بدهید یعنی این شخصیت بزرگ نفیس آیتلله خمینی. گفتم آقا این اسلام تحت این شرایط به نظر سرکار تفسیری ندارد؟ چنان قیافه گرفت آقا فرمود این چه حرفی است میزنی هر کس از زیر بار وظیفه کنار برود وظیفهشناس نیست. مظهر شجاعت نیست. ای انسان مطالعه کن چشم و گوش بسته یک متری خود را نبین آنها برای پانصد سال آیند ما نقشه میکشند تو هم برای پانصد سال آینده نقشه بکش. بیمارستان ساختند دکتر متخصص آوردند خوشباورها میگفتند به به چقدر انساندوست هستند چقدر به فکر مردم هستند چقدر بشردوست هستند، چقدر مهربانند، خدمت میکنند، بودجه نهادهاند. ولی رهبران روشن ضمیر2 گفتند ای انسان تا کی در خوابی دلش به حال خودش سوخته است نه به حال من و شما من نمیدانم همان رهبر بعد از شصت سال هشتاد سال گریه کرد، حق داشت گریه کرد. چرا در دین اسلام انحرافات جنسی حرام نیست؟ چرا در اسلام شرابخواری حرام نیست؟ مسئله امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ بزرگان [ناخوانا] گفت آنها نیز بزرگ است. در محضر آن شخصیت بزرگ حضرت آیتالله خمینی بودم و قبل از تصویب دولت تعطیلی اجباری که حتماً شما هم شنیدهاید در روزنامهها و رادیو گفتگو شد، در محضر آیتالله خمینی بودم ایشان میفرمودند بله صحیح است در اسلام همه جمعه را میشناسند باید مردم روزهای جمعه آسایش داشته باشند اما قبل از اینکه تعطیلات را اجباری میکنید تفریحات سالم برای مردم درست کنید کجا بروند با این سینماها، با این فیلمها این جوانها شرایط زندگی ایجاب میکند که به این سینماها هجوم بیاورند؟ چه کردهاند برای آنها؟
جلسه در ساعت1980 خاتمه پذیرفت. کلیه صحبتها روی نوار ضبط است.
مراتب گزارشاً به عرض رسید. بابایی6 /3 /45
توضیحات سند:
1. اصل: توافق.
2. اصل: زمیر.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 66