تاریخ سند: 9 تیر 1341
خلاصه جریان به شرف عرض تیمسار سپهبد پاکروان
متن سند:
تاریخ: 9 /4 /1341
خلاصه جریان به شرف عرض تیمسار سپهبد پاکروان ریاست عالیه سازمان امنیت و اطلاعات کل کشور میرسد.
با کمال احترامات
قبل از هر چیز لازم میدانم خود را معرفی کنم. اینجانب عبدالرحمن محمدیان شغل بازرگان از پدر پاکستانی و از مادر ایرانی بختیاری ساکن خوزستان
1 . پدرم در چهل سال پیش به ایران آمده، مهندس نفت میباشد و فعلاً چندین سال است که بازنشسته شده و چه خدمات و زحماتی برای تأسیسات نفتی ایران متحمل شده که تقدیرهائی هم از ایشان به عمل آمده.
2 . پدرم در سی سال پیش، با یک خانواده محترم بختیاری که از بزرگترین و پر احساساتترین و جوانمردترین عشایر شاهدوست ایران میباشد، در زمان اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر، ازدواج نمود که حتی اجازه ازدواج هم به شرف صدور اعلیحضرت رسید و فعلاً دارای چهار پسر و سه دختر میباشد و در تمام عمر خود تا به حال همیشه فقط و فقط برای شاه و میهن خدمت کردهایم، به همه اهالی خوزستان و تمام دستگاههای دولتی ثابت است، از[که] تشریح کردن کامل آن باعث مزاحمت است، زیرا وظیفه ما بوده و کسی که وظیفه داشته باشد، اگر به روی دیگران بیاورد، جنبه تظاهری بیش نیست.
3 . ما، در خطرناکترین لحظات این مملکت، جانبازی کردهایم و با کمونیست و همچنین اشخاص بدنام که باعث بدبینی مردم میشدند، مبارزه مردانه نموده و هر آن، مانند سرباز، جان در کف داشته و از جان و مال و خانواده و فامیل در راه مبارزه دریغ نداشتهایم و همیشه با همه ادارات دولتی و ملی همکاری بسیار نزدیک داشته و از بهترین وسائل برای تبلیغات شاهدوستی و هدایت افکار مردم به طرف شاه و خدا استفاده کردیم. با وسائل دستگاه تبلیغات بسیار و اتومبیلهای خودمان و همچنین کلیه مخارج و کمک مالی و غیره به مردم و خوشبین کردن و راهنمائی نمودن مسلمانان و همچنین کمک به پیشوایان دین و خدمت صادقانه چه در زمان سازمان امنیت که یک همکار مخفی و دوست باوفا بوده بدون تظاهر و چه قبل از سازمان امنیت که خود ما تمام وظائف فعلی را در آن موقع عمل میکردهایم.
4 . تقاضا دارم بیوگرافی ما را بخواهید، چه شخصی شاهدوست است، به خاطر شاه و خدمت به میهن سرباز است، خدمت میکند، پاک و منزه میباشد، کوچکترین انحرافی و سوءاستفاده از مرام خود نکرده و هر آن، رنگ به رنگ نشده و با تمام قوا و هستی ایستادگی کرده و به جز از خدا از هیچ کس توقعی نداشته و زندگی و ثروت خود را وقف شاهدوستی و خدمت به مردم نموده؛ البته بعضی شاهدوستانی که من دیدهام، فقط باعث بدبینی مردم میشدند. از مرام خود فقط به خاطر پولسازی و بیشرمی، از هیچ عمل کوتاهی نمیکردند و ما هم تا آنجائی که قدرت داشتیم، دست آنها را کوتاه مینمودیم.
5 . متینگهائی که من با نقشه و طرح خودم، که بیشتر بلکه تمام مخارج آن را هم به عهده داشتم، برعلیه قاسم1 و خروشچف2 در ایران، درجه اول شناخته شد؛ البته چه خدمات شایان توجهی در همه زمانها انجام دادهام که اگر بخواهم تشریح کنم، بایستی هزاران صفحه بنویسم.
6 . فکر و نقشههای عالی ما و سیاست درست و همت عالی و شرافت خانوادگی و شاهدوستی و کمک به مردم در همه موارد به مردم رسیدن و نجات آنان همیشه ورد زبان همه هست، بدون داشتن کوچکترین نام بدی.
7 . مثلاً در زمان جناب سپهبد تیمور بختیار که از فامیل مادرم است، حتی یک بار هم برای نمونه از ایشان تقاضائی نکردهایم، هرچند همه مردم از قدرت ایشان استفادههائی بردهاند؛ مثلاً به ایشان مراجعه میکردند و تقاضای کمک مینمودند و ایشان هم از روی همت عالیه و شاهدوستی و سربازی، بهترین کمکها را در حدود مقررات به آنها مینمودند، ولی ما تا به حال از هیچ دستگاهی تقاضا و کمک و توصیه نکردهایم.
8 . در موقعی که سازمان امنیت در کشور وجود نداشت، خدا گواه است وظائفی را انجام دادهایم که زبان از گفتن آنها عاجز است، ولی بحمداله حال که دارای چنین دستگاهی هستیم، ما هیچ غم و ناراحتی نخواهیم داشت و حال روزگار شادی و سرافرازی ما فرا رسیده و تقاضای توجه بیشتری را داریم.
9 . البته در گوشه و کنار این مملکت، حتی در مناطق مهم، اشخاصی هستند بدون خواستن نام و تظاهر که همه اوقات و زندگیهایشان را وقف به دولت و سلطنت نمودهاند، بایستی از آنها حمایت شود، زیرا این اشخاص زحمات خود را متحمل شدهاند و حال موقع بهرهبرداری و سعادت آنها است. سن خودم که 27 سال است، البته یک جوان که نمیخواهم اذعان کنم که یک جوان پخته و باسیاست و به چند زبان آشنائی دارم، کاملاً به اجتماع وارد هستم؛ البته خانواده ما جوانهائی تحویل جامعه داده فقط برای خدمت و جانبازی در راه شاه و میهن.
10 . البته عمل آقای ثابت، باعث شده که بنده شرفیاب بشوم و خود را معرفی کنم و از آن سپهبد بزرگ با ایمان و خدمتگذار به شاه و میهن و ملت و از آنجائی که حسن نیت آن جناب و فداکاری شبانه روزی و شایستگی و شاهدوستی و ملت نوازی شما به همه مردم مخصوصاً خانواده و فامیل ما که از با وفاترین خدمتگذاران این مرز و بوم هستیم، چند تقاضا داریم: 1 . برای اینجانب افتخار شرفیابی حضور ملوکانه. 2 . چون ما اختلاف بزرگی با آقای ثابت داریم و مدت چهل ماه از این جریان میگذرد و همیشه با وعده و وعید نوید میدهد و پول ما را پرداخت نمیکنند و اخیراً هم از چند طریق ما را تهدید کردند و خود را وابستگی[وابسته] به بزرگان ما میداند و با حیثیت تجارتی ما بازی کرده و لطمه بزرگی به ما وارد نموده و همچنین جریان را به وزیر محترم دربار با مدارک در 22 صفحه تقدیم داشتهام و قبل از این جریان شرفیابی به حضور ملوکانه را خواسته بودم، نوشتهاند که فعلاً میسر نیست، میتوانید اگر مایل باشید اینجانب را ملاقات کنید و مدارک لازمه را تقدیم ایشان کردهام، تقاضا دارم امر فرمائید پول ما را پرداخت کنند و ما هم از جناب وزیر محترم دربار تشکر میکنیم، زیرا ایشان توصیه کردهاند که با ما کنار بیایند و خلاصه جریان کامل آقای ثابت را در دو نسخه3 به ضمیمه تقدیم داشتهام و چنانچه مدارک لازمه را بخواهید، برای تقدیم آماده است. 3 . با صدای رسا اعلام میدارم و چون خودم را معرفی کردهام، از این تاریخ برای خطرناکترین جانبازی و خدمت در راه شاه و سازمان برای سختترین مأموریت چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور، آمادهگی خود را اعلام میدارم تا سرحد جان در راه شاه و اسلام ایستادگی دارم.
در خاتمه از خدای بزرگ سعادت و سلامتی و قدرت و سربلندی آنجناب و خانواده شریفتان را مسئلت دارم. زنده باد شاهنشاه . پاینده ایران و [در] احتزاز[اهتزاز]باد پرچم سه رنگ ایران4
با تقدیم احترامات شایسته . عبدالرحمن محمدیان
صندوق پستی 317 ـ شماره تلفن 61095
______________________
1. عبدالکریم قاسم در سال 1914م/ 1292 ﻫ ش در بغداد به دنیا آمد، پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال 1310 وارد دانشکدهی نظامی شد. در 1318 به دانشکدهی ستاد راه یافت و 15 سال بعد به درجهی سرتیپی نایل آمد. عبدالکریم در 14 ژوئیه 1958 برابر با 23 تیر 1337 علیه ملکفیصل دوم پادشاه عراق کودتا کرد و قدرت را به دست گرفت و یکبار نیز مورد سوء قصد اعضای حزب بعث قرار گرفت که به شدت مجروح شد. وی چون به اتحاد جماهیر شوروی گرایش داشت فعالیت حزب کمونیست عراق را آزاد ساخت و دولت ایران نیز در 8 مرداد 1337 رژیم قاسم را به رسمیت شناخت. عبدالکریم قاسم با کودتای عبدالسلام عارف در سال 1341 سرنگون شد و به قتل رسید.
ر ک: نگاهی به تاریخ سیاسی عراق، سرهنگ ع الجمیلی، ترجمۀ محمد حسین زوار کعبه، ص 65 ـ 68.
2. نیکیتا سرگیویچ خروشچف در آوریل سال 1894م در روسیه به دنیا آمد. بعد از استالین به رهبری شوروی رسید و از سال 1953 تا 1964 به مدت 11 سال دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست بود و این درحالی بود که از سال 1958 تا 1964م نخستوزیر اتحاد جماهیر شوروی نیز بود. تا سال ۱۹۶۲م، موقعیت خروشچف به عنوان رهبر حزب مستحکم بود، اما با ازدیاد سن، قابلیت کار او افت کرد و غیرقابل پیشبینی شد و اعتماد زیردستانش به او کاهش یافت. مشکلات فزاینده اقتصادی شوروی، فشار بر خروشچف را افزایش داد. برژنف، در ظاهر به خروشچف وفادار ماند، اما در سال ۱۹۶۳م در یک طرح ناموفق برای برکناری او شرکت کرد. در ۱۹۶۳م، برژنف به سمت دبیر دوم کمیته مرکزی حزب کمونیست دست یافت. در این سمت، او در حقیقت قائم مقام رهبر حزب به شمار میرفت. خروشچف پس از بازگشت از اسکاندیناوی و چکسلواکی، در اکتبر ۱۹۶۴م، برای گذراندن تعطیلات به پیتسوندا در نزدیکی دریای سیاه رفت. رئیس کا گ ب از افراد کلیدی شرکتکننده در توطئه بود، زیرا وظیفه او بود که در صورت هرگونه اقدامی علیه رهبری خروشچف موضوع را به او اطلاع بدهد. در ۱۲ اکتبر، میخائیل سوسلف، به خروشچف تلفن کرد و خواست که او به مسکو بازگردد تا وضعیت کشاورزی در شوروی را بررسی کنند. خروشچف که قصد واقعی کودتاگران را دریافته بود، تصمیم گرفت مقاومت نکند. در جلسهای که تشکیل شد، برژنف و نیکلای پادگورنی، خروشچف را به شکستهای اقتصادی و رفتار خودسرانه و متظاهرانه متهم کردند، تحت تأثیر متحدان برژنف، پولیت بروو به برکناری خروشچف رأی داد. برخی از اعضای کمیته مرکزی حزب خواستار مجازات خروشچف بودند، اما برژنف با آن مخالفت کرد. برژنف به عنوان دبیر اول حزب، آلکسی کاسیگین به عنوان رئیس دولت و آناستاس میکویان به عنوان رئیس کشور انتخاب شدند. ازآن به بعد خروشچف در ویلایی در حومهٔ مسکو زیر نظر بود که در این مدت خاطرات خود را، که در غرب منتشر شد، نوشت. وی در سال 1971م درگذشت و جنازه وی تحت مراقبت شدید دفن شد و حتی خانوادهاش اجازه شرکت در مراسم را پیدا نکردند.
3. دو نسخه مورد اشاره، شرح معاملات تجاری با حبیب ثابت، به شرح زیر است:
الف . «آقای ثابت به بازرگانی ما نمایندگی انحصاری 17 شهرستان و بخش خوزستان را محول کرده و به ما گفتند که فعالیت کنید و دستگاه ریله[رله] (تقویت کننده نصب) میشود؛ ما هم با کمال قدرت و با شدیدترین فعالیت شبانهروزی ... در مدت 7 ماه به مبلغ 800000 ریال خرج کرده و چه زیانهائی که روی تلویزیون داده، از کار و کسب و تجارت عقب ماندیم... لاکن برخلاف قول خود عمل کرده و دستگاه نصب نشد و به دستور آقای ثابت تلویزیونها از مردم پس گرفته و به آنها مرجوع شد و قرار شد هزینه ما را پرداخت کنند و آن را هم پرداخت نکردهاند.» بخش ضمائم
ب . «چندین سال است که نماینده آن شرکت [شرکت فیروز] میباشم و سالیانه چند ملیون با آن معامله داشتهایم ... در سالهای قبل 152 دستگاه یخچال انگلیسی با قید پنج سال ضمانت از آنها خریداری نموده و بین کارگران تقسیم کرده... درست مدت 40 ماه است تمام مهندسین و متخصصین شرکت فیروز آمدهاند و وضع آنها را دیده و نظر دادهاند بایستی تعویض بشود... نکردهاند و امسال دعوای ما بالا گرفت و ما را تهدید کردند. بعداً چون آقای هرمز احمدی بختیاری وارد این جریان شدند، آقای حبیب ثابت خودشان وارد تصفیه شدند، از انگلستان و بیروت سه بار نماینده آمد و آزمایشات لازمه را انجام دادهاند و حق ما ثابت گردید و حالا هم امروز و فردا میکنند...» بخش ضمائم
4. حدود 8 ماه پیش از این نیز، مشارالیه طی شماره 414- 7 /8 /1340 نامهای برای تلویزیون ایران ارسال نموده که ایرج ثابت در پاسخ طی نامه شماره 580- 15 /8 /1340 نوشته است: «اشعار میدارد از زحماتی که شما درباره پخش تلویزیون در شهرهای مختلف خوزستان کشیدهاید، مؤسسه تلویزیون ایران کاملاً آگاه است و نه تنها هیچگاه راضی نیست که شما ضرری بنمائید بلکه نهایت تشکر را نیز از جنابعالی مینماید. اکنون خواهشمندم هم برای روشن شدن کامل موضوع و هم برای اینکه با شما که یک نماینده فعال این مؤسسه هستید ملاقات نموده باشیم، در اولین فرصت به شرکت سهامی زمزم (کارخانه پپسیکولا) و یا شبها به تلویزیون ایران (جاده پهلوی) تشریف بیاورید...» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
حبیب ثابت پاسال به روایت اسناد ساواک صفحه 153