نظر نورالدین آشتیانی نسبت به شاهنده
متن سند:
در موقعی که سید ضیاء1 به فعالیت افتاد با مراجعه به او مبلغ 6 هزار تومان
گرفت روزنامه فرمان را منتشر کرد بعد تا دید حزب توده2 سری بلند کرده و از
سید ضیاء بوئی به مشامش نرسید به او گروید 13 هزار تومان گرفت که به اصفهان
در معیت بقراطی3...
نگذارد که حزب توده را غارت کنند و بالاخره با تبانی با
بقراطی پولها را بالا کشید بعد خود را به وسیله مظفر فیروز4 به دامن قوام انداخت
و مدیرکلی شهرداری را
بدست آورد.
اصل در پرونده نورالدین
آشتیانی1322
توضیحات سند:
1ـ سید ضیاءالدین طباطبایی
فرزند سید علی یزدی به سال
1270 شمسی در شیراز متولد
شد.
در دو سالگی بهمراه پدرش
از شیراز به تبریز رفت و تا 12
سالگی در آن شهر اقامت داشت.
پس از مدتی اقامت در تهران
در سال 1324 قمری در 15
سالگی به شیراز بازگشت.
در
شیراز بود که گاهی با همان سن
(15 سالگی) مقالاتی می نوشت
و بعد روزنامه ای به نام ندای
اسلام را منتشر کرد.
پس از
چندی به تهران آمد و روزنامه
رعد را در سال 1293 ش در
سن 23 سالگی منتشر نمود.
پس
از توقیف رعد چون امتیاز
روزنامه برق را داشت، آن را
منتشر کرد و بعد که روزنامه
رعد از توقیف در آمد همان
رعد را انتشار داد.
وی خود را در زمره هواخواهان
انگلیس قلمداد کرد و بطور ثابت
تا آخر عمر در هواخواهی
انگلستان باقی و برقرار ماند و
از این راه به موفقیتهای شایانی
نایل گردید تا به جایی که در
کودتای 1299 ش در سن 30
سالگی به مساعی
«مسترهاوارد» او را به
نخست وزیری رانیده و مقام
اعلایی به وی ارزانی داشتند.
در سال 1298 ش (1337 ق) به
ریاست هیأتی برای مذاکره با
حکومت قفقاز روانه آن دیار
شد.
پس از عزل از
نخست وزیری به اروپا رفت و
پس از چندی در فلسطین اقامت
گزید و تا شهریور 1320 ش در
خارج از ایران می زیست.
چون
اوضاع مملکت پس از شهریور
20 به کلی تغییر کرد وضع
دیگری به خود گرفت از این
جهت پس از سر و سامان
دادن به کارهای خویش در
شهریور1322 ش به تهران
بازگشت و پس از ورود مشغول
حزب بازی گردید و حزب اراده
ملی را تشکیل داد.
در دوره
چهاردهم برحسب سفارش
مقامات ذی نفوذ از یزد نماینده
مجلس شورای ملی شد.
وی در
اول فروردین 1325 ش به
دستور احمد قوام (قوام السلطنه)
توقیف و چند روزی در شهربانی
زندانی گردید.
سرانجام در شهریور 1348 ش
در سن 80 سالگی به سکته قلبی
در تهران در گذشت و در حضرت
عبدالعظیم (مرقد مطهر) در مقبره
ناصرالدین شاه به خاک سپرده
شد.
وی پس از مرگ حدود صد
میلیون تومان دارایی از خودش
گذاشت.
(شرح حال رجال ایران در قرن
12 و 13 و 14 هجری ـ مهدی
بامداد ـ تهران 1371 ج 5 ص
128)
2ـ حزب توده در مهرماه 1320
یک ماه پس از ورود ارتش های
بیگانه به خاک ایران موجودیت
خود را اعلام کرد.
مؤسسان حزب
توده از بقایای کمونیستهای سابق
بودند که از سالیان پیش از
شهریور 1320 مأمور اشاعه
افکار کمونیستی بودند و از سال
1316 در زندان بودند.
طی
فرمان عفو عمومی در 28
شهریور 1320 آزاد شدند و پس
از آن درصدد برآمدند که حزبی
به نام حزب توده با مرام
کمونیستی بنیان گذارند.
افرادی چون سلیمان محسن
اسکندری، دکتر مرتضی یزدی،
دکتر رضا رادمنش، خلیل ملکی،
ضیاء الموتی، ایرج اسکندری،
تقی مکی نژاد و احسان طبری
جزو مؤسسان حزب و
آزادشدگان از زندان بودند که به
اشاره دولت شوروی دست به
تشکیل حزب توده زدند.
اولین جلسه هیأت مؤسسان حزب
توده در مهر ماه 1320 در منزل
محسن اسکندری با حضور 37
نفر از گروه 53 نفر و کمونیستهای
دیگر و علی اف که کاردار
سفارت شوروی بود و به صورت
ناشناس در جلسه حضور داشت،
تشکیل گردید.
در این جلسه
اعضای کمیته مرکزی انتخاب
شدند و مرامنامه حزب به
تصویب رسید، حزب توده پس از
تأسیس این حزب فعالیت علنی
خود را آغاز کرد.
پس از قضیه
نفت شمال و تأسیس فرقه
دمکرات قوام السلطنه با
ترفندهای خاص سه وزیر
توده ای را وارد کابینه نمود و
پس از خاتمه جریان فرقه سه
وزیر فوق از کابینه اخراج شدند.
حزب پس از تیراندازی به شاه در
15 بهمن 1327 غیرقانونی
اعلام شد، ولی عملاً از نظر کیفی
و کمی گسترش یافت و این
دوران را دوران طلایی خود
می داند...
پس از غیرقانونی شدن و
دستگیری برخی اعضاء و رهبران
آن، بقایای کادرها و مسئولین
حزب به خارج متواری شدند...
این افراد سپس در خارج جمع
شدند و حزب را سامان دادند.
در
زمان نخست وزیری دکتر مصدق
با استفاده از شرایط مساعد و
آزادیهای به وجود آمده یک
سری سازمانهای علنی ایجاد و با
شعار ملی شدن نفت مخالفت کرد.
بعد از کودتای 28 مرداد سازمان
نظامی حزب کشف شد و دوران
افول حزب فرا رسید.
آنان مجددا
در خارج از کشور کار خود را
ادامه دادند...
دوران نهایی حزب
توده از سال 1357 به بعد
می باشد.
آنان در فضای بعد از
انقلاب وارد کشور شدند و با
کارهای مخفی به سازماندهی
مشغول شدند، اما در ظاهر حامی
نظام بودند و از نظام حمایت
می کردند ولی در خفا با
نفوذی هایی مانند ناخدا افضلی و
سرهنگ عطاران، سرهنگ کبیری
و آذرفر، فعالیت جاسوسی به
سود شوروی را رهبری
می کردند.
اما در سال 1361 به
جرم جاسوسی و توطئه حزب
توده منحل و رهبران آن دستگیر
شدند و اعضای کمیته مرکزی
فعالیتهای جاسوسی خود را
افشاء کردند و پایان زندگی این
حزب فرا رسید.
ر.ک: سیاست و سازمان حزب
توده از آغاز تا فروپاشی،
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای
سیاسی، ص 76 ـ 97 تا 138
خاطرات احسان طبری، تهران،
امیرکبیر، 1367
فروپاشی حزب توده ایران، ج 1،
تهران، مؤسسه مطالعات سیاسی
ـ اعترافات رهبران حزب توده
ایران، تهران، 1378
ـ خاطرات ایرج اسکندری،
تهران، مؤسسه مطالعات سیاسی،
1375
ـ خاطرات نورالدین کیانوری،
تهران، مؤسسه دیدگاه، 1378
3ـ محمود بقراطی یکی از
اعضای گروه پنجاه و سه نفر و از
مؤسسین حزب توده ایران بود
وی فرزند یک پزشک گیلانی که
در دارالفنون تحصیل کرده بود و
پس از آن به شاخه جوانان حزب
کمونیست پیوست و برای تشکیل
نخستین اتحادیه آموزگاران
تهران تلاش کرد، در سال 1316
همراه گروه دکتر ارانی
دستگیر شد و پس از شهریور
1320 و تشکیل حزب توده از
مؤسسان حزب بود و در کنگره
دوم (1327) به عضویت کمیته
مرکزی انتخاب شد.
وی به
نمایندگی از کمیته مرکزی حزب
توده در مهرماه 1324 اتحاد
حزب و فرقه دمکرات را اعلام
کرد.
در سال 1331 به روسیه
رفت و همواره به عنوان یکی از
اعضای کمیته مرکزی و هیئت
اجرائیه حزب توده بود.
4ـ مظفر فیروز متولد 1284،
فرزند نصرت الدوله، وزیر
دارائی کابینه مجدالسلطنه
می باشد که در کودکی روانه
انگلیس شد و قبل از افول سیاسی
پدر از اشتغال به تحصیل در
انگلیس فراغت یافته و به ایران
مراجعت نمود.
وی در ابتدا به کار وکالت دعاوی
در تهران مشغول شد و در سال
1320 فعالیتهای سیاسی خود را
آغاز و به همراه تنی چند امتیاز
روزنامه «ستاره» را خریداری و
منتشر نمود.
وی متعاقبا در ماجرای 53 نفر در
شهریور 1320 دستگیر و سپس
تحت رهبری سلیمان میرزا
اسکندری حزب توده ایران را
تأسیس نمود.
پس از فوت سلیمان میرزا
اسکندری و عدم توجه به او در
حزب توده، او روانه فلسطین شد
و در ماجرای بازگرداندن سید
ضیاء نقش مهمی را بازی کرد و
مقدمات بازگشت او را به تهران
تدارک دید.
سپس روزنامه
«رعد» را که امتیازش به نام او
بود را به عنوان ارگان «حزب
اراده ملی» سید ضیاء منتشر
نمود.
بعد از اختلاف نظر با سید ضیاء
مجددا به حزب توده پیوست و
بعدا در زمینه سازی جهت سقوط
دولت حکیمی مشارکت و در
فراهم ساختن مقدمات صدارت
قوام السلطنه اقدام نمود و سپس
به عنوان معاون نخست وزیر و
رئیس اداره تبلیغات و انتشارات
منصوب گردید.
او از این رهگذر
سوءاستفاده های زیادی به عمل
آورد، از جمله سرقت از اموال
دولتی، واگذاری پست و سمت به
عناصر نامطلوب، تجهیز
غیرقانونی اکثر جرائد جهت
طرفداری از شوروی می باشد.
پس از مشاهده موارد فوق و
بعضی دسائس دیگر قوام او را
عزل و به عنوان سفیر روانه
مسکو نمود.
او تا پایان صدارت
قوام در مسکو اشتغال داشت و
سپس از مراجعت به ایران
خودداری و روانه فرانسه گردید.
وی در سال 1346 به الجزایر
سفر کرد و مدتی در آن کشور به
کار پرداخت و در سال 1350
کتاب «ایران در مقابل نیرنگ
تاریخ» را به زبان فرانسه منتشر
نمود.
برابر یکی از گزارشات ساواک
مستند به اظهارات مقامات
عالیرتبه پلیس فرانسه، به هنگام
اقامت مظفر فیروز در فرانسه
مرتبا از لندن مبالغ قابل توجهی
به حساب وی در پاریس واریز
می شده است.
(پرونده های انفرادی ساواک ـ
خاطرات نورالدین کیانوری ـ
مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی
دیدگاه.)
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک صفحه 4