صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : منابر شبهای 25 و 26/10/43

تاریخ سند: 26 دی 1343


موضوع : منابر شبهای 25 و 26/10/43


متن سند:

شماره : 21291 /20 الف برابر اطلاع منابر شبهای 25 و /26 /10 /43 عادی بوده است.
1ـ شیخ غلامحسین حیدری در مسجد انبار گندم به منبر رفت و نسبت به توجه اعلیحضرت همایونی شاهنشاه به ائمه اطهار زیاد صحبت نموده و شاهنشاه را دعا کرد.
2ـ آقایان شعبان پور مداح و شیخ احمد محمدی و شیخ جبار عندلیب زاده در شهرری به منبر رفتند و ضمن سخنانشان به شاهنشاه دعا نمودند.
3ـ شیخ مقدسیان در مسجد خیابان گرگان و حاج موحد اصفهانی در مسجد لاله زار به منبر رفتند و از برنامه دولت و وزارت اطلاعات تنقید کردند که وسیله کلانتری مربوطه تذکرات لازم داده شد.
4ـ شیخ جعفری پس از چند ساعت بازداشت به وسیله کلانتری مربوطه آزاد مجددا بعد از ظهر جمعه در مسجد جامع خمینی را دعا کرد و از مردم برای آزادی خمینی یاری طلبید.
5ـ شیخ مهدی زاده محلاتی و سید ابوالقاسم شجاعی در هیئت اتفاقیون1 شب شنبه 26 /10 /43 به علت تنقید از دولت و تجلیل از خمینی به وسیله کلانتری 14 دستگیر گردیده اند.
بخش 321 کمیته 1 روحانیون به شهربانی منعکس گردیده 28 /10 /43 اصل در پرونده جعفری بایگانی است این نسخه در پرونده مهدیزاده بایگانی شود.

توضیحات سند:

1ـ شهید محلاتی در خاطرات خود به سخنرانی در هیئت اتفاقیون و بازداشت مجدد اشاره می کند : «این مبارزه ادامه داشت تا شبی از شبهای ماه رمضان در جلسه ای در جنوب تهران سخنرانی کردم.
یادم هست که منصور، دستور داده بود از نظر اقتصادی کارمندهای دولت مراقبت کنند و کاغذ زیاد مصرف نکنند.
من در همان جلسه این موضوع را مطرح کردم و خیلی شدید انتقاد کردم و گفتم اگر می خواهید که جلوی اسرافها را بگیرید، جلوی اسرافهای دربار و بالاتر را بگیرید.
برای یک مهمانی سیصدهزار تومان گل مصرف شده، جلوی این کارها را بگیرید و فتوایی از امام نقل کردم برای کمک به مردم فقیر و بیچاره در زمستان و اجازه دادن امام برای استفاده از سهم امام برای ذغال زمستان فقرا، مأموران در همان وسط سخنرانی این مطلب را گزارش کردند و بعد پلیس آمد و محل جلسه را که خانه ای نزدیک مسجد لرزاده بود محاصره و مرا دستگیر کردند.
مردم را کتک زدند و با باتوم فراری دادند و مرا شب در کلانتری 14 نگه داشتند و صبح آوردند تحویل سرهنگ طاهری دادند.
او که رئیس پلیس تهران بود به من گفت : شما با هفتصد نفر می خواهید مقابل یک ملت قیام کنید.
افسرهای همان کلانتری و حتی رؤسای تمام کلانتریها آنجا جمع بودند و حرفهای ما را می شنیدند.
من هم گفتم که شما سرنیزه تان را کنار بکشید، ما طرفدارهای خودمان را توی بیابانهای تهران جمع می کنیم، شما هم جمع کنید.
ببینیم هفتصد نفر برای شما می ماند یا برای ما؟ این حرف باعث عصبانیت اوشد و گفت : تو تازه چند روز بیشتر نیست که از زندان بیرون آمده ای، معلوم می شود خیلی به تو خوش گذشته، گفتم جای شما خالی، خیلی خوب بود.
گفت حالا می فرستم تا ادبت کنند و قدری هتاکی کرد و بعد هم نوشت که این شیخ را مکرر گرفته ایم زندانی کرده ایم ولیکن ادب نشده، انشاءاللّه این دفعه ادب شود.
بعد ما را تحویل اطلاعات شهربانی داد.
» ر.ک : خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 68

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 84

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.