صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: عبدالعظیم موسوی دانش‌آموز سال ششم دبیرستان کوروش کبیر دبیرستان دامغان

تاریخ سند: 21 دی 1353


موضوع: عبدالعظیم موسوی دانش‌آموز سال ششم دبیرستان کوروش کبیر دبیرستان دامغان


متن سند:

از: 14/ ﻫ تاریخ: 21 /10 /1353
به: 324 شماره: 3428/ ﻫ
موضوع: عبدالعظیم موسوی دانش‌آموز سال ششم دبیرستان کوروش کبیر دبیرستان دامغان

نامبرده که دارای مطالعات عمیق و در ظاهر فردی است متعصب مذهبی، در انشاءهای خود که در سر کلاس قرائت می‌نماید، از مطالب تند و تحریک‌آمیز سیاسی بهره‌برداری و در انشائی که اخیراً با متن «من از گور می‌آیم، تو به کجا می‌روی» نوشته، عنوان داشته که چرا باید به علی بگویند حضرت علی، ولی به فرح بگویند علیا حضرت فرح پهلوی؛1 که در این میان دانش‌آموزان را مخاطب قرار داده و پاسخ اینکه چرا مقام علیاحضرت و یا اعلیحضرت را از مقام حضرت علی بالاتر می‌دانند، جویا شده.2
نظریه شنبه ـ اخذ انشاء از فرد موردنظر ممکن نبوده، زیرا دبیر ادبیات، عبداله معلم، ورقه را از وی اخذ و به خانه برده و شاگردان را مخاطب قرار داده که چنانچه فردی از متن انشاء در خارج از کلاس صحبتی نماید، سر و کارش با من است.
نظریه یکشنبه ـ نظریه شنبه و متن خبر فوق صحت دارد و منبع در گفتارش صادق است، ضمناً دبیر انشاء، عبداله معلم، مشوق موسوی در تحریر چنین مطالب تحریک‌آمیز بوده، حتی در انشائی که قبلا توسط وی نوشته شده بود، به قسمتی از آن که شامل اگرچه می‌دانم که سرم را دارم به باد می‌دهم، ولی من نمی‌توانم ببینم آنچه را که می‌دانم و می‌فهمم بگویم، اعتراض ننموده. شخص موردنظر همچنین کتبی از قبیل مردی در جهنم، نوشته حسن مسعود (مضره است) را نیز مطالعه می‌نماید. مشخصات کامل فرد مذکور همراه با عکس وی در دست تهیه و اعمال و رفتارش تحت کنترل است.
نظریه سه‌شنبه ـ منبع توجیه و راهنمائی گردید که در جریان گفتار و مطالب و همچنین متن انشاهائی که توسط عبداله معلم عنوان می‌گردد، قرار گرفته و هرگونه خبری را به موقع گزارش نماید.
نظریه 14/ ﻫ ـ نظریه سه‌شنبه تائید می‌شود.
در ساعت 1300 روز 13 /10 /53 به بخش 312 واصل گردید.
دایره عملیات. آقای باقری 23 /10

توضیحات سند:

1. فرح دیبا (پهلوى)، در مهرماه سال 1317 ش از پدری آذربایجانى به نام سهراب و مادری گیلانى به نام فریده قطبى گیلانى، در بخارست پایتخت رومانى به دنیا آمد. پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح براى انجام مأموریتى در رومانى، که در آن زمان رژیم سلطنتى داشت، به سر مى‌برد. فرح در کودکى پدر را از دست داد و با مادرش راهى تهران شد. در تهران تحت سرپرستى مادر با مراقبت و حمایت دایی‌اش بزرگ شد.
تحصیلات خود را در تهران ابتدا در مدرسه‌ی ایتالیایی‌ها (مدرسه‌ی خواهران کاتولیک) و سپس مدرسه‌ی ژاندارک و دبیرستان رازى به انجام رساند و براى ادامه‌ی تحصیل به فرانسه اعزام و در رشته‌ی معمارى مشغول تحصیل شد. ضمن تحصیل، با گروه‌هاى دانشجویان ایرانى مقیم فرانسه، که در آن زمان بیشتر گرایش‌هاى چپى داشتند آشنا شد. پسر دایى او رضا قطبى هم در میان این دانشجویان بود و روابط نزدیک بین آن دو، بالطبع در گرایش و کشش او به سمت این فعالیت‌ها بى تأثیر نبود.
فرح هنگام تحصیل در پاریس، از نظر تأمین هزینه‌ی تحصیل و اقامت خود در پاریس در مضیقه بود و تحت تأثیر شرایط محیط زندگى خود و رواج افکار و عقاید کمونیستى در فرانسه‌ی آن روز گرایش‌هاى چپى پیدا کرد، به‌طورى که احسان طبرى ـ از رهبران حزب توده بعدها در کتاب «کژراهه» خود نوشت: « در حوزه‌هاى حزب توده در پاریس نیز حضور مى‌یافت. دوستان او نیز همه گرایش‌هاى چپى داشتند و پسردایى فرح، رضا قطبى، که او هم در پاریس تحصیل مى‌کرد به گروههاى چپ پیوسته بود. فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرایى که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر مى‌آورد.... دو ماه بعد از این ملاقات، فرح براى گذراندن تعطیلات تابستانى به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار مى‌کرد، او را براى گرفتن یک بورس تحصیلى به اردشیر زاهدى معرفى کرد. اردشیر زاهدى که در آن موقع داماد شاه بود، دفترى در دربار داشت و ضمن سایر کارها به امور دانشجویان ایرانى در خارج هم رسیدگى مى‌کرد. اردشیر زاهدى از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلى خوشش آمد و او را براى همسرى شاه مناسب تشخیص داد. فرداى همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدى هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد. و طى یک ضیافتى که شهناز و اردشیر زاهدى برپا کردند وسیله‌اى به دست آمد تا با هم بیشتر آشنا شوند و با یکدیگر به گفتگو پرداختند... مراسم ازدواج بعد از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338 برگزار و در همان شب مجلس شام و ضیافت باشکوهى در کاخ گلستان منعقد گردید. » فرح که از خانواده‌ای متوسط به دربار راه یافته بود به زراندوزی و اشرافی‌گری پرداخت. وی که شیفته و مفتون فرهنگ غرب و فاقد هرگونه هویت ملی و دینی بود با ورود به دربار به عقده گشایی پرداخت. خریدهای مجلل او از مغازه‌های پاریس، برگزاری جشن‌های مسرفانه، برپایی جشن تاجگذاری و جشن هنر شیراز نمونه‌ای از تمام واقعیت بود. عمده کارهای او مدرن گرایی از نوع مبتذل و تقلید از نمادهای غربی و تبلیغ و اشاعه بی‌بند و باری بود که جامعه را به سوی انحطاط می‌برد.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز درباره‌ی میزان ثروت و ارثیه‌اى که به او رسید سخنى بر زبان نیاورد، ولى با کمترین تخمین، دارایى او به ده‌ها میلیون دلار بالغ مى‌شود. وى در یک خانه‌ی مجلل در شرق آمریکا زندگى مى‌کند و ویلایى نیز در جنوب فرانسه دارد، ولى غالبا در آمریکا به سر می‌برد و سالى یکى دوبار هم براى گردش و تفریح و خرید به فرانسه مى‌آید. پسر کوچک فرح علیرضا و دخترش لیلا خودکشی کرده‌اند و فرحناز با وی زندگی می‌کند.او با پسر بزرگش رضا پهلوى رفت و آمد زیادى ندارد.
رک: زنان دربار به روایت اسناد، فرح پهلوی ،3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
2. اداره یکم عملیات و بررسی پس از دریافت این خبر طی شماره: 11253 /311 - 29 /10 /53 به اداره دوم عملیات و بررسی نوشت: «دستور فرمائید با توجه به گزارش خبر شماره 3428/ ﻫ - 21 /10 /53 ساواک سمنان از نتیجه اقدامات انجام شده این اداره را نیز آگاه سازند.» بخش ضمائم

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 1 صفحه 391

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.