تاریخ سند: 5 مهر 1357
موضوع: سید یحیی جعفری
متن سند:
از: 8 ﻫ 1 تاریخ:5 /7 /1357
به: 312 شماره: 10376 /8 ﻫ1
موضوع: سید یحیی جعفری
شخص ناشناسی در یک مذاکره خصوصی به نامبرده بالا اظهار نمود از طرف روحانیون و بازاریان رفسنجان و بعضی افراد ساکن کشکوئیه نوق تلگرافاتی، تهیه قرار است به حسن البکر1 و صدام حسین2 به عراق مخابره گردد و اگر مخابرات تلگرافات را مخابره ننمود رونوشت آنها را با پیک خواهیم فرستاد متن تلگراف وعاظ به شرح زیر میباشد.
عراق- بغداد کاخ ریاست جمهوری جناب آقای احمد حسن البکر رئیس جمهوری عراق رونوشت صدام حسین تکریتی معاون رئیس جمهوری ما جامعه علمیه رفسنجان از محاصره منزل حضرت آیتاله العظمی3 خمینی در کشور شما سخت متعجبیم متأسفیم از برادران عرب میهمان نواز خود به ویژه شخص جنابعالی انتظار نداریم که مهمانی چنین بزرگ را که رهبر راستین ملت ایران است تحت محاصره قرار دهید و برادران مسلمان خود را نگران سازید از شما میخواهیم که دیگر چنین اعمالی تکرار نشود تا به تیرگی روابط برادرانه ما نینجامد و منافعمان در خطر قرار نگیرد شخص ناشناس افزود برای بازاریان هم تلگراف دیگری نوشته ایم در قم هم منزل پسندیده4 این موضوع مطرح بوده است منظور اینست که شما هم اقدام کنید تلگرافی مؤدبانه تهیه کنید و آخرش هم تهدیدآمیز باشد وی افزود روز چهارشنبه که قرار بود در ایران تعطیل باشد به روز شنبه موکول گردیده است و ما روز شنبه را در رفسنجان تعطیل خواهیم داشت شما هم برای کرمان اقدام کنید که اقداماتمان در استان همآهنگ باشد.
نظر یه یکشنبه: خبر صحت دارد. مؤلف
نظریه سه شنبه: خبر مورد تایید است. تعاون
نظریه چهارشنبه: اظهار مطالب بالا از ناحیه افراد مذکور صحت دارد و در مورد مراقبت در روز شنبه مراتب به مراجع انتظامی منعکس گردیده است. آسای
نظریه 8 ﻫ : نظریه چهارشنبه تایید میگردد-
توضیحات سند:
1. احمد حسن البکر در سال 1293 ﻫ ش در تکریت تولد یافت. در سال 1311 از دانشسرایعالى فارغالتحصیل شد و تا سال 1317 به شغل معلمى پرداخت. سپس به دانشکده افسرى در بغداد ملحق شد. پس از کودتاى 14 دی 1336 به عضویت شوراى دادگاه نظامى درآمد. در قیام 17 اسفند 1336 شواف، متهم به شرکت در این قیام گردید و به این علت با درجه سرهنگ دومى بازنشسته شد. بعد از کودتاى 19 بهمن 1341 به دریافت درجه سرلشکرى نایل آمد و به نخستوزیرى برگزیده شد. بعد از 20 آبان 1342 اختلاف و درگیرى در کادر حزب بعث عراق شعلهور گردید. در این زمان البکر ریاست جناح مخالف على صالح اسعدى دبیر کل وقت حزب را که در برابر میشل عفلق، دبیرکل [اصلى] حزب ایستادگى مىکرد عهدهدار بود. حسنالبکر بعد از کودتاى «عبدالسلام عارف» در 19 بهمن 1341 علیه شرکاى بعثى خود، از سمت نخست وزیرى برکنار و به عنوان جانشین رئیسجمهور ـ که یک سمت تشریفاتى بود ـ برگزیده شد، ولى قبول نکرد. وى مدتى در دوران حکومت عبدالسلام عارف به همراه تعداد کثیرى از بعثىها به اتهام تلاش براى براندازى رژیم زندانى شد. در سال 1343 بعد از طرد على صالح اسعدى دبیر کل حزب از این تشکیلات، از سوى رهبر قومى به جاى وى منصوب گردید. البکر پس از کشته شدن عبدالسلام عارف در یک سانحه هوایى، و روى کار آمدن عبدالرحمن عارف ضعیفالنفس و بىکفایت در آوریل 1344 فعالیت سیاسى خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد. تا اینکه پس از پیروزى دومین کودتاى بعثى در 17 ژوئیه به ریاست جمهورى و ریاست شوراى رهبرى انقلاب برگزیده و به دریافت درجه فیلد مارشالى نائل گردید.
در دوران او حزب بعث با سلطه استبدادى و استعمارى خود علیه اسلام، تشیع، محدود کردن فعالیت حوزههاى علمیه، تبعید، دستگیرى مراجع و علماء ضربات شدیدى به حوزه هزارساله نجف وارد آورد. حزب بعث در دوران حسنالبکر به صورت یک ایدئولوژى سوسیالیستى ـ ناسیولیستى در تمامى رسانههاى عراق سایه افکند.
سرانجام احمد حسن البکر در سال 1361 به علت ابتلاء به بیمارى سرطان درگذشت.
2. صدام حسین در 28 آوریل 1937/ 8 اردیبهشت 1316 در روستای العوجا در حومهی تکریت متولد شد. دوران کودکی او بسیار سخت سپری شد. وی تا 10 سالگی از رفتن به مدرسه محروم بود، در 20 سالگی هنگامی که سال چهارم دبیرستان را میگذراند، دایی خود را به قتل رساند و روانهی زندان شد، اما 6 ماه بعد از زندان آزاد شد. صدام در 1959 در شرایطی که 13 سال از تأسیس حزب بعث عراق توسط میشل عفلق میگذشت به عضویت این حزب درآمد و در همین سال در عملیات ترور ناموفق عبدالکریم قاسم شرکت کرد و به سوریه گریخت، اما سایر اعضای تیم ترور دستگیر شدند. صدام در سال 1960 عازم بیروت شد و علاوه بر همکاری با شاخهی لبنانی حزب بعث، تحصیلاتش را در موسسهی انگلیسی حملن به پایان رسانید و پس از سرنگونی عبدالکریم قاسم در فوریه 1963 به بغداد بازگشت، و سپس توسط حسن البکر به معاونت شورای فرماندهی حزب بعث برگزیده شد و به این ترتیب مرد شماره 2 عراق گردید. صدام این سمت را تا ژوییه 1979 که حسن البکر را آرام از صحنهی سیاست کنار نهاد، حفظ کرد. در آن زمان تنها 5 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذشت. حسن البکر که انقلاب اسلامی را به رسمیت شناخته بود و قصد داشت رابطهی نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران برقرار کند، تحت فشار معاونش صدام مجبور به استعفا و کنارهگیری از قدرت شد. صدام در ماههای نخست حکومت خود تصفیههای خونین و بی سر و صدایی در عراق انجام داد که تعدادی از وزرای عراق نیز در میان آنان بودند. او پس از به دست گرفتن قدرت به سرعت به تسلیح ارتش عراق پرداخت و در 31 شهریور 1359 جنگ خونینی را که بیش از 8 سال ادامه یافت با کشورمان آغاز کرد. صدام در این جنگ از حمایت بیدریغ همه قدرتهای شرقی و غربی خصوصاً آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس برخوردار شد.
در این جنگ و پس از ارتکاب فجیعترین جنایات جنگی و بیحرمتی به تمامی قوانین شناخته شده بینالمللی مربوط به زمان جنگ در 1988، به مرزهای دو کشور عقب نشینی کرد. وی 2 سال بعد با خیال مشابهی به همسایهی دیگرش کویت حمله کرد و این کشور را به اشغال خود درآورد. از همین لحظه، توسط رسانه های دمکراتیک، ناگهان صدام جنایتکار شد!! و همهی جهان علیه او بسیج شدند. به طوری که این اشغال 6 ماه بیشتر به طول نینجامید و با یورش سنگین زمینی، هوایی و دریایی آمریکا و متحدین غربی و منطقهایش شکست خورد و از کویت عقب نشینی کرد. عراق پس از جنگ به صورت یکی از کشورهای ضعیف عرب درآمد. صدام در طول حکومت خود چندین شبکهی بزرگ و کوچک کودتا علیه خود را کشف و عوامل آنها را اعدام کرد. وی بیش از سایر رهبران پیش از خود اقدام به تعویض دولت و جا به جایی مهرهها و برکناری دائمی مسئولان و فرماندهان حزب حاکم بعث کرد و در نهایت با خواری و ذلت به دست اربابان آمریکایی خود اسیر و در حقیرانهترین وضعیت سرنگون شد. وی در 19 دی ماه 1385 اعدام شد.
3. اصل: عظمی
4. آیتالله سیدمرتضى پسندیده، فرزند سید مصطفى خمینى و برادر بزرگ امام خمینى(ره) در 17 شوال 1313 ق برابر با 1274 ش در شهرستان خمین متولد گردید. پس از طى مقدمات، در سال 1327 عازم اصفهان شد و نزد بزرگانى چون حاج آقا رحیم ارباب، شیخ على یزدى، سید على نجف آبادى و آیتالله خاتون آبادى تلمذ نمود و پس از پایان دوره سطح و خارج فقه و اصول، به خمین مراجعت کرد و ضمن اقامه نماز جماعت، به تدریس فقه، اصول، منطق، کلام و ادبیات پرداخت که از جمله شاگردان وى حضرت امام خمینى(ره) بود. در دوران سلطنت رضاشاه به دلیل مخالفت با قانون اساسی متحدالشکل مورد غضب حکومت و مأموران رژیم قرار گرفت. به هنگام اشغال ایران توسط نیروهاى متفقین در جنگ جهانى دوم، به اتهام جلوگیرى از تأمین نان و ارزاق براى نیروهاى اشغالگر، محکوم به تبعید شد. در جریان مبارزات ملى شدن نفت از این نهضت پشتیبانى کرد و با سران و رهبران نهضت ارتباط داشت. در روز قیام 15 خرداد 1342 با سخنرانى پرشورى در میدان مرکزى شهر خمین، حمایت خود را از حضرت امام و اهداف نهضت اسلامى ابراز داشت و در اعتراض به بازداشت حضرت امام، به همراه جمعى از روحانیون، به تهران سفر نمود. پس از تبعید حضرت امام، فعالیتهای او همواره تحت کنترل مأموران ساواک قرار داشت. پس از مدتى به قم مهاجرت کرد و به عنوان وکیل تام الاختیار حضرت امام در اخذ سهم امام و پرداخت شهریه طلاب و حمایت از روحانیون مبارز مجاهدت کرد، تا سرانجام به خمین تبعید گردید، اما پس از چندى به قم بازگشت و سپس به جرم شرکت در مجالس سوگوارى در منزل امام بازداشت و مجدداً به خمین تبعید شد. با اوج گیرى انقلاب اسلامى در خرداد 1357 به سه سال تبعید در انارک یزد محکوم گردید و در پى بىاعتنایى به این حکم و بازگشت به قم، حکم تبعید وى به داران فریدن صادر شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى به رغم موقعیت ویژهای که از جهت علمى و سابقه مبارزه داشت، همچون گذشته وکالت حضرت امام(ره) در امور شرعى را بر هر عنوان و سمتى ترجیح داد و سر انجام در آبان 1375 به دیار باقى شتافت.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید مرتضی پسندیده، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
آیتالله سید یحیی جعفری به روایت اسناد ساواک صفحه 281