دستگیری نه نفر در شهرستان نهاوند
متن سند:
متعاقب دستگیر سه نفر از افرادیکه در جریان شهادت یکنفر پاسبان و
مجروح نمودن دو نفر دیگر از پاسبانان شهرستان قم دخالت داشتند نظر باینکه
در جریان تحقیقات معموله مشخص گردید که افراد مذکور با عده دیگری در
شهرستان نهاوند در ارتباط میباشند بهمین منظور با اعزام دو اکیپ ورزیده
بشهرستانهای نهاوند و قم 9 نفر از افراد مرتبط با آنان بشرح زیر در تاریخ
26 /4 /52 در محل دستگیر گردیدند.
1
تحقیقات از آنان در جریان بوده و نتیجه متعاقبا باستحضار خواهد رسید.
1ـ عبدالرحیم ربانی شیرازی امام جماعت
2ـ مهدی فتاحی دیپلمه بیکار
3ـ مصطفی غیاثی دانش آموز
4ـ عباس نوری آموزگار در شهرستان نهاوند
5ـ علی رضا کرمعلی دانش آموز
6ـ حجت اللّه آورزمانی دانش آموز
7ـ محمد حسین باقری دیپلمه بیکار
8ـ جمشید علی مراد پهلوانی دانش آموز
9ـ بهمن منشط دیپلمه بیکار
آقای باقری
فوری برای هر یک از نامبردگان پرونده انفرادی تشکیل شود و پرونده آن تشکیل گردد.
21 /4 /52
توضیحات سند:
1ـ ثمره فعالیتهای فرهنگی
سیاسی مرحوم آیت الله ربانی در
خصوص نسل جوان به صورت
هیئت ها، جمعیتها، جلسات و
انجمنهای مختلف اسلامی در
سراسر کشور ظاهر شد و حتی
برخی از آنها، برای مبارزه با
رژیم شاه و تشکیل حکومت
اسلامی دست به اسلحه بردند و
با زبان گلوله با رژیم شاه سخن
گفتند.
یکی از این گروهها که اغلبشان
شاگردان دبیرستان به همراه
برخی از دبیرانشان بودند بنام
گروه انقلابی ابوذر نامیده
می شدند و با مرحوم آیت الله
ربانی در تماس و ارتباط
مستقیم بودند.
افراد این گروه که
مرکز آنها در نهاوند بود
فعالیت های سیاسی و انقلابی
خود را با اخلال در برنامه های
ضد اسلامی مسئولان شهر
نهاوند و به آتش کشیدن برخی
از مراکز فساد از قبیل خانه زنان
مفسد و اتومبیل های
ژاندارمری و اعدام برخی از
عناصر فاسد منطقه...
.
آغاز
کردند.
پس از این مرحله، بفکر
تهیه اسلحه بر آمدند و برای این
منظور جهت مشورت و تبادل
نظر با مرحوم آیت الله ربانی به
منزل ایشان در قم رفتند.
ولی
در حین مذاکرات با مرحوم
ربانی فرد مشکوکی وارد
می شود که در نتیجه گفتگوهای
میان آنها متوقف می شود.
تا
اینکه بالاخره یک روز برای
بدست آوردن اسلحه، تصمیم
می گیرند پاسبانی را خلع سلاح
کنند و برای این کار قم را
انتخاب می نمایند.
محل
شناسائی می شود و در یکی از
شب های اواخیر تیر ماه عملیات
اجرا می شود.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 310