تاریخ سند: 5 شهریور 1349
موضوع: اظهارات مهدی غضنفری در مورد تماسهای شاهحسینی با آیتاله زنجانی
متن سند:
موضوع: اظهارات مهدی غضنفری در مورد تماسهای شاهحسینی با آیتاله زنجانی
رونوشت گزارش خبر شماره 10203 /20 ﻫ 2-5 /6 /1349
مهدی غضنفری یکی از طرفداران دکتر محمدعلی خنجی اظهار داشت شاه حسینی ملاقاتهائی با آیتاله زنجانی و به اتفاق گلزار. صالح و صدیقی نموده بود که این امر مورد مخالفت وی (مهدی غضنفری) میباشد و گفت قصد آنها برقراری فعالیت مجدد جبهه به اصطلاح ملی بوده که ظاهراً با شکست مواجه شده و اضافه نمود که هنوز شاهحسینی نزد زنجانی میرود.
در مورد آیتاله سعیدی1 گفت مدارکی از منزل وی کشف شده بود که مربوط به عدهای میشد که به شرکت هواپیمائی ال آل حمله کرده بودند و اضافه کرد سعیدی را سخت شکنجه کرده که بتوانند مجاهدینی را که با وی کار میکنند بشناسند، ولی سعیدی زیر شکنجه کشته شد و مطلبی را نگفت. در مورد بختیار گفت یکی از رفقایش چند روز قبل از رادیو بغداد شنیده است تاکتیک پلیس این است که گروههائی را وادار به فعالیت میکند، بعد یکی دو نفر از عوامل خود را که در این گروه فعالیت دارند دستگیر میکند و بعد از مدتی آنها را آزاد میکند و شایع مینماید که آنها حتی با شکنجه مطالبی را نگفتهاند، ولی بعداً صحنه آرائی میکند و افراد گروه را دستگیر میکند و زیر شکنجه و فشار قرار میدهد. غضنفری گفت هم اکنون محاکمات بسیار مخفیانه ادامه دارد و از آن جمله محاکمه شیخ مروارید2 و اضافه نمود با آنچه که میگذرد به مبارزه به این شکل اعتقاد ندارد و عقیده دارد باید مبارزه وسیع و همهجانبه و علنی باشد تا دستگاه نتواند آن را سرکوب کند، چون در این صورت دستگیری هر نفر مواجه با عکسالعمل جهانی و عمومی خواهد شد.
نظریه یکشنبه. تحقیق مستقیم پیرامون مفاد خبر از مهدی غضنفری به حفاظت شنبه لطمه وارد میآورد. 2. یادشدگان محمدحسین گلزارمقدم. اللهیار صالح. دکتر غلامحسین صدیقی و حسین شاه حسینی. شیخ علی اصغر مروارید. آیتاله زنجانی (سید رضا فرید) و سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی که در زندان فوت نموده میباشند که در آن اداره کل دارای سابقه هستند.
نظریه چهارشنبه. نظریه یکشنبه مورد تأیید میباشد.
رونوشت برابر اصل و اصل در 88099 میباشد. در پرونده 23000 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدى خراسانى در دوم اردیبهشت ماه 1308ش در منطقه نوغانِ مشهد دیده به جهان گشود. دروس ابتدایى را نزد پدرش سیداحمد آموخت و در دوران نوجوانى به لباس روحانیت درآمد. او براى ادامه تحصیل به مشهد رفت و منطق و اصول را نزد عالمان برجستهاى چون ادیب نیشابورى، شیخ هاشم قزوینى، شیخ کاظم دامغانى و شیخ مجتبى قزوینى فرا گرفت. پس از پایان دروس سطح به شهر قم هجرت کرد و از محضر آیات عظام بروجردى و میرزا هاشم آملى کسب فیض نمود. با راه یافتن به محضر درس حضرت امام خمینى (ره)، جزو نامدارترین شاگردان ایشان شد و با دریافت لبّ اسلام ناب محمدى، تلاشهاى سیاسىاش آغاز گردید. اولین بار در آبادان به خاطر سخنرانى علیه حکومت دستگیر شد که با وساطت آیتالله العظمى بروجردى آزاد گردید. پس از آن به فرمان ایشان براى تبلیغ و تدریس به کویت رفت و چند سال در این کشور اقامت گزید. در حادثه 15 خرداد 1342 که منجر به دستگیرى امام خمینى گردید، در کویت رژیم شاه را به باد انتقاد گرفت و با ارسال نامه براى مراجع مقیم نجف آنان را از خطرى که جان امام را در ایران تهدید مىکرد، مطلع نمود. پس از چند ماه به قصد زیارت حضرت امام با لباس مبدل وارد ایران شد و به دنبال تبعید ایشان از ترکیه به نجف، خود را به آنجا رسانید و براى بهتر شناساندن امام به علما و مدرسین حوزه علمیه تلاش فراوانى کرد. او در مسیر مبارزه علیه رژیم شاه بارها توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفت، دستگیر شد و ممنوعالمنبر گردید. وى در ماجراى کاپیتولاسیون، به شدت علیه مستشاران آمریکایى به انتقاد پرداخت. پس از بازگشت به قم، به دعوت عدهاى از مؤمنین جنوب شرقى تهران، به مسجد موسىبن جعفر (علیهالسلام) آمد و ضمن اقامه جماعت در آنجا، مسجد را به صورت پایگاهى قوى علیه رژیم شاه درآورد. در سال 1345 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر و 66 روز بازداشت بود. سال بعد به طور مخفیانه به عراق رفت. در سال 1347 به فرمان امام مأمور جمعآورى کمک براى فلسطینیان شد. در اردیبهشت 1349 در اعتراض به مشارکت سرمایهداران آمریکایى در اقتصاد ایران سخنرانى کرد. او ورود سرمایهگذاران آمریکایى به ایران را خیانتى بزرگتر از کاپیتولاسیون و قراردادى استعمارىتر از تنباکو مىدانست و با سخنان تند، نامهها و بیانیههاى افشاگرانه، رژیم شاه را سخت به وحشت مىانداخت. به همین دلیل در روز 11 خرداد 1349 مأموران با هجوم به منزل وى، او را دستگیر و به زندان قزلقلعه بردند. مدت 10 روز تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت و استقامت نمود تا آن که سرانجام مأموران ساواک با طرح مرموزى در روز 20 خرداد 1349 با قطع برق زندان و یورش به سلولش، با پیچیدن عمامه به دور گردنش، وى را شهادت رساندند. در تاریخ 21 خرداد، جنازه شهید براى مراسم کفن و دفن به قم انتقال یافت. ساواک براى جلوگیرى از حرکت مردم، به طور مخفیانه جنازه را دفن کرد؛ در حالى که در مراسم دفن، به غیر از چند نفر ساواکى و شاهد محلى تنها سید محمد سعیدى، فرزند آن شهید حضور داشت. رئیس ساواک براى جلوگیرى از شرکت مردم و روحانیون در مراسم ترحیم شهید آیتالله سعیدى، دستور داد کسانى که در این زمینه تبلیغ یا فعالیت کنند به مدت سه سال تبعید گردند. در حالى که جو خفقان و وحشت در همه جا حاکم بود و ساواک از تشکیل مجالس ترحیم براى شهید ممانعت مىکرد، جمعى از مردم تهران، در حالى که روحانى مجاهد آیتالله سید محمود طالقانى و دکتر عباس شیبانى در جلو جمعیت در حرکت بودند، با بازگشایى مسجد موسىبن جعفر (علیهالسلام) که از تاریخ بازداشت شهید بسته بود، اولین مجلس ترحیم را براى او برگزار کردند. به همین علت در تاریخ 22 خرداد، آیتالله طالقانى و دکتر شیبانى بازداشت شدند و در قم، طلاب حوزه علمیه با انتشار اطلاعیهاى از کیفیت شهادت مرحوم شهید آیتالله سعیدى، از توطئهها و اقدامات اخیر رژیم پرده برداشتند.
ر. ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سید محمدرضا سعیدى، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1376
2. حجتالاسلام شیخ على اصغر مروارید، فرزند علىاکبر در سال 1306ش در مشهد به دنیا آمد. مقدمات دروس حوزوى را در زادگاه خویش گذراند و ادامه آن را در حوزه علمیه قم پى گرفت و به درجه اجتهاد رسید. وی از جمله افرادى بود که در منابر خویش بر علیه رژیم ستمشاهى سخن مىگفت و از سال 1337 سخنرانیهاى وى مورد حساسیت ساواک قرار داشت. در سال 1342 یکى از سخنرانان هیئت اصفهانىها، از هیئتهاى تشکیل دهنده مؤتلفه بود و بارها به اتهام حمایت از امام خمینى (ره) مورد تعقیب و بازداشت قرار گرفت. ساواک در تاریخ 17 /2 /43 درباره او چنین مىنویسد: «نامبرده از جمله وعاظى است که تعصب خاصى در تبعیت از نظریات روحانیون مخالف، مخصوصاً آیتالله خمینى دارد...»
حجتالاسلام مروارید پس از دستگیرىهای مکرر در سال هاى 42، 43، 45 در سال 47 در مسجد مهدى (عج) تهران ویلا به امامت جماعت پرداخت و یکى از سخنرانان ثابت هیئت انصارالحسین(ع) بود. مشارالیه در سال 49 به 18 ماه اقامت اجبارى در ایرانشهر محکوم گردید، ولى در دادگاه تجدید نظر برائت یافت. وى در همین سال دستگیر و سه ماه در بازداشت به سر برد. شیخ على اصغر مروارید در خرداد 1351 به مدت سه سال تبعید شد که این مدت در دى ماه 1354 پایان یافت. وى پس از بازگشت از تبعید، به فعالیت خود ادامه داد و یکى از فعالین دوران انقلاب اسلامى بود و پس از پیروزى انقلاب نیز مسئولیت کمیته خیابان زنجان تهران را به عهده گرفت. وی در مردادماه سال 1396ش از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد دوم صفحه 499