تاریخ سند: 12 تیر 1339
موضوع : جلسه روضه خوانی منزل حاج آقا رضا رفیع
متن سند:
شماره : 2 ـ 3 ـ 1906
بعدازظهر روزهای جمعه و شنبه گذشته در جلسه منزل سناتور حاج آقا رضا
رفیع مراسم سوگواری برقرار بوده و عده ای بالغ بر یک هزار نفر در آن شرکت
داشته اند.
در جلسه روز جمعه یکی از وعاظ که تعیین نامش میسر نشده اظهار داشته
بایستی دولت مسلمان روی
کار بیاید نه مانند این
دولت های رقاصه پرور و
برای دوام استقلال کشور
بایستی مردم با ایمان تربیت
شوند.
شیخ عباسعلی
اسلامی واعظ ضمن صحبت
گفته همواره مرگ خود را از
خداوند مسئلت می نماید
زیرا هر موقع قصد هدایت
مردم را نموده تبعید و یا
زندانی شده و این مرتبه هم
ممکن است او را بکشند و
علت هم آن است که
نمی توانند این قبیل
پیرمردها را به طرف خود
بکشند ولیکن جوانها زود و با یک مقام و یا اتومبیل اغفال شده و ناموس و
حیثیت مملکت را به باد می دهند و روزی که رئیس جمهور آمریکا به تهران وارد
شد شخصی به وی اطلاع داد که استقبال بی نظیری از مشارالیه به عمل آورده
بودند و او پاسخ داده مگر رئیس جمهور از ما دختر خواسته بود که آنقدر دختر
لخت در مسیر حرکت او قرار داده بودند و آیا اگر ما وام می خواهیم باید ناموس
نشان دهیم و مگر جاکشی غیر از این است و از کجا معلوم که ما نیاز به وام داریم و
برای این ما را بدهکار می کنند که از سرودوش ناموس ما بالا بروند و با زن و
همسر و دختر ما برقصند و نام عقب افتادگی روی ما بگذارند.
اسلامی اضافه
نموده سابقا مسلمانها با عیسویها مسابقه شجاعت داشته اند ولی اکنون مسابقه
ناف دارند و خاک بر سر سرپرست های ما زیرا برای آنکه دنیا ناموس ما را دست
مالی کند نامش را ستاره سینما و یا ملکه زیبایی می گذاریم و ما نه یک زن با
عصمت و نه یک سرباز واقعی داریم و نه یک افسر پاک و نه یک کارمند
صحیح العمل و وقتی بیاییم خانم دلکش را با نخست وزیر و بانو مرضیه را با وزیر
مشاور مقایسه کنیم می بینیم این زنها در ماه 80 هزار تومان درآمد دارند ولی
نخست وزیر و یا وزیر
ماهیانه 4 هزار تومان حقوق
می گیرند پس معلوم می شود
دوران رقص است و دوران
ناف است و دوران
اندازه گیری ران است و از
تمام کشورهای مسلمان
جهان مردم برای امر حج به
مکه رفتند ولی قراردادی که
احمد شفیق در مورد حمل و
نقل حجاج ایران بسته بود
11 ملیون تومان اضافه تر از
سایر کشورها بوده و سابقا
ما در دنیا از حیث تمدن ـ
علم و صنعت آقای دنیا
بوده ایم ولی حالا برای ما
مستشار آمریکایی می آورند و دارائی، ارتش و فرهنگ ما را درست می کنند و
برای ما ساختمان می سازند و بخدا قسم این کشور آماده فنا است.
ملکه
ویکتوریا گفت اگر می خواهید بر اسلام غلبه کنید قرآن را از دست مسلمانها
خارج سازید و این نقشه 150 سال است که طول کشیده شده است.
ضمنا روز
گذشته اسلامی ضمن سخنرانی در منزل مزبور که در آن سفیرکبیر عراق در ایران،
صدرالاشراف1 و علی منصور2 نیز حضور داشته اند به ورزشکارها و رقاصه ها
حمله کرده و گفته این روزها دنیا روی شاخ این دو طبقه می چرخد و کلیه پولهای
کشور به مصرف ورزشکارها می رسد و در صورتی که زور بدون ایمان به هیچ
دردی نمی خورد و چنانچه ایمان نباشد این زور به نفع بیگانگان بکار خواهد
رفت.
اسلامی اضافه نموده وجود این بانکهای متعدد در کشور برای جمع آوری
طلاهای ما و رواج رباخواری و جاسوس پروری می باشد.
مقرر گردیده اسلامی احضار و به حضور تیمسار سپهبد ریاست معظم ساواک شرفیاب و تذکرات
لازم به وی داده شود ندا فعلاً ضمیمه سابقه شیخ عباسعلی اسلامی و بایگانی شود.
21 /4 /39
توضیحات سند:
1ـ محسن (صدرالاشراف)
صدر در سال 1250 شمسی در
شهر محلات به دنیا آمد، فارسی
و صرف و نحو عربی را تا سن
یازده سالگی که در محلات بود
فرا گرفت و در تهران به تکمیل
آن و تحصیل منطق و ریاضی و
فقه و اصول و فلسفه پرداخت.
وی در سال دوم مشروطیت
(1325 ق) که عدلیه تأسیس
گردید به دعوت مخبر السلطنه
وزیر عدلیه وقت، به کار قضا فرا
خوانده شد و معاون محاکم جزا
شد.
بعضی از منابع تاریخی
معتقدند که در همین منصب بود
که قضاوت درباره اسرای
باغشاه را به او محول کردند و
صوراسرافیل و ملک المتکلمین
را به اعدام محکوم کرد.
بعد از
آن طی 27 سال با ترفیع در
دادگستری به شغل های بالا که
آخرینش دادستانی کل بود
منصوب شد.
در شهریور سال
1312 در کابینه ذکاء الملک
فروغی وزارت عدلیه به او
واگذار شد.
در کابینه وثوق
الدوله از طرف وی مأمور بود تا
میرزا کوچک خان جنگلی را با
مذاکره، به همراهی با دولت وا
دارد.
در سال 1324 ش با فرمان
شاه به نخست وزیری منصوب
شد و کابینه تشکیل داد.
وی
تحت فشار دکتر مصدق که آن
زمان در رأس اقلیت مجلس بود
مجبور به استعفا شد.
در اسفند
ماه سال 1332 با حکم
محمدرضا پهلوی به عضویت
مجلس سنا منصوب شد و در
فروردین 1336 به ریاست
مجلس سنا رسید و تا پایان عمر
در این سمت باقی ماند.
وی پس
از نود سال زندگی، در 27 مهر
ماه 1341 درگذشت و جسدش
را بنا به وصیتش به نجف
اشرف بردند و در آنجا به خاک
سپردند.
2ـ علی منصور (منصورالملک)
در سال 1265 شمسی به دنیا
آمد.
در تاریخ 10 مرداد 1300
کفیل وزارت داخله بود که با
کلنل محمدتقی خان پسیان
مذاکره کرد.
در کابینه حسن
مستوفی که در تاریخ 22 خرداد
1305 به رضاشاه معرفی شد.
کفیل وزارت داخله شد.
در 30
اسفند 1306 والی آذربایجان
شد و در 30 دی 1309 که
هدایت کابینه خود را به مجلس
معرفی کرد علی منصور وزیر
داخله گردید.
در 8 شهریور
1311 علی منصور لایحه سلب
مصونیت سردار عشایر،
ناصرخان قشقایی را تقدیم
مجلس کرد که این لایحه
بلافاصله تصویب شد و رؤسای
عشایر بازداشت و تحویل
زندان قصر شدند که رئیس ایل
قشقایی (اسماعیل صولت
قشقایی) پس از این سلب
مصونیت و زندانی شدن پس از
چندی در زندان درگذشت! در
6 بهمن 1311 از وزارت داخله
کنار رفته و به وزارت طرق و
شوارع (وزارت راه) منصوب
شد و در کابینه آخر مهدیقلی
هدایت در 29 فروردین 1312
نیز همین سمت را عهده دار بود.
در تاریخ 26 شهریور 1312 که
فروغی نخست وزیر شد در
کابینه فروغی نیز وزیر راه ماند
و در 13 آذر 1314 که محمود
جم به نخست وزیری رسید
همچنان این سمت را حفظ کرد.
در 27 دی ماه همان سال به
اتهام دو فقره رشوه و یک مورد
سوءاستفاده از کار برکنار شد و
در تاریخ 10 مرداد 1315
محاکمه او در دیوان عالی
کشور شروع شد ولی به
محکومیت او منجر نشد.
در 24
مرداد 1317 به وزارت پیشه و
هنر منصوب شد.
علی منصور در
کابینه دکتر احمد متین دفتری در
مورخه 5 آبان 1318 در همین
سمت ابقا گردید و در 4 تیر
1319 به نخست وزیری رسید و
با حفظ سمت وزارت پیشه و هنر
را نیز سرپرستی می کرد در 3
شهریور 1320 به اتفاق جواد
عامری کفیل وزارت خارجه در
کاخ سعدآباد حضور یافته و
رضاشاه را از حمله دو کشور
شوروی و انگلیس به خاک ایران
مطلع کرد و در 5 شهریور همان
سال از سمت خود استعفا داد.
در
18 /2 /1328 که عبدالرضا
پهلوی سرپرست برنامه هفت
ساله رژیم محمدرضا پهلوی شد،
علی منصور جزء اعضای شورای
برنامه گشت و در 3 /1 /1329
برای بار دوم نخست وزیر شد.
در
10 آبان 1332 به سمت سفیرکبیر
ایران در ترکیه تعیین گردید و در
14 آبان 1342 به جای سپهبد
زاهدی به سمت سفیرکبیر و
نماینده دایمی ایران در دفتر
اروپایی سازمان ملل معرفی شد
و بالاخره در 17 آذر 1351
درگذشت.
علی منصور یکی از
وابستگان و سرسپردگان رژیم
پهلوی بود.
او نیز مانند دیگر
نخست وزیران و وزرای رژیم
پهلوی از فراماسونهای سوگند
خورده بود که در بسیاری از
مواقع مأموریتهای محوله این
سازمان مخوف و استعماری را با
جان دل به انجام می رسانید.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 122

