تاریخ سند: 28 شهریور 1343
متن سند:
شماره : 172 /310
موضوع : سمینار جبهه ملی در آمریکا
قبل از تشکیل کنگره چند نفر از ناشرین
روزنامه شهاب که عبارت بودند از سدهی،
رفیع زاده، کیوان امیرشاهی و دکتر کاشانی از
نیویورک وارد شهر URBANA شدند.
آنها قصد
داشتند در جلسات کنگره سازمان
دانشجویان، وابسته به جبهه ملی1 شرکت
جویند.
مراتب وسیله سدهی و کیوان
امیرشاهی از واشنگتن به اطلاع حسن
لباسچی و مجید تهرانیان رسید.
سدهی
اظهار داشت که قصد دارد در مورد نقش
دانشجو در اجتماع صحبت کند.
تقاضای آنان
وسیله حسن لباسچی در کنگره مطرح و با
مخالفت شدید شاهین فاطمی و سایرین رو به رو شد.
نمایندگان کنگره و فاطمی تصمیم
گرفتند که در سمینار مخصوصی که شب 29 اوت تشکیل می شود، آنها را به جلسه راه داده و
مطالبشان را استماع نمایند.
ساعت نه و نیم بعدازظهر 29 اوت این سمینار تشکیل گردید.
در ابتدای سمینار
عبدالحسین بنکدارپور که در یک سال گذشته فعالیت دامنه داری برای برپا کردن خانه ایران در
واشنگتن کرده است، پشت تریبون قرار گرفت تا مطالبی در مورد فعالیتهای خانه ایران اظهار
دارد.
وی ضمن یادآوری از فعالیتها و کمکهای علی شمس، عباس آخوند صادق، حسن موسوی،
لئون پطروسیان، رحیم شرکا و مهدی شمسا، گفت که ما تصمیم گرفته ایم از کلیه دانشجویان
خیرخواه وابسته به جبهه ملی اعانه جمع آوری نمائیم که از محل اعانات جمع آوری شده یک
باب دبستان به مبلغ 2000 دلار در یکی از دهات اصفهان تأسیس نمائیم و از محل 10000
دلار بقیه یک دستگاه ماشین مخصوص سوزاندن غده های سرطان تهیه و به یکی از
بیمارستانهای تهران اهدا نمائیم.
او طی مطالب تند و انتقاد از دستگاه دولت افزود که با کمک
شما رادمردان ما خواهیم توانست زندانی را ویران کنیم.
ما با این جهاد مقدس خواهیم توانست
دولت ایران را به هشیاری و آگاهی طبقه
دانشجو واقف کنیم ما به ملت ایران ثابت
خواهیم کرد که دانشجو پشتیبان ملت است و
حتی با گرفتاریهای تحصیلی و مادی می تواند
وسایل تحصیلی را برای ملت فراهم کند.
مطالب عبدالحسین بنکدارپور در اینجا
خاتمه یافت.
رازی، یکی از دانشجویان، قیام کرد و در حالی
که فریاد می کشید، گفت شاه ایران با پولهای
سرشاری که در بانکهای خارج دارد، می تواند
صدها دبستان، دبیرستان و دانشگاه بسازد،
شما بدین وسیله می خواهید به کمک ارتجاع
بشتابید.
شما شیوه ها، هدفها و راههای
انقلابی را بدین وسیله مسدود می کنید ما
کوچکترین کمکی در این مورد نخواهیم کرد.
بنکدارپور در حالی که به شدت عصبانی شده بود، فریاد کشید ما به حکومت جابر شاه کمک
نمی کنیم ما به ملت ایران کمک می کنیم شاید که در مدت زمان آینده فرزندی از ایران در
مدرسه ای که ما بنیاد می کنیم پرورش یابد که به ایده های انقلابی جامه عمل بپوشاند.
در این
جلسه پرویز تمامی، عبدالحسین بنکدارپور را به عنوان عامل دستگاه و عضو سازمان امنیت و
رفورمیت به سایرین معرفی کرد.
لباسچی در این موقع گفت که همانطوری که مستحضرید آقای
سدهی قصد دارند مطالبی در مورد نقش دانشجو بیان دارند.
در این هنگام سدهی در پشت
میکروفن جای گرفت و چنین اظهار داشت: جبهه ملی در گذشته نتوانسته است عمل مثبت و
مفیدی برای ملت ایران انجام دهد.
کوشش جبهه ملی برای تجزیه نیروها بوده است.
اگر حزب
توده سازمانهای قوی دارد.
قدرت مالی قوی دارد همبستگی اش با دولت شوروی و سایر احزاب
کمونیست دنیا مستحکم است جبهه ملی چه دارد؟ بیائید اکنون منصفانه قضاوت کنیم اگر چه
بر علیه رژیمی که اکنون ما در ایران داریم و منصفانه نمی توان از او دفاع کرد انقلابی شد چه افراد
و چه احزاب در ایران جای رژیم فعلی خواهند گرفت.
ما در سیاست فعلی ایران گریبانگیر بین
دو چیز بد و بدتر هستیم، در مقایسه احزاب و حکومتها بایستی این مسئله را در نظر داشته
باشیم.
دکتر مصدق را نه شاه، نه آمریکا و نه
فواحش ساقط کردند.
دکتر مصدق قوی تر از
آن بود که به دست افراد ساقط شود.
دکتر
مصدق را خود دکتر مصدقیها از پای
انداختند، ما اتحاد داشتیم، قدرت داشتیم، به
موفقیت نزدیک می شدیم ولی افسوس که با
دست خود تیشه به ریشه خود زدیم.
ملی
شدن صنعت نفت برای ملت ایران موفقیتی
بزرگ بود ولی کم کم اثرات این عمل تاریخی
بزرگ نیز در تحت نام جبهه ملی از بین رفت.
یکی از مسایلی که خود سازمانهای جبهه ملی
هم اعتراف می کنند، نداشتن سازمان و برنامه
صحیح است.
اعتراف شده است که جبهه ملی
سازمانی ندارد.
یکی از علل شکست جبهه
ملی نداشتن برنامه قابل فهم است.
به جای
بلوفهای سیاسی انرژی شان صرف زنده باد و مرده باد می شود اگر ملت در الجزایر پیروز شدند،
آنها رهبر داشتند و ملت هشیاری بودند در چین هم همینطور.
حسین مردی: مطالب شما نه سر داشت و نه ته.
من به یکی از نشریات شما مراجعه می کنم
شما با شاه عکس گرفته و دارید می خندید.
شما نمی توانید مقاومت ملت ایران را خفه کنید.
حسن لباسچی: ما فکر کردیم که شما راجع به جنبش دانشجوئی صحبت می کنید نه جبهه
ملی، موقعیت شما در قبال شاه چیست؟ آیا شما از طرفداران دکتر بقائی هستید؟ آیا شما
سازمان حزبی دارید یا دانشجوئی؟
سدهی: در مورد دکتر بقائی که ما آیا طرفدار او هستیم یا نه جواب مثبت است.
در مورد شاه عرض کرد، هیأت حاکمه فاسدترین هیأت حاکمه هاست.
حزب زحمتکشان گروه
ملی ما کاملاً این مطلب را به ثبوت می رساند.
یک مقدار انصاف داشته باشید ما معتقدیم که با
آن دسته که می توان مبارزه کرد، مبارزه خواهیم کرد و انقلاب از بین بردن رژیم فعلی یک مبارزه
و یک جهش بین مرگ و زندگی است.
ما علنا اسم شاه را در مبارزات خود نبردیم ولی با او شدیدا
مخالفت کردیم.
ما با رفراندوم آقای دکتر مصدق مخالفت کردیم.
ما با کشتار پانزده خرداد
مبارزه کردیم، مخالفت کردیم.
اعلامیه های
حزب زحمتکشان دلیل قاطعی بر آن است، ما
در مقابل نیروهای قدرتمندی مانند سازمان
امنیت، نیرو و قدرت نشان دادیم.
سازمان
مبارزه می خواهد، لیدر می خواهد.
دکتر چمران:2 آقای سدهی ما معتقدیم
که شما عامل رژیم، هروی، اشرف و سفارت
هستید.
نشان دادید و دلیل وجود دارد به
دست بوسی اشرف و شاه رفتید.
در جریان
آمدن شاه به آمریکا با هروی رابطه نزدیک
داشتید.
آقای عزیز، اختلاف ما با شما از اینجا
سرچشمه می گیرد.
سدهی: متأسفم مقداری از این صحبتها کاملاً
کذب محض بود این دروغها فقط برای یک
پول کردن ماست ولی ما چنین نیستیم در
مسافرت دوم ما می خواستیم که از شاه ملاقات بگیریم دلیل ملاقات داشتیم ما اینکار را نکردیم
که به شاه teatead partyبدهیم.
دکتر چمران: عکسی را که حسین مردی نشان داد چه می گوئید.
شما به دعوت شاه ایران و با
پول او به ایران رفتید.
پدر شما به خرج شاه برای معالجه به آمریکا آمد.
شما به دست بوسی
اشرف رفتید در کنار اشرف خیلی حرفها زدید.
سدهی: دوباره متأسفم که چنین مسایلی مطرح شد من شش سال است که اینجا بوده ام و
به ایران برنگشته ام چگونه این مسائلی که شما مطرح کردید، امکان دارد.
دکتر چمران: آیا دکتر بقائی شخصا عاشق شاه است یا نه؟ دوست شاه است یا نه؟ از شاه
تمجید می کند یا نه؟
سدهی : شخصا دکتر بقائی رفیق شاه نیستند و هیچگاه از شاه هم تمجید نمی کنند؟
در این موقع سدهی گفت که من برای روشن شدن خیانت رهبران جبهه ملی متن عفونامه دکتر
شایگان را که برای شاه فرستاده است، قرائت می کنم.
وی متن پوزش نامه که در سال 1334
فرستاده شده بود، قرائت نمود
شاهین فاطمی: به افتخار دکتر شایگان
کف بزنید، به شخصیت دکتر شایگان اهانت
شد اینها دروغ و تحریفات است.
محمود صیرفی زاده: آقای سدهی شما
برای نجات ایران چه راهی را پیشنهاد
می کنید.
عده ای از دوستان ما در زندان در
حال شکنجه هستند.
شما حاضرید با ما در
این راه مبارزه کنید اگر شما دوست ما در راه
تکوین انقلاب هستید ما چگونه آن را
تشخیص دهیم؟
سدهی: ما طی گذشته اختلاف
سلیقه های خود را با دولتهای فاسد
شریف امامی3 و اقبال اعلام کردیم ما در
مواردی که مسئله توافق مطرح بوده است، با
اصلاح طلبان توافق کردیم.
می گویم که ما
نمی توانیم سنگ بزرگ برداریم ما با آگاهی خاص دهاقین را به وظائف خود آشنا کردیم و آنها را
به طرف نهضت ملی ایران سوق دادیم.
بیدار کردن قشرهای خفته مردم احتیاج به سازمان
دادن دارد.
تعلیم و تربیت یکی از راههایی است که ما و عده دیگر پیشنهاد می کنیم و هدفهای
قابل وصول را ارائه می دهیم.
علی برزگر: فکر می کنم هیأت حاکمه معرف حکومت زور هستند.
پانزده خرداد روزی بود که
ملت در مقابل شاه ایستاد.
ما نبایستی که بگذاریم دشمنان ما از اختلافات ما سوءاستفاده کنند.
حملات و انتقادات شما همیشه بالاخص به جبهه ملی بوده است آیا شما با علم به این که هیأت
حاکمه را دشمن ملت توصیف می کنید جبهه ملی را که هیأت حاکمه را محکوم به خیانت
می کند، نیز دشمن و خائن می شمارید.
سدهی: متأسفانه در حالی که ملت ایران بعد از ملی شدن صنعت نفت مست و مغرور
پیروزیهای خود بودند از بالا به آنها خیانت شد ملتی که با خون خود، دکتر مصدق را روی کار
آوردند و به او اختیار دادند، همان دکتر مصدق برایشان قانون امنیت اجتماعی بوجود آورد و
سازمان امنیت را ایجاد کرد.
شاپور بختیار و کشاورز صدر ننگ جبهه ملی هستند.
کشاورز صدر
خود مأمور رکن دوم ارتش یعنی سازمان امنیت فعلی بوده است.
او حالا دم از انقلاب می زند، در
هیچ اصل حقوقی یک حق برای همیشه حق نیست اگر چنان تصور کنیم ناشی از کوته بینی ما
خواهد بود امروز مجددا معتقدیم که یکی از دلایل عدم همکاری ملت ایران وجود دکتر مصدق
است.
فاطمی: آقای سدهی فرمودند هیأت حاکمه قدرت دارد.
ملت هم قدرت دارد آقای سدهی
از ما می خواهند که ما هدف خود را به چیزهای سهل الوصول از دست بدهیم این اصولی نیست،
این منطقی نیست.
ما آنچه که برای مملکت می خواهیم از روی چپ روی نمی باشد.
ما قصد
سرنگون کردن شاه را داریم.
چه چیزی ثابت کرده است که ایرانی مثل سایر ملل دنیا نمی تواند
پرچم استقلال ملک و ملت خویش را برافرازد؟ آقای سدهی، شما تاریخ دنیا را مطالعه کرده اید،
شما ممالک را می شناسید، نهضت مصر سرمشق ممالک عقب افتاده، به دست یک عده افسر
جوان اداره شد.
چرا فکر می کنید که می شود بر سر شاه کلاه گذاشت و به تدریج قدرتش را از
دستش گرفت؟ می دانید که او عاشق قدرت است، او قدرتش را به کسی نمی دهد، او سلطان
مشروطه نمی شود.
سدهی: سوء تفاهم از همین جاست هدف برقراری حکومت دمکراسی است.
شما خوب
می دانید که سازمان ندارید و مطمئنم که اختلافات خانه ایران و دانشجو را سازمان امنیت
بوجود می آورد.
دکتر چمران: من فکر کردم که به جای مطالب پوچ، مبارزات ملت و برنامه احتمالی آینده را
تشریح خواهید کرد ولی در تاریخ مشروطیت ما، کسانی که با استعمار مبارزه کردند، توانستند
قدمهای بزرگی را بردارند استعمار نمی گذاشت، آنها می خواستند موقعیت ملت را از دست ملت
ما می گیرند نهضت ما در حالت خاموشی بود که رضا شاه از بین رفت این جریان و این مبارزه تا
زمان دکتر مصدق گاه و بیگاه ادامه پیدا کرد و در زمان او نضج گرفت، مصدق را هم از بین بردند و
یک حکومت ترور و وحشت، اختناق و سانسور بر ملت ما حکم فرما کردند به هر حال نهضت
مقاومت ملی برای مدت شش سال مبارزه کرد.
دانشگاه مبارزات خود را وسیعتر آغاز نمود و بازار
قدمهای دیگری برای مبارزه با استبداد و استعمار برداشت.
ولی آنچه که محقق است، این
مبارزه تا پیروزی ادامه خواهد داشت.
توضیحات سند:
1ـ سازمان دانشجویان مقیم آمریکا: به عنوان یک سازمان صنفی دانشجوئی در اوج مبارزات ملی شدن صنعت
نفت شکل گرفت.
پس از کودتای 1332 بودجه این سازمان توسط اداره سرپرستی دانشجویان ایرانی در آمریکا و انجمن
دوستداران آمریکایی خاورمیانه (تحت مدیریت سازمان سیا) تأمین می شد.
در کنگره شهریور 1339 این سازمان،
دانشجویان مخالف رژیم، از نطق اردشیر زاهدی سفیر کبیر ایران در کنفرانس، جلوگیری کردند و سرانجام، سازمان
دانشجویان از چنگ عوامل رژیم خارج شد.
پس از آن در کنگره دی ماه 1340 کنفدراسیون اروپایی دانشجویان خارج
کشور، این سازمان نیز به آن کنفدراسیون می پیوندد.
مرکزیت این سازمان در نیویورک(خانه ایران) بوده و پس از خارج شدن از سیطره رژیم، با حق عضویت انجمنهای
دانشجوئی اداره می شده است.
اگر چه سازمان و انجمنهای دانشجوئی، تشکیلات صنفی بودند لیکن ظرف و زمینه ای
برای فعالیت سیاسی گروه های سیاسی به حساب می آمدند.
این تشکیلات در آن سالها در سیطره هواداران جبهه ملی
بوده است و توده ای ها و مائوئیستها در کمین خلق فرصت، برای تسلط خود بوده اند.
2ـ شهید دکتر مصطفی چمران: در سال 1311 ه ش در شهر قم دیده به جهان گشود.
از یک سالگی در تهران بزرگ
شد.
دوران دبستان را در مدرسه انتصاریه نزدیک پامنار گذراند و سپس به دبیرستان دارالفنون راه یافت و دو سال آخر
را به صورت رایگان در دبیرستان البرز گذراند.
در طول این دوران همواره شاگرد ممتاز بود.
در سال 1332 به دانشکده
فنی دانشگاه تهران در رشته مهندسی برق راه یافت و از آن روی که مقارن با دوران کودتا بود، در مبارزات سیاسی
مردمی آن روزگار و همه تظاهرات خطرناک علیه رژیم شاه حضور فعال یافت.
از پانزده سالگی در درس تفسیر قرآن
مرحوم آیت الله طالقانی در مسجد هدایت حاضر می شد و در دوره دانشجوئی در جلسات درس فلسفه و منطق استاد
شهید آیت الله مرتضی مطهری شرکت می جست پس از فراغت از تحصیل در پایه لیسانس در همان دانشکده به عنوان
مربی مشغول به کار می شود، تا آن که به عنوان شاگرد ممتاز دوره، برای ادامه تحصیل تا مقطع دکترا به وی، بورس
تحصیلی خارج از کشور تعلق می گیرد.
او پس از پشت سر گذاردن دوره فوق لیسانس مهندسی برق با درجه ممتاز در
دانشگاه تگزاس آمریکا، برای تحصیل در دوره دکترا به دانشگاه برکلی راه یافت، این دوره را نیز با بهترین درجه علمی،
در میان برجسته ترین دانشجویان از سراسر دنیا و زیر نظر مشهورترین استادان در رشته الکترونیک و فیزیک
پلاسما(مهندسی گرافت هسته ای) در ظرف زمانی سه سال به پایان می رساند.
اولین حرکت مهم سیاسی وی و دوستانش در سال 1340 به دست گرفتن کنترل سازمان دانشجویان ایرانی در
آمریکا بود.
او همچنین یکی از شکل دهندگان فدراسیون های دانشجوئی ایرانی در آمریکا بود.
سازمان دانشجویان
ایرانی در آمریکا به دلیل نقش بسزا و قابلیت های ویژه فردی وی در نهمین کنگره خود در سال 1962 او را غیابا به عنوان
نخستین عضو دائمی و افتخاری کنفدراسیون در آمریکا برگزید.
لیکن به دلیل دسته بندیهای شدیدی که بین چپی ها و
ملیون در کنفدراسیون وجود داشت اصالتی برای این جریان قایل نبود و وجهه همت خود را بر تقویت انجمن اسلامی
دانشجویان مقیم آمریکا متمرکز ساخت.
البته وی علاوه بر فعالیت در انجمن اسلامی دانشجویان، بر حضور در سایر
مجامع سیاسی ـ ملی ضد رژیم نیز تأکید داشت و مشارکت فعال می نمود.
از آن جمله می توان به حضور وی در جبهه ملی
سوم، انتشار ماهنامه اندیشه جبهه و بولتن خبری جبهه ملی آمریکا که به همت او و دوستانش چاپ و منتشر می شد،
اشاره کرد.
سخنرانی های او در جمع دانشجویان و محافل جبهه ملی، انجمن اسلامی و...
و همچنین انتشار مقاله هایی با نام
مستعار و یا اصلی مثل «انقلاب»، «حکومت علی» و «مانیفست دمکراسی» نیز در زمره همین حضور و بروز فعال سیاسی
وی به حساب می آیند.
3ـ جعفر شریف امامی مردی بود زرنگ، پررو، در موقع لزوم وقیح وهتاک، زدوبندچی، عوامفریب و کم سواد و نیز
متجاوز به بیت المال.
در دوران اول زندگی سیاسی او که از 1320 تا1340 می باشد تا حدی ملی گرا و صادق و قاطع بود و
زمینه سازی محکم برای خود از خصال او بود.
شریف امامی در پی کودتای 28 مرداد32 به در خواست اعضای متواری
دولت به مخفیگاه آنان رفت و ترتیب معرفی مصدق و سایرین را به زاهدی داد.
در شهریور 1339 به نخست وزیری رسید
و در پی اعتصاب معلمین وشهادت دکتر ابوالحسن خانعلی دولت وی در اردیبهشت 1340 سقوط کرد.
وی در این ایام واردلژ فراماسونی شد و سرانجام به ریاست لژ فراماسونی آلمان رسید، و در پی ادغام فراماسون ها و
تشکیل یک لژ بزرگ ،به ریاست لژ بزرگ ایران انتخاب شد.
در پی کسب این مقام، شاه او را به خود جذب کرد و ابتدا در
1341 رئیس بنیاد پهلوی شد و در 1342به ریاست مجلس سنا رسید.
بعد از این دوران، ثروت اندوزی وی به اوج رسید.
نخست مشاغل مهم و حساس و پول ساز بنیاد پهلوی را به دوستان خود سپرد و از فروش زمین های رامسر و نوشهر
آپارتمان سازی کرد و کازینوهای تازه ای تشکیل داد و چندین هتل مجهز و بین المللی در تهران دایر نمود.
در سمت
ریاست مجلس سنا دست بر روی صنایع ایران انداخت.
بانک توسعه صنعتی و معدن در اختیار او بود قبول ریاست اتاق
صنایع و معادن و بازرگانی و تفویض کانون مهندسان به او تماما موجب گردید که سلطه اورا بر صنایع ایران استوار سازد.
وام های با مبلغ بالا را او باید امضا می کرد، در هر پرونده ای یک حق ده درصدی توسط عوامل او برایش جلب می شد.
به
همین دلیل به مرد ده درصدی معروف بود.
از لحاظ سیاسی وی سعی می کرد در دوران ریاست بر مجلس سنا، نقش میانه
روی را حفظ کند و یک چهره وجیه المله از خود نشان دهد.
شریف امامی با آغاز امواج انقلاب اسلامی، از طرف شاه به
نخست وزیری منصوب شد.
تصور شاه این بود که او یک چهره وجیه المله است و می تواند با مخالفان کنار بیاید.
شریف
امامی هم آزادی هائی به مخالفان داد از جمله جلوگیری از سانسور مطبوعات و اظهار نظرها و تظاهرات را تا حدودی
آزاد کرد و اعلام کرد که با فساد مبارزه خواهد کرد و خواسته های مذهبی مردم و روحانیون را بر آورده خواهد کرد و
افرادی که در گذشته مرتکب فسادهائی شده بودند، را دستگیر و محاکمه خواهد کرد.
همین طور شروع به بستن
کازینوهای قمارخانه ها و مراکز فساد کرد.
سیاست های وی در قبال مطبوعات و راهپیمائی ها و همچنین آزاد شدن
بعضی از زندانیان سیاسی و همین طور اعلامیه مهم حضرت امام «ره» که مردم را به هوشیاری دعوت کرده بود، و عملکرد
دولت راریاکارانه و توطئه خطرناک نامیده بود، آتش انقلاب را بسیار شعله ور کرد.
عملکرد شریف امامی در قبال مبارزه با
فساد و افراد فاسد و بستن مراکز فساد و قمارخانه ها و کازینوها از طرف مردم به مسخره گرفته شده بود چون خود اوطی
سال ها سرپرستی بنیاد پهلوی عامل رونق و گسترش بسیاری از این مراکز شده بود و از این مراکز حق حساب دریافت
می کرد.
عملکرد شر یف امامی با مخالفت شدید نظامیان روبرو شد ولی شاه به شریف امامی فرصت داد بلکه اوضاع
روبه راه شود ولی در نهایت با اعلام حکومت نظامی و فاجعه جمعه خونین7 شهریور صدارت شریف امامی رو به پایان
نهاد.
وی در 14 /8 /57 استفا کرد و بعد از آن به جمع و جور کردن ثروت خود پرداخت وبا انتقال آن به خارج خود نیز در به
آمریکا رفت
رک: ظهور وسقوط سلطنت پهلوی، و جلد چاپ پنجم انتشارات اطلاعات، تهران1371، جلد دوم ص399 ـ 422
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 195