تاریخ سند: 13 آذر 1356
موضوع: محسنی افشار1 چوبفروش در بابل
متن سند:
از: 2 ﻫ ب تاریخ: 13 /9 /2536[1356] 13560913
به: 312 شماره: 1699 /2 ﻫ ب
موضوع: محسنی افشار1 چوبفروش در بابل
نامبرده بالا که در گذشته از نیروی سومیهای2 فعال و دشمن خاندان جلیل سلطنت در بابل بوده حالا در لوای دین و مذهب با مقدّسات مملکت کینه و دشمنی میورزد. یادشده ریش گذاشته و به اصطلاح خط میاندازد ولی به هرچه عزیز و مقدّس است دهنکجی میکند. وی از پیروان خمینی است و در گذشته در کارهای سیاسی(پنهانکاری) و این قبیل کارها زمینه فراوانی دارد.
نظریه شنبه: احتمالاً محسنی افشار از اعلامیهها و نشریاتی که گروه(دینداران) رد و بدل میکنند باخبر است هیچ وقت تماس نزدیک با او نداشتم محسنی افشار باید تحت مراقبت قرار گیرد.
نظریه یکشنبه: خبر به احتمال قوی صحت دارد. منبع توجیه گردید اعمال و رفتار یادشده را تحت مراقبت قرار دهد. لامع
نظریه دوشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است اخبار واصله متعاقباً به عرض خواهد رسید.
نظریه 2 ﻫ ب: پیگیری در زمینهی شناسایی گروه دینداران ادامه دارد و نتیجه متعاقباً عرض خواهدشد.
آقای هودی:
1ـ سابقه بررسی شود 2 ـ به عرض برسد در صورت تصویب به مرکز ارسال گردد 14 /9 /36
2823
22 ـ 312 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. جهانگیر محسنی افشار، فرزند رحمتالله در سال 1303ﻫ ش در بابل به دنیا آمد. مشارالیه که از بازاریان متعهد و انقلابی بابل بود در زمان اوجگیری انقلاب اسلامی به اتهام فعالیت انقلابی و برپایی تظاهرات در 1 /7 /1357 دستگیر و به مدت یک ماه در زندان به سر برد. وی توسط ساواک بابل به این شرح معرفی شده است: « نامبرده از افراد متعصّب مذهبی و از طرفداران سرسخت خمینی بوده و تحریککننده اصلی فعالیتهای مذهبی در بابل سابقاً یکی از اعضای جبهه ملی ایران بود و به چوبفروشیاشتغال داشت. یادشده دربرخی از وقایع و تظاهرات بابل در سال 56 و 57 با ایادیش در قریه هفتتن چوبهای دستی جهت مبارزه و تخریب تهیه و در داخل کیسههای گونی ریخته وبه شهر آورده و در مسجد جامع بین ایادیش پخش و توزیع کرد که اکثر تخریبها و آتشسوزیها با طرّاحیهای یادشده و اعضای هیأتی به اسامی دکتر طبریپور، محمدهادی یزدانی، مهدی مجیدی داماد نامبرده،شیخ محمدجواد حجتی و عده دیگر از متعصّبین و بازاریان در شهرستان بابل انجام شد. سیستم کار اقدامات خلاف یادشده این بود که به محض دستگیری، یکی از روحانیون که در مسیر فکری آنان است سریعاً وسیله عوامل بازاری اقداماتی در جهت تعطیل بازار و صدور اعلامیه نموده و عدّهای را به عنوان وساطت تحریک و به عناوین مختلف از جمله خواسته جامعه روحانیت به دستگاهها گسیل که در زمینه آزادی آنان اهتمام و مجاهدت نمایند و متعاقب آن با انتشار مطالب کذب و عاری از حقیقت و در انظار، دستگاههای دولتی را متهم به ایجاد آتشسوزی و تخریب مینمایند. یادشده و دیگر اعضای طراح و گرداننده آشوبها برای جمعآوری و تشکیل دادن اجتماعات که در سطح مازندران مدت سه سال است(یعنی از سال 55 تا 57) مبادرت به تأسیس صندوق قرض الحسنه نموده و از این راه کمکهای طویلالمدت به نیازمندان، ضمن وجیهالملّه قرار دادن خود از این مجرا برای خود یاران و ایادی زیادی تدارک دیدهاند و در موقع لزوم ازکلّیه آنان به عنوان خدمت به اسلام و مبارزه با دشمنان دین در آشوبها و آتشسوزیها و تخریب استفاده مینمایند و اخیراً بعد از آزادی از زندان، نامبرده به مغازهداران مراجعه و آنان را وادار به بستن مغازههای خود نموده و ایادی خود را در سطح شهر پخش که موضوع را به دیگر کسبه که پس از چند روز مغازههای خود را باز و مشغول کسب و کار هستند یادآور شوند.»
( اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
2. خلیل ملکی پس از انشعاب از حزب توده با دکتر مظفر بقائی کرمانی ائتلاف کرده و حزب زحمتکشان را به وجود آوردند، اما پس از مدتی گروه ملکی از حزب زحمتکشان جدا شده و تحت جامعه سوسیالیستهای ملّی یا نیروی سوم به فعالیت ادامه داد. بعداً این گروه به سه جناح منشعب شد: گروه خلیل ملکی که جامعه سوسیالیستهای نهضت ملّی ایران را تشکیل داد. حسین ملکی، برادر خلیل ملکی در اروپا جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا را به راه انداخت و گروهی نیز به رهبری خنجی، حزب سوسیالیست را ایجاد کرد. جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا در اسناد اولیه خود را هوادار سوسیالیسم علمی و مارکسیسم اعلام میداشت و نوعی ایدئولوژی التقاطی ملیگرایانه چپ را ارائه میداد که در میان بخشی از دانشجویان مقیم اروپا هوادارانی یافت. جامعه سوسیالیستها از اواسط دهه 1320 تا مرگ خلیل ملکی (1347) با رژیم صهیونیستی ارتباط داشت و در مجلات از اسرائیل تمجید و تجلیل می کرد. وی در اواسط دهه 1340 در سفر به فرانسه با هواپیمای اختصاصی گلدامایر به اسرائیل رفت.
رک: خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 02 صفحه 307