تاریخ سند: 9 دی 1347
موضوع : اظهارات سیدمرتضی فقیه
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 3988 /21
در ساعت 9 صبح روز چهارشنبه 4 /10 /47 آقا سیدمرتضی فقیه (حاج داداش) برادر زن
آیه اللّه نجفی که اخیرا از سفر عتبات بازگشته است در ملاقاتی که وی با یکی از دوستان خود
نمود وقتی از وی سئوال شد که مسافرت عراق به شما خوش گذشت و وضع خمینی در آنجا
چگونه بود نامبرده اظهار داشت.
مسافرت خوبی بود و خمینی وضع بسیار خوب و مرتبی دارد و
از نظر مالی وضعش بهتر از سابق است زیرا هم در نجف شهریه به طلاب می دهد و هم در کربلا و
تا دو ماه قبل شهریه ای که می داد از آیه اللّه حکیم کمتر بود ولی از ماه قبل به میزان حکیم
شهریه می پردازد.
از آقای فقیه سئوال شد مگر شهریه حکیم چه مبلغ است اظهار داشت به طلاب معیل /600
ریال و به طلاب مجرد /300 ریال پول می دهد و خمینی قبلاً /003 و 150 ریال می داد و در
حال حاضر از نظر شهریه با حکیم برابر است آقای فقیه اضافه کرد که آقای خمینی در ماه
رمضان علاوه بر شهریه همه ماهه یک ماه اضافه داده است تا طلاب در این ماه وضع بهتری
داشته باشند و عمل خمینی موجب رجحان و برتری و توجه به او شده است.
از آقای فقیه سئوال شد رفت و آمد به منزل خمینی چگونه است؟ آیا ایرانیان هم وقتی به عراق
می آیند به دیدن وی می روند؟ وی اظهار داشت در خانه اش به روی همه باز است و به دیدنش
می روند و در آنجا برای ایرانیان مزاحمتی ایجاد نمی کنند مگر کسی را بشناسند وقتی که به
ایران می آیند مورد بازخواست قرار دهند.
آن گاه اضافه کرد که این محدودیت ها وضع او را بهتر
کرده و اظهار تعجب می کرد معلوم نیست این همه وجوهات از کجا برای او می رسد.
آقای فقیه
ضمنا گفت اخیرا کتابی برای من فرستاده اند که مؤلف آن اسماعیل رائین1 است.
نمی دانم مؤلف فرستاده یا کس دیگر کتابی است که پرده از روی کار بسیاری از رجال کشوری و
علمای گذشته ایران برداشته و با مدارک و دلایل نشان می دهد که اکثر رجال و عده ای از علما از
انگلستان پول می گرفته اند و با سفارت بریتانیا در ارتباط بوده اند.
2
نظریه منبع : نظری ندارد
نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش فوق صحیح به نظر می رسد.
نظریه امنیت داخلی ـ
مفاد گزارش منبع مورد تأیید است سیدمرتضی فقیه چندی قبل به عراق رفته و در نجف به
منزل مصطفی خمینی وارد شده قبل از رفتن در ملاقات خود اشاره به این مطلب نموده ولی در
مراجعت صحبتی به میان نیاورده است حاج داداش در گزارشات دیگر معرفی شده است و اما
موضوع کتاب اسماعیل رائین صحت دارد و این کتاب در جامعه روحانیت انقلابی به پا کرده به
این معنی که عموم روحانیون از نوشته های کتاب اظهار ناراحتی نموده و معتقدند که این کتاب از
طرف دولت طبع و نشر شده چون جلد اول آن به طور رایگان برای روحانیون فرستاده شده و
بعضی از روحانیون از جمله سید هادی خسروشاهی این کتاب را به دست گرفته و با مراجعه به
طبقه روحانیون و آیات ظاهرا تحریکاتی می کنند که چرا علما نشسته اند و حرفی نمی زنند
موقعیت روحانیت در خطر افتاد و چه و چه.
توزیع این کتاب بعضا موقعیت روحانیت و روحانیون را متزلزل ساخته و اکثرا در تکاپو افتاده اند
که از اثرات آن بر افکار عمومی جلوگیری می کنند.
رونوشت برابر با اصل است.
اصل در پرونده سیدمرتضی فقیه (حاج داداش)
رونوشت روی پرونده مصطفی خمینی ضمیمه و بایگانی شود.
3 /11 /47
توضیحات سند:
1ـ نامبرده فرزند غلامحسین بوشهری است.
پدرش از خدمه پلیس جنوب و برادرش «پرویز» رئیس خبرگزاری
آسوشیتدپرس بوده است.
نامبرده در سال 1314 در اداره پست و تلگراف شهرستان بوشهر استخدام می شود.
آن گاه به
شیراز، اصفهان و اردبیل و سرانجام در سال 1323 به تهران انتقال می یابد و با حفظ سمت به شغل خبرنگاری جراید نیز
برگزیده می شود.
اسماعیل رائین از اعضای سازمان فراماسونری در ایران و از سرسپردگان و هواداران استعمار انگلیس و با
وجود این، دنباله رو سیاست امریکا در ایران و از مأموران ساواک بوده است.
نامبرده همکاری خود با ساواک را از تاریخ 12 /11 /42 با ماهیانه ده هزار ریال و با نام مستعار «منوچهر» و کد 111 آغاز
کرده است.
مدتی نیز با کد 1861 به همکاری خود با ساواک ادامه می داده است.
در سال 1346 ساواک برای پیشگیری از شناخته
شدن نامبرده و به اصطلاح برای «رعایت حفاظت» شماره کد و نام مستعار او را عوض کرده و با شماره کد 1498 و نام
مستعار «اسماعیلی» او را به خدمت گرفته است.
برادر او به نام پرویز رائین نیز از مأموران ساواک بوده و با کد 1497 برای ساواک جاسوسی می کرده است.
اسماعیل رائین تا
روز واژگونی رژیم شاه، وفاداری و پشتیبانی خود را نسبت به شاه ادامه داده است و در ماه های واپسین سلطنت شاه، موضع
خود را درباره شاه این گونه آشکار کرده است.
«اگر قرار باشد در تمام دنیا نوکری کسی را بکنم نوکری شاه را می پذیرم...
کاری که شاه درباره اصلاحات انجام داده پیغمبر
انجام نداده و به همین دلیل او را قبول دارم.
»
دستخط نامبرده به امیراسداله علم نمایانگر وابستگی او به مهره های انگلیسی رژیم و وفاداری او به شاه است.
شاه نیز
نسبت به نامبرده توجه ویژه ای داشته و او را «از مراحم ملوکانه» برخوردار می کرده است و در دوران زیست او در انگلستان،
کلیه هزینه زندگی او و زن و فرزندانش از سوی شاه پرداخت می شده است.
یکی از مقامات ساواک در پی گزارشی دایر براینکه رائین به سبب ناخشنودی از رژیم، ایران را ترک کرده است پاسخ
می دهد:
«خدمت اسماعیل رائین از جهت تهیه و تدوین کتب حقوق بگیران انگلیس در ایران و فعالیت های ماسون ها و بازشناسی
چهره های حجابدار، مکتوم نیست و به نظر می رسد مهاجرت رائین در صورت قطعیت تنها معمول نارضایتی از دستگاه ها
نیست و کسی که مشمول مزایای فرمان همایونی قرار می گیرد سدی در مقابل خود نمی بیند.
»
نامبرده از دوستان نزدیک و دیرینه ماسونی معروف «فریدون آدمیت» بوده است و بنابر سند به دست آمده، آدمیت
هنگامی که سفیرکبیر ایران در شوروی بوده نامبرده را به سمت نماینده مطبوعاتی ایران در مسکو پیشنهاد کرده است.
متن پیشنهاد، این گونه است :
جناب آقای نخست وزیر به طوری که خاطر عالی قرین استحضار است، سفارت کبرای شاهنشاهی در مسکو برای انجام و
اداره امور مطبوعاتی خود که همواره رو به بسط و ازدیاد می باشد احتیاج مبرمی به یک مأمور کارآمد و بصیر دارد که محل
آن مدتی است خالی است.
پیشنهاد می نماید و تمنا دارم مقرر فرمایند که آقای اسماعیل رائین را که از هر جهت مورد
اطمینان و برای این کار قابل می باشند بدین سمت برقرار فرمایند.
(نهضت امام خمینی، ج 3، ص 88)
2ـ در پی پخش کتاب مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سیدجمال الدین دیگر ماسون ها، ساواکی ها، درباری ها و
«روشنفکران» در خدمت زورمداران و جهانخواران یکی پس از دیگری به قلم فرسایی بر ضد سیدجمال پرداختند و هر
اندازه که نهضت امام رو به گسترش می رفت، قلم های «روشنفکران» بر ضد سیدجمال الدین آزاردهنده تر و نابکارانه تر به کار
گرفته می شد؛ زیرا آنان از ترس مردم جرأت بدگویی و پیرایه بستن بر ضد امام را نداشتند، از این رو تازیانه پیرایه را بر پیکر
سید می نواختند تا به شکل غیرمستقیم، امام و روحانیان انقلابی را به زیر سؤال برند! مجله های وابسته به دربار و ساواک
مانند «خواندنی ها»، «یغما»، «نگین»، «رنگین کمان نو» و...
هریک به شکلی مقاله های گوناگونی پیرامون سید، پخش کردند.
از این دست کتاب ها و نوشته ها، کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران از سوی اسماعیل رائین بود.
او در این کتاب
کوشیده بود هدف های زیر را که خواست ماسون ها، استکبار جهانی و رژیم شاه بوده است به بار بنشاند:
1ـ ماسونیزم را در راه آرمان خلق و به دست آوردن آزادی، برادری و برابری بنمایاند و با این شگرد، دل ها و اندیشه ها را به
سوی ماسون ها بکشاند.
2ـ خیزش ها و جنبش های آزادایخواهانه و ضد خودکامگی و بیدادگری ـ مانند جنبش مشروطه ـ را نتیجه روشنگری های و
کشش های همه جانبه ماسون ها، وانمود سازد، کاری که ماسون دیگری به نام کتیرایی درباره نقش «جامع آدمیت» و
عباسقلی خان جاسوس در پیدایش نهضت مشروطیت، انجام داده است.
3ـ سیدجمال الدین اسدآبادی و نهضت توفان زا و جهانی او را با ناسزاگویی ها، دروغ پردازی ها و پیرایه هایی بدنام و آلوده
کند.
4ـ با به زیر سؤال بردن حرکت و نهضت سیدجمال، نهضت امام را نیز بکوبد و توده ها را نسبت به آن بدبین کند.
5ـ با کوبیدن و زیر سؤال بردن سیدجمال و امام، دیگر علما و روحانیان را از ادامه راه آنان بترساند و باز بدارد.
او برای پیاده کردن هدف های بالا، خود را ضد ماسونیزم وانمود کرده است تا تبلیغات او برای ماسون ها در ذهن خوانندگان
به آسانی جا بگیرد و ماسون ها بتوانند از نوشته های او برای خود بهره برداری ها کنند و این گونه بنمایانند که گذشته ها و راه
و روش آنان تا آن پایه درخشان و ستوده است که یکی از سرسخت ترین مخالفان ماسونیزم مانند اسماعیل رائین نیز از
اعتراف به آن نتوانسته است خودداری ورزد!!
از این رو، او در این کتاب شیوه به اصطلاح «یکی به نعل و یکی به میخ» را به کار گرفته و در مقدمه چاپ دوم آورده است :
«مجامع فراماسونری ایران برخلاف آنچه که ادعا می کنند نه تنها پیشرو اصلاحات و آزادی و اعتلای جامعه ایرانی نیستند
بلکه تا آنجا که توانسته اند در برابر پیشرفت ها و آزادی های فردی و اجتماعی ایران به نفع خودشان و بیگانگان، سدها و
موانع فراوان ایجاد کرده اند.
تنی چند از این گروه که خواسته اند در راه آزادگی و پیشرفت اجتماع و مردم ایران گام بردارند به
شهادت اسناد و مدارک به دست آمده با مخالفت شدید کهنه پرستان و یا عوامل شوم و بیگانه پرستی که بر لژهای
فراماسونری تسلط دارند مواجه شده اند.
لیکن در درون کتاب، دیدگاه خود را درباره ماسون ها این گونه بروز داده است : «باید اعتراف کرد که اکثریت اعضای لژ بیداری
ایران در دوران حیات سیاسی خود کمتر دچار لغزش های سیاسی و اخلاقی شدند و عده کثیری از ماسون های عضو آن که
مدت نیم قرن در این مملکت حکومت می کردند، به ارزش های اخلاقی خویش پایبند بودند.
منتها در بین بعضی از آنها
سنجش این ارزش ها، مقیاس های دیگری داشت که با آنچه که دیگران بدان اعتقاد داشتند متفاوت بود، آنچه که همیشه
طرف اعتراض و پرسش عامه مردم بخصوص طبقه روشنفکر و نسل فعلی قرار می گیرد این است که بعضی از
ماسون ها[ی] عضو لژ بیداری، از سیاست انگلستان و پیروی از خواست های آن دولت در ایران جانبداری می کردند.
این
توهم از آن وقت به وجود آمد که انگلیسی ها علنا به مخالفت با دربار قاجاریه برخاستند و برای بیرون راندن «روس ها» از
ایران از هیچ گونه تلاش و اقدامی برخوردار نکردند.
(نهضت امام خمینی، ج 3، صص 89 ـ 87)
منبع:
کتاب
شهید آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک صفحه 247