تاریخ سند: 6 آبان 1357
بازجویی از محمد فرزند مصطفی شهرت احمدی فروشانی
متن سند:
تاریخ:6 /8 /1357
جلسه سوم
بازجویی از محمد فرزند مصطفی شهرت احمدی فروشانی
س - هویت شما (محمد فرزند مصطفی شهرت احمدی فروشانی) محرز است. ضروری هرگونه توضیحی که درباره مدارک مکشوفه از منزلتان دارید به طور کامل و با ذکر جزئیات شرح دهید.
ج - مدارک موجود همان طوری که شفاهاً عرض کردم از تمام شهرستانها که به دیدن تبعیدیها میآمدند گاهی این اوراق را میآوردند که من پاره میکردم و چون نام خدا و پیغمبر داشت آنها را به زحمت بیرون میآوردم و باقیمانده را به دور میریختم که بعضی از این اعلامیهها در منزل باقیمانده بود که ملاحظه میفرمائید و یکی از کاغذهای کتبی که از بنده نیست و از آقای تهرانی میباشد و به اسم خود ایشان میباشد و بعضی نوشتهها مربوط به ماه رمضان از خود بنده است و یک تکه روزنامه زیر کتاب جای مطالعه گذاشته بود که آوردهاند که چیزی هم نیست و راجع به شماره تلفن مراجع، شب عید فطر اختلاف بود که آیا عید ثابت شده یا نه من به اتفاق آقای محمد مهدی روشن رفتیم تلفن خانه و تلفن به آقای گلپایگانی کردیم و نظر ایشان را راجع به ماه سؤال نمودم و معلوم شد که ثابت شده است و بعضی از نوشتهها هم از روی ناراحتی تبعید و گرفتاری و بیماری بچههایم گاهی مینوشتم و یکی از نوشتهها باز از آقای تهرانی است که از او چند سؤال شده بود. راجع به مقدار تحصیلات و اشتغال و خدمات از ایشان سؤال شده بود و بعضی از این نوشتهها آیات قرآن مجید مطالب نوشتهام که اینجا موجود است و یا مربوط به شب مبعث میباشد و ملاحظه میفرمایید که الآن هم بعضی از اعلامیهها پاره است که ضمیمه شده و من پاره اش کرده بودم و باز ورقه کوچک دیگری از آقای تهرانی میباشد. و یکی از ورقه ها مقداری شعر مزاح است که در الابلای کتابهای من بوده و الآن در نظرم نیست از کجاست و یک ورق کوچک آدرس رضائیه آسید محمدرضا تبعیدی است که تلفن ۴۶۱۴ دارد و یک ورقه راجع به موسیقی و غیره است مثلاً راجع به تعزیه صحبت میشد میگفتند قم هم تعزیه هست من نوشتهام قم هم موسیقی هست، ربا هست، دزدی هست دلیل بر حلیت آن نیست بلکه باید از علماء دین سؤال کردنه اینکه گفت در قم هم است و یک نامه از آقای حاج جلال طاهری است که از مهاباد فرستاده بودند و نوشته بودند حضورا ماجرا را میگویم و وقتی آزاد شدند آمدند عبورۀ سقز و گفتند ساواک به من گفت شما آزاد هستید بروید و من گفتم بیجهت مرا آوردید و تبعید کردید اگر گناهکارم چرا بروم و اگر گناهکار نیستم دادگاه حکم میکند که دادگاه ایشان را گرفتند و تبرئه و آزاد شد و یک اعلامیه از آقای خمینی است که در آن توصیه شده از مارکسیست و کمونیست و منحرفین احتراز و دوری کنید و از کسانی که قرآن را به امیال و اهواء خود تأویل و تفسیر میکنند دوری جوئید که در منزل بنده بود و ملاقاتیها آوردهاند همچنان که قبلاً گفتهام و نوشتم و کاغذ فتوکپی که اول آن سلام گرم و ناقابل بر کسانی که در صحنه حق و باطل بودهاند و سنجاق شده که سه صفحه از من نیست و گفتم چند روزی هم آقای تهرانی منزل من بودند یک نامه کوچک که مشخص است خطاب به آقای تهرانی است و یک نامه که اول آن ۱۳ شعبان ۹۸ نوشته شده مربوط به خود بنده است و نامه خانوادگی است که به وسیله یکی از روحانیون اقوام اینجانب برایم نوشته شده و از من تفقد نموده است و یک کاغذ که آدرس نوشته شده است از تبریز فکر میکنم از ملاقاتی است که گاهی برای هم آدرس مینوشتند و در خانه من مانده است و گاهی هم موقعی که بچه من مریض بوده و به شهربانی برای موافقت مراجعه کردم که بروم شهری که مجهز از جهت بهداشت باشد بعضی آدرس میدادند که اگر موافقت شد به من برای دکتر راهنمایی کنند که نمی دانم الآن آیا این از آنهاست یا نه و یک ورقه شهر لوئیس سوزان است که آدرس بیمارستان قلب است و آقای تهرانی بچهاش را در آنجا جراحی کرده بود و بچه من هم قلب او سوراخ بود و احساس میکردند که من برای بچهام ناراحت هستم آدرس بیمارستان را برای من همانجا سقز نوشتند که اگر بتوان بچه را آنجا ببرم و به وسیله ایرانیها آنجا راهنمائی شوم تا بچهام را بخوابانم و عمل کنند که برای من امکان حاصل نشد و مدتها گرفتار این ناراحتی بودم یک ورقه به خط سرخ چند سطر نوشته شده است مورخه 23 /9 /56 مربوط به پژوهش آقای تهرانی و به خط آقای تهرانی میباشد که معلوم است هر یک ورقه به خط خود من میباشد که در آن راجع به مزایای اسلام صحبت کردهام و نوشته آزادی و استقلال از مزایای اسلام است و ما خواهان آزادی از استعمار هستیم و کمونیست نیستیم چرا به این و آن نسبت میدهید نه به آمریکا نه به کمونیست بلکه خواهان آزادی هستیم و یک جزوه ۱۳ ورقی پلی کپی شده است تحت عنوان به نام خدای پیشتاز انقلابی و یک جزوه زیر عنوان تجربه و تحلیل از رویدادهای سیاسی در شش ورق و یک جزوه تکثیر از فجر اسلام که با جمله از نهجالبلاغه شروع گردیده است اما امّا اناَ فواللهِ دون أن أعطِی در ۱۰ - ۱۲ ورقه و یک ورقه جزوه در ۵-۶ صفحه ورق از ارگان نهضت آزادی و یک جزوه سه ورقی زیر عنوان جریانهای فکری و سیاسی و تلاقی خواستهها و یک اعلامیه سه ورقی از آقای خمینی تکثیر از فجر اسلام و یک جزوه ۵-۶ ورق تکثیر باز از فجر اسلام راجع به مبارزه اسیر و یک جزوه سه ورقی از جنبش مبارز زیر عنوان اطیعواالله و رسوله و یک جزوه ۵ ورقی زرد رنگ با عنوان شهید برهان خداوند و یک اعلامیه قدس دو ورقی بزرگ که نامه از آقای خمینی در آنست که دستور داده افراد محتملالانحراف که احتمال انحراف عقیدهی ما دیگری دارند یا مسلم الانحراف را هدایت کنید و اگر نمیشود با آنها ایجاد رابطه ننمائید و یک اعلامیه یک صفحه از آقای خمینی یک اعلامیه که دو رو زیر عنوان درخشانترین واقعه و یک اعلامیه یک صفحه راجع به هشدار به ملت و زباله هستهای و یک اعلامیه دو ورقی زیر عنوان جنبش اسلامی مرحله حساس و یک عدد مصاحبه با آقای شریعتمداری که یک جزوه است و یک جدول کتاب و جزوه چگونه مطالعه کنیم که یک روز سقز نمایشگاه کتاب بود میرفتیم و یک جزوه و جدول مطالعه را دادند که دیدیم کتب غیراسلامی را معرفی کرده و من برای اینکه شاید بتوانیم کتب اسلامی را با یک جدول معرفی کنیم خواستم از آن استفاده کنم و ۱ جلد کتاب جهان بینی مادی را گرفتم که مطالعه کنم چون روحانی از همه مذاهب باید آگاهی داشته باشد تا بتواند حقانیت اسلام را ثابت کند و ۲ جلد کتاب اسلام ضد استثمار و فیلیپین از آقای تهرانی است که در خانه ما مانده بود و اساسنامه جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر و اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی و کتاب فلسطین فلسطین را ملاقاتیها برایم آوردند با رسالهالامام و یک جزوه که با هوالذی ارسل رسوله بالهدى و دین الحق است و از کاغذ چای گلستان میباشد راجع به امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف و از خود بنده است و دو دفترچه که بعضی روایات را در آن نوشتهام نیز از خود اینجانب میباشد که یکی راجع به ماه مبارک رمضان است و یک دفتر هم بعضی احادیث کافی در آن درج گردیده است. سید محمد احمدی
س - چه مدت است که در سقز سکونت داشته و در طی مدت اقامت به اتفاق چه کسانی و در چه جلساتی شرکت و چه مسائلی را مورد مذاکره و بحث قرار میدارید.
ج - شش ماه تقریباً در سقز بودم و در طی اقامت در سقز مقداری وقتم به مطالعه و مقداری به پذیرائی میگذشت و با سایر تبعیدیها رابطه داشتم و آنجا هم هر وقت بودیم اغلب یک عده ملاقاتی آنجا بودند که بیشتر آنها متکلم بودند و از حوادث صحبت میکردند و ما هم گاهی که فرصت داشتیم بعضی از روایات و آیات را با هم صحبت میکردیم و گاهی هم روزنامه میخواندیم. سید محمد احمدی
س - منظورتان از تبعیدیها چه کسانی میباشند معرفی نمایید.
ج - آقایان تهرانی، دستغیب، نوری، روشنی، طاهری گرگانی، فهیم کرمانی که آنجا تبعید بودند چون تنها بودیم و کسی را نداشتیم وقتی مهمانی نبود منزل هم میرفتیم. سید محمد احمدی
س - سرکار در جریان تحقیقات ادعا نمودهاید قسمتی از مدارک بدست آمده متعلق به آقای تهرانی بوده و برخی دیگر را نیز عدهای که ملاقاتتان میآمدند برای شما آوردهاند ضروریست توضیح دهید. اولاً علت اینکه مدارک آقای تهرانی در منزل شما نگهداری شده چیست ثانیاً ملاقاتکنندگان را نیز معرفی نمایید.
ج - آقای تهرانی چند روز اول را که منزل نگرفته بودند منزل من بودند که بعضی مایتعلق ایشان که نوشتم در منزل من بود راجع به اوراق و جزوات نوشتم که اینقدر از شهرهای مختلف میآمدند و میرفتند که گاهی من رفته بودم چاهی یا میوه بیاورم عده تازه آمده بودند و عده اول بلند شده بودند وقتی میآمدم در اطاق یکی یا دو تا اعلامیه یا جزوه یا هدیه مانند سوهان یا شیرینی و غیره در اطاق بوده و من نمیدانم متعلق به کدام شهر و جمعیت است. سید محمد احمدی
س - علت اینکه سرکار در سخنرانیهای مذهبی خویش مبادرت به اظهارات تحریکآمیز مینمودید چه بوده است.
ج - من هرگز مستمع خویش را تحریک نکردم و از تحریک رنج میبرم و اصلاً یکی چند بار چون تبعیدیها زیاد بودند بیشتر من صحبت نکردم و مسائل مذهبی را میگفتم آگاهی میدادم مثلاً راجع به اینکه اسلام خواهان عدالت است و همه باید عادل باشند نه اینکه اگر پیشنمازی که آن را عادل میدانند نیامد همه نماز فرادی بخوانند و هم دیگر را فاسق بدانند و انگیزه من دعوت به عدالت و عمل به اسلام بوده است که میگفتم اگر به اسلام عمل کنیم سعادتمند میشویم و هیچگونه غرض سوئی نداشتم. سید محمد احمدی
س - امضاء و نامه شماره به همراه نام و امضاء عدهای دیگر از روحانیون ذیل اعلامیهای که خطاب به آیات عظام و مراجع تقلید نوشته و در آن نقطه نظرات خویش را درباره حوادث اخیر و نیز چگونگی مبارزه روشن نمودهاید، مشهود است. لازمست هرگونه توضیحی که درباره مفاد آن و نیز درباره به امضاء رسانیدن و علت و انگیزه دارید شرح دهید.
ج - حدود چند ماه پیش چند نفر معمم آمدند سقز و اعلامیه آوردند نمیدانم از سنندج، سردشت که امضاء شود و آقایان امضاء کردند و من هم امضاء کردم و چون در آن دفاع از وطن و محکوم کردن استعمار بوده به نظر میرسد از نظر مقامات اشکالی نداشته باشد. سید محمد احمدی
س - به چه علت علیرغم تذکرات شهربانی منبر رفته و به سخنرانی میپرداختید
ج - منبر نرفتم و شهربانی هم میگفت چند مسئله مانعی ندارد منبر نروید و ما هم منبر نرفتیم و نشسته چند دقیقه صحبت میکردیم که قبلاً نوشتم. سید محمد احمدی
س - در نشست و جلسات متشکله خصوصی مطالبی درباره برقراری حکومت اسلامی و نیز حوادث و آشوبهای اخیر مملکت اظهار داشته و تبادلنظر میپرداختند. ضروریست چگونگی را ضمن معرفی افراد شرکتکننده در این جلسات شرح بدهید.
ج - جلسات خصوصی نداشتیم ولی گاهی که ما تبعیدیها با هم مینشستیم گفتم فوراً مزاحم میآمد یعنی برای ملاقات و فرصت نمیداند اصلاً برسیم ولی گاهی که فرصت بود راجع به احساس آزادی بیشتر و اینکه مطالب روزنامهها راجع به آزادی دارد کم کم تحقق پیدا میکند و توجه بیشتر هم از طرف روزنامهها نسبت به روحانیت و اسلام میشود و روزهای خوبی امید است در پیش باشد صحبت میشد و راجع به حوادث جاری مملکت اکثر که صحبت میشد همه اظهار تأثر میکردند و اینکه آشوبها عاقلانه نیست و تجاوز به مال و زندگی غلط است و چرا چنین میکنند و لابد عواملی داخل جمعیتهای مسلمان زیر پرده هست که دارند این اعمال را انجام میدهند والا مسلمان چنین کارها را نمیکند و گاهی راجع به شایعات صحبت میشد. مثلاً یک روز مشهور شد که مرحوم کافی1 تصادفش عمدی بوده است که همه ما تکذیب میکردیم و درباره حکومت اسلامی بحثی نشد ولی همه خواهان عمل به اسلام بودیم که نوشتم مورد توجه بیشتر واقع گردید. سید محمد احمدی
س - اظهارات خود را چگونه گواهی مینمائید.
ج - با امضاء گواهی میکنم.
سید محمد احمدی
توضیحات سند:
۱- شیخ احمد کافی واعظ مشهور، در سال ۱۳۰۵ در مشهد مقدس متولد شد. دروس اولیه را در زادگاه خواند، سپس راهی نجف اشرف گردید، محضر شهید آیتالله سید اسدالله مدنی را درک کرد و مدتی در دروس مرحوم آیتالله ابوالقاسم خوئی حاضر شد. پس از تحصیل راهی ایران شد و در تهران، به وعظ خطابه مشغول گردید. یک بار دستگیر و مدتی در زندان قزل قلعه حبس گردید. پس از آزادی، «مهدیه» تهران را تأسیس کرد و با برنامههای «دعا»، «روضه» و «سخنرانی» توانست در میان عامه مردم، پایگاه و جایگاه وسیعی پیدا کند. مهدیه تهران، میعادگاه مشتاقان امام زمان (عج) گردید و برنامههای فوقالعادهای نیز مانند تأسیس حسینیه و مهدیه در شهرهای دیگر، تأسیس کتابخانهها، تعمیر و تأسیس مساجد، رسیدگی به زندگی بیش از پنج هزار خانوار فقیر در تهران، از جمله کارهای وی بود. در اواخر حکومت پهلوی، سه سال تبعید به ایلام و دوری از مرکز، آن مرحوم را بر آن داشت تا در اقصی نقاط مملکت نیز برنامههای کلاسهای اصول عقاید، تبلیغ، ترویج ادعیه را دنبال کند. همزمان با تحریم جشن میلاد امام زمان (ع) از سوی امام خمینی، مرحوم کافی علی رغم فشار ساواک، حاضر به برگزاری جشن نشد و به عنوان سفر راهی مشهد مقدس گردید که در بین راه، به صورت مشکوک طی یک تصادف درگذشت. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی
منبع:
کتاب
روشنگر دوران / حجتالاسلام حاج سید محمد احمدی به روایت اسناد ساواک صفحه 307