تاریخ سند: 27 مرداد 1339
گزارش
متن سند:
آقای عباس شاهنده تعداد 1500 برگ تمثال مبارک اعلیحضرت همایون
شاهنشاه و علیاحضرت ملکه پهلوی1 را از اتحادیه فروشندگان جراید2 از قرار
هر برگ 3 یا 4 ریال خریداری نموده است هنوز وجه تمثالها را به اتحادیه
روزنامه فروشان نپرداخته است.
اکنون اتحادیه مزبور نامه ای تقدیم داشته است
و تقاضا نموده به آقای
شاهنده تذکر داده شود تا در
پرداخت قیمت تمثالها
تسریع نماید.
شاهین
به آقای شاهین تلفن کنید.
27 /5 /39
آقای شاهنده احضار و در این
باره با ایشان بحث گردید و قول
دادند که اقدام نمایند.
8 /6 /39
بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ فرح دیبا در مهر ماه سال
1317 در یک خانواده متوسط،
از یک پدر آذربایجانی بنام
سهراب و مادر گیلانی بنام
فریده قطبی گیلانی در بخارست
پایتخت رومانی به دنیا آمد.
پدر فرح، سهراب دیبا افسر
ارتش بود که هنگام تولد فرح
برای انجام مأموریتی در
رومانی، که در آن زمان رژیم
سلطنتی داشت، به سر می برد.
فرح در کودکی پدر را از دست
داد و با مادرش راهی تهران شد.
در تهران تحت سرپرستی مادر
با مراقبت و حمایت دائیش
بزرگ شد.
تحصیلات خود را در
تهران ابتدا در مدرسه ایتالیاییها
(مدرسه خواهران کاتولیک) و
سپس مدرسه ژاندارک و
دبیرستان رازی به انجام رساند
و برای ادامه تحصیل به فرانسه
اعزام و در رشته معماری
مشغول تحصیل شد ضمن
تحصیل، با گروههای
دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه،
که در آن زمان بیشتر گرایشهای
چپی داشتند محشور گردید.
پسر
دایی او رضا قطبی هم در میان
این دانشجویان بود که با روابط
نزدیک بین آن دو، بالطبع در
گرایش و کشش او به سمت این
فعالیتها بی تأثیر نبود.
«فرح هنگام تحصیل در پاریس،
از نظر تأمین هزینه تحصیل و
اقامت خود در پاریس در مضیقه
بود و تحت تأثیر شرایط محیط
زندگی خود و رواج افکار و
عقاید کمونیستی در فرانسه آن
روز گرایش های چپی پیدا کرد و
به طوری که احسان طبری از
رهبران حزب توده بعدها در
کتاب «کژراهه» خود نوشت در
حوزه های حزب توده در پاریس
نیز حضور می یافت.
دوستان او
نیز همه گرایش های چپی داشتند
و پسردایی فرح، رضا قطبی، که
او هم در پاریس تحصیل می کرد
به گروههای چپ پیوسته بود.
فرح
اولین ملاقات خود را با شاه در
یک مجلس پذیرایی که از طرف
سفارت ایران در پاریس ترتیب
داده شده بود خوب به خاطر
می آورد.
...
دو ماه بعد از این
ملاقات، فرح برای گذراندن
تعطیلات تابستانی به تهران آمد
و عمویش اسفندیار دیبا که در آن
موقع در دربار کار می کرد، او را
برای گرفتن یک بورس تحصیلی
به اردشیر زاهدی معرفی کرد.
اردشیر زاهدی که در آن موقع
داماد شاه بود، دفتری در دربار
داشت و ضمن سایر کارها به امور
دانشجویان ایرانی در خارج هم
رسیدگی می کرد.
اردشیر زاهدی
از قیافه و هیکل متناسب و طرز
صحبت این دختر خیلی خوشش
آمد و او را برای همسری شاه
مناسب تشخیص داد.
فردای
همان روز شهناز دختر شاه و
همسر اردشیر زاهدی هم فرح را
دید و پسندید و تمام داستان از
همین جا آغاز شد.
و طی یک
ضیافتی که شهناز و اردشیر
زاهدی برپا کردند وسیله ای به
دست آمد تا با هم بیشتر آشنا
شوند و با یکدیگر به گفتگو
پرداختند ...
و مراسم ازدواج
بعدازظهر دوشنبه 29 آذرماه
1338 برگزار و در همان شب
مجلس شام و ضیافت باشکوهی
در کاخ گلستان منعقد گردید.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز درباره
میزان ثروت و ارثیه ای که به او
رسید سخنی بر زبان نیاورد ولی
با کمترین تخمین، دارایی او به
صدها میلیون دلار بالغ می شود.
وی در یک خانه مجلل در شرق
آمریکا زندگی می کند و ویلایی
نیز در جنوب فرانسه دارد ولی
غالبا در آمریکا زندگی می کند و
سالی یکی دوبار هم برای گردش
و تفریح و خرید به فرانسه
می آید.
پسر کوچک فرح علیرضا
پهلوی و دخترش فرحناز پهلوی
با او زندگی می کنند، ولی گفته
می شود با پسر بزرگش رضا
پهلوی رفت و آمد زیادی ندارد.
(ر.ک : طلوعی، محمود، از
طاووس تا فرح، صص 349 ـ
356 و 424.
طلوعی، محمود، پدر و پسر،
صص 668، 702، 716 ـ 796)
2ـ اتحادیه فروشندگان جراید در
این نامه می نویسد : جناب آقای
سرهنگ سعادتمند، با نهایت
احترام به عرض می رساند
حسب الامر 1500 برگ تمثال
مبارک اعلیحضرت همایون
شاهنشاهی و علیاحضرت ملکه
فرح پهلوی که به مناسبت وصلت
فرخنده ملوکانه چاپ شده بود با
در نظر گرفتن تخفیف ممکنه و
کمترین بهاء به آقای شاهنده
تقدیم شد که در صورت توافق
جنابعالی تذکری در این مورد به
آقای شاهنده داده شود.
« تصویر
این سند در بخش ضمائم آمده
است.
»
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک صفحه 147