آقای محمدحسن آقا
متن سند:
به عرض می رساند پس از سلام امیدوارم کسالت مختصری که آن برادر جان داشت، برطرف و بهبودی حاصل باشد. این که بنده چند روز است مراجعت کرد ه ام. از طرف اولاد، قدری گرفتار بودیم. به حمداله سلامتی عموم حاصل است و هیچ نگرانی نیست. فقط حقیر از طرف آن برادر جان قدری این بی دین و بی دیانتها به شما اذیت می نمایند، ناراحتی را دارم. خدا شاهد [است]آدم اصلاً مردمان با دیانت این شهر، در پشت سرِ صاحب محضر از دفترخانه بیرون می آید می روند نماز می کنند، ولی این بیمروت و بی انصافها از علمایش گرفته تا آنهایی که شب و روز فکر دیگران هستند، آدم زندگی کنند. برادر جان! از موضوع محمدحسن آقا خیلی نگران هستم. البته چند روز پیش با آقای افسری ملاقات شد، مقداری تشکر کردم ولی از این موضوع چیزی نگفتم. ولی یک زمینه نگه داشتم که شاید یک موقع صلاح باشد به ایشان برسانم ولی آن هم مصلحت و صلاح باشد، اگر خود محمدحسن آقا برگشته است و چه فکری در اطراف موضوع شده نمی دانم، ولی حقیر ناراحتی فکر را دارم. امیدوارم خداوند متعال با دست خودش این موضوع را برطرف نماید. مقصود اگر نسبت به طهران ملاقاتی یا اقدامی صلاح و مقتضی باشد بنده حاضر هستم هر جور امر فرمایید با هر کس باشد ملاقات بنمایم. انتظار اوامر را دارم. در ثانی خدمت دخترعمو سلام برسانید و از زحمات حقیر عذرخواهی بفرمایید. امیدوارم عفو فرمایند، خیلی زحمت دادم و از نور چشمان تشکر دارم و سلام مخصوص داریم. و آقای محمدحسن آقا انتظار دارم با خانم تشریف بیاورند، [در]منزل خودمان یک اوطاق [اتاق] برای ایشان آماده کرده ایم. منتظر ایشان هستم و موضوع آقای انزابی را صحبت کردم، گفت اجازه بفرمایید صحبت نمایم، ترتیب آن را یک جور درست کنم که خود اینجا به تبریز بگوید دستور دهند فلانی باید در مجالس صحبت نماید و ممکن است پرونده را بخواهند در اینجا رسیدگی نمایند. اگر احتیاج نشد به شما اطلاع می دهم. مقصود این شخص خیلی موافقت دارد و خودش آماده است به ما خدمت کند. البته اون که [به]بنده دادید، گفت فلانی راضی باشد زبان یارو را بریده ام، گفتم یک چیزها هست باید به شما بگویم البته جزیی وضع تبریز را گفتم ایشان گفت مطمئن باشید تا اینها و حرفها را که میگویند تنها حضرت آقا محکم باشد اصلاً کوچکترین ناراحتی برای خودش روی ندهد هر چه بگویند و هر چه دلشان بخواهد آنها نمی توانند موفق شوند همنقدر [همان قدر]حضرت آقا عصبانی نشود اینها هر چه بگویند بیخود است و بعد گفت نسبت به آقای انزابی یک فکر عمیقی می نمایم و ایشان هم باید محکم باشد و قول بدهند بنده خدمتگذاری را دارم. تا اینجا صحبت کردم. ان شاءاله امیدوارم موفقیت را داشته باشم. در خاتمه التماس دعا را دارم.
حقیر را فراموش نفرمایید. 7 /6 /45
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 216

