در طول تاریخ ملتها، همواره چهرههاى مرموز و پشت پردهاى وجود داشته که در مسیر حوادث تاریخى، نقش بهسزا و غیرقابل انکارى ایفا نمودهاند. تاریخ ما نیز از این مقوله مستثنى نبوده و در دوران مختلف، عناصر وابسته و غیرعلنى به بیگانگان رُل اساسى و کلیدى در بروز و شکلگیرى جریانات و موضوعات مختلف تاریخى داشتهاند. از جملهى این افراد خودفروخته و مزدور، در مقطع معاصر، مىتوان از رشیدیانها یاد کرد. این پدر و سه پسر، عامل و جاسوس انگلیس از اواخر سلطنت قاجاریه تا تقریبا نزدیک به اتمام دورهى سلطنت پهلوى در مقولههاى مختلف سیاسى، اجتماعى و اقتصادى به ایفاى نقش پرداخته و از حق و حقوق اربابان خود به درستى دفاع کردهاند.
براى روشن شدن هر چه بهتر، ناچار بر تاریخچهى روابط ایران و انگلیس و نقش سرویس اطلاعاتى این کشور در چگونگى تنظیم این روابط گذرى داریم.
تاریخچه روابط ایران و انگلیس
روابط سیاسى و تجارى ایران و انگلیس، که سفر آنتونى جنکینسون و پنچ هیئت بعدى کمپانى مسکوى به دربار شاه طهماسب(پادشاه ایران)، طلیعه آن است، از همان آغاز با تاریخ سازمان اطلاعاتى انگلیس پیوندى ژرف و ناگسستنى یافته است.[1]
مأموران اطلاعاتى انگلیس تحت عنوان بازرگان و تاجر مواد مختلف، به کسب اطلاعات و اخبار مىپرداختند و از وضعیت سیاسى ـ اقتصادى جامعه ایران اخبار مورد لزوم دستگاه اطلاعاتى خود را جمعآورى نموده و ارسال مىداشتند. این وضعیت تا تأسیس سرویس اطلاعاتى انگلیس MI-6ادامه داشت و پس از سازمان یافتن این سرویس، به طور منسجم و دقیقتر پیگیرى گردید. با برخورد جنگ جهانى دوم و ظهور ابرقدرتى جدید در صحنه بینالمللى و رکود اقتصادى شدید در انگلستان، وضعیت اطلاعاتى نیز در سیستم جهانى تغییر کرد. این روند و ارتباط آن با ایران را ارتشبد فردوست در خاطرات خود چنین بیان مىکند:
«در مورد انگلستان، به دلیل نفوذ گستردهاى که سرویس اطلاعاتى این کشور، به علت سابقه مستعمراتى در سراسر جهان داشت، طبیعى بود که سازمان اطلاعات خارجى آن به علت وسعت و تنوع کار، مستقل باشد. هر چند پس از جنگ، انگلیس قدرت خود را از دست داد ولى باز نفوذ آن بسیار زیاد بود و بخصوص در افریقا، کشورهاى مشترکالمنافع(مستعمرات سابق) و خاورمیانه و ایران، عوامل و شبکههاى اطلاعاتى گستردهاى داشت. صرفنظر از ایران به عراق، اردن و مصر نیز باید توجه داشت. بنابراین پس از جنگ جهانى دوم، انگلیسىها اینجلس سرویس یا MI- 6را سازمان دادند و کلیه شبکهها و عوامل قدیمى خود را زیر پوشش آن گرفتند. ولى باتوجه به ورشکست شدن اقتصادى انگلستان در طول جنگ مشخص شد که حقوق این انبوه عظیم شبکهها و عوامل براى MI- 6امکان ندارد و هر چند انگلیسها از نظر فرهنگى به طور سنتى نسبت به امریکایى نظر خوشى ندارند ولى به تدریج روشن شد که چارهاى دیگر نیست. لذا، بخش اعظم شبکهها و عوامل انگلیس در سراسر جهان به امریکایىها وصل شدند بعدها با فعال شدن سازمان اطلاعات خارجى اسرائیل، آنها نیز بخشى از هزینههاى اطلاعاتى انگلیس را متقبل شدند و به صورت یک سازمان بسیار فعال، بخصوص در ایران در آمدند.»[2]
این ارتباطات یکطرفه و تنها از سوى سرویس اطلاعاتى و دولت انگلیس شکل نمىگرفت و به طور کلى در تنظیم هر رابطهاى، طرفین ارتباط داراى نقش و اراده جهت تنظیم و یا عدم آن هستند. لذا در دوره حکومت پهلوى، شاه خود محور اصلى این ارتباطات بود چنانچه فردوست در خاطرات خود درخصوص دیدارهاى محمدرضا پهلوى با سفیر و عوامل اطلاعاتى کشورهاى امریکا و انگلیس چنین مىنویسد:
«محمدرضا در تمام طول سلطنتش با مقامات اطلاعاتى انگلیس و آمریکا تماس و بهتر است بگویم ملاقات منظم داشت. شاپور جى در این زمینه گاه اطلاعاتى در اختیارم مىگذارد... این ملاقاتها در سطوح مختلف بود، حدودا هر 15 روز یک بار سفراى امریکا و انگلیس را جداگانه ملاقات مىکرد و هر 15 روز یک بار کارمند ارشد اطلاعاتى سفارت انگلیس را به تنهایى مىدید. با کارمند ارشد سیا در ایران نیز به همین نحو ملاقات داشت. به علاوه شاپور جى همیشه هفتهاى یک بار با محمدرضا ملاقات داشت در تمام سفرهاى محمدرضا به انگلستان همزمان در آنجا بود و در ملاقاتهاى محمدرضا با مقامات عالىرتبه حتى ملکه حضور داشت. محمدرضا با روسها ملاقات نداشت، مگر به علتى مانند آمدن یک مقام روسى به تهران، ملاقات با روسها همیشه علت معین و مشخص داشت با سایر سفرا کارى نداشت و اگر هم ملاقاتى انجام مىشد به طور رسمى و به علت معین بود.»[3]
با عنایت به گسترهى وسیع کار اطلاعاتى انگلیس در خاورمیانه و به ویژه ایران، شاهد عوامل و گروههاى متعدد همکار با سرویس جاسوسى این کشور هستیم. این گروهها به طور علنى و غیرعلنى در خدمت سرویس اطلاعاتى انگلیس بودند و گاهى به طور زرگرى و نمایشى حتى با یکدیگر به رقابت و مخالفت نیز بر مىخواستند.
در کنار این گروهها، از گروهى مرموز هم باید نام برد که نام خود را با حوادث 28 مرداد جاودانه کرد. این گروه، گروه رشیدیانها بود.[4] در خصوص پیوستگى و ایجاد ارتباط سه گانه میان سرویس اطلاعاتى و شاه، این گروه نقشى اساسى دارد. فردوست این وضعیت را در خاطرات خود چنین توصیف مىکند:
«زمانى که شاپور جى فعالیت خود را در ایران آغاز کرد. شبکههاى جاسوسى متعدد اینجلینس سرویس و سیا حضورى فعال داشتند که از میان آنها باید به شبکه رشیدیانها اشاره کرد که از اوایل 1940 (اوایل جنگ جهانى دوم) از مهمترین عوامل بومى بریتانیا در ایران محسوب مىشدند.»[5]
در جاى دیگر فردوست نحوه ارتباطگیرى شاپور جى و اسداله رشیدیان و شاه را اینگونه تعریف نموده است:
«مجید اعلم (دوست محمدرضا) نیز سالى یک بار محمدرضا را به خانهاش دعوت مىکرد و تعداد مدعوین حدود 200 ـ 300 نفر بود و باز هم شاپور جى در آنجا حضور داشت. او در طول این میهمانىها اکثر وقت خود را در صحبت با تعدادى وزیر و وکیل و سران عشایر مىگذراند. از جمله به یاد دارم که با اسداله رشیدیان بسیار گرم بود.»[6]
پر واضح است که حضور یک جاى شاه، شاپور جى، برادران رشیدیان و کادر سیاسى حکومت اتفاقى نبوده و فقط برپایى یک میهمانى ساده و معمولى مدنظر نبوده است. بلکه حضور این عناصر به دور هم و آن هم درمحلى که متعلق به یکى از وابستگان به خاندان علم که خودازخانوادههاى اطلاعاتى پرسابقه انگلیس هستند، به وضوح مىرساند که این مکان، محفل اطلاعاتى سرویس انگلیس بوده و پارهاى از مسائل و اقدامات در آن پىریزى و بعد به اجرا در مىآمده است. اساسا نحوهى ارتباطگیرى عناصر و عوامل سرویس انگلیس در بسیارى از کشور و بالاخص در ایران به صورت محفلى بوده و میهمانىها، پارتىها و جشنهاى خانوادگى، مراکز مشخص و معین درخصوص این ارتباطات بوده است.
حالکه شکل و چگونگى روابط سیاسى و اطلاعاتى ایران و انگلیس مشخص گردید، ابتدا به شرححال و وضعیت افراد مورد اشاره پرداخته و سپس نقش آنان در ادوار مختلف تاریخ معاصر کشورمان بررسى مىشود.
حبیباللّه رشیدیان
نخستین چهرهى سرشناس این خانواده حبیباللّه رشیدیان است، وى در سالهاى پس از کودتاى سوم اسفند 1299 مستخدم سفارت انگلیس، و به روایتى، درشکهچى این سفارت بوده است. اما او یک مستخدم ساده تلقى نمىشد. در کشورى که رجال سیاسى آن نوکرى سفارت انگلیس را تنها راه ترقى مطمئن خود مىدانستند، درشکهچى سفارت انگلیس از موقعیت شامخ برخوردار بوده است.[7] طبعا مقامات سیاسى و اطلاعاتى نیز به این مستخدم ایرانى اعتماد داشته و براى عملیات جاسوسى و ارتباط با عوامل بومى خود از او بهره مىجستهاند. در نتیجهى این موقعیت بود که حبیباله رشیدیان پس از آشنایى با سیدضیاءالدین طباطبایى، این چهرهى جوان مطبوعاتى جاهطلب و سوداگر را به مقامات سفارت انگلیس معرفى کرد و این حادثه، بعدها پس از کودتاى سیدضیاء ـ رضاخان، اهمیت تاریخى یافت.
هر چند از زمان آشنایى رشیدیان با سیدضیاء، سندى در اختیار ما نیست؛ معهذا مسلم است که در سال 1299 ش، ارتباط نورمان وزیر مختار جدید انگلیس پس از سرپرستى کاکس، با سیدضیاء از طریق رشیدیان تأمین مىشده است.[8]
هرچند رشیدیان در ماجراى کودتاى 1299 نقشى اساسى داشت و عامل ترقى و رسیدن به قدرت براى رضاخان بود، لیکن همانند سیدضیاء پس از پیروزى کودتا و جلوس رضاخان به قدرت مورد بىمهرى رضاشاه قرار گرفت و راهى زندان شد. اعمال او در زندان به درستى، پرده از شخصیت جاسوسمآبانه او که بخشى از آن ذاتى و قسمتى هم اکتسابى است بر مىدارد. انورخامهاى در خاطرات خودماجراى همبند بودنش با حبیباللّه رشیدیان را اینگونه مىنویسد:
«عجیبترین چهرهاى که در این بند وجود داشت پیرمردى بود به نام حبیباللّه رشیدیان، وى در آخرین اتاق سمت چپ زندانى بود و روبروى او اتاق فرخى یزدى قرار داشت. در بند 2 فقط این 2 نفر هر کدام یک اتاق انفرادى در اختیار داشتند. در سایر اتاقها معمولاً 3 نفر و گاهى 2 یا 4 نفر زندانى بودند. این دو نفر هر کدام به نحوى در روى کار آمدن رضاشاه نقش داشتند... رشیدیان احتیاط را به حد وسواس رسانده بود. هیچ وقت از اتاق خود بیرون نمىآمد و با هیچ یک از زندانیان حتى سلام و علیک هم نداشت [به همین] جهت نظافتچى را به اتاق خود راه نمىداد و خود اتاقش را تمیز مىکرد. روزى دو بار از اتاق خود به مستراح و روشویى مىرفت، یکى صبح پیش از آن که زندانیان دیگر بیدار شوند و یکى شب پس از آن که همه به خواب مىرفتند. فقط در این مواقع بود که مىشد قیافه او را دید. بلندقامت بود، عبائى بردوش و کلاهى پوستى، از نوعى که سیدضیاءالدین بعدها مرسوم کرد، بر سر داشت.
اتاق من دیوار به دیوار او بود. با وجود این در مدت 3 سال که ما مجاور هم مىزیستیم حتى یک بار هم میان ما سلام رد و بدل نشد. و همه زندانیان دیگر نیز مانند من بودند. تنفر ما و او از یکدیگر متقابل بود... براى این که کسى نتواند از حیاط به داخل اتاق او نگاه کند پنجره خود را از داخل و خارج با پارچه پوشانده بود. به قسمى که اتاق دو نیمه تاریک و از نور خورشید بىبهره بود.
چند سال رشیدیان بدین حال در این حبس مجرد نیمه تاریک اختیارى زندگى کرده بود؟ هیچ کسى نمىدانست. چون مىگفتند از آغاز سلطنت رضاشاه زندانى بوده است و به احتمال قوى از زمان تأسیس زندان قصر او را در همان اتاق جاى داده بودند. مىگفتند که او قبل از سلطنت رضاشاه و زمان سردار سپه او یکى از عُمال مهم او و رابط میان رضاشاه و انگلیسىها بوده است. به روایتى مستخدم سفارت انگلیس بوده و به روایت دیگر به صورت درویش میان عشایر مىرفته و براى انگلیسىها فعالیت مىکرده است. به هر حال آنچه مسلم است این که او از اسرار مهمى اطلاع داشت و به همین مناسبت او را به این صورت در زندان نگاه مىداشتند اما پلیس خیلى به او احترام مىگذاشت. هفتهاى یک بار مدیر داخلى زندان یا یکى از افسران آن به اتاق او مىآمدند و مدتى مىنشستند و گفتگو مىکردند. هر هفته پسرهایش اسداله، سیفاله و قدرتاله و دختر و داماد و کس و کارش به ملاقات او مىآمدند. پس از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه او را با احترام تمام از زندان آزاد کردند و هنگامى که سیدضیاءالدین با برنامههاى خاصى به ایران بازگشت و حزب اراده ملى را تشکیل داد، حبیباله رشیدیان مشاور خصوصى او گردید. و پسرانش از قبل سیدضیاء ثروتهاى کلان اندوختند و به مهرههاى مهم اقتصادى و سیاسى کشور مبدل گردیدند.»[9]
حبیباللّه رشیدیان بار دیگر به همراه پسرانش در سال 1331 به دستور دکتر مصدق دستگیر و زندانى شد. فردوست شرح ماجرا را در خاطرات خود چنین آورده است:
«اسناد موجود نشان مىدهد که دکتر مصدق از فعالیت پسران حبیباللّه رشیدیان آگاهى کامل داشت و مدارک کافى دال بر روابط آنها با سفارت انگلیس و همدستى با اشرف پهلوى در توطئه علیه دولت وى در اختیار داشت. مصدق به جاى برخورد قاطع، در مهر 1331 دستور بازداشت حبیباللّه رشیدیان و پسرانش را به اداره آگاهى داد وزیر دادگسترى وى، در گزارشى آنان را به داشتن روابط با سفارت انگلیس و دادن اطلاعات به مأموران انگلیس متهم کرد. پرونده امر مانند یک دعوى ساده به دادسراى استان تهران ارجاع شد. معهذا در اسفند 1331 دستور آزادى رشیدیانها صادر شد.»[10]
در این دوره زندانى بودن حبیباله رشیدیان نیز شاهد موقعیت ویژه و استثنایى او هستیم. چنانچه در زمانى که زندانهاى رژیم پهلوى، افراد مبارز و هوادار آزادى به طُرق مختلف شکنجه مىشدند و براى التیام زخمهاى عمیق و خطرناک بوجود آمده هیچ دارو و درمانى وجود نداشت، براى بیمارى ساده و معمولى رشیدیان تمامى اقدامات لازم و حتى احتیاطى و پیشگیرانه نیز به دقت انجام مىشود. چنانچه در نامه فرماندارى نظامى مورخه 29 / 10 / 1331 چنین آمده است:
«شماره 1794، تاریخ 29 / 10 / 1331 ـ فرماندارى نظامى ـ پاسخ نامه شماره 5318 ـ 18 / 10 / 31 راجع به معاینه آقاى حبیباله رشیدیان اشعار مىدارد. پس از مراجعه به زندانها و تجسس زیاد بالاخره معلوم گردید که نامبرده در زندان کارآگاهى مىباشد. لذا در انجام معاینه به وسیله آقاى دکتر انورى به عمل آمد و طبق تشخیص به نظر مىرسد که مشارالیه مبتلا به آنژین و وبواترین است که اغلب حمله بیمارى بروز مىگردد لازم است از قلب وى الکتروکاردیوگرافى(به وسیله آقاى دکتر فرهاد) و تجزیه خون از نقطه نظر اوره و تجزیه کامل ادرار به عمل آید لذا شرحى در این خصوص به آقاى دکتر فرهاد و آزمایشگاه دکتر آژیر نوشته شد که پیوست است دستور فرمایید زندانى نامبرده را با نامههاى پیوست جهت آزمایش و عکسبردارى اعزام و پس از انجام آزمایش نتیجه را به این اداره ارسال دارند تا نسبت به بیمارى آقاى حبیباله رشیدیان اقدام به عمل آید. ضمنا در پایان متذکر مىگردد خواهشمند است دستور فرمایند من بعد محل زندانى را بهطور کامل تعیین نمایند که بدون جهت اتلاف وقت نگردیده و معاینه هم زودتر صورت گیرد. ـ رئیس اداره پزشکى قانونى ـ دکتر سعید حکمت.»[11]
همانگونه که در سند ارائه شده آمده است، بهترین متخصصین آزمایشگاهى جهت آزمایشهاى پیشبینى شده در نظر گرفته شدهاند و دکتر معالج نیز که معاینه را انجام داده، رئیس وقت اداره پزشکى قانونى بوده است که خود از وابستگان و سرسپردگان به سیاست انگلیس در دوره پهلوى بوده و از اعضاى فعال جمعیت فراماسونرى نیز بوده است. وى از عوامل فعال در کودتاى 28 مرداد سال 32 بوده و نشان رستاخیز نیز از طرف رژیم پهلوى دریافت نموده است.
پر واضح است که چنین شخصیتى، همکار اطلاعاتىاش را تنها نگذاشته و از هیچ اقدامى مطابق دستور اربابان انگلیسىاش در بهبود حال رشیدیان فروگذار نخواهد کرد. به هر حال پس از آزادى از زندان، رشیدیانها به همکارى اطلاعاتى خود در پشت پرده با سرویس انگلیس ادامه دادند و حبیباله رشیدیان به همراه پسرانش، با برنامه مشخص و از پیش تعیین شدهاى توسط انگلیسىها از بند حبس گریختند تا در تهیه مقدمات و آمادهسازى جو روانى جامعه براى انجام کودتاى 28 مرداد 1332 به خدمتگزارى مشغول شوند. در این خصوص در خاطرات فردوست چنین مىخوانیم:
«با سقوط دیکتاتورى رضاشاه مرحله بعد در زندگى حبیباله رشیدیان و پسران، سیفاله متولد 1294 ـ اسداله متولد 1295 و قدرتاله متولد 1296 آغاز شد و آنان فعالانه در شبکه توطئهگر امپریالیسم انگلیس در ایران به کار گرفته شدند .... طبق اسناد موجود ، برادران رشیدیان در نوامبر 1951(آبان 1330) توسط MI-6در اختیار «سیا» قرار گرفتند تا نقش مهمى را در عملیات انگلیسى ـ آمریکایى کودتا ایفا کنند.»[12]
حبیباله رشیدیان در دهه 30 وفات نموده، لیکن پسرانش به جاسوسى براى بیگانگان(آمریکا و انگلیس) ادامه دادهاند. پس از بررسى زندگانى حبیباله، حال به چگونگى شرح حال زندگى اسداله رشیدیان مىپردازیم.
ساواک در سند بیوگرافىاسداله رشیدیان چنین آورده است:
«اسداله رشیدیان فرزند حبیباله متولد 1301 در تهران، مدیرعامل بانک اعتبارات تعاونى توزیع. وى سابقه خدمت دولتى ندارد و تا سال 1332 به امور بازرگانى و دادوستد وارد کردن پارچه و قماش از خارجو همچنین به اتفاق برادرانش سیفاله و قدرتاله که هر دو مرحوم شدهاند، به احداث و اداره سینمارکس ووارد کردن فیلم اشتغال داشته است. در سال 1343 بانک اعتبارات تعاونى توزیع را در تهران تأسیس نمودهو از پنج سال قبل نیز مشغول به احداث شهرکسازى در رشت و اصفهان گردیده و مستقلاتى نیز در خیابانشاهرضاى تهران دارد.
پدر نامبرده بالا به نام حبیباله، جزو خدمه سفارت انگلیس (به روایتى درشکهچىسفارت) بوده و اسداله و برادرش سیفاله نیز بعد از وقایع شهریور 1320 با مقامات سفارت انگلیس در تهران تماس و ارتباط داشته و در زمان حکومت دکتر مصدق پس از قطع رابطه دولت ایران با انگلستان،نامبردگان از جمله عوامل دولت انگلیس و مجرى مقاصد سیاسى انگلیسىها در ایران بودند. اسدالهرشیدیان از سال 1332 علنا در امور و فعالیتهاى سیاسى با تظاهر به طرفدارى از سیاست انگلستان درایران فعالیت داشته و منزل او مرکز زدوبند و حل و فصل مسایل و امور سیاسى و همچنین انتصابات مهمبوده و حتى بعضى از وزراى کابینههاى وقت نیز رسما و علنا به منزل او رفت و آمد و تردد داشتهاند و وى باتظاهر به نزدیکى با اعضاى خاندان سلطنت و به خصوص والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوى ووالاحضرت غلامرضا پهلوى و عنوان این که هفتهاى یک بار ناهار را در حضور شاهنشاه آریامهر در دربارصرف مىنماید، براى خود کسب قدرت و نفوذ نموده و اغلب از سردمداران دستگاههاى دولتى و کارگرى وبازرگانان و اصناف و سایر طبقات باتوجه به موارد فوق روزهاى جمعه در جلسات هفتگى منزل او شرکتمىنمودند. و از سال 1345 که تشکیل جلسات هفتگى در منزل رجال و شخصیتها موقوف شد. جلساتمنزل رشیدیان نیز تعطیل گردید و در حال حاضر رشیدیان به ظاهر در امور و فعالیتهاى سیاسى شرکت ودخالت ندارد اوقات خود را صرف امور بانکى و ساختمانى مىنماید. نامبرده فردى شارلاتان و متظاهر وپشت همانداز و زدوبندچى است و به سیگار، مشروب، زن، قمار و شهوت مقام و تحت نفوذ قرار دادنرجال علاقهمند است.
بانک اعتبارات تعاونى توزیع را که از جمله چند بانک غیرمعتبر و اغلب در شرفورشکستگى است با دریافت اعتبار از شرکت نفت و با کمک مرحوم دکتر اقبال و جمعآورى چند میلیونتومان اوراق بهادار از بازرگانان بازار وسیله هدایتاله اسلامى نماینده سابق مجلس و اشخاصى نظیر او وگرو گذاردن قریه جنگلک واقع در شمال استادیوم ورزشى آریامهر متعلق به امیرناصر افشار (نامبرده به گناهغصب و تصرف حدود دو هزار هکتار از اراضى زرگان اهواز به اتفاق محمود پورنیک، بازرگان و فروش آنبه کارخانه شرکت نورد اهواز مربوط به سناتور على رضایى چند ماه در زندان بوده و سرانجام با اقاله سند واسترداد زمین به دولت و پرداخت حدود 30 میلیون تومان وجوه دریافتى از على رضایى از زندان آزاد شدهاست) تأسیس نموده است.
در شهرک بوسار رشت هم که 20 درصد سهام آن متعلق به بنیاد پهلوى است،خانههاى ساخته شده را به نصف بهاى روز به ایادى خود فروخته و در دفاتر عمل مىکند و سپس ایادى واین خانهها را به دو برابر بهاى خرید به مردم مىفروشند و در اصفهان هم زمین شهرک را از خانواده برومند بهمترى 20 تا 50 ریال خریدارى و پس از تسطیح و زیرسازى و جدولسازى اراضى با خرج دولت آن را ازقرار مترى 2050 ریال به ارتش فروخته و براى فرار از پرداخت مالیات 40 درصد نیز سند را اقاله کرده وزمین را به خانواده برومند برگردانیده و زمینها را از طرف خانواده برومند به ارتش فروخته در حالى کهبهاى آن را رشیدیان از قرار مترى 2050 ریال دریافت نموده است. اخیرا در محافل اقتصادى و بانکى کشور در مورد خرابى و بحرانى بودن اوضاع بانک تعاونى و توزیع (مربوط به برادران رشیدیان) شایعاتى بوجودآمده و گفته مىشود این بانک روى مایحتاج عمومى مردم یک رُل دلال بزرگ را بازى مىکند. ضمنا باتحقیقاتى که به عمل آمده معلوم گردیده بانک مزبور بدون مجوز و برخلاف قانون پولى کشور و بدون این کهاجازه آن در شورایعالى پول و اعتبار بانک مرکزى ایران تصویب شود، تأسیس شده است.
همچنین بینبعضى از مردم شایع شده است که اعلیحضرت همایونى جزو سهامداران بانک مزبور مىباشد و به همینمناسبت تاکنون نزدیک 80 میلیون تومان از بانک مرکزى ایران قرض گرفته و قادر به پرداخت تعهدات خودنیست و اولیاى بانک مرکزى هم برخلاف مقررات بدون این که این بانک اجازه قانونى داشته باشد به آنبانک قرض داده و هر روز نیز وضع بانک وخیمتر مىشود.»[13]
در گزارش دیگرى از ساواک درخصوص ارتباط وى با خاندان پهلوى به ویژه شخص شاه و وابستگىفکرى وى و ارباب داخلىاش محمدرضا پهلوى به انگلستان چنین آمده است:
«روز 15 / 1 / 35 عدهاى به منزل اسداله رشیدیان رفته بودند. در ملاقات مزبور آقاى رشیدیان اظهارداشته... اعلیحضرت همایونى که از مسافرت هندوستان تشریف آوردند بیاناتى فرمودند.
اما دو روز قبل آقاى اردشیر زاهدى اینجا بود. گفت:
من در سال 1950 فارغالتحصیل شدم و اطلاعاتمخیلى قدیمه نیست و در اروپا و امریکا مسافرتها و بازدیدهاى متعددى نمودهام، ولى در این مسافرتهندوستان به قدرى جالب بود که حتى اعلیحضرت همایونى از ترقى ملت هند غرق تعجب بودند که مرتبا برتعجب ترقى هندوستان براى اعلیحضرت مىافزود. انگلیسىها بهترین بناها و بهترین تمدن را براى هند بهجاى گذاشتهاند و کشور ما شاید تا 300 سال دیگر به ترقى امروزى ملت هند برسد... رشیدیان اظهار داشت:از این مسافرت اخیر که از اروپا مىآمدم تا بیروت با هواپیما از آنجا تا تهران با اتومبیل آمدم. در راه واردعراق شدم. عراقىها ترقى فوقالعادهاى نمودهاند و از بس پول دارند خودشان نمىدانند که با این پولهاچکار بکنند... نورى سعید نخستوزیر عراق مىگفت: به من مىگویند نوکر انگلیسىها یا هر چه کهمىخواهند بگویند، اما من سرم درد نمىکند با انگلیسىها بد باشم. انگلیسىها امروزه در عراق پول مىدهندو مملکت را آباد مىکنند. هر که به ما کمک کند، خیلى از او ممنون هستیم...»[14]
وابستگى فکرى اسداله رشیدیان و اربابش محمدرضا پهلوى به انگلستان در این سند به وضوح آمدهاست و آنها با ارائه چنین تعریفهایى از انگلستان و القاى آن در ذهن سایر رجال و دستاندرکاران سیاسى رژیم مذکور در واقع به دنبال تأیید و تضمین فعالیتهاى مشترک خود با عمال استعمار بودند.
یکى دیگر از مهرههاى مهم و ارزشمند سیاست انگلیس در ایران خواهر دوقلوى شاه یعنى اشرف بود.جالب است ارتباطات بین اشرف، سفارت انگلیس و رشیدیان را در دو سند دیگر که از قول فردوست وپرونده انفرادى اشرف در ساواک است را نیز نقل کنیم:
«در این مدت اشرف چند بار به تهران رفت و با محمدرضا ملاقات کرد. بار اول برایم تعریف کرد که وقتىوارد فرودگاه تهران شد مأموران مصدق مانع رفتن او به شهر شدند ولى او با بىاعتنایى از میان آنها رد شد وپس از ورود به شهر مستقیما به دیدار محمدرضا رفت. مرتبه دوم و سوم برایم تعریف کرد که در تهرانتشکیلاتى را سازمان داده تا در روز مبادا به نفع شاه فعالیت کنند و نام اسداله رشیدیان را برد. طبق اطلاعاتىکه داشتم مىدانستم که خانواده رشیدیان مأمورین سفارت انگلیس بوده و هستند!»[15]
و در جاى دیگر در کتاب اشرف پهلوى به روایت اسناد ساواک مىخوانیم:
«اشرف پهلوى در نامهاى خطاب به سرلشکر رزمآرا این طور مىنویسد. دوست عزیزم، چندى قبل کاغذىبراى شما نوشتم... مخصوصا در سیاست خارجى خیلى باید مراقبت باشید. اینهارو نباید رنجاند چون منمىدانم که چه خبر است. از امریکایىها اکثر استفاده را باید کرد بدون این که آن طرفهاى دیگر رو رنجاند.من از دور مراقب هستم و تا آنجا که مىتوانم براى نگاهدارى روابط دوستانه اقدام مىکنم. شما هم ملتفتباشید و خصوصا با آقاى رشیدیان در تماس باشید و به حرفهاى او بسیار اهمیت بدهید... راجع به کارهاىشخصى خودم به آقاى رشیدیان دستور دادم که رسیدگى کنند و اگر لازم باشد به شما بگویند.»
چگونگى ارتباطات و نحوه فعالیتهاى جاسوسى و پشت پرده عوامل سفارت انگلیس از دو سندارائه شده فوق هویداست. لیکن براى بهتر روشن شدن موضوع و پى بردن به عمق وابستگى و کارهاىجاسوسى ایشان و به ویژه اسداله رشیدیان به مطلب زیر از خاطرات بریان لیپنیگ اشاره مىشود:
«... چنین موضوعاتى عمدتا توسط 3 برادر به نامهاى سیفاله، قدرتاله، و اسداله رشیدیان براىانگلیسىها تمشیت مىپذیرفت. یکى از این 3 برادر (اسداله)، دوست نزدیک و همدست شاه بودرشیدیانها به «زانیر» در جلب حمایت نمایندگان مجلس در دوران جنگ یارى کرده بودند. حال آنها به«زانیر» و «وودهاوس» و همپالکىهاى ایشان یارى مىکردند.
هر 3 برادر مرتبا به لندن سفر مىکردند در هتل گراندهاوس ـ که مشرف به هایدپارک بود ـ تعدادى اتاقمخصوص داشتند. آنها بچههایشان را به مدارس انگلیس مىفرستاند ـ خرید رأى در مجلس ایران عجیبتر و غیرعادىتر از خرید رأى در پارلمان انگلیس در قرن هیجدهم نبود. رشیدیانها پول خودشان را در اینماجرا به کار انداخته بودند، و یک چمدان پول انگلیسى که به روایت مأمور انگلیسى مسئول تحویل آن بهزانیر بالغ بر 5 / 1 میلیون لیره مىشد فقط نازشصت قضیه محسوب مىشد.»[16]
اسداله رشیدیان و برادرانش به غیر از دریافت پولهاى کلان و دستیابى به ثروتهاى آنچنانى بهرهدیگرى نیز از جاسوسى و خدمت به سفارت انگلیس و مهره دستنشانده آنان یعنى محمدرضا پهلوىبردند. فردوست اخذ نشان و مدال جاسوسى آنان را اینگونه شرح مىدهد:
«...، پس از پیروزى کودتاى 28 مرداد 1332، سیفاله، اسداله و قدرتاله رشیدیان به پاس فعالیت وخدمات مهمى که در جریان کودتا انجام داده بودند از سوى کمیسیون اعطاى امتیازات به ریاست سرلشکرحسن اخوى، شایسته دریافت نشان درجه یک رستاخیز تشخیص داده شدند.»[17]
نقش اسداله رشیدیان و برادرانش در خدمت به بیگانگان منحصر به دولت انگلیس نمىشد و پس ازایجاد تغییرات در صحنه بینالمللى و ایفاى نقش جدید استعمارى توسط امریکا که به عنوان استعمار نو درجهان مطرح شده بود. عوامل اطلاعاتى انگلیس نیز در نقاط مختلف جهان و از جمله ایران تابع این تغییرشدند و اسداله رشیدیان و برادرانش نیز از سرویس اطلاعاتى انگلیس به «سیا» تحویل گردیدند و از اینپس شاهد ارتباطات نزدیکتر و صمیمانهتر آنها با دولت آمریکا هستیم، البته نباید اینطور انگاشت کهآنان تغییر جهت سیاسى کامل داده بودند بلکه به نوعى به حلقه واسط اِعمال سیاستهاى مشترک امریکاو انگلیس در ایران مبدل شده بودند و در نهایت هم نتیجه این تقابل حفظ مهره مشترک آنان یعنى شاه ایرانبود. در این رابطه در کتاب دو دهه واپسین حکومت پهلوى چنین مىخوانیم:
«نقش کلیدى که گروه مأموران اطلاعاتى امریکا در کودتاى 28 مرداد ایفا کرده بودند، یکى از عوامل عمدهروابط نزدیک پهلوى و امریکا بود. نقطه اتصال این روابط، اتحاد اقتصادى و سیاسى روزولت ـ رشیدیانبود که در حمایت از محمدرضا پهلوى عمل مىکرد. برادران رشیدیان به مقاطعهکاران و دلالان ثروتمندىمبدل شدند که معاملاتشان جنبه بینالمللى پیدا کرد، مؤسسه روابط عمومى روزولت از منافع شاه درامریکا دفاع مىکرد، برادران رشیدیان اغلب از دوستشان کیمروزولت یاد مىکرد که در سفرهاى متعددش بهایران در خانه آنها اقامت مىکرد... خط ارتباطى روزولت از طریق برادران رشیدیان و سپهبد هاشمىنژادفرمانده گارد شاهنشاهى به شخص شاه مىرسید. در واشنگتن نیز روزولت ارتباطات شخصى خود راداشت که به کاخ سفید منتهى مىشد. خانه مجلل رشیدیان در شمال تهران و بانک اختصاصى آنان نزدیک میدان فردوسى مراکز همکارى مداوم روزولت ـ رشیدیان بود. این تنها یکى از مهمترین ارتباطات مشخصو سیاسى بود که تا زمان انقلاب اسلامى، امریکا را محکم با انگلیسىها و شاه مربوط مىساخت.»[18]
حال پس از آشنایى به وضعیت شخصیت فردى و سیاسى اسداله رشیدیان و جایگاه او در حکومتپهلوى، براى بهتر مشخص شدن زوایاى دیگر شخصیت وى کارکردهاى خاص اجتماعى، سیاسى واقتصادى نامبرده در رژیم گذشته، لازم است به ابعاد دیگر شخصیت وى، به ویژه در باب سیاسى ـاجتماعى و اقتصادى نیز اشاره داشته باشیم. در بُعد سیاسى، طبق اظهار خودش به دنبال کسب مقام دولتىو وزارت و وکالت مجلس نبوده، لیکن این در مرحله حرف است و در مرحله عمل شاهد دست و پا زدنشدید نامبرده براى کسب قدرت سیاسى و رهبرى حزب سیاسى هستیم. چنانچه در گزارش ساواک در23 / 2 / 1336 چنین آمده است:
«صرافزاده نماینده مجلس به دوستان خود اظهار داشته اسداله رشیدیان از سیدضیاءالدین طباطبایىدرخواست کرده بود به او اجازه داده شود که تشکیلات حزب اراده ملى را به نام دیگرى احیاء و به طور علنىشروع به فعالیت نمایند ولى دوستان سیدضیاءالدین و خود او این کار را فعلاً صلاح ندانسته و گفتهاند باتشکیل حزب توقعات مردم از آنها افزایش خواهد یافت و اگر نتوانند توقعات مردم را به جا آورند یک عدهمخالف سرسخت براى آنها بوجود خواهد آمد. صرافزاده مىگفت به رشیدیان توصیه شده است به تدریجدامنه فعالیت خود را بین مردم محدود ساخته و از تشکیل اجتماعات بزرگ در منزلش خوددارى نماید. درحال حاضر اختلاف سلیقه زیادى بین دوستان سیدضیاءالدین از یک طرف و اسداله رشیدیان از طرف دیگروجود دارد.
منبع موثق: ارزش خبر تأیید شده ـ رونوشت برابر اصل است، اصل در پرونده 1ط18 بایگانى است.»[19]
این اختلاف سلیقه و نظر درخصوص تشکیل حزب سیاسى باتوجه به اوضاع خاص سیاسى کشوربوده و سه سال بعد شاهد توافق بین عوامل انگلیس براى تشکیل حزب هستیم. چنانچه در سند دیگرىاز ساواک چنین آمده است:
«شماره 2 ـ 3 ـ 3664 ـ تاریخ 13 / 7 / 39 ـ موضوع: حزب کشاورز ـ دکتر ناصر زندى از دوستان نزدیک سیدضیاءالدین طباطبایى مىگفت طباطبایى به دوستان نزدیکش منجمله فتحاله فرود و رشیدیان توصیه کردهاست حزبى به نام حزب کشاورزان و خرده مالکین تشکیل بدهد هنوز ترتبیات عملى این کار داده نشده و مطالعاتى در این باره جریان دارد. رونوشت برابر با اصل اصل در کلاسه19ط ـ ب ـ بایگانى 27 / 7 / 39»[20]
این مطالعات و بررسى شرایط و اوضاع سیاسى کشور از سوى طیف انگلیسى رجال پهلوى ادامه یافتو در نهایت در سال 1341 منجر به تأسیس حزب خلق ایران توسط اسداله رشیدیان و فتحاله فرود گردید.این حزب که خطمشى علنى طرفدارى از سیاست انگلیس را داشت به مقابله شدید و مستقیم با دولت علىامینى که وابسته به طیف دموکرات امریکا بود پرداخت و در دوره روى کار آوردن اسداله علم که ازهمپیالهاى رشیدیان است خود رشیدیان به بلااستفاده بودن و عدم کارآیى این حزب اعتراف مىکند وعملاً بساط این حزب برچیده مىشود.
اما در زمینه اقتصادى که شاید بتوان اذعان نمود مهمترین و اصلىترین محور کارى رشیدیان بود، وىبا استفاده از کمکهاى اربابان امریکایى و انگلیسىاش، طرح نفوذ در اصناف مختلف و گردآورى آنان درمنزلش را به مرحله اجرا مىگذارد و با توسعه و گسترش دامنه احاطه خود بر طیف کسبه، کارگر و مجامعمحلى، سعى در جذب و همراهى این اقشار با سیاست استعمارى انگلیس مىنماید و از آنان در مواقعاضطرارى و مقاطع بحرانى لازم، سود مىجوید. نمونههاى این نوع بهرهورىهاى سیاسى ـ اجتماعى،رشیدیان و اربابان استعمارگرش در مقاطع تاریخى حساس کشور بر همگان مشهود است، مانند کودتاى28 مرداد 1332 و یا در سال 1341 براى به زانو درآوردن دولت على امینى و براى بهتر ملموس شدنبحث فوق توجه شما عزیزان را به چند سند زیر جلب مىنماید:
«الف ـ 724 ـ مورخ 31 اردیبهشت ماه 36 ـ گزارش ـ طبق دعوت اعضاى انجمن ملى بریانک قرار استساعت 219 صبح روز شنبه 4 / 3 / 36 اسداله رشیدیان و فتحاله فرود در بریانک حضور به هم رسانیده و درمورد کارهاى ضرورى محلى مذاکره نمایند. منبع ـ موثق ـ ارزش خبر ـ تأیید شده.[21]
«الف ـ 782 ـ مورخ 4 خرداد ماه 36 ـ گزارش ـ فتحاله فرود و اسداله رشیدیان مشترکا تصمیم دارندجامعهاى از فرهنگیها تشکیل داده و همیشه جامعه مذکور را در اختیار داشته باشند و براى انجام این مقصودفرود از عزیزاله کامیاب درخواست کرده است تا با طبقات مختلف فرهنگى تماس گرفته و جامعه سومى بهنام جامعه لیسانسیه را تشکیل دهند. فرود گفته است چون یزدانفر معاون وزارت فرهنگ در اختیارشمىباشد لذا از او خواهد خواست که از این جامعه ثالث جانبدارى و پشتیبانى نماید. اکنون غیر از درخششو معرفت که هریک براى خود جامعهاى دارند طرفداران فرود هم مشغول فعالیت هستند که نظر خود را عملى سازند. منبع ـ موثق ـ ارزش خبر ـ تأیید شده.[22]
«223 ـ الف ـ 4 ـ اسفند ماه 35 ـ گزارش ساعت 9 صبح روز جمعه 3 / 12 / 35 در حدود 200 نفر از کارکناندخانیات و کارمندان دونپایه وزارت دارایى و کارمندان سایر وزارتخانهها و اشخاص متفرقه از جملهعباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان مقدم معاون حسابدارى راهآهن ـ حسین رجبى مخبر روزنامه پستتهران ـ جواد جعفرى و اقبال ردائى کارمندان فرهنگ در منزل رشیدیان اجتماع نموده بودند. در این موقعرشیدیان با نماینده کارگران مشغول صحبت بوده و کارگران دخانیات اظهار مىداشتند دولت پس از تقدیملایحه استخدام کشورى به مجلس تصمیم گرفت عده زیادى از کارگران روزمزد را از خدمت اخراج کند واین موضوع موجب وحشت کارگران و کارمندان مفلوک دولت شده است و رشیدیان هم در پاسخ شدیدا از دولت انتقاد مىنمود. مقارن ساعت 5 / 11 عدهاى در حدود 200 نفر از کشتارکنندگان و دارودسته حسینرمضان یخى و اهالى جنوب شهر با شش دستگاه اتوبوس به سرپرستى دکتر جاوید کاندید عضویت انجمنشهر به منزل رشیدیان آمده و دکتر جاوید ضمن تشکر از زحمات رشیدیان از او تقاضا کرد براى کمک بهمردم مستمند جنوب شهر کوشش کنند که از بستن دکاکین نانوایى دولتى جلوگیرى به عمل آید و رشیدیانهم قول داد که در این مورد با مقامات مربوطه صحبت و ترتیب کار را فراهم کند. و جمعیت مذکور پس ازدادن شعارهایى به نفع مقام شامخ سلطنت و رشیدیان از منزل وى خارج شدند. رشیدیان با دستجات چندنفرى از کارمندان سایر وزارتخانهها از قبیل وزارت کار ـ وزارت راه ـ پست و تلگراف ـ فرهنگ ـ وزارتدارایى و غیره که تقاضاهایى داشتند صحبت مىکرده و به هر دسته وعدههایى مىداده است. در حدودساعت 11 مهندس انزلچى داماد رشیدیان به وسیله تلفن با احمد آرامش تماس گرفته و مدتى با نامبردهمشغول صحبت بوده است. منبع ـ موثق ـ ارزش خبر ـ تأیید شده.»[23]
البته رشیدیان براى این که تنور طرح جذب اینگونه افراد و بتدریج گسترش نفوذ و احاطه کامل را براکثر صنوف بدست آورد، به همه آنان وعده درست شدن کارها را مىداد. لیکن در اکثر اوقات نتیجهاىحاصل نمىشد ولى وى با تمدید قول و وعدههاى خود مجددا مردم را به خانه خود مىکشاند و البته بهلحاظ نبود محلى براى شنوایى و درمان دردهاى این اقشار ضعیف و درمانده، راهى برایشان باقى نمىماندو به ناچار باز هم به منزل رشیدیان مراجعه مىکردند. ذیلاً به نمونهاى از عدم اجراى وعدههاى رشیدیان اشاره شده است.
«الف ـ 2458 ـ مورخ 4 مهر ماه 36 ـ گزارش ـ چون اسداله رشیدیان نتوانسته وعدههایى را که به افراد ودستجات مختلف مىداده انجام دهد و به تدریج موقعیت او بین مردم جنوب شهر متزلزل شده تصمیم گرفتهاست رفت و آمدهاى منزل خود را محدود ساخته و فقط هفتهاى یک بار با چند نفر از کارگردانان دستجاتملاقات کرده و دیگر از پذیرفتن اشخاص و اجتماع مردم در منزلش خوددارى نماید و روى این اصل فعلاًبه نام اینکه قسمتى از فرشهاى منزل خود را براى شستن به خارج فرستاده درب یکى از سالنهاى منزل رابسته و فقط از یک اتاق براى پذیرایى مراجعین استفاده مىنماید. مهندس انزلچى منشى و مشاور رشیدیان بهدوستان خود گفته است چون دوستان سیاسى رشیدیان امثال سیدضیاءالدین طباطبایى و صرافزاده مایلنیستند نامبرده اجتماعات وسیعى در منزل خود داشته باشد لذا نامبرده تصمیم دارد به تدریج فعالیتهاىخود را بین مردم محدود نماید. منبع ـ موثق ـ ارزش خبر ـ تأیید شده»[24]
البته این تصمیمگیرى مربوط به مقطع زمانى خاص است و در ادامه، سیاستگذارى انگلیسىها درایران در این بُعد تغییر مىیابد و پس از فراهم شدن شرایط لازم، به رشیدیان ابلاغ مىکنند که اجتماعاتمنزلش را گسترش دهد و احاطه به صنوف را حتمى سازد و پس از شکلگیرى مناسب طرح در اختیارگرفتن نسبى اصناف مختلف براى ادامه نفوذ و مسجل کردن قدرت خود براین اقشار و گروههاى کسبه، کهدر واقع مایجتاج اولیه و اساسى مردم را تأمین مىنمودند. طرح متحد نمودن صنفها در یک تعاونى بزرگرا تحت عنوان افتتاح بانک اعتبارات تعاونى توزیع به مدیرعاملى اسداله رشیدیان به مرحله اجرامىگذراند. در سند زیر نحوه شکلگیرى، هدف و چگونگى اجرا و فراز و فرود این طرح را به خوبى بیانمىدارد:
«به بخش 322 ـ از: 300 / الف ـ تاریخ: 18 / 4 / 45 ـ شماره: 387 ـ 300 / الف ـ موضوع: بانک اعتباراتتعاونى و توزیع ـ بانک اعتبارات تعاونى که از طرف اسداله و سیفاله رشیدیان و قبادیان و سپهبدعلوىمقدم و خواجه نصیرى معاون اسبق وزارت کشور تشکیل شده قرار است کلیه شرکتهاى تعاونى را کهبه نام توزیع خواربار و گوشت و نان به طور اعم کلیه مایحتاج عمومى مردم را تشکیل داده در اختیار خودبگیرند و اصناف را مجبور نمایند فقط با این بانک حساب جارى داشته باشند. اگر توجه شود برادرانرشیدیان مستقیما با مقامات سیاسى انگلستان مربوط مىباشند قرار گرفتن امور اقتصادى مملکت به دستاین عده از طریق شرکتهاى تعاونى که تشکیل دادهاند امکان دارد در آینده خطرهاى بزرگى را براى مملکتدر برداشته باشد و دستگاه حکومت را بدینوسیله در اختیار خود بگیرند. ناراحتى مردم این است که این عدهمشهور به عمال سیاسى بریتانیا مىباشند و از راه تشکیل بانک اعتبارات تعاونى و شرکتهاى تعاونى امور اقتصاد مملکت را قبضه کردهاند و هم اینکه از راه گرانفروشى و جلوگیرى از رقابتهاى مشروع اقتصادى وتولیدى هزینه زندگى را بالا ببرند. اگر قیمت اجناس و ترهبار و میوه و گوشت و روغن و پنیر و نظایر آن باچهار سال قبل مقایسه شود قیمت امروز تا میزان 30 درصد گرانتر از چهار سال قبل مىباشد و چون باتشکیل شرکتهاى تعاونى عملاً نظارت دولت در امر تولید و توزیع محصولات کشاورزى از بین مىروداین گروه سیاسى مىتوانند درآمد نامشروع خود را به زیان مردم کاملاً بالا ببرند و چون بسیارى از کسبه و اصناف در گرانفروشى با این شرکتها همدست مىباشند طبعا قدرت اصناف هم در اختیار همین گروهخواهد بود. با تأسیس بانک اعتبارات تعاونى رشیدیانها خواهد توانست اعتبارات فوقالعادهاى را از بانکملى تحصیل و در اختیار بانک اعتبارات تعاونى قرار دهند و این اعتبارات را بین کلیه اصنافى که با آنها نظرموافق دارند تقسیم کنند و طبعا هرکس امور مالى اصناف را در اختیار داشته باشد مىتواند آنها را به هر طریقکه مىخواهد بکشاند و در یک سال اخیر مبلغى در حدود پانصد هزار تومان از طرف رشیدیان بهروزنامههاى تهران و تلویزیون پرداخت شده تا رپورتاژهاى تبلیغاتى را که این سازمان به نفع خود جهت اغفال مقامات مملکتى و مردم تهیه مىکنند در روزنامهها منتشر سازند و پرداخت همین هزینه تبلیغاتى بهروزنامهها و خریدارى مدیران جراید نشان مىدهد نقشههاى وسیعى در پشت پرده وجود دارد که به تدریجعملى خواهد شد ـ عینا جهت اقدام به اداره 323 ـ 2 ارسال مىگردد شماره 19 / 6 بهرهبردارى شد.»[25]
اسداله رشیدیان پس از تعطیلى جلسات در منزل رجال در سال 1345، به دنبال امور اقتصادى و ادارهبانک اعتبارات تعاونى توزیع و دلالى اسلحه و همکارى با کرمیت روزولت در فروش سلاح به ایران ازسوى آمریکا رفت و تقریبا تا پایان عمر رژیم پهلوى در ایران بود و در صحنه اقتصادى کشور حضور فعالداشت. در طلیعه پیروزى انقلاب اسلامى از ایران گریخت و به انگلستان پناهنده شد. وى در دهه 60 درانگلیس فوت نموده است.
سیفاله رشیدیان
سیفاله رشیدیان فرزند حبیباله در سال 1294 شمسى در تهران بدنیا آمد. میزان تحصیلاتش به طوردقیق معلوم نیست ولى مقدارى در علوم اقتصادى مطالعه داشته است. از حیث مادى وضعیت وى خوببوده و داراى منزل شخصى، سهامدار سینما رکس، بانک ایران و غرب و بانک توسعه صنعتى و معدنى بودهاست. نامبرده علاقهمند به موسیقى و کتاب بوده و مطالعات قابل توجهى در زمینههاى اقتصادى، فلسفه و حکمت داشته است. از نظر سیاسى در جوانى عضویت و منشىگرى حزب وطن را عهدهدار بوده و جزوطیف رجال به اصطلاح طرفدار سیاست انگلیس در ایران قلمداد مىشده است.[26]
همان طور که از بیوگرافى وى در ساواک برمىآید نامبرده مهرهى فکرى و ارتباطى رده بالاىاستعمارگران محسوب مىگردیده و در جلسات مهم و به جهت برقرارى ارتباطات کلیدى و ضرورى بهکار گرفته مىشده است.
برخى ویژگىهاى خاص سیفاله رشیدیان در مطلب زیر که از کتاب مصدق، نفت و سلطه برگزیدهشده آورده شده است. «... آنان نیز مانند پدرشان قبل از خودشان ارتباطات محکمى با انگلیسىها داشتندو در سالهاى دهه 1940 با انگلیس در ایران کار کرده بودند. برادر بزرگتر سیفاله، موسیقدان و فیلسوفبود و مغز این گروه 3 نفره به شمار مىرفت. بسیار خوش صحبت و مهماننواز بود. عاشق تاریخ سیاسىبود و دوست داشت کلماتى از ماکیاولى نقل کند.... این سیفاله و اسداله بودند که کرمیت روزولت را ضمناختفایش در 1953 راهنمایى مىکردند و در واقع حلقه اصلى ارتباط بین انگلیس و امریکا در این ماجرا بودند.[27]
نقش سیفاله در برقرارى ارتباط و پیوستگى بین عناصر جاسوسى انگلیس در ایران به خوبى قابلاثبات است در این خصوص به سند زیر از ساواک توجه نمایید:
«از ساواک تهران ـ به تیمسار ریاست ساواک مدیریت کل اداره سوم ـ تاریخ: 22 / 8 / 45 ـ شماره:18735 / 20 ه 4 ـ درباره: عزیمت سیفاله رشیدیان به انگلستان ـ عطف به 47270 / 321 ـ 9 / 8 / 45 ـ باتحقیقاتى که به عمل آمد گفته شده است رشیدیانها از 25 سال قبل به طرفدارى از سیاست انگلیس گراییده وپیرامون ماجراىهاى سیاسى نیز بدون اینکه عملاً وارد عمل شوند توسط ایادى خود تلاشهاى لازم رامعمول در مورد مسافرت آقاى سیفاله رشیدیان نیز چنین اظهارنظر شده است که مشارالیه همه سالهچندین بار به انگلستان عزیمت و اطلاع بررسى نشده حاکیست که آقاى سیفاله رشیدیان دو روز قبل ازعزیمت به انگلستان در منزل آقاى علوى چشم پزشک که عضو بینالمللى چشم پزشکان لندن و از طرفدارانانگلیسها مىباشد مهمان بوده و در این جلسه چند نفر از دوستان انگلیسى آقاى دکتر علوى نیز که تاکنونشناخته نشدهاند حضور داشتهاند از طرفى آقاى علوى در چند سال قبل مهماندار خانم لمتن (دوشیزه لمتنجاسوسه انگلیس) بوده در زمان حکومت مصدق چندین مرتبه به ایران وارد و در خلال مدت اقامت علاوهبر آقاى علوى آقایان رشیدیانها نیز مهماندار مشارالیها بودهاند آقاى رشیدیان از طریق لبنان پس از سه روز اقامت در بیروت به لندن عزیمت و گفته شده ممکن است این مسافرت با موضوع نفت و مسئله کمبود مهلتکنسرسیوم بىارتباط نمىباشد مراتب جهت هرگونه اقدام مقتضى و بررسیهاى لازم اعلام گردیده ـ رئیسساواک تهران ـ نواب»[28]
از این ویژگى سیفاله رشیدیان در راستاى هدف اقتصادى نیز بهرهبردارى شد. او که در هیئت مدیرهبانک اعتبارات تعاونى توزیع عضویت داشت و مدتى هم مدیرعامل این بانک بود. در هنگام ورشکستگىظاهرى بانک فوقالذکر براى گرفتن اعتبار پولى و موافقت انگلیسها و امریکاییها با ادامه کار این بانک بهکشورهاى فوقالذکر عزیمت مىنماید. شرح سفر و چگونگى ملاقاتها و اتفاقات و حوادث رخ داده دردو سند زیر آمده است:
«به 322 ـ از: 20 / ه / 8 ـ تاریخ: 18 / 9 / 47 ـ شماره: 32800 / 20 / ه / 8 موضوع: بانک اعتبارات تعاونى وتوزیع روز پنجشنبه گذشته خواجه نصیرى عضو هیئت مدیره بانک تعاونى و توزیع ضمن یک مذاکرهخصوصى درباره وضع بانک مىگفت بالاخره انگلیسها موافقت کردند که به بانک اعتبارات تازهاى بدهند وبه همین جهت مجمع عمومى بانک را دعوت کردهایم که براى بررسى این مسئله تشکیل جلسه بدهد و بهسرمایه بانک مبلغ بیست میلیون تومان اضافه خواهد شد. ضمنا سیفاله رشیدیان نیز براى مذاکره با مقاماتامریکایى و جلب نظر آنها به امریکا خواهد رفت و این مسافرت با دستور شاهنشاه صورت مىگیرد. خواجهنصیرى مىگفت خوشبختانه ناراحتىهایى که براى بانک و برادران رشیدیان بوجود آمده بود تا اندازهاىمرتفع شده و به همین جهت انتظار مىرود با بازگشت سیفاله رشیدیان از امریکا نماینده بانک مرکزى نیز کهفعلاً همه کاره بانک تعاونى است از بانک خارج شود. خواجه نصیرى همچنین از قول سپهبد بازنشستهعلوىمقدم که فعلاً به عنوان رئیس شورایعالى بانک مشغول کار است اضافه مىنمود که وضع دولت باوجودى که ترمیم گردیده خوب نیست و با بازگشت هویدا از سفر امریکا باید انتظار یک تحول بىسابقهاى راحتى در تغییر دولت داشت و در این زمینه شانس آقاى علم وزیر دربار از همه بیشتر است مخصوصا اینکه بازبرادران خسروانى که در این باره شامه خیلى تیزى دارند سراغ علم رفتهاند و با او مشغول تبادلنظر و جلسهبازى شدهاند.
نظریه 20 / ه / 8 ـ صحت خبر درباره مذاکرات انجام شده توسط خواجه نصیرى مورد تأیید است و دربارهموضوع خبر مادامى که از طریق منابع دیگر تأیید نشده قابل بررسى مىباشد.»[29]
«827 ـ 7 / 12 / 47 ـ آقاى رشیدیان رئیس بانک اصناف و دکتر قهرمانى و شاهپور برومند ـ اخیرا آقاى رشیدیان رئیس بانک اصناف و دکتر قهرمانى و شاهپور برومند به آمریکا آمدهاند در مدت یک هفته اقامتخود در واشنگتن با تعدادى از کمپانىها و بانکدارىهاى مهم آمریکا در واشنگتن ملاقات به عمل آوردهاندو برابر اطلاع در این مدت دو مرتبه مراتب ملاقاتهاى خود را به وسیله تلفن به عرض ذات مبارک شاهانه دراروپا رسانیدهاند سفیر همان شب اول ورود به واشنگتن ایشان را به منزل دعوت نمود و روزهاى بعد هممرتبا به وسیله تلفن با آنها مذاکره و تماس مىگرفتند آقاى رشیدیان در موقعى که از لندن عازم واشنگتن بودهساعت ورود خود را به وسیله تلفن به خسرو افشار اطلاع داد در نتیجه افشار ضمن تهیه هتل براى آوردن وى به فرودگاه رفته بود و در این مدت چند روز مرتبا راهنماى وى بود. افشار ساعت 7 بعدازظهر روز12 / 11 / 47 از عدهاى دعوت به عمل آورده بود تا در ساعت مذکور در خانه وى براى صرف شام حضورداشته باشند و ضمنا آقاى رشیدیان و دو نفر امریکایى به نام ریکتر و پرفسور لاید کو ـ با خانمهایشان ودولتشاهى و خانمش نیز دعوت داشتند ساعت 21 بعدازظهر آقاى رشیدیان و همراهان دکتر قهرمانى وبرومند به خانه افشار آمدند و پس از مذاکرات زیاد آقاى رشیدیان به پرفسور لاید که استاد فلسفه در دانشگاهویرجینیا مىباشد مذاکره مىنمود و معلوم بود که آقاى رشیدیان نیز اطلاعات بسیار خوبى در رشته فلسفهدارد که مورد علاقه پرفسور قرار گرفت و از این بابت بىنهایت خوشحال بود و اظهار مىکرد که تا به حالکسى مانند آقاى رشیدیان مرا در مورد پیشرفتهاى ایران مطلع و وارد نکرده بود و قرار شد به محض رسیدنآقاى رشیدیان به ایران از وى دعوت شود که به ایران مسافرت نماید پرفسور لاید که دبیر امریکایى روزنامهواشنگتن تهران پست مىباشد و مدتها است که بدون نظر خاصى از طرفداران جدى شاهنشاه آریامهر وایران است ولى متأسفانه مشارالیه را در جشن 4 آبان دعوت ننموده بودند که منجر به گله از طرف وى شدهبود هنگامى که پرفسور و خانمش را براى جشن 21 آذر دعوت کردند بىنهایت خوشحال و اظهارخوشوقتى مىکرد. در این موقع آقاى رشیدیان اظهار مىکرد که در مدت اقامتم در واشنگتن پى بردم که کسىکه در اینجا به درد دل دانشجویان رسیدگى نماید وجود ندارد و صحیح نیست که سفارت در را به روى همهببندد و تنها خود کارمندان در داخل سفارت مشغول باشند و اضافه نمود که من از آقاى سفیر سؤال کردم آیاروش شما با جوانان تحصیلکرده چیست؟ و آقاى سفیر جواب داد ما هیچ مسئلهاى و مشکلى از لحاظدانشجویان نداریم هرکس مىخواهد به ایران برگردد مانعى نیست و کسى که نخواهد مراجعت نماید اصلاًاهمیتى ندارد و ما هیچ احتیاجى به آنها نداریم آقاى رشیدیان در این موقع اضافه نمود که من از این جوابسفیر تعجب کردم که شماها براى چه منظورى اینجا هستید؟ وى مىگفت اگر به من اجازه بدهند با کسباجازه از حضور شاهنشاه براى مدت یک ماه به اینجا خواهم آمد و اشکال تمام این جوانان آرزومند رامرتفع خواهم کرد و در پایان اضافه کرد که به محض شرفیابى به حضور شاهنشاه این روش و این مشکلات را به عرض ملوکانه خواهم رسانید ـ نظریه منبع: باتوجه به شرح فوق چنانچه ملاقاتى در تهران با آقاىرشیدیان به عمل آید مفید خواهد بود.»[30]
نامبرده بالا به لحاظ وابستگى به سفارتخانههاى انگلیس و امریکا و ارتباط نزدیک با شاه قصددخالت در اکثر امور مملکتى را داشت و با این که براى مأموریت دیگرى به امریکا سفر کرده بود در اموردانشجویان نیز قصد دخالت داشته است. البته این دخالتها و اظهارنظرها از روى دلسوزى و یا اصلاحامر نبوده است بلکه سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن ارائه شده از سوى انگلیسىها را عواملنوکرصفتش در تمامى زمینهها و امور سعى داشتند که جارى و سارى نمایند. سیفاله رشیدیان قبل از سال1350 در ایران فوت نموده است.
قدرتاله رشیدیان
قدرتاله رشیدیان فرزند حبیباله در سال 1296 شمسى در تهران بدنیا آمد. تحصیلات خود را تاحدود دیپلم ادامه داد. از نظر مادى وضع وى خوب بوده و داراى ملک شخصى و سهامدار شرکت مبارکىو شرکت سرشت در حدود یک میلیون و پانصد هزار تومان بوده است. مشارالیه جزو طیف رجال بهاصطلاح طرفدار سیاسى انگلیس در ایران معرفى شده ولى به طور رسمى حضور هیچ حزب وابستهسیاسى نبوده و تنها در سندیکاى سینماداران عضویت داشته است.
وى به تجارت و کسب مشغول بوده و ظاهرا فعالیت سیاسى نداشته، لیکن عضو تشکیلات جاسوسىانگلستان به همراه پدر و دو برادرش بوده و به همین دلیل در سال 1331 توسط دکتر مصدق، مدتىدستگیر و زندانى بوده، لیکن در اسفند ماه همان سال از زندان به همراه پدر و برادرانش آزاد شده است. وىقبل از سال 1350 در تهران فوت نموده است.
کودتاى 28 مرداد 1332
این کودتا که با توافق پشت پرده کشورهاى امریکا و انگلیس به منصه ظهور رسید و طى آن حکومتدکتر مصدق سرنگون گردید و عامل کودتا یعنى فضلاله زاهدى به نخستوزیرى رسید با همکارى ودخالت دستههاى اطلاعاتى مختلفى صورت گرفت. مقدمات کودتاى 28 مرداد به دست عوامل انگلیس وشرکت نفت سابق و هوادارانشان در داخل ایران طراحى گردید ولى چون با مشارکت امریکایىها به اجرا درآمد به کودتاى امریکایى معروف شد. مأمورین اطلاعاتى انگلیس مأموریت یافتند که با استفاده ازطرفداران و شبکههاى جاسوسى محلى در ایران نسبت به تضعیف و بىثبات کردن حکومت مصدق تلاش کنند.
تعدادى از زبدهترین جاسوسان و شرقشناسان مانند دوشیزه لمبتن، رابین زنیر، لارنس لاکهارت،جفرى ریلر، ریچارد سلان و وودهاس بسیج شدند. آنها همچنین از عواملى مانند ارنست پرون، شاپورریپورتر، عوامل دربار و شاه و برادران رشیدیان و سیاستمداران قدیمى و همچنین افرادى که مىتوانستندرهبرى مخالفین را برعهده بگیرند مانند زاهدى را در طرحهاى توطئه خود وارد سازند.[31]
از دیگر مهرههاى مهم و تأثیرگذار در کودتا مىتوان از اسداله علم نام برد. به رغم عدم حضور وى درتهران در هنگام کودتاى 28 مرداد، کودتاچیان که در حوادث پیشین اعضاى باند علم در هیئتقراردادهاى انگلیسى یا تودهاىهاى بدلى اقداماتى علیه دکتر مصدق انجام داده بودند این بار نیز در شرفکودتا بار دیگر با هدایت شاپور ریپورتر و نظارت دورادور اسداله علم، این گروه وارد عمل شدند تا باهمکارى دیگر عناصر کودتا نظیر رشیدیان و سیاستمداران قدیمى و همچنین افرادى که مىتوانستندرهبرى مخالفین را برعهده بگیرند مانند زاهدى را در طرحهاى توطئه خود وارد سازند.[32]
نقش برادران رشیدیان در این کودتا این بود که دستجات غیرنظامى و اصناف را به خیابانها بریزند کهآنها ظاهرا توانستند جمعیتى در حدود 5 ـ 6 هزار نفر را راه بیندازند. زنى (ملکه اعتضادى) هم پیدا کردهبودند که متخصص تحریک و تهییج بود و چادرش را به کمر بسته و روى جیپ سخنرانى مىکرد.[33]
به هر حال نفوذ رشیدیانها و به ویژه اسداله در اصناف و کسبه و اقشار کم درآمد جنوب شهر کاملاًمشهور بود و روزولت به اوباش که دو برادر ایرانى (اسداله و سیفاله رشیدیان) جاسوس امریکایى کهمىبایست آنها را تجهیز کنند خیلى امیدوار بود و در تجربه دیده بود که این دو برادر تیم مجهزى از اوباشدارند و با پول کم آدم مىخرند، نشریه پخش مىکنند و غیره، با این حال روزولت با وقاحتى برابر تماموقاحت تمام اوباش 28 مرداد اضافه مىکند: ما به میهنپرستان نیازمندیم نه مزدوران.[34]
شرح بیشتر ماجرا و چگونگى ارتباطات دیگر عوامل کودتا با یکدیگر و توصیف واضحتر از برادرانرشیدیان را فردوست در خاطرات خود چنین بیان مىنماید:
«مهمترین عناصر کودتاى 28 مرداد 1332، برادران رشیدیان (سیفاله، قدرتاله و اسداله) بودند. پدرآنها (حبیباله) از مأموران سفارت انگلیس بود و هر سه پسر خود را نیز مأمور انگلیسىها کرد آنها ثروت زیاد داشتند و در تهران صاحب خانههاى متعدد بودند. این سه برادر به وضوح براى انگلیسىها کارمىکردند. ولى از میان آنها کوچکترین برادر، یعنى اسداله، بیشتر به کاخ مىرفت و با اشرف معاشرتداشت. اصناف تهران در اختیار اسداله بود و او بعدها بانکى تأسیس کرد به نام اصناف (که مدتى سرلشکرضرغام مدیر عاملش بود) یکى از خانههاى اسداله که من رفتهام نزدیک منزل قطبى (پدر) در غرب جادهسلطنتآباد واقع بود و خانه بسیار مجللى بود. از میان آنها برادر بزرگتر یعنى سیفاله فهمیدهتر و مؤدبتربود ولى روى هم رفته هر سه برادر تحصیلاتى نداشته و قابل اعتماد هم نبودند.»[35]
البته فردوست قائل به شرکت در شبکه جاسوسى دیگرى به جز شبکه رشیدیانها در این کودتامىباشد. وى در جاى دیگر چنین آورده است:
«بهر روى، امروز با انتشار اسناد روشن شده که عملیات فوق توسط سرویسهاى جاسوسى امریکا وانگلیس سازمان یافته بود و در آن شبکه «بدامن» و شبکه رشیدیانها نقش اساسى داشتند.[36]
نکته جالب در بررسى عوامل کودتا و به ویژه رشیدیانها این است که برخى چهرههاى تأثیرگذار سعىدر اختفا و تکذیب شرکت در کودتا داشتند ولى عوامل دیگرى هم بودند که نه تنها از مطرح شدن نامشاندر کودتا ابا نمىکردند بلکه مىکوشیدند تا خود را بیش از پیش مطرح کرده و به وابستگى سیاسى وجاسوسى خود حتى مىبالیدند. فردوست این گروهها را این چنین معرفى کرده است:
«نقش برادران رشیدیان در کودتاى 28 مرداد 1332 مسئله ناشناخته و سر به مهرى نبوده و همان زمان نیزشهرت کافى داشت، به ویژه این که خود آنان در سالهاى پس از کودتا نه تنها از طرح مسئله ابایى نداشتند، بلکهحتى با داستانسرایىهاى گزاف مىکوشیدند تا از آن در جهت سودهاى مالى بى حد و حدود بهره جویند.»[37]
این اظهارات و در ادامه جوسازى و شیوع این خبر در جامعه منافع زیادى را براى رشیدیانها به دنبالداشت و آنان صاحب ثروت سرشارى پس از سالهاى کودتا شدند و کم کم دامنه امور تجارى خود را باخیانتى که به ملت ایران کردند، گسترش داده و به دلالان بینالمللى تبدیل شدند چنانچه مىدانیم که کیمروزولت در معامله یک میلیارد دلارى خرید هواپیماهاى F - 5از کمپانى تروپ امریکا واسطه اصلىبوده و در معامله هواپیماهاى F-14 با کمپانى گرومن نیز نقش داشت. او در این معاملات با برادرانرشیدیان شریک بود.[38]
برادران رشیدیان، طبق ادعاى سناى امریکا در سال 1355 مطابق با 1976 میلادى، ضمن تحقیقاتى درباره فروش هواپیماهاى F-14 از جانب کمپانى گرومن به ایران که برادران رشیدیان دلال آن بودند.گرومن اعتراف کرد که مبلغ 000 / 480 / 2 دلار به مؤسسه خدمات بینالمللى که برادران رشیدیانسهامدار عمده آن بودند، پرداختهاند.[39]
بهرروى، مطالعه و بررسى این حادثه، اگرچه براى ملت ایران نکبت و بدبختى و فقر و ظلم را به همراهداشت. لیکن براى عوامل خودفروخته و خائنى همچون رشیدیانها، منافع مادى قابل توجه و فراوانى رارقم زد و آنان با فروش شرف و آزادى ملت خود صاحب پول زیادى شدند. طیف رشیدیان پس از کودتانیز در تحولات سیاسى ایران تأثیرگذار بودند و به لحاظ بهتر مشخص شدن موضوع، نقش آنان دردورههاى مختلف تاریخى قابل بررسى است. این دورهها براساس حوادث و پیامدههاى تاریخى مهم واساسى به پنج دوره تقسیمبندى شده است که در ذیل بدان اشاره شده است.
رشیدیانها و دولت اقبال
برادران رشیدیان که در کودتاى 28 مرداد سهم بسیار مهمى داشتند، در این دوره کماکان به تلاشهاىخود ادامه مىدادند. گرچه اینک به اقتضاى موقعیت و شرایط خاصى که پیش آمده بود این افراد کمترمىتوانستند مثل گذشته در صحنه علنى سیاسى نقش کلیدى در تحولات برعهده بگیرند. اما از دید برخىاز روزنامهنگاران، آنان از نظر سیاسى یادگار دوران سپرى شده بودند. چرا که از نظر سیاسى رشیدیانها،حق بىچون و چرا بر گردن شاه داشتند. اما در دوره اقبال دیگر نیازى به روشهاى آنها، که ملغمهاى ازدسایس سیاسى و دست یازیدن به عملیات سیاه بود، وجود نداشت و باید صبر مىکردند تا بار دیگر بهوجودشان نیازى احساس شود. برادران رشیدیان با فرازونشیبهاى تاریخى ایران در دوره بعد ازمشروطه به خوبى آشنا بودند، کسانى که از این دوره آگاهى داشتند مىدانستند که خانه اسداله رشیدیانمحل تجمع اصناف و جمعیتها و انجمنهاى مختلف شهر تهران است و نفوذ آنان در این گروهها نفوذىغیرقابل انکار بود. آنها بنابر سرشت کارشان نمىتوانست در آینده نیز مورد توجه قرار نگیرند. و علتنفوذ رشیدیان در این گروهها، این بود که افراد سرشناس محلات تهران و نیز رؤساى اصناف و مأمورانانتظامى از رشیدیانها حرف شنوى داشتند. آنان وقتى که حقوق خود را پایمال شده مىدیدند، یکسره راهمنزل اسداله رشیدیان را در پیش مىگرفتند و به مقصودشان در اکثر مواقع مىرسیدند. به همین دلیل بود کهدر برابر این امکانات، عوامل تحت امر خود را در اختیار رشیدیان قرار مىدادند.
اصنافى که در ارتباط با این شبکه قرار داشتند طیفى گسترده را تشکیل مىدادند، این طیف حقوق خودرا از طریق رشیدیانها باز پس مىگرفتند و در مقابل در مواقع نیاز، به کمک او مىشتافتند. تعداد زیادى ازباجگیران و لاتهاى محلات با این شبکه ارتباط تنگاتنگ داشتند و براینها باید تعدادى از پاسبانان راافزود که از راه زورگیرى و گرفتن حق و حساب به نوایى مىرسیدند و در مواقع ضرورى نیروى خود را درکنار باندهاى سیا و براى بحرانى نشان دادن اوضاع سیاسى ایران به کار مىگرفتند و در خدمت این باند وعوامل استعمارى وابسته آنان قرار مىگرفتند. اما نفوذ خانواده رشیدیان بیشتر تا قبل از تشکیل احزابملیون و مردم بوده و از بدو تشکیل دولت اقبال ظاهرا از گرمى بازار رشیدیانها به میزان زیادى کاسته شد.اما واقعیت غیر از این بود، شبکه رشیدیان با کرمیت روزولت که در عملیات براندازى مصدق رُل اساسىداشت دوستى خانوادگى داشتند و این نشاندهنده اهمیت آنها در این مقاطع تاریخى بود. روزولت هرگاهبه تهران مىآمد حتما با رشیدیانها تماس مىگرفت و اصلاً در خانه آنها سکنى داشت. با این وصفرشیدیانها تماس خود را با علم و اقبال حفظ کرده بودند.
اما برخلاف دکتر امامى، اسداله رشیدیان از طرفداران خود مىخواست حتىالامکان از ورود بهاحزاب سیاسى خوددارى نمایند. علت امر هم در تجربه این خانواده نهفته بود، آنها به خوبى مىدانستند کهاین احزاب دوره تاریخى مشخصى دارند و به محض این که در اوضاع و احوال کشور تغییراتى رخ دهد، کهالبته این تغییرات نیز به شرایط جهانى مربوط مىشد، از گرمى بازار احزاب کاسته خواهد شد. لذا آنانترجیح مىدادند که از پشت پرده بر اوضاع تأثیر بگذارند تا این که مستقیما وارد گود بشوند زیرا به هر حالدر این صورت بهتر مىشد از زیر بار مسئولیت شانه خالى کرد در ضمن آنان به تجربه مىدانستند کهتشکیل احزاب سیاسى در ایران بیشتر به خواسته امریکا و دستور شاه بود و در حقیقت شاه درخواستامریکایىها را براى تظاهر به دموکراسى به مرحله اجراى گذارده است.[40]
لیکن حتى این قضاوت هم در خصوص آنها که با شرایط خاص هر دوره تاریخى تغییر شکل و جهتداده و نقشى متمایز و گاه تکرارى را بر عهده مىگرفتند، نمىتواند خیلى دقیق و صحیح باشد لذا در دورهدولت اقبال برخورد دوگانه در مورد تشکیل حزب سیاسى و یا شرکت در سایر احزاب سیاسى از خودبروز مىدهند. در این خصوص ساواک طى گزارشى این گونه آورده است:
«چنانچه در جلساتى که هر هفته در منزل اسداله رشیدیان تشکیل مىشد که اخیرا این جلسات و فعالیتایشان زیادتر شده است. افرادى در این جلسات شرکت مىکنند از دستهها و صنوف مختلف و اکثرا افراد تودهاى که در اختیار وزارت کار گذاشتهاند مىباشند. حتى وزراى خودش را نیز خودش انتخاب نکرده،مثلاً وزیر فرهنگ (دکتر محمود مهران) به این دولت تحمیل شده است، حال که آقاى دکتر اقبال مىخواهدحزب بسازد، کار این حزب توى این مملکت نخواهد گرفت، شما خیال مىکنید قواى انتظامى حزب توده راشکست داده؟ اگر روسها به آنها دستور عقبنشینى نمىدادند آنها همه را از بین مىبردند...»[41]
همان طور که از سند فوقالاشاره استنتاج مىشود ظاهرا رشیدیان با تشکیل حزب سیاسى مخالفاست و حضور آن را در صحنه کشور کار آمد و مفید نمىداند اما در سند دیگرى از ساواک در همین دورهتقریبا عکس این ادعا را مشاهده مىکنیم:
«صادق بهداد مدیر روزنامه جهان اظهار مىدارد دارودسته سیدضیاءالدین طباطبایى و اسداله رشیدیانمایل بودهاند که تشکیل حزب اکثریت در ایران به عهده آنها واگذار و صرافزاده رهبرى فراکسیون حزبى درپارلمان و اسداله رشیدیان به سمت دبیرکلى حزب مذکور منصوب شود و خوددارى سردار فاخر از قبولرهبرى حزب اکثریت هم تا درجهاى بستگى به فعالیت این عده داشته و نامبردگان به امید اینکه آقاى اقبال نیززیر بار تشکیل حزب نخواهد رفت چنین مىپنداشتند که زمینه براى فعالیت سیاسى آنها آماده مىباشد ولىچون این عده به جانبدارى از سیاست انگلستان معروف مىباشند نتوانستند نظر مقامات عالیه کشور را بهتشکیل حزب جلب کنند و روى همین اصل با تمام قوا و کوشش دارند که تشکیلات حزب ملیون چه در داخل مجلس و چه در خارج نضجى نگیرد و مقامات عالیه کشور سرانجام مجبور شوند حزب دوم را بهدست رشیدیان و دوستان پارلمانى او بسپارند. صادق بهداد گفته از دو سال قبل که زمزمه تشکیل احزابآغاز شده بود رشیدیان به عدهاى از روزنامهنویسها مرتبا کمک مالى مىکرد تا به نفع او تبلیغ نموده و درافکار عمومى صاحب نفوذ معرفى کنند ولى مقامات مؤثر در کشور متوجه شده بودند تبلیغات که به نفع اوانجام مىشود به کمک پولهایى است که خرج مىکند و اکنون نقش رشیدیان و دوستانش جنبه تخریبداشته مىخواهند حزب ملیون را از بین ببرند. مهندس انزلچى از محارم رشیدیان هم گفته دوستانسیدضیاءالدین طباطبایى وظیفه دارند که از تشکیلات حزب مردم حمایت و جانبدارى نمایند و از طرفطباطبایى نیز اخیرا به طور غیرمستقیم به عموم دوستانش چنین توصیه شده است. انزلچى مىگفت به طورقطع آقاى دکتر اقبال به سمت سفیر کبیرى ایران در لندن منصوب خواهند شد و دولت آینده و با توافقمنفردین و حزب مردم روى کار خواهد آمد و حزب ملیون نیز به صورت حزب اقلیت مجلس در مىآید.رونوشت برابر اصل است و اصل در پرونده صادق بهداد بایگانى است.»[42]
بهرروى، رشیدیانها در این دوره با سیاست یکى به نعل و یکى به میخ، گاه با دولت اقبال از در آشتى وسازش در مىآمدند و به تعریف و تمجید از شخصیت علمى و اخلاقى او مىپرداختند و در پارهاى اوقاتهم بر سر تقسیم قدرت سیاسى در خصوص تشکیل حزب سیاسى اکثریت با وى به مخالفت مىپرداختند.باید دقت داشت که تمامى این حرکات ضد و نقیض در یک راستا و آن هم برآورده ساختن اهدافاستعمارى دولتهاى انگلیس و امریکا در طى این سالهاست و از دیگر شاخصهاى اطلاعاتى و سیاسىرشیدیانها، همین هنرجوسازىهاى متضاد و سیاهسازى فضاى عمومى جامعه و بهرهگیرى از اوضاعدرهم و برهم و نامتعادل سیاسى ـ اجتماعى بوده است. آنها سعى داشتند که سیاست بىثباتى و عدم دوامدولتها در این مقطع تاریخى را که قطعا براى دُول استعمارى فایده داشت به منصه ظهور برسانند. تقریبااین سیاست تا روى کار آمدن دولت امیرعباس هویدا در ایران ادامه یافت.
رشیدیانها و دولت على امینى
مىدانیم که در این زمان طرح جامع و گستردهاى براى تصرف قدرت در ایران توسط «سیا» در حالتکوین بود. سیفاله رشیدیان که یک چهره سیاسى متفکر به شمار مىرفت و به دلیل دوستى با شاپورریپورتر و کرمیت روزولت تحلیل و نظرات او صائب بود. در تاریخ 4 / 6 / 1336 وضعیت شاه را چنینتوضیح مىدهد: سیفاله رشیدیان به یکى از دوستان خود اظهار داشته که در آینده نزدیک وقایع تازهاىدر ایران رخ خواهد داد و اعزام هندرسن معاون وزارت خارجه و سفیرکبیر سابق امریکا در ایران که زمینهتغییراتى را در مرداد 1332 در ایران فراهم نمود، با این وقایع جدید بىارتباط نیست و حتى این تحولاتممکن است مقارن با تحولاتى در سوریه صورت بگیرد. رشیدیان اضافه نمود، فشار محافل امریکایى بهاعلیحضرت همایون شاهنشاه افزایش یافته و صراحتا در گفتارها و مذاکرات با رجال مردم عادى بداناشاره مىکنند.[43]
همان طور که از گفتههاى سیفاله رشیدیان استنتاج مىشود از چند سال قبل از به حکومت رسیدنعلى امینى آمریکایىها قصد سر کار آوردن مهره دلخواه خود در ایران را داشتند لیکن شرایط داخلى ومنطقهاى اجازه نمىداد و از سویى مخالفتهاى انگلیسىها هم بىتأثیر نبود. چنانچه حتى طرفدارنجدى سیاست انگلیس در ایران نیز این نظریه را تأیید مىنمودند. ساواک شرح مطلب را اینگونه آورده است:
«روز 12 / 7 / 36 عدهاى از اطرافیان آقاى دکتر امینى، سفیر ایران در آمریکا که در رأس آنها محمودى یکى ازقضات دادگسترى قرار داشته به منزل سیدجعفر بهبهانى و اسداله رشیدیان مراجعه و به نفع آقاى دکتر امینىو زمامدارى مشارالیه صحبت نمودهاند. محمودى مىگفت تیرگى روابط بین ایران و امریکا به درجهاىرسیده است که دولت فعلى قادر به رفع آن نخواهد بود و فقط دکتر امینى خواهد توانست روابط سیاسى بینایران و امریکا را به حالت دو سال قبل برگرداند و بدبینى محافل سیاسى امریکا را نسبت به دستگاه ایرانمرتفع سازد.»[44]
علت پشتیبانى جبهه رجال سیاسى وابسته به سیاست انگلیس در ایران، خوشبینى در اصلاح روابطسیاسى ایران و امریکا و تأمین منافع آنان از این طریق بود که با گذشت زمان و اقدامات انجام شده توسطدکتر امینى به نتیجه عکس رسیدند. فردوست شرح ماجرا را اینگونه نقل مىکند:
«این مقطع که با توسعه امواج ضد امپریالیستى در منطقه و مداخله نظامى امریکا در لبنان هم زمان است،زمینه بینالمللى مساعدى را براى صعود امینى به قدرت فراهم مىساخت و بازیگران سیاسى ایران احساسمىکردند که بادهاى موافق از سوى واشنگتن مىوزد. دیدگاه فتحاله فرود، که بعدها به همراه اسداله رشیدیاندر رأس مخالفین امینى قرار گرفت جالب توجه است، فتحاله فرود نماینده مجلس شوراى ملى به دوستانخود اظهار داشته برنامه سیاسى امریکایىها این است که آقاى امینى عهدهدار ریاست دولت در ایران شده...فرود گفته، ما هم از این سیاست جانبدارى مىکنیم و انجام این کار را به صلاح کشور مىدانیم.»[45]
اما این حرکت و خواست سیاسى مربوط به تفکر کلى سیاستمداران امریکایى نبود و ارتباط مستقیم باجناح دمکرات این کشور داشت. شرح قصه از قول فردوست بدین قرار مىباشد:
«همانگونه که مىدانیم، صعود «دمکراتها» و جان کندى به ریاست جمهورى امریکا (1961 ـ 1963)بازتابى پر هیاهو در سیاست داخلى ایران داشت، که مهمترین نمود آن تحمیل دولت على امینى به شاه وایجاد فضاى باز سیاسى بود. در دوران امینى، اسداله رشیدیان از چهرههایى بود که هم براساس منافعشخصى، هم براساس تمایل دربار و هم در انطباق با تحریکات محافل سیاسى و اطلاعاتى «جمهوریخواه»و «محافظهکار» امریکا و انگلیس، به یکى از مهمترین کانونهاى مخالفت با امینى بدل شد.»[46]
اما روى کار آمدن على امینى و برکنارى دولت شریفامامى در اسناد ساواک چنین آمده است:
«گزارش مورخه 26 / 2 / 40 ـ برکنارى کابینه مهندس شریفامامى و زمامدارى آقاى دکتر على امینى و انحلال مجلسین شورا و سنا و بازداشت و تعقیب چند نفر از رجال و امراى ارتش و اعلامنظر دولت دایر بهبازداشت و تعقیب عده زیادى از افراد متنفذ و خاطى موجب گردید که عوامل وابسته به بازداشتشدگان وعدهاى از نمایندگان مجلس و متنفذین که به نحوى از انحاى در سوءاستفادهها و اقدامات خلاف گذشتهشرکت و دخالت داشتهاند به منظور جلوگیرى از برنامههاى دولت و عقیم گذاردن اقدامات اصلاحى تصمیمبه مبارزه و کارشکنى علیه دولت گرفتهاند از جمله اسداله رشیدیان و فتحاله فرود، محمدعلى مسعودى وسیدمهدى میراشرافى که هریک منافع زیادى در دولت گذشته داشته و حتى دو نفر اول که ضمن انتخاباتتابستانى و زمستانى با همکارى سپهبد علوى مقدم و سپهبد کیا در انتخابات دخالت نامشروع نموده و بینکارمندان وزارتخانهها و کارگران کارخانجات هم نفوذى دارند به وسیله عمال خود تحریکات عمیقى را بینکارمندان دولت خصوصا حکمى و روزمزد و کارگران کارخانجات و اتحادیههاى صنفى مخصوصا صنفنانوا و اتحادیه کامیونداران و بارفروشان و صاحبان میادین آغاز و جنگ اعصاب شدیدى را بین کلیهدستجات ایجاد و از هیچگونه اقدامى فروگذار نمىکنند. محمدعلى مسعودى و رشیدیان براى ایجاد تشنج واعتصاب صنف نانوا جلیل احمد خانلو هوچى معروف و کاندیداى سابق حزب مردم از تهران و هدایتالهاسلامى رئیس سابق اداره پیشهوران شهردارى را مأمورین امر کرده و به منظور عملى ساختن اعتصاب کامیوندارها هم که اگر عملى گردد زندگى روزمزه مردم کشور بخصوص تهران به مخاطره خواهد افتاد ازوجود ماشاءاله آذرفر که از دوستان بسیار صمیمى محمدعلى مسعودى است استفاده نموده است.»[47]
اسداله رشیدیان و طیف وابستگان سیاسى انگلیس در ایران مبارزه خود با دولت امینى را تنها بهاصناف و کسبه محدود نکردند، بلکه با جوسازى و هوچىگرى در روزنامهها و کانونهاى سیاسى سعىکردند جناحهاى سیاسى مخالف را نیز با خود همراه کنند در سندى از ساواک در این خصوص چنین آمدهاست:
«اسداله رشیدیان اظهار داشته اکثریت افراد در جبهه ملى حاضرند در مبارزه با دولت با ما همکارى کنند واختلافى که فعلاً وجود دارد در این است که بین دستجات مخالف دولت، جنبه رهبرى آن با کدام دسته باشدو اکنون مذاکراتى بین دارودسته فرود، رشیدیان و جبهه ملى و سیدجعفر بهبهانى انجام و در جریان است کهفرمولى براى وحدتنظر در مبارزه علیه دولت پیدا و طبق آن عمل نمایند.»[48]
مخالفت با دولت امینى به همین افراد و گروهها خلاصه نمىشود و جناح مخالف به گسترش سیطرهنفوذ خود و همگامى سایر عناصر سیاسى مؤثر و ارکان تبلیغات یعنى ارباب جراید هم دست مىزند. به دو گزارش از ساواک در این خصوص توجه کنید:
«رشیدیان و دستجات و جمعیتها و افرادى که با دولت در تعطیل مجلس و ادامه فترت نظر مخالف دارندتصمیم گرفتهاند کمیتهاى به نام مبارزه با دیکتاتورى تشکیل دهند و علاوه بر اکثریت نمایندگان دوره بیستممجلس شوراى ملى مقامات مذهبى تهران و قم و همچنین دوستان دیگر سید ضیاءالدین طباطبایى و جعفربهبهانى و سردار فاخر حکمت و دستهاى از اعضاى جبهه ملى و تودهایهاى سابق در تقویت و تشکیل اینکمیته باهم توافق نمودهاند فعلاً فعالیت پشت پرده آنها این است که عدهاى از نویسندگان و مدیران جراید رابا خود همآهنگ سازند و بعد از آمادگى کامل فعالیت علنى خود را آغاز نمایند.»[49]
«به دعوت رشیدیان جلسه مطبوعاتى در منزل فرود تشکیل شده بود که خبرنگاران اکثر جراید و پرویز رائیننماینده خبرگزارى آسوشیتدپرس و در حدود 300 نفر از نمایندگان انجمنهاى محلى و نمایندگان کارگرانو فرهنگیان، که کارگردان اصلى تشکیلات آنها به شمار مىروند، در این جلسه شرکت کرده بودند ـ بعد ازفرود، رشیدیان شروع به صحبت کرد و گفت: من و آقاى فرود و یوسف هاشمى نماینده مردم مدت 20 سالاست با مردم ارتباط داریم و از نزدیک به مشکلات زندگى آنها واقفیم و خود را وقف خدمت به مردمساختهایم... دکتر امینى تصور کرده است با کمک بیگانگان مىتواند این قدرت ملت را از بین ببرد ـ امینى هروقت صحبت نفت به میان مىآید وارد معرکه مىشود تا نظر عمال بیگانه را اجرا کند و اگر خیال مىکند مردمبه مأموریت او واقف نیستند، از بقال سر گذر خود بپرسد تا بفهمد همه کس از مأموریت دکتر امینى واقفاست. ما نخواهیم گذاشت اربابان خارجى او، که تنها حامى و پشتیبان دکتر امینى هستند در آرزوى خود واجراى نقشهاى که دارند موفق شوند.»[50]
ادامه به اصطلاح مبارزه و مخالفتهاى رشیدیان و همدستانش به نقل از خاطرات فردوست بدینشرح است:
«متعاقب این اقدامات، اسداله رشیدیان در آبان 1340 به تأسیس «جمعیت مدافعین قانون اساسى» دستزد، تا بدین وسیله در مقابل هرگونه تمایل احتمالى دمکرات«هاى» آمریکا به استقرار یک رژیم جمهورى درایران، از طریق هیاهو، پادزهرى اعمال شود. رشیدیان که هم از حمایت محافل خاصى در امریکا و انگلیس وهم از حمایت پنهان محمدرضا و عناصرى چون سیدضیاءالدین طباطبایى برخوردار بود. مدت کوتاهى بعدپا را فراتر گذارد و طرح تشکیل «کمیته مبارزه با دیکتاتورى» یعنى دیکتاتورى «دمکرات»هاى امریکا و امینى را تدارک دید.»[51]
«به دنبال تأسیس جمعیت مدافعین قانون اساسى توسط رشیدیان در آبان 1340 و فعالیتهاىتحریکآمیزى از سوى اعضاى آن بروز مىکرد که امینى را برانگیخت تا در آبان و بهمن ماه، فتحاله فرود واسداله رشیدیان و تعداد دیگرى از فعالان جمعیت را بازداشت کند. پس از آن که رشیدیان از زندان آزاد شدحزبى به نام حزب خلق با همکارى اعضاى جمعیت مدافعین قانون اساسى تشکیل داد که فرود، سیفالهرشیدیان، صادق بهداد، و آقاى سپهر مدیر روزنامه پیغام امروز از سران آن بودند.»[52]
ساواک هم تشکیل این حزب را تأیید نموده و در گزارشى شرح ماجرا را اینگونه آورده است:
«اخیرا اعضاى جمعیت مجاهدین و مدافعین قانون اساسى حزبى به نام «حزب خلق» تشکیل دادهاند....مؤسسین این حزب آقایان فرود و اسداله رشیدیان هستند و کسانى که در رأس جریان قرار دارند عبارتند از:سیفاله رشیدیان، صادق بهداد، و آقاى سپهر مدیر روزنامه پیغام امروز...»[53]
از دیگر عناصرى که در جبهه مخالف با دکتر امینى قرار گرفت و به تحریک سران این جبهه یعنى اسدالهرشیدیان و فتحاله فرود وارد بازى شد، طیف دانشگاهى بود. چنانچه در روز یکشنبه اول بهمن ماه 1340تظاهرات و زدوخورد شدید و خونینى در دانشگاه تهران روى داد... همزمان با واقعه دانشگاه در برخىدیگر از نقاط تهران نیز تشنجاتى صورت گرفت و نشان داد که ابعاد ماجرا فراتر از آن چیزى است که گمانمىرفته است.[54]
با اقدامات پیگیرانه اسداله رشیدیان و جبهه مخالف، سطح نارضایتىها و آشوبها بالا گرفت تا جایىکه کنترل اوضاع از دست دولت امینى خارج شد و رفته رفته حمایت و پشتیبانى خارجى خود را نیز ازدست داد. چنانچه در این خصوص در کتاب مردى براى تمام فصول چنین مىخوانیم:
«اسداله رشیدیان مىگفت مبارزهاى که علیه دولت امینى شروع شده و فعالیتى که افراد وابسته به جبهه ملىدر کنار امریکا شروع کردهاند به نتیجه رسیده و مقامات امریکایى دیگر حاضر نیستند به برنامه کمکهاىمالى خود به این دولت ادامه دهند و وعدههایى که براى کمک به دولت داده شده بود هیچ یک عملى نخواهد شد. رشیدیان مىگفت: امریکایىها مایلند بعد از آقاى دکتر امینى، دکتر جلال عبده به نخستوزیرى برسد وروزى که قضیه جانشینى دکتر امینى از لحاظ خارجىها حل شود دولت سقوط خواهد کرد.»[55]
البته باید دقت داشت که جنگ قدرت در ایران در این برهه تاریخى بین دو جناح دمکرات وجمهوریخواه امریکا با توافق انگلیسها برقرار است پیروزى و یا شکست هیچ کدام از طرفین دعوا، نفعىبراى ملت ستمدیده و مظلوم ایران نداشته است.
و رشیدیانها نیز مترصد فرصتى بودند تا بار دیگرآزمونهاى تاریخى خود را به نمایش بگذارند و به بسیارى از رجال ایران و از آن جمله امینى اثبات کنندکه بازى دمکراسى در ایران منتج به هیچ نتیجهاى نخواهد بود.[56]
رشیدیانها و دولت اسداله علم
به تقدیر دولت مستعجل امینى دیرى نپایید و در تیر ماه 1341 سقوط کرد و اسداله علم، مهره موردتوافق شاه و سیاستهاى مسلط در آمریکا و انگلیس، به نخستوزیرى رسید. صعود علم به قدرت وفروکش فضاى باز سیاسى کندى، اقدامات تحریکآمیز رشیدیان را متوقف ساخت و به قول خود او، وىدر بلاتکلیفى قرار گرفت.[57] ساواک نیز در گزارش خود در این خصوص، مهر تأیید زده و شرح ماجرا راچنین آورده است:
«اسداله رشیدیان اظهار داشته که من در بلاتکلیفى عجیبى در مورد حزب خلق بسر مىبرم، تمام فعالیت مندر مخالفت با دولت گذشته روى عدم اجراى انتخابات دور مىزد، ولى اکنون نمىدانم با دولت فعلى چه کنمو جواب مردم را در مورد انتخابات چه بدهم.»[58]
این سردرگمى رشیدیان بیشتر جنبه عوام فریبى داشت، و در پشت پرده او و اسداله علم، مجریانسیاست انگلیس در ایران بودند و بنابر تشخیص اربابان خود کلاف پیچیدهاى از دوستى و دشمنى را درکنار یکدیگر تجربه مىکردند و گاه بر سر مسئلهاى به توافق و همکارى مىرسیدند مانند جمع کردنعناصر تودهاى بریده در کنار دولت علم که شرح چگونگى عملکرد و هدف آنان از قول ساواک وفردوست و کتاب مردى براى تمام فصول در زیر آورده شده است:
«گزارش 14 بهمن 1341 ـ اداره دوم عملیات ساواک ـ مدتى است عدهاى از افراد وابسته و متمایل به حزبمنحله توده که سابقا داراى فعالیتهایى بودهاند در منزل اسداله رشیدیان تجمع نموده و پارهاى از اوقاتملاقاتهایى مشکوک و خصوصى بین آنان و رشیدیان انجام مىشود که موضوع طى گزارشى به استحضار مدیریت کل اداره سوم رسیده و مرقوم فرمودهاند درباره افراد وابسته به حزب منحله توده موضوع به بخش321 اطلاع داده شود. افراد مورد بحث شناسایى و جهت هرگونه اقدام مقتضى به پیوست ارسالمىگردد.»[59]
و در سند دیگرى آورده است:
«اطلاع واصله حاکى است که همه هفته جلسهاى با شرکت گروههاى مختلف عناصر تودهاى، افسران سابقسازمان نظامى و کارمندان دولت، نمایندگان کارگران، افسران بازنشسته و شاغل کادر انتظامى در منزلنامبرده بالا تشکیل مىگردد و اغلب مذاکرات خیلى محرمانه و خصوصى بین رشیدیان و پارهاى از افسرانحاضر در جلسه در اتاقهاى خلوت انجام مىشود که از نحوه مذاکرات و انگیزه شرکت افسران مزبور در آنجلسات اطلاعات کافى و کامل در اختیار نیست. علیهذا باتوجه به مراتب فوق خواهشمند است دستورفرمایید به طریق مقتضى چه از راه رخنه دادن مأمور و چه انتخاب کردن مأمور نفوذى نسبت به کسب اطلاع وپى بردن به چگونگى مذاکرات و فعالیت احتمالى افسران و سایر کارمندان کادر انتظامى اقدامات لازم وفورى معمول و نتیجه را همه هفته پس از خاتمه جلسات متشکله اعلام دارند.»[60]
و اما نقل فردوست:
«در دوران علم، شاهد تماسهاى گسترده اسداله رشیدیان با عناصر تودهاى هستیم که به نظر مىرسد اینارتباطات با رهنمود شاپور جى ـ علم و به منظور جلب این جریان به سیاست روز و بازىهاى پس پرده آنبوده است.»[61]
و در آخر مطلب انتخاب شده از کتاب مردى براى تمام فصول:
«برخى از قرائن و شواهد حاکى از این است که در آن برهه تحریکاتى از سوى اسداله علم و طرفداران وىصورت گرفت تا با شیوه مسالمتآمیز با طرفداران حزب توده کنار آید و از پوشش این گروه به صفمخالفان جدى دولت جلوگیرى کند. چنان که در این راستا اسداله رشیدیان که خود از وابستگان به سیاستانگلیس در ایران بود، توانست به درون محافل حزب توده رسوخ کند و نظر آنان را به طرفدارى از دولت علمجلب کند.»[62]
و گاه براى قضیهاى دیگر طبل مخالفت با یگدیگر را مىنواختند و به طور علنى برعلیه یکدیگر حرفمىزدند و حتى اقداماتى را اجرا مىکردند. یکى از این نقاط اختلاف برانگیز، مسئله اصلاحات ارضى بود.اسداله علم که مأمور اجراى این اصل از اصول انقلاب به اصطلاح سفید شاه بود در مقابل کسى قرارمىگرفت که خود از فئودالها و طرفداران این طیف بود. لذا صداى مخالفت رشیدیان بلند مىشود. شرحماجرا از کتاب دو دهه واپسین حکومت پهلوى ذکر شده است:
«به دنبال ماجراى اصلاحات ارضى برخى از دوستان سیدضیاء، مثل اسداله رشیدیان سعى کردند تا برخىاز خردهمالکان را از تهران و اطراف به دور خود گرد آورند و وعدههاى مساعدى براى تأمین و حفظ حقوقآنان مىدادند، مرکز این فعالیتها دفتر روزنامه اراده آذربایجان رحیم ذهتاب فرد بود. زهتاب فرد از عوامنزدیک به سیدضیاءالدین طباطبایى به شمار مىرفت.»[63]
البته این مخالفت به همین جا ختم نشد و عوامل دیگرى هم براى رودررو قرار گرفتن این دو وجودداشت. یکى از مهمترین این علتها، مسئله علاقهمندى هر دو نفر براى نزدیکى بیشتر با شاه بود. هر یکبنا بر مقتضیات و منافع شخصى خود خواهان قرابت بیشتر با محمدرضا پهلوى بودند. چون دوستى وصمیمیت با شاه کلید طلایى رسیدن به امیال و آرزوهاى هر کس در این دوره تاریخى بود. لذا این رقابتبین همفکران و همکاران سیاسى و اطلاعاتى وابسته به یک کشور بیگانه هم، جاى هیچ تعجبى ندارد.شرح قضیه از قول کتاب مردى براى تمام فصول و ساواک به قرار زیر مىباشد:
«برادران رشیدیان از دیگر رقباى علم در امور مختلف سیاسى و غیره بودند آنها از سالها قبل ضمن وابستگىبه سیاست انگلیس در ایران به نوعى از نزدیکان شاه محسوب مىشدند. اسداللّه علم از سالها قبل هم روابطدوستانهاى با برادران رشیدیان نداشت و از این که در رابطه با شاه و مأموران سیاسى در انگلیس بر وى پیشىبگیرند همواره نگرانى داشت. اما هنگامى که به وزارت دربار منصوب شد موفقیت لازم را جهت جلوگیرى ازتداوم روابط آنها با شخص شاه و دربار به دست آورد و از هر کوششى جهت منزوى کردن آنها بهره برد. چنانکه هنوز چند ماهى بیشتر از وزارت دربار علم سپرى نشده بود که اختلافات جدى طرفین شروع شد.»[64]
و اما سند ساواک:
«اخیرا بین برادران رشیدیان با آقاى اسداللّه علم وزیر دربار شاهنشاهى اختلافاتى بروز کرده، دو روز قبلضمن یک مذاکره خصوصى اسداللّه رشیدیان صریحا گفت، نمىدانیم چه هیزمترى به این آقاى وزیر دربارفروختهایم که همین طور با ما مخالف هستند و من تصمیم دارم در شرفیابى به حضور شاهنشاه این مطلب رابه عرض برسانم و بگویم که آقاى وزیر دربار با ما سر بى مهرى دارند.»[65]
لیکن اسداللّه علم وزیر دربار این رفتار سرد خود را با برادران رشیدیان در سالهاى بعدى وزارت خود نیزادامه داد و از هر شیوه ممکن جهت جلوگیرى از پیشرفت کار آنان استفاده مىکرد. چنان که یک بار نیز درسال 1352 از این که شاه از آنها به عنوان رابط خود با برخى کشورهاى خارجى منطقه استفاده مىنمودانتقاد کرد:
«نامهاى از ایندیرا گاندى نخست وزیر هند را تقدیم کردم او درباره ملاقاتش با اسداللّه رشیدیان وگفتگوهایشان درباره روابط پاکستان نوشته است. همانطور که به شاه هم اظهار کردم خیلى تعجب کردم کهمىبینم رشیدیان در کارهایى که به او مربوط نمىشود فضولى مىکند... از این که مىبینم شاه به اشخاصىغیرقابل اعتماد مثل رشیدیان اعتماد مىکند حیرت کردم.»[66]
به هر حال این سردى روابط و رقابت شدید براى کسب کرسى محبت بیشتر شاه بین رشیدیان و علمتقریبا تا پایان عمر حکومت رژیم پهلوى ادامه یافت.
رشیدیانها و دولت حسنعلى منصور
پس از سقوط کابینه علم، حسنعلى منصور لیدر حزب ایران نوین از طرف پادشاه مأمور تشکیل هیأتوزیران گردید. و اولین هیأت وزیران حزبى را در تاریخ 17 اسفند 1342 به ترتیب حضور شاه و روزیکشنبه 18 اسفند 1342 به مجلس شوراى ملى و 19 اسفند 1342 به مجلس سنا معرفى کرد.[67]
و اما رابطه رشیدیانها و حسنعلى منصور، در این برهه تاریخى به لحاظ شرایط بینالمللى و تثبیت اوضاعسیاسى در داخل کشور، با این که در ظاهر منصور جزو طیف رجال طرفدار سیاست امریکا در ایرانمعروف بود و رشیدیانها به طیف مقابل یعنى هواداران سیاست انگلیس در ایران وابستگى داشتند لیکندرگیرى و اختلاف شدیدى بین آنان بروز نمىکند. فردوست که خود از نزدیکان شاه و مطلع نسبت بهاوضاع سیاسى مملکت بود در خاطراتش شرح قصه را این گونه بیان مىکند:
«اسدالله رشیدیان ظاهرا با دولت حسنعلى منصور موافقتى نداشت ولى فعالیتى نیز از سوى وى بر علیه ایندولت در اسناد مندرج نیست. با اختتام نسبى نبرد جناحهاى رقیب در غرب و باندهاى داخلى تابع، که نمودو نتیجه آن دولت امیرعباس هویدا بود، رشیدیان را در زمره موافقین این دولت مىیابیم.»[68]
رشیدیانها و دولت هویدا
همانطور که در انتهاى مبحث قبلى ذکر شد پس از حسنعلى منصور، شاه و مجلس شوراى ملى رأىاعتماد به امیرعباس هویدا دادند و وى در بهمن ماه 1343 حکم نخستوزیرى گرفت و کابینه خود رامعرفى کرد. توافقات پشت پرده دو سیاست متنفذ در ایران (امریکا و انگلیس) بر سر روى کار آمدن فردىمتعادل و میانهرو در طرفدارى از سیاست بیگانگان در ایران موجب شد تا شخصیتى مثل هویدا بتواندحدود 13 سال بر اریکه نخستوزیرى تکیه بزند و دوران دولتهاى مستعجل را پشت سر بگذارد. پرواضحاست در چنین شرایطى تکلیف عاملین وابسته به دولتهاى بیگانه هم معلوم است و آنان که تابع دستورات واوامر اربابان خود هستند و کارى جز اطاعت محض و بى چون و چرا ندارند. لذا برخورد رشیدیانها بادولت هویدا کاملاً واضح و روشن است و ساواک در گزارشى وصف این رابطه را اینگونه آورده است:
«اسداللّه رشیدیان در خصوص هویدا اظهار داشته است: با این که هویدا عضو کابینه منصور بود کهامریکایىها او را به ایران تحمیل کرده بودند، ولى خود هویدا علاقهاى به تبعیت از سیاست یک جانبهامریکایىها ندارد و مىتوان او را در ردیف دولتهایى نظیر ساعد دانست که تعصب خاصى نسبت بهسیاست خاصى ندارند و همین امر موجب شد که دول بزرگ خارجى نسبت به شخص او بىتفاوت هستند ومخالفتى با او نمىکنند و در سیاست داخلى هم توانسته است نظر همه دستجات را به خود جلب کند.رشیدیان مىگفت: دوستان سیاسى ما از هویدا پشتیبانى مىکنند براى این که منافع مادى ما در دولت هویدابیش از هر دولت دیگرى تأمین شده و از نظر سیاسى هم دوستان ما در مصونیت بیشترى فعلاً قرار دارند.(مقصود رشیدیان از دوستان ما طرفداران سیاست انگلستان مىباشد)»[69]
به هر حال رشیدیانها تا اواخر حکومت پهلوى به فعالیتهاى پشت پرده و علنى خود در امور سیاسىو اقتصادى ادامه دادند. پدر و دو برادر بزرگتر یعنى قدرتاللّه و سیفاللّه رشیدیان، قبل از دهه پنجاه فوتنمودند ولى اسداللّه در اواخر عمر رژیم گذشته از ایران به انگلستان عزیمت کرد.
مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات
پینوشتها:
[1]- زرسالاران یهودى و پارسى، عبداله شهبازى، ج 4، ص 285.
[2]- خاطرات فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، ج 2، ص 313 و 314.
[3]- همان، ج 1، ص 332.
[4]- دو دهه واپسین حکومت پهلوى، حسین آبادیان، ص 115.
[5]- خاطرات فردوست، ج 2، ص 179.
[6]- همان، ج 1، ص 296.
[7]- همان، ص 339.
[8]- از جمله به ایران در عصر پهلوى، مصطفى الموتى، ج 1، ص 35.
[9]- خاطرات انورخامهاى، ص 214 و 215
[10]- خاطرات فردوست، ج اول، ص 344.
[11]- اسناد ساواک، پروندههاى انفرادى
[12]- خاطرات فردوست، جلد دوم، ص 341.
[13]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان، گزارش مورخه 7 / 4 / 57 و 24 / 10 / 46.
[14]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان.
[15]- خاطرات فردوست، جلد اول، ص 172.
[16]- خاطرات بریان لیپینگ، ص 52 ـ 53.
[17]- خاطرات فردوست، جلد دوم، ص 344.
[18]- دو دهه واپسین حکومت پهلوى، حسین آبادیان، ص 117 و 118.
[19]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان
[20]- همان
[21]- همان
[22]- همان
[23]- همان
[24]- همان.
[25]- همان
[26]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى سیفاله رشیدیان
[27]- مصدق. نفت و سلطه، جیمزبیل، ص 460 ـ 461.
[28]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى سیفاله رشیدیان
[29]- همان
[30]- همان
[31]- تحولات سیاسى اجتماعى ایران 1357 ـ 1320، ص 141.
[32]- مردى براى تمام فصول، مظفر شاهدى، ص 225.
[33]- خاطرات فردوست، جلد اول، ص 182.
[34]- تجربه 28 مرداد، ف. م جوانشیر، نشریه حزب توده ایران، ص 274.
[35]- خاطرات فردوست، جلد اول، ص 181.
[36]- همان، جلد دوم، ص 184.
[37]- همان، جلد دوم، ص 342.
[38]- همان، ص 224.
[39]- مصدق، نفت و ناسیونالیسم ایران، ص 469.
[40]- برگرفته از، دو دهه واپسین حکومت پهلوى، حسین آبادیان، ص 115 ـ 118.
[41]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان.
[42]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى صادق بهداد
[43]- خاطرات فردوست، جلد دوم، ص 288.
[44]- همان، ص 289.
[45]- همان، ص 295.
[46]- همان، ص 346.
[47]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان.
[48]- اسناد ساواک، پرونده مصنوعى جبهه ملى
[49]- اسناد ساواک، گزارش مورخه 29 / 8 / 1340
[50]- همان، گزارش مورخه 18 / 8 / 1340
[51]- خاطرات فردوست، ج سوم، ص 374.
[52]- همان، ص 347 و 348.
[53]- اسناد ساواک،... و موضوعى، گزارش مورخه 31 / 2 / 1341
[54]- دو دهه واپسین حکومت پهلوى، حسین آبادیان، ص 226 و 227
[55]- مردى براى تمام فصول، مظفر شاهدى، ص 389 و 390.
[56]- دو دهه واپسین حکومت پهلوى، حسین آبادیان، ص 115 ـ 118.
[57]- خاطرات فردوست، جلد دوم، ص 349.
[58]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى توده، گزارش مورخ 11 / 6 / 1341
[59]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان
[60]- همان
[61]- خاطرات فردوست، جلد دوم، ص 349
[62]- مردى براى تمام فصول، مظفر شاهدى، ص 427.
[63]- دو دهه واپسین حکومت پهلوى، حسین آبادیان، ص 110 و 111.
[64]- مردى براى تمام فصول، مظفر شاهدى، ص 496.
[65]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان.
[66]- مردى براى تمام فصول، مظفر شاهدى، ص 496 و 497.
[67]- نخبگان سیاسى ایران، زهرا شجیعى، جلد سوم، ص 320
[68]- خاطرات فردوست، جلد دوم، ص 349 و 350.
[69]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى اسداله رشیدیان