صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

جناب آقای نخست وزیر احتراما باستحضار میرساند : باتوجه بمذاکراتیکه شد از آقای فرماندار قم خواسته شد که به تهران بیاید تا از آخرین تحولات آن منطقه اطلاع حاصل شود.
روز سه شنبه ساعت 11 صبح به قم وارد شدم و پس از زیارت حرم مطهر از اردوی رانده شدگان بازدید کردم که خوب بود.
بعد از این بازدید اظهار تمایل کردم که از آقایان حجج اسلام ملاقات نمایم.
مستمسک ملاقات را تشکر از همکاری در کار معاودین قرار دادم تا باین وسیله گفتنیها را با آنها در میان گذارم.
میبایست با سه نفر از آقایان ملاقات میکردم آقای شریعتمداری ـ آقای نجفی مرعشی ـ آقای گلپایگانی.
همه جا می گفتم که یک نفر مسلمان هستم که وظیفه شرعیم ایجاب می کند که امر بمعروف و نهی از منکر کنم قصدم از این صحبت کردن این بود که اگر توفیق ملاقات دست نداد در شهر تعبیرهائی نشود.
مطلب دیگر این بود که در ملاقات با آقای شریعتمداری رئیس شیروخورشید و نماینده روزنامه اطلاعات که هر روز در تمام محافل رفت وآمد دارند و تقریبا فضول باشی شهر هستند شرکت داشتند در ملاقات با نماینده آقای گلپایگانی فرماندار و نماینده روزنامه اطلاعات شرکت داشت در موقع صحبت با نماینده نجفی کسی نبوده منظورم این بود که بعدها آقایان بتوانند صحبتی را تحریف یا مطالبی را بنفع خود منتشر نمایند.
باتوجه باین اصول اقدامات لازم برای ملاقات با سه نفر نامبرده آغاز شد : آقای شریعتمداری: قرار گذاشته شد که ساعت یک بعدازظهر در منزل با ایشان ملاقات کنم بمنزل ایشان رفتم و در جلسه علاوه بر همراهان من داماد آقای شریعتمداری و نماینده ایشان حضور داشتند.
بعد از تعارفات و تشکرات همکاری در کار معاودین اوضاع آرام ایران و گرفتاریهای همسایگان و اینکه افغانستان رو به کمونیستی میرود را به تفصیل بیان نمودم.
بعدا صحبت را به مسئله روز کشاندم و وظیفه دولت را در حفظ نظم گفتم.
متذکر شدم که اگر چند نفر پلیس به لباس روحانیت باعث شوند که حوزه درس آقایان تعطیل شود اگر دولت مسلط بر اوضاع نبود اصولاً مخالفین فرصت نمیدادند که حوزه درس تشکیل شود تا عده معدود آنرا تعطیل کنند اگر می خواهند که اوضاع آرام فعلی که بنفع همه است محفوظ بماند باید وحدت کلمه و وحدت عمل داشته باشیم.
این قابل قبول نیست که عده خود را فارغ از هرگونه مسئولیت بدانند ولکن از حداکثر نعم برخوردار باشند.
گفتم آقایان چرا اجازه میدهند که هرکس از هر کجا که رسید بدون گذراندن مدارج لباس روحانیت بر تن کنند و باد در گلو بیاندازد و حتی خود آقایان را هم قبول نداشته باشد.
اینکار ضابطه و ملاک مخصوص باید داشته باشد.
آقای شریعتمداری که روشن بین تر از دیگران هستند ضمن تایید مطالب گفت حوزه قم از اوضاعی که پیش آمد متأسف است و برای استفاده از لباس هم طرحی دارند.
گفتم که بسیار بجا خواهد بود که اعلام نظر کنند تا از این نابسامانی جلوگیری شود.
چون مذاکرات بطول انجامید ناچار ناهار را هم در منزل ایشان خوردم و این کمتر اتفاق میافتد.
در طول 2 ساعت که مذاکرات انجام گرفت همه گفتها باتوجه به ادب و نزاکت ولکن در نهایت صراحت بیان کردید و بسیار مؤثر بود.
آقای نجفی مرعشی : در بدو ورود به کسانیکه با ایشان مراوده دارند اطلاع دادم که می خواهم ایشان را ملاقات کنم.
قرار شد روز سه شنبه ساعت 30ـ3 در محل درسشان ملاقات دست دهد.
ساعت مقرر به محل درس باتفاق همراهان رفتم.
ملاحظه شد که مجلس ختم است.
من بروی خود نیاوردم و وارد مجلس شدم.
معلوم شد که ایشان به مجلس آمده اند ولیکن قبل از ساعت 3ـ3 از جلسه خارج شده اند.
چون این وضع پیش آمده بود صلاح ندیدم که بلافاصله از جلسه خارج شوم ناچار تا پایان مجلس ختم در مجلس باقی ماندم و در موقع خروج به فرزند ایشان گفتم که ضرورت دارد پدرشان را ببینم.
قرار شد که ساعت 6 بعدازظهر همان روز این ملاقات دست دهد متأسفانه ساعت شش اطلاع دادند که فرصتی برای اینکار نیست.
من باصطلاح پرروئی کردم و گفتم باید فرزندان ایشان را ملاقات کنم قرار شد فرد انهار بمنزل فرماندار قم بیایند و مذاکره شود.
فردا نزدیک ظهر اطلاع دادند که چون در بیمارستان گرفتارند نمی توانند به آنجا بیایند.
برای من روشن شد که نه آقای نجفی و نه فرزندشان حاضر بملاقات نیستند لذا بعد از تحقیق لازم برادر خانم آقای نجفی که یک نفر روحانی بنام آقای فقیه است برای ساعت 4 بعدازظهر روز چهارشنبه بمنزل فرماندار دعوت شد که ایشان آمدند مطالب فوق را البته بسیار شدیدتر با ایشان در میان گذاشته.
گفتم مرجع تقلیدی که نه وعده می شناسد و وفای بعهد را قبول دارد چطور می خواهد مردم از او تمکین کنند.
بایشان گفتم از قرار آقایان از اینکه بعقیده آنها به خمینی توهین شده است متأثر هستند.
آیا واقعا این حرف را میزنند یا مانور میکنند.
همانطور که خمینی در باطن به ساده دلی و بی خبری این آقایان می خندد.
خمینی معتقد است که همه باید فدا شوند چنانکه هم لباسان و هم حجره های او را از عراق اخراج کردند کوچکترین عکس العمل نشان داد.
او عرق نه روحانی بودن دارد نه عرق وطن خواهی.
آخر آقایان بخود نمی آیند و درک مطلب نمی کنند.
آقای فقیه فردا در جوابم گفت که آقای نجفی معتقدند که سیدی هستند گوشه گیر و کاری بکار کسی ندارند و میگویند دیگران هم از من جلوتر هستند و هم مریدان بیشتر دارند.
بطور خلاصه کاری نمی کند.
آقای گلپایگانی: برای ملاقات آقای گلپایگانی هم از بدو ورود اقدام لازم شد خودشان که روی نشان نمیدادند بوسیله یکی از محرمان ایشان مذاکراتی شد که تا ساعت 9 شب ادامه داشت و چهارشنبه نیز که منظور ملاقات بود توفیق حاصل نشد.
صبح روز چهارشنبه یکی دیگر از نزدیکان آقای گلپایگانی که روحانی است و بنام آقای یثربی است در منزل فرماندار ملاقات کردم و چون میدانستم که شاید فرصت دیگری برای گفتن مطالب نداشته باشم خیلی شدید با او مطالب را در میان گذاشتم.
گفتم چرا آقایان را خواب غفلت گرفته است اجتماع و مردم ایران خمینی را فاسد و فاجر و خائن میداند.
آقایان معترض هستند که چرا به شخصی که لباس روحانی به تن دارد توهین شده است.
آقایان توقع دارند که نام یک نفر خائن به دین و مملکت را باسلام و صلواۀ بیاورند.
همچنین گفتم که دولت ناچار است برای حفظ امنیت که بیشتر از هرکس این آقایان از آن بهره میبرند هر اقدامی که ضروری میداند بجا آورد.
من از آنروز می ترسم که حضرات حتی نتوانند از منزل خارج شوند و بمحل درس و مسجد برای اداء فرائض دینی بروند.
این دولت است که این تأمینات را برای آنها بوجود آورده است.
آقایان که قدرت ندارند جلوی چهار تا مکلایا روحانی نما را بگیرند باید شاگرد دولت باشند که از همه نعم برخوردارند.
شنیده ام که آقایان گفته اند ما با دولت کاری نداریم.
چطور میشود قبول کرد که این حرف را آقایان زده باشند.
دولت نان، آب، برق، تلفن و پست و از همه مهمتر امنیت را برای آنها فراهم میکند بعد آنها میگویند ما با دولت کاری نداریم.
چطور میشود با عاملیکه این همه کار را انجام میدهد کاری نداشت.
من باید بگویم که دولت با آقایان کار دارد.
حضرات باید دست از مجامله بردارند و تقیه نکنند.
اگر می خواهند از مزایای بی حد و حصر که از آن متنعم هستند برخوردار باشند باید در جهت منافع مردم که دولت حافظ آنست قدم بردارند.
اگر صرفه و صلاح ایشان در انتخاب راه دیگری است البته آزاد هستند ولکن آنوقت جای هیچ توقعی باقی نخواهد ماند.
آقای یثربی گفت که درک مطلب کرده است میرود و با آقای گلپایگانی صحبت میکند اگر موافقت کرد بنام نماینده ایشان باز با من ملاقات میکنند و اگر نکردند بنام یک روحانی معمولی.
ایشان رفتند و ساعت 4 بعدازظهر اطلاع دادند که آقای گلپایگانی اجازه نداده اند که بنام نماینده ایشان با من ملاقات داشته باشند و شخص ایشان را هم معاف دارم.
در ضمن آقای گلپایگانی هم گفته بودند که حتما آقای شریعتمداری مذاکراتیکه با ایشان داشته اند با ما در میان خواهند گذاشت و از جواب صریح دادن طفره رفته بود.
آقای خوانساری : روز شنبه با تماس با آقای حاج عباسعلی اسلامی ترتیب ملاقات با آقای خوانساری در منزل ایشان برای ساعت 4 بعدازظهر داده شد.
در ساعت مقرر بمنزل ایشان رفتم و ضمن تشکر از همکاریهای ایشان در کار معاودین اوضاع آرام ایران و روبه کمونیست رفتن افغانستان و وضع همسایگان ایران را به تفصیل بیان داشتم.
بعد از رویه جمعی از روحانیون که ندانسته باعث ناراحتی میشوند صحبت بمیان آمد.
باتوجه به اینکه آقای خوانساری بیشتر در جهت منافع حقیقی مردم هستند البته با لحنی ملایم تر ولکن همه مطالب ذکر شده بیان شد.
ایشان نه نفیا و نه اثباتا صحبتی نکردند ولکن از اینکه کار معاودین بطرز مطلوبی برگذار شده است اظهار امتنان داشتند.
مسئله افغانستان نیز در ذهن ایشان اثر مطلوبی داشت باین معنی که متأسف شدند چرا یک کشور مسلمان دارد رو به کمونیستی میرود.
این ملاقات در حدود نیم ساعت طول کشید.
در موقع خروج فرزند ایشان گفتند اگر آقای خوانساری اظهار عقیده نمیکنند چون بیم دارند که در موقع نقل وقول اشتباهی رخ دهد و پیام یا1 چیزی را بر آن اضافه یا کم کند.
گفتم اطمینان داشته باشند اگر مطلبی را بیان دارند با صداقت صددرصد بهر مقامی که بخواهند بازگو خواهد شد.
نتیجه گیری : [1)] آنچه که باید برای تفهیم و روشن شدن مطلب باشد بزبان خود آقایان در نهایت ادب و لکن با کمال صراحت گفته شده است.
اگر بخواهند تجاهل العارف کنند آن امری است جداگانه.
2) باستثنای آقای شریعتمداری و نسبتا آقای خوانساری که نسبتا روشن بین تر هستند بقیه آقایان اصولاً نمیخواهند با عوامل دولتی تماس داشته باشند و دولتیان را مثل جذامیان از خود دور میکنند.
نمونه ملاقات خود من با آنها بود که ملاحظه فرمودند ناچار وضع و سیاستی انجام شد.
3) توقع آنکه این حضرات خود جلسه تشکیل دهند یا در جلسه حضور داشته باشند که حقایق کار خمینی بازگو شود خیالی است عبث البته در شرایط موجود.
4) ضمن آنکه همه آقایان باطنا دل خوشی از خمینی ندارند «چون رقیب آنها است» ولکن جرأت اظهار آنرا ندارند و هرکدام منتظر میمانند که دیگری قدم اول را بردارد.
پیشنهاد میشود : 1)ـ در مورد آقای گلپایگانی و نجفی مرعشی باید تضییقات فراهم شود و خواسته های آنها را بهیچوجه نبایستی بنام دوستی که مورد توجه قرار دارند برآورده نماید.
2) در صورتیکه صلاح باشد حتی کلاس درس آنها را بوسیله عوامل و طلاب مغشوش نمود که قدر عافیت بدانند و دست از این کناره گیری مضر بردارند.
3) در مورد آقای خوانساری که ایشان هم نه نفیا و اثباتا اظهار عقیده نمی کنند باید تکلیف را روشن کنند، این بی توجهی نمیتواند معنائی داشته باشد.
درباره ایشان هم رویه قاطع تر و جدی تر باید عملی شود.
تا تکلیفشان مثل آقای گلپایگانی و نجفی که بهیچوجه در جهت منافع مملکت اقدام نمیکنند روشن گردد.
4) از فحوای کلام مراجعی که با خود آنها صحبت کردم و کسانیکه پیغام بر بودند معلوم شد که حضرات بنوشته روزنامه ها خیلی اهمیت می گزارند می توان به این وسیله آنچه را که صلاح مملکت است در روزنامه درج کرد و من غیرمستقیم آنها را تحت تأثیر قرار داد.
با این ترتیب هم موضوع مورد نظر بآنها تفهیم میشود و هم نمیدانند از کجا سرچشمه گرفته است.
5) باتوجه به گفته آقای شریعتمداری که گفت برای لباس روحانیت طرحی دارد شاید بتوان از فرصت استفاده نمود و بدست ایشان و دیگران ضابطه ممکن برای این کار بوجود آورد.
6) با انجام خواسته های مشروح و عمومی آقای شریعتمداری وجهه ایشان را بیشتر کرد و 2 نفر بقیه در قم را من غیرمستقیم تحت تأثیر بیشتر ایشان قرار داد.
این بود که خلاصه اقدامات و منتظر دستور هستم.
تذکر این نکته برای مزید استحضارتان ضروری است.
برای اینکه در شهر شایعاتی در مورد مسافرتم پیش نیاید علاوه بر بازدید از اردوی معاودین مشکل قیمت بلیط اتوبوسرانی شهر قم با حضور دادستان قم و رئیس سازمان امنیت رسیدگی کردم و باتفاق رئیس شهربانی و رئیس سازمان امنیت و شهرداری و فرماندار قم از یک مغازه فرش هم بازدید کردم و یک تخته قالی هم خریدم که بشرط مورد پسند بودن آن، آنانرا نگاهدارم وگرنه برگردانم به صاحب مغازه.
در ضمن آقای شریعتمداری این تقاضاها را داشتند : 1) ـ ترن مسافربری قم که هر روز به قم رفته و آمد میکرده است از مدتی پیش تعطیل شده است و این باعث ناراحتی مردم شده است.
باتوجه بخطرات جاده قم بسیار بموقع است که جناب نخست وزیر دستور لازم نسبت به برقراری مجددترین مزبور صادر فرمایند.
2)ـ در کار معاودین تسهیلات لازم بعمل آید.
مثلاً نسبت به نظام وظیفه آنها.
اگر مشغول کار شدند معافی نظام وظیفه خواسته شود، راجع به مالیات آنها قوانین مخصوصی وضع شود.
باین ترتیب امنیت فوق العاده برای این رانده شدگان دولت قائل میشود که هم در داخل و هم خارج از مملکت اثر مطلوبی خواهد داشت.
با تقدیم احترام ـ سیدضیاءالدین شادمان

توضیحات سند:

1ـ اصل : بر.

منبع:

کتاب آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 82








صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.