صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه سخنرانی مسجد ارک

تاریخ سند: 9 آذر 1349


موضوع: جلسه سخنرانی مسجد ارک


متن سند:

به: 316 شماره: 65385 /20 ه‍ 3 از: 20 ه‍ 3 ساعت 1320 روز 1 /9 /49 جلسه سخنرانی مسجد ارک با شرکت عده‌ای بیش از دو هزار نفر تشکیل گردید.
در این جلسه سید عبدالرضا حجازی ضمن سخنرانی بیان داشت.
تنها عاملی که می‌تواند جلوی بشر را از فساد اخلاق بگیرد ایمان است در حال حاضر دزدهای آلمان قوی‌تر از دولت آلمان هستند و یا گانگسترهای آمریکا در مقابل حکومت قوی‌ترند و دولت نمی‌تواند آنها را ادب کند یک نفر افسر اگر ایمان داشت خیانت به وطن نمی‌کند افسرانی که توده‌ای شدند اینها دین نداشتند در قانون اساسی این مملکت نشر کتب ضاله قدغن است شخصی به نام مردوخ کتابی نوشته که در آن به تمام معتقدات شیعه اهانت شده است.
چاپ و انتشار این کتاب آزاد است ولی کتاب مرا بعد از سه ماه می‌گویند آزاد نیست.
مملکت ما در فساد اخلاق غرق است.
من به وزیر آموزش و پرورش نمی‌گویم ولی به معاون این اداره می‌گویم شما اگر به فکر پرورش هستید جلوی هروئینی شدن جوانان را بگیرید، جلوی دخترهایی که بکارت خود را از دست می‌دهند بگیرید، جلوی کاباره رفتن جوان‌ها را بگیرید، نام این اداره آموزش و پرورش است در صورتی‌که فقط در فکر آموزش و مبارزه با بی‌سوادی هستید.
جوانانی که در مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل1 شرکت داشتند.
بعد از مسابقه به کاباره برده و به آنان مشروب داده‌اند اینها که جسمشان قوی است چرا به روحشان لطمه می‌زنید.
رفتن به کاباره و مشروب‌فروشی آزاد است ولی برای رفتن به کتابخانه کارت باید نشان داد.
پروردگارا مسلمانان را بر اسرائیل پیروز گردان.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد.
آرمان نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
نگهبان اداره کل سوم 8 /9 /49 بخش 3 پهلوان 8 /9 /49

توضیحات سند:

1ـ مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل: در فروردین سال 1349 سومین دوره مسابقات جام فوتبال باشگاه‌های آسیا در ایران و در استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) برگزار شد.
در فینال مسابقات (21 /1 /1349) تیم تاج (استقلال) نماینده باشگاه‌های ایران با تیم «هایوئل» تل آویو نماینده باشگاه‌های اسرائیل مقابل هم قرار گرفتند.
ایران در وقت اضافی توانست با نتیجه 2 بر 1 اسرائیل را شکست دهد.
گلهای ایران را غلام وفاخواه در دقیقه 83 و مسعود امینی در دقیقه 92 و گل اسرائیل را خازوم در دقیقه 70 به ثمر رساندند.
این مسابقه صحنه رویارویی مردم با رژیم شاه و علیه اسرائیل و حمایت از مبارزان فلسطین و مردم ستم‌دیده آن گشت.
عزت‌الله شاهی در خاطرات خود درباره آن مسابقه می‌گوید: «...
.
در سال 1349 در بازیهای آسیایی فوتبال که در ایران برگزار شد، قرار بود بازیکنان اسرائیلی هم به ایران بیایند.
ما دو ماه جلوتر با خبر شدیم.
از آن‌جا که احساسات ما به خاطر آتش‌زدن مسجدالاقصی جریحه‌دار شده بود، این مسابقه فرصت خوبی بود تا انتقام خود را بگیریم و نسبت به ارتباطات دولت ایران با اسرائیل اعتراض کنیم ...
مسابقات حدود ده، دوازده روز طول کشید و ما از شب اول که مسابقات شروع شد، هر شب حدود ده هزار تراکت و اعلامیه چاپ و پخش می‌کردیم.
برای پخش اعلامیه در امجدیه با چهار گروه در چهار طرف امجدیه مستقر شدیم.
طریقه پخش هم به این صورت بود که هر فرد به اندازه مصرفش اعلامیه می‌برد، صد یا دویست اعلامیه را یک‌باره می‌انداخت تا اگر گیر افتاد و بازرسی بدنی شد دیگر مدرکی همراهش نباشد.
با رد و بدل شدن هر شوت حساس در مسابقه، صدای تماشاچیها به آسمان برمی‌خاست و ما در این لحظه‌ها دسته‌دسته اعلامیه بر سر آنها می‌ریختیم که مردم اول فکر می‌کردند که تکه‌های کاغذ را برای شادمانی پخش می‌کنیم ...
در روز اول مسابقات، پرچم کشورهای مختلف از جمله پرچم اسرائیل، دور تا دور استادیوم در اهتراز بود.
برای آتش زدن پرچمهای اسرائیل، هر چهار دسته وارد عمل شدیم.
برای این کار تافت (آّب‌پاش)هایی را پر از بنزین کرده با خود به استادیوم بردیم.
در لحظه‌ای که هیجان و شور مردم شدت می‌گرفت، پرچمهای مزبور را در همان حالت اهتزاز به آتش می‌کشیدیم.
از فردای آن روز تمام پرچمها را به غیر از پرچم ایران جمع کردند.
البته در جایگاه مخصوص مقامات که به شدت حفاظت می‌شد و در دسترس ما نبود، پرچمهایش را دست نزدند.
همه بازیها انجام شده بود.
آخرین بازی، بازی تیم ملی ایران با اسرائیل بود.
برای این روز ما یک سری پلاکارد که با دو چوب افراشته می‌شد درست کردیم و در کنار کلیسایی که در نزدیکی امجدیه بود گذاشتیم و مردم را برای برداشتن پلاکاردها تحریک و تشویق می‌کردیم.
متن پلاکاردها در محکومیت اسرائیل و دولت ایران و حمایت از مردم فلسطین بود و در شعارهایی هم که سر داده می‌شد حساب مردم را از دولت ایران جدا می‌کرد.
در آن زمان نخست‌وزیر اسرائیل خانم گلدامایر بود و در مقابل اسرائیل، فردی که مبارزات مردمی را هدایت و رهبری می‌کرد آقای یاسر عرفات بود.
شعارها هم علیه گلدامایر و به دفاع از عرفات بود.
در آن روز تیمسار طاهری فرمانده کماندوها خود به استادیوم آمده بود.
هنگامی که بازی به پایان رسید و اوضاع شلوغ شد، یکی از دوستان ما با چوب محکم زد به سر طاهری و در جمعیت گم شد.
طاهری و مأمورین خشمگین اطرافش به خاطر ازدحام جمعیت، ضارب اصلی را نیافتند و یک نفر دیگر را گرفتند و همآن‌جا کتکش زدند و به داخل اتومبیل انداختند و بردند.
طاهری که نزد زیردستانش خجالت‌زده شده بود چون مار زخمی به خود می‌پیچید.
او خیلی خشن و وحشی بود.
در سال 51 وی توسط مفیدی ترور شد.
این مسابقه برای رژیم اهمیت زیادی داشت و نمی‌خواست که پس از پایان مسابقه، اجتماع و یا تظاهراتی صورت بگیرد.
لذا پیشاپیش اتوبوسهای دو طبقه شرکت واحد را برای نقل و انتقال سریع تماشاچیان تهیه و در مقابل امجدیه متوقف کرده بود.
بچه‌ها با پرت کردن حواس پلیس و رانندگان، بیشتر اتوبوسها را پنچر کردند.
من برای آتش زدن چند مکان خود را آماده کرده بودم و چند شیشه کوکتل مولوتف پرتابی را در جیبهای کت گشادی که به تن داشتم،‌ جاسازی کرده بودم ...
ساعت 8 عصر، پس از کلی لحظه‌شماری، مسابقه به پایان رسید.
با از کار افتادن اتوبوسهای شرکت واحد جمعیت از خیابان روزولت (شهید مفتح) پایین آمدند.
در انتهای خیابان روزولت جمعیت به سه دسته تقسیم شد، یک دسته به سمت میدان فوزیه (امام حسین) و دسته دیگر به سمت چهارراه مخبر‌الدوله رفتند.
جمعیت اصلی هم به سوی میدان فردوسی و 24 اسفند (انقلاب) هدایت شدند.
من شیشه‌های کوکتل مولوتف را بین بچه‌ها تقسیم کردم.
بچه‌ها یکی را در اطراف میدان فردوسی و یکی را هم در چهارراه حسن‌آباد به داخل ماشین پلیس انداخته آنها را به آتش کشیدند.
من، کروبی و لشکری همراه جمعیت اصلی بودیم.
وقتی به خیابان ویلا (شهید استاد نجات‌اللهی) رسیدیم، سعی کردیم بخشی از جمعیت را به داخل این خیابان ببریم.
دفتر هواپیمایی ال.
عال (‌EL.
AL) در این خیابان بود و ما از قبل آن‌جا را شناسایی کرده و برایش نقشه کشیده بودیم.
وقتی به سر این خیابان رسیدیم، من و لشکری و کروبی به سمت دفتر حمله کردیم.
دو پاسبان از دفتر مراقبت می‌کردند.
آنها را فراری دادیم و شیشه‌ها و تابلوهای دفتر هواپیمایی را شکستیم.
من دو تا کوکتل هنوز با خود داشتم.
آنها را به درون دفتر انداخته فرار کردم.
طولی نکشید که شعله‌های آتش از دفتر زبانه کشید و بعد صدای آژیر ماشینهای پلیس و آتش‌نشانی بود که به گوش می‌رسید.
آن شب، یک شب رؤیایی برای ما بود.
خیلی فعال و مؤثر ظاهر شدیم.
جمعیت را تا میدان 24 اسفند (میدان انقلاب) کشاندیم، آخر شب بود که پلیس توانست مردم را کاملاً متفرق کند.
خوشبختانه آن شب کسی به دست پلیس نیفتاد.
برای احتیاط بیشتر بچه‌ها تصمیم گرفتند که همگی به صورت جداگانه به مسافرت بروند.
» (خاطرات عزت شاهی، تدوین و تحقیق محسن کاظمی، صفحه 52 تا 54، 84، 577 و 578، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول سال 1385)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 386

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.