فرصت مناسب
در تاریخ 19 / 8 / 1355 ش ساواک در تهران پذیراى میهمان ویژهاى بود. معاون جدید سرویس اسرائیل، آقاى «کیمخى» به هنگام مذاکرات سّرى و رد و بدل کردن اطلاعات به رئیس ساواک، ارتشبد نصیرى مىگوید: «پیشنهاد کوچکى دارم، موسى صدر کارش تمام است... براى شما فرصت مناسبى است.»
در تاریخ 29 / 8 / 1355 نصیرى دستور مىدهد:
«... در مورد سید حسن شیرازى... یا شخص دیگرى که واجد شرایط مىباشد بررسى و نتیجه راسا از طریق آن اداره کل به عرض برسد».
متعاقب آن و در طى دو سال کمیسیونهاى متعددى تشکیل گردید. البته ساواک از بدو ورود امام موسى صدر و آغاز فعالیتهاى وى خصوصا بعد از سال 1342 ش و حمایت او از حضرت امام خمینى (قدس سره) به طور متناوب و به صورتى کاملاً فعال در خصوص جانشینى فردى به جاى امام موسى تلاش نمود ولى هرگز نتوانستند در مورد فردى، حتى به طور نسبى، به توافق رسیده تا به جانشینى وى انتخاب نمایند زیرا به راستى او مردى بى بدیل بود و آنان نیز بارها و بعد از نشستهاى طولانى به این عجز اعتراف نمودند.
سیر وقایع و حوادث به گونهاى است که نشان مىدهد ناپدید شدن ایشان با یک برنامهریزى حساب شده و مورد توافق در سطوح مختلف بوده است.
به راستى امام صدر چه نقشى را ایفا مىکرد و به دنبال چه هدفى بود که این گونه در دل همگان هراس افکند و باعث شد که آنان به چنین عمل جنایتکارانهاى دست یازند.
انتخاب امام موسى صدر به رهبرى و زعامت عالى شیعیان لبنان امرى تصادفى و اتفاقى نبود بلکه معلول عوامل متعدد و دست به دست دادن یک سرى شرایط داخلى و خارجى بود.
از جمله عوامل بسیار مهم در انتخاب و موفقیت امام صدر سابقه خانوادگى او در لبنان بود که ما نیز رشته کلام خود را از همین نقطه آغاز مىکنیم.
* * *
خاندان امام موسى صدر
سید صالح شرفالدین (ره)
سید صالح شرف الدین جد اعلاى امام موسى صدر که با 27 واسطه به حضرت موسى بن جعفر (علیهالسلام) منتسب مىشود، به سال 1122 ه ق در قریه «شحور» در نزدیکى شهر صور، در جنوب لبنان دیده به جهان گشود و پس از پایان تحصیلات در همان روستا اقامت گزید و با آنکه از عالمان جلیلالقدر دینى به شمار مىرفت، در مزرعه خود در روستاى معرکه نیز به کشاورزى مىپرداخت. سید صالح شرفالدین در جنگى که «احمد جزار» یکى از سرداران عثمانى بر ضد علماى شیعه جبل عامل به راه انداخته بود، شرکت کرد و مزدوران جزار پسر بزرگش «سید هبهالدین» را در سن 21 سالگى در مقابل چشمانش در قریه «شحور» به شهادت رساندند و سید صالح را نیز دستگیر نموده، به زندان «عکّا» افکندند و سرانجام با همکارى برخى از نگهبانان شیعه موفق به فرار، و به عراق رهسپار گردید و در نجف اشرف در جوار امام على (ع) رحل اقامت افکند و پس از مدتى خانوادهاش به همراه برادرش بدو پیوستند.
سید صدرالدین صدر
سید صدرالدین فرزند سید صالح شرفالدین، موسوى عاملى است که در سال 1193 ه ق متولد شد و پس از معرکه جزار و هجرت پدر بزرگوارش به نجف اشرف، به همراه خانواده به آنان ملحق شدند و طولى نکشید که در زمره علما و مجتهدین عالى مقام زمان خویش درآمد. وى دختر مجتهد بزرگ و مرجع عالیقدر مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطاء را به زنى اختیار کرد و پس از چندى به اصفهان مهاجرت نمود. تعدادى از مشاهیر علما همچون شیخ مرتضى انصارى، میرزا هاشم چهارسوقى و برادرش صاحبالروضات و سید محمد شفیع صاحب الروضة البهیة از محضرش فیض بردند. در خصوص دو خاندان صدروشرفالدین بایدگفت که این دوخاندان بنى اعمام یکدیگرو از ریشه دارترین و اصیلترین خاندانهاى شریف لبناناند و تا دوران سید صالح شرفالدین تمامى اعضاى این خاندان بزرگ به شرفالدین شهرت داشتند اما پس از این که سید صدرالدین بن صالح موسوى به مقام مرجعیت و ریاست شیعه نایل آمد این شاخه از خاندان به صدر مشهور شدند. از مرحوم سید صدرالدین پنج فرزند به یادگار ماند که همگى از علما و رجال دین بودند.
سید اسماعیل صدر
کوچکترین فرزند سید صدرالدین سید اسماعیل بود که از اکابر علما و از جمله مراجع تقلید شیعه در عصر خود بود و در مراتب زهد و تقوى و کمالات معنوى و علمى مشهور و سرآمد همگان به شمار مىرفت وى در سال 1258 ه ق در اصفهان دیده به جهان گشود و در خردسالى از نعمت وجود پدر محروم گردید و تحت سرپرستى و تربیت برادر بزرگوارش سید محمد على معروف به «آقا مجتهد» قرار گرفت و در سال 1281 ه ق راهى عتبات عالیات و در سامرا ملازم میرزاى شیرازى شد و از جمله برترین و فاضلترین شاگردان میرزا و از مهاجرین اولیه به سامرا محسوب مىشد.
بعد از وفات میرزا به کربلا آمد و رحل اقامت افکند و از برکت وجود وى حوزه کربلا رونقى بسزا گرفت و میرزا محمد حسین نائینى، سید شرفالدین عاملى، سید حسین فشارکى از زمره شاگردان وى بودند. و در سال 1338 یا 1339 ه ق در کاظمین بدرود حیات گفت. از وى 4 فرزند به یادگار ماند که جملگى از فضلاى معروف و صاحبان تحقیق و از جمله مراجع دینى بودند. نخستین آنها سید محمد مهدى از مراجع بزرگ شیعه در کاظمین بود که در انقلاب عراق نیز شرکت داشت و سید محمد صدر که مقام نخست وزیرى عراق را به عهده داشت، از پسرعموهاى اوست.
سید صدرالدین صدر
پدر امام موسى صدر، فقیه بزرگ و از مراجع عالیقدر و معاصر شیعه بود وى در سال 1298 یا 1299 ه ق در کاظمین به دنیا آمد. او همراه پدر بزرگوارش به کربلا مهاجرت نمود. سپس به توصیه پدر، راهى حوزه علمیه نجف گردید و در درس آخوند خراسانى و سید کاظم یزدى شرکت نمود و به اخذ اجازه اجتهاد نائل آمد و در سال 1339 ه ق بعد از فوت پدر جهت زیارت بارگاه امام رضا علیهالسلام به مشهد مشرّف و به مدت 6 سال ماندگار شد و با صبیه مرحوم آیتاللّه حاج آقا حسین قمى وصلت نمود و در سال 1344 ه ق به نجف بازگشت و براى احترام در درس میرزاى نائینى (ره) حاضر مىشد. در اواخر سال 1346 مجددا به ایران بازگشت و مدت اندکى در قم اقامت گزید. امام موسى صدر در همین دوره، یعنى در ماه ذىحجه 1346 ه ق و در شهر قم به دنیا آمد.
آیتاللّه سیدصدرالدین صدر در حوالى سال 1348 ه ق براى زیارت به مشهد مشرف گردید و بنا به تقاضاى طبقات مختلف مردم در آنجا اقامت گزید. در حدود سال 1313 ه ق بود که آیتاللّه صدر بنا به دعوت آیتاللّه عبدالکریم حائرى مجددا به قم بازگشت و معاونت معظمله را در اداره امور حوزه جدیدالتأسیس علمیه قم برعهده گرفت. و بزودى به عنوان یکى از ارکان حوزه علمیه قم اشتهار یافت و بعد از رحلت آیتاللّه حائرى به همراه دو تن از مراجع بزرگ وقت یعنى آیتاللّه سید محمد حجت و آیتاللّه سید محمد تقى خوانسارى زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده گرفت و به حوزه علمیه قم خدمات شایان توجهى ارائه نمو د و شاگردان بسیارى را تربیت کرد.
او که در زمینه شعر و ادب تبحرى خاص و ید طولایى داشت، همچون دیگر شاعران و قصیده سرایان، بعد از فوت مرحوم شیخ عبدالکریم اشعار نغز و پرمحتوایى سرود که سرآمد تمامى اشعار گردید. به همین جهت هم اکنون اشعار این مرد بزرگ زینت بخش سنگ قبر آن مرحوم است.
آیتاللّه صدر همزمان با فعالیتهاى حوزوى و اجتماعى در امور سیاسى نیز مداخله مستقیم داشت و نقش برجسته و تعیین کننده ایشان در حمایت از فداییان اسلام بر کسى پوشیده نیست:
«... از طرفى ما به خانواده آیتاللّه صدر علاقهمند شده بودیم و جهتش هم این بود که ما آن وقت تصور مىکردیم که مرحوم آیتاللّه صدر، یعنى پدر بزرگوار ایشان[امام موسى صدر]، از فداییان اسلام حمایت مىکنند. فداییان اسلام پیش ما افراد خیلى محبوبى بودند...»[1]
از آیتاللّه صدر ده فرزند به یادگار ماند، سه پسر و هفت دختر که پسران آن بزرگوار عبارتند از : مرحوم آیتاللّه حاج آقا رضا صدر
جناب سید على اصغر صدر
آیتاللّه امام موسى صدر رهبر شیعیان لبنان
زندگى نامه امام موسى صدر
آیتاللّه امام موسى صدر در 14 خرداد ماه سال 1307 ش در شهر مذهبى قم دیده به جهان گشود و دروس ابتدایى را در دبستان حیات قم گذراند. سپس وارد دبیرستان سنایى شهر قم شد و همزمان با دوره دبیرستان به تحصیل علوم اسلامى در حوزه علمیه قم مشغول گردید و از اساتید بزرگوارى همچون آیتاللّه بروجردى، آیتاللّه محقق داماد، آیتاللّه سید احمد خوانسارى، آیتاللّه سید محمد حجت کوه کمرهاى، حضرت امام خمینى، آیتاللّه علامه سید محمد حسین طباطبایى و آیتاللّه سلطانى طباطبایى رحمهماللّه، کمال استفاده را برد و به موازات تحصیلات حوزوى در دانشکده حقوق تهران در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت و جزو معدود کسانى بود که علاوه بر تحصیلات حوزوى به کسب مدارج عالى دانشگاه نیز نایل آمد. وى ضمن آشنایى با زبان عربى، زبانهاى انگلیسى و فرانسه را آموخت و مدتى نگذشت که در صف اساتید حوزه علمیه قم وارد شد و به تدریس فقه، اصول، منطق و فلسفه پرداخت و جزو بهترین و سرآمدترین اساتید حوزه علمیه گشت و همگان آیندهاى روشن را براى وى پیش بینى کرده و او را جزو نوادر دوران و امیدى براى جهان تشیع و اسلام مىدانستند و به او دل بسته بودند. او نه تنها در این زمان که از همان ابتداى ورود به حوزه مورد توجه بزرگان حوزه قرار گرفت چرا که علاوه بر امتیازات خانوادگى، خود نیز مستجمع کمالات بى شمارى از لحاظ جسمى و فکرى و به نقل از بزرگان تداعىکننده آیه شریفه «زاده بسطة فىالعلم و الجسم» بود.
به قدّ و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگسترى داند
او نیز چنین بود. از نظر علمى ـ همان گونه که اشارت رفت ـ جزو خوش فکرترین و باهوشترین طلاب بود و در سنین جوانى ملکه زیباى اجتهاد و استنباط را در بر گرفته بود.
امام موسى صدر از دیدگاه بزرگان
حضرت امام خمینى درباره وى فرمودند:
«... باید بگویم من بزرگ کردهام ایشان را، من فضائلشان را مىدانم».[2]
آیتاللّه حاج سید محمد باقر سلطانى طباطبایى در خصوص وضعیت تحصیلى و تدریس ایشان مىگویند:
«... آقا موسى خیلى خوب درس مىخواند و شایق به تحصیل بود... استعدادش خوب بود، زحمت هم مىکشید و خیلى زود درسها را تمام مىکرد... صبح و عصر درس مىخواند، روزى چند درس... در تابستان که در وشنوه بودیم. حدود 40 الى 50 روز طول کشید که ایشان شرح لمعه را پیش من خواند بعدا همین شرح لمعه و قوانین را در قم درس مىگفت و پاى درسش هم جمعیت زیادى مىآمد. این درسهاى آقا موسى جزو درسهاى خوب آن زمان حوزه بود. آقا موسى خیلى زحمت مىکشید. خیلى خوش فهم بود. اینها باعث شده بود تا زود ترقى نماید، افراد دیگر این مراحل را که ایشان در طول چند ماه سپرى کرده بود حداقل 4 الى 5 سال وقت لازم داشت تا پشت سر بگذراند...» و در جاى دیگر مىفرمایند که: «اگر الان بود جزو مراجع مسلّم تقلید بود... الان جزو مراجع بزرگ شیعه بود.»
تاریخ و فرهنگ معاصر ویژه نامه 5 ص 51 ـ 52
شهید آیتاللّه شیخ محمد صدوقى درباره او مىگوید:
«... آقا موسى یک امتیاز و فوقالعادگى خاصى داشت ایشان دوران تحصیلاتش را در قم و پیش اساتید بزرگ گذراند... مردى بسیار بسیار فوقالعاده بود. روشن بود. قدم که در لبنان گذاشت اوضاع آنجا را عوض کرد... تا وقتى که او بود اسرائیل هیچ غلطى نمىتوانست بکند...امام موسى صدر بى نهایت شخصیت بارز، روشن، فهمیده و خدمتگزار بود.»
تاریخ و فرهنگ معاصر، ویژه نامه شماره 5، ص 68
آیتاللّه هاشمى رفسنجانى که مدتى نزد ایشان مطول خوانده است مىگوید:
«در درس مطول که ایشان مىگفتند من شرکت و از ایشان استفاده مىکردم... ایشان آدمى خوش بیان بود. خوش سیما و خوش چهره و از لحاظ ما یک شخصیت خوبى بود از فضلاى مورد احترام ذهنى من بود و آن موقع... جزو مدرسین قابل قبول آن دوره در سطوح بالاى ادبیات بود.»
و در جاى دیگر در پاسخ به سؤالى که آیا ایشان در مسایل فقهى و اصولى مجتهد و صاحبنظر بودند؟ مىگویند :
«حتما بودند، حتما بودند... ایشان در همان مقاله مکتب تشیع رأى فقهى دارند...»
نامه مفید ص 32 ـ 40
آیتاللّه سید عبدالکریم موسوى اردبیلى درباره ایشان مىگویند:
«از نظر لیاقتها، ایشان برجستگىهاى خاصى داشت: درایت، هوش، ذکاوت، سرعت فهم، دقت و تأمل در مسائل علمى ایشان را در محافل علمى سرآمد دوستانش کرده بود. ایشان در مسائل اجتماعى بسیار وارد بود... در هر درسى که شرکت مىکرد به زودى در آن خیلى ممتاز مىشد... یکى از مدرسین بسیار خوب حوزه بود.» نامه مفید ص 18
آیتاللّه سید موسى شبیرى زنجانى ضمن برشمردن امتیازات خاندان صدر مىگویند :
«آقا موسى صدر هم داراى برجستگىهاى خاص علمى، اخلاقى و روحى بود... از چند نفر از درجه اولها از شاگردان ایشان (مرحوم آیتاللّه داماد) بودند که یکى از آنها آقاى سید موسى صدر بود و ایشان ممتاز بود از قم هم که به نجف رفته بود شنیدم که طلوع کرده بود و خیلى مورد توجه بعضىها واقع شده بود حتى نجفىها گفته بودند که ما خیال نمىکردیم که قم چنین محصولى داشته باشد و شما روى قم و قمى ها را سفید کردید ... حتى آن وقت خیلى مافوق این حرفها بود و در این که قوه استنباط داشت، هیچ شکى نیست، ایشان فهمى صاف و سرعت انتقال داشت، درس هم خوانده بود و در درس بزرگان هم شرکت کرده بود».[3]
آیتاللّه مکارم شیرازى:
«... مباحثهاى داشتیم که 4 نفر در آن شرکت مىکردیم، امام موسى صدر، مرحوم دکتر بهشتى، یکى از بزرگان امروز حوزه علمیه قم و بنده... آقا موسى صدر استعداد فوقالعادهاى داشت این استعداد به پشتکار و استقامت فوقالعاده وى ضمیمه مىشد و هر دو به کار مستمر شبانه روزى در مسائل تحصیلى و منظم درس خواندن مىپیوست. به همین علت بود که آقاى صدر خیلى سریع در حوزه علمیه قم ترقى کرد و در مدت کوتاهى جزء فضلاى بنام و درجه اول حوزه شد. یکى از کسانى که مىتوانم شهادت بدهم در همان سنین جوانى به اجتهاد رسید، امام موسى صدر بود...
فرهنگ معاصر ص 117
آیتاللّه شیخ على مشکینى:
«... یکى از ممتازین ابن ممتازین امام موسى صدر بودند در درس حاذق بود، محقق بود. صحبت مىکرد و اشکال مىگرفت هم بحثهاى خوبى داشتند که یکى از آنها مرحوم بهشتى بود... همان وقتها من معتقد بودم که داراى قدرت استنباط احکام هستند... ایشان سیاست و دیانت را توأم کردند و به دنبال تشکیل یک حکومت اسلامى درست در لبنان بود. ما مقام امام موسى صدر را خیلى بالا مىدانیم. ایشان را انسان متدین به دیانت الهى و مردى که سیاست و دیانت هر دو را مىفهمید، مىشناسیم. آقاى صدر از ذخایر عالم تشیع بودند ایشان یکى از پرارجترین انسانهاى عالم تشیع بودند.»
فرهنگ معاصر ص 137 ـ 138
آیتاللّه شیخ جعفر سبحانى:
«... گروهى از فضلا در آن زمان از خصیصین درس مرحوم آیتاللّه داماد بودند: جناب آقاى سید موسى زنجانى، جناب آقاى سید مهدى روحانى، جناب آقاى بهشتى، جناب آقاى مکارم، حضرت آقاى موسى صدر. اینها جمعى بودند که در حضور محترم آقاى داماد هم سطح را خدمت ایشان خواندند و هم خارج را... اما از نظر اجتهادى شکى نبود که ایشان مرد مجتهدى بودند.»
فرهنگ معاصر ص 140 ـ 142
آیتاللّه سید مهدى روحانى:
«... فهم آقاى صدر، از فهمهاى خیلى خوب و سریعالانتقال بود و مطالب را خیلى زود درک مىکرد. شاید در میان رفقا کسى بهتر از ایشان نبود. البته به جز مرحوم بهشتى و تا حدى هم آقاى حاج آقا موسى زنجانى که هر دو مثل ایشان بودند».
تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه شماره 5، ص 250 ـ 251
امام موسى صدر در سال 1334 ش پس از رحلت پدر بزرگوارش عازم عراق گردید و به مدت چهار سال تا 1337 ش در حوزه علمیه نجف اشرف از محضر اساتید و مراجع بزرگ همانند آیتاللّه سید محسن حکیم و آیتاللّه سید ابوالقاسم خویى بهرهمند گردید.
آیتاللّه سید عبدالکریم موسوى اردبیلى در خصوص مهاجرت علمى امام صدر به نجف مىگوید :
«آیتاللّه خویى گفتند که سه طلبه از قم آمدند به نجف اما در نجف نماندند و برگشتند موسوى اردبیلى بود، آقاى موسى صدر بود و آقا موسى زنجانى. اى کاش من اینها را نمىدیدم خیلى حیف شد که اینها برگشتند به قم! این جریان را آن آقا از قول خویى نقل کردند من در سال 53 به نجف رفتم قضیه را از آقاى خویى سؤال کردم ایشان تأیید کردند و گفتند بله...» [4]
نامه مفید ص 24
دیدار با آیتاللّه سید عبدالحسین شرفالدین
دو سال از اقامت امام موسى صدر در شهر نجف اشرف مىگذشت که براى نخستین بار در سال 1955 م (1334 ش) براى دیدار سرزمین اجدادى عازم لبنان شد و با بستگان خویش در صور، شحور و معرکه دیدار نمود در آن زمان هنوز زعیم بزرگ شیعه و فقیه مجاهد آیتاللّه سید عبدالحسین شرفالدین در قید حیات بود و آیتاللّه سید موسى صدر به عنوان میهمان وارد منزل ایشان شد. در این ملاقات دو شخصیت بزرگ همدیگر را یافتند. آیتاللّه سید موسى صدر در این ملاقات شدیدا تحت تأثیر افکار بلند رهبر بزرگ اسلامى واقع شد و شیفته ادب، اخلاق، انسانیت و قدرت رهبرى او گردید. و متقابلاً آیتاللّه شرفالدین نیز به نبوغ و قدرت علمى، طرز تفکر و سجایاى اخلاقى او پى برد و وى را لایقترین فرد براى رهبرى آینده شیعیان لبنان دانست و حمایت خود را در هر فرصتى و در هر مجلسى و محفلى ابراز و سجایاى اخلاقى و علمى او را برمىشمرد. آیتاللّه سید موسى صدر بعد از اقامت کوتاه مجددا راهى نجف اشرف گردید.
نامه مرجع عالیقدر تشیع آیتاللّه بروجردى به امام موسى صدر
آیتاللّه بروجردى زعیم عالیقدر و دوراندیش عالم تشیع به منظور فعالیتهاى تبلیغى و ارشاد خود در خارج از کشور شخصیتهاى برجسته و جامعى را از حوزه انتخاب و به کشورهاى اروپایى اعزام مىنمودند که امام موسى صدر نیز از جمله آنان بود و در همین رابطه نامهاى از طرف معظمله به سید موسى صدر در نجف ارسال داشتند و او را به عنوان نماینده تامالاختیار خود در ایتالیا نصب نمودند تا این که امور مذهبى، اجتماعى مسلمانان آن دیار را به دست باکفایت خود ساماندهى و اداره نماید. البته امام موسى صدر بنا به دلایلى از این مسئولیت عذرخواهى نمود.
انتشار نخستین مجله در حوزه علمیه قم
سید موسى صدر در اوایل زمستان سال 1337 ش عراق را به قصد ایران ترک کرد و مجددا به حوزه علمیه قم مراجعت و تلاش و مبارزه جدیدى را آغاز نمود او سالها پیش با دوستان و همفکران خود در حوزه علمیه قم در مورد اصلاحات حوزه و نشر یک مجله حوزوى مذاکراتى داشت و در حقیقت انتشار چنین مجلهاى در حوزه جزو آرمانهاى او و سایر دانشمندان حوزه بود ولى از آنجایى که زمینه این گونه فعالیتها آن روزها در حوزه فراهم نبود و جو غالب بر خلاف این نوع اندیشهها و حرکتها بود انتشار مجلهاى از طرف حوزه در چنین شرایطى غیر ممکن به نظر مىرسید.
آیتاللّه هاشمى رفسنجانى مىگوید :
«.... مکتب اسلام که تأسیس شد انصافا فکر خوب و باارزشى بود آن موقع اصلاً در حوزه مجله و نشریه و این طور چیزها نبود. این خودش در آن زمان یک حرکت انقلابى بود که چنین مجلهاى تأسیس شد...»
آیتاللّه سید موسى صدر وقتى که از نجف به قم مراجعت نمود زمینه انتشار آن مجله حوزوى را فراهم شده یافت و لذا با همکارى جمعى از فضلاى بنام حوزه و با عدهاى از تجار متدین تهران کار خود را آغاز نمود و با توکل به خداوند متعال و پشتیبانى یکى از مراجع وقت در آذرماه 1337 ش نخستین مجله حوزه به نام مکتب اسلام انتشار یافت و نور امید را در دلهاى دین باوران فروزان کرد.
آیتاللّه مجدالدین محلاتى مىگوید:
«... بعد از آن که آقا موسى از نجف برگشت، به راهنمایى ... آقاى شریعتمدارى، مجله مکتب اسلام را راه انداختیم و آقا موسى صاحب امتیاز مجله بود. یادم هست که آن زمان تیمور بختیار معاون ساواک بود و درباره مجله خیلى بدگویى کرده بود. گفته بود از حلقوم قم هم یک ناله کمونیستى دارد بلند مىشود! آقا موسى را احضار کرده بود! آقا موسى هم رفته بود و حسابى حالش را جا آورده بود؛ یعنى کارى کرده بود که خود بختیار دستور صدور امتیاز را داده بود! به طورى که آقا موسى بلافاصله بعد از آن براى مجله یک امتیاز گرفت...»[5]
چند شماره از آن منتشر شده بود که مورد توجه زعیم عالیقدر شیعه آیتاللّه بروجردى قرار گرفت و على رغم انتقادات و ارسال نامههاى اعتراضآمیز ـ که از ایشان درخواست شده بود تا از انتشار مجله مکتب اسلام جلوگیرى به عمل آورند ـ ایشان با ژرف نگرى خاصى که داشت در مقابل همه آنها ایستاد و تا آخر عمر از آن پشتیبانى کرد.
حجهالاسلام على دوانى مىگوید:
«بنده رفتم خدمت آیتاللّه بروجردى آقا مفصل بحث کردند که: ... من خواستم مجلهاى در حوزه باشد ولى سن و سالم به جایى رسیده که مىترسیدم دستور بدهم و درست انجام نگیرد با سروصدا شروع بشود و با سروصدا بخوابد و بعد به حوزه و روحانیت لطمه بخورد...»[6]
سید موسى صدر به خاطر ویژگیهایى که داشت عهدهدار مدیریت مجله بود و همه مقالات را پس از بررسى هیئت تحریریه مورد مطالعه دقیق قرار مىداد و از نقطه نظر عبارات و محتوا آنها را ارزیابى مىکرد تا مطالب مندرج در مجله با کیفیتى عالى و مناسب با شأن حوزه منتشر شود.
آیتاللّه سید عبدالکریم موسوى اردبیلى مىگویند :
«... چون ایشان هم از افراد فعال مکتب اسلام بودند، در تقسیم کارى که کردیم جلسه با اکثریت آرا، مسئولیت ترتیب و تنظیم مقالات را به ایشان واگذار کرد...»[7]
عنوان بحث خود امام موسى صدر در مجله ، حوزه « اقتصاد در مکتب اسلام » بود که در این سلسله مقالات با قلمى روان و شیوا و با نظرى بلند و دیدى آگاهانه مباحثى از مسایل اقتصادى را مورد ارزیابى و دقت قرار مىداد و در آخر، سیستم اقتصادى اسلام را با سایر مکتبهاى اقتصادى جهان مقایسه مىنمود.
این مقالات از شماره سوم تا دوازدهم از بهمن سال 1337 تا آذر 1338 طى ده شماره ادامه داشت و بعدها در مجموعهاى گردآورى و چاپ گردید.[8]
تأسیس دبیرستان صدر
امام موسى صدر جزو اولین اندیشمندانى بود که با توجه به رویکرد و تحولات اجتماعى و تأثیر آن بر روى جوانان، به نقش حیاتى و ارزنده علوم جدید پى برد و در همین راستا در اقدامى متهورانه دست به تأسیس مدرسهاى به سبک جدید زد، تا جوانان علاوه بر کسب دانش روز از تربیت درست نیز برخوردار گردند، چرا که اکثر خانوادههاى متدینین خصوصا در شهر قم به واسطه جو آن زمان و ترس از آلوده شدن فرزندانشان به گرایشهاى غیر مذهبى دست به مبارزه منفى زده، فرزندان خود را به مدارس دولتى نمىفرستادند و در برخى از خانوادهها این موافقت حداکثر تا پایان دوره دبستان بود. در این شرایط امام موسى صدر با همکارى فرهنگیان متدین و خدمتگزار، امتیاز یک دبیرستان ملى را از وزارت فرهنگ گرفت و دبیرستان صدر تحت مدیریت ایشان شروع به فعالیت نمود و بعد از هجرت ایشان به لبنان مدیریت مدرسه را به شخص دیگرى واگذار نمود.
البته ناگفته نماند شهید دکتر بهشتى دوست همراه و همفکر و هم مباحثهاى ایشان نیز دبیرستان دیگرى به نام دین و دانش را تأسیس کرده بود که ضمن آموزش جوانان به علوم و فنون روز آموزشهاى مذهبى را نیز در برنامه درسى خود در نظر گرفته بود.
هجرت
همان گونه که اشاره شد امام موسى صدر براى نخستین بار در سال 1955 م به لبنان مسافرت کرده، با اقوام خود در صور و شحور و معرکه آشنا شد. آن زمان هنوز زعیم بزرگ شیعه آیتاللّه سید عبدالحسین شرفالدین در قید حیات بود و توسط آن مرحوم نبوغ و مزایا و قدرت رهبرى او براى شیعیان آن سامان در مجالس و محافل مختلف بازگو گردید و بر عام و خاص معلوم گشت که فقط موسى صدر شایستگى و قابلیت زعامت شیعیان لبنان را ـ پس از وفات آیتاللّه شرفالدین ـ خواهد داشت.
در اواخر سال 1959 م (1338 ش) بعد از وفات زعیم مصلح و عظیمالشأن آیتاللّه سید عبدالحسین شرفالدین طبق وصیت ایشان وبه دعوت شیعیان لبنان که با ارسال نامهاى، از سید موسى صدر درخواست نمودند، به آن دیار هجرت نماید و زعامت شیعیان را به عهده بگیرد و این دعوت با تأیید و تأکید آیتاللّه العظمى بروجردى همراه شد، امام موسى صدر به لبنان قدم نهاد و در شهر صور رحل اقامت افکند و بىدرنگ بعد از ورود و از همان روزهاى نخستین فعالیتهاى همه جانبه خود را آغاز کرد و این فعالیتها آن قدر دامنهاش گسترده شد که حیات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى جنوب لبنان و شیعیان را تحت تأثیر عمیق خود قرار داد به گونهاى که به جرأت مىتوان لبنان را به دو برهه تاریخى تقسیم نمود: بخش اول قبل از ورود امام موسى صدر و بخش دوم بعد از آمدن ایشان. کما این که کاردینال فرانس کونیگ (اسقف اعظم اتریش) به امام چنین گفت : «عالى جناب! من راجع به شما زیاد شنیدهام! ایمان دارم که مىتوان تاریخ لبنان را به دو دوره کاملاً مجزا تقسیم نمود : دوران قبل از موسى صدر و دوران موسى صدر».[9]
وضعیت شیعیان قبل از امام موسى صدر
تاریخچه شیعیان لبنان
علماى شیعه جبل عامل ـ که منطقهاى کوهستانى در جنوب لبنان است و شهرهاى نبطیه، مرجعیون، بنت جبیل و روستاهاى حومه را شامل مىشود ـ مدعىاند که جامعه شیعى لبنان از تمامى جوامع دیگر مسلمان ـ به جز حجاز ـ کهنتر است. آنان تأسیس جامعه شیعه جبل عامل را به ابوذر نسبت مىدهند. آن چه مسلم است این است که قرن سوم هجرى (9 میلادى) مناطق عراق، ایران، شام و شمال آفریقا و مصر، شاهد جریانى از تشیع بوده است. دورانى که دول توانمند شیعى مذهب آل بویه در ایران و عراق، فاطمیها در مصر و شمال آفریقا و حمدانىها در موصل و حلب حکومت مىکردند.
از قرن سوم هجرى جوامع شیعه در منطقه بین رود علوى در شمال و ناحیه جلیله در جنوب، معروف به جبل عامل، سکونت داشتهاند. شیعیان دیگرى نیز در بخش شمالى دره بقاع و همچنین در طرابلس و کسروان واقع در لبنان شمالى سکونت اختیار کردند. اما به دنبال فتح سوریه به دست صلاحالدین ایوبى و فرمانروایى نخستین حکام ایوبى و بعد از ایشان سلطه ممالیک، شیعیان از منطقه شمالى لبنان بیرون رانده شدند و از این ایام به بعد، در همان مناطقى که امروزه نیز همچنان در آن ساکناند، تمرکز و اسکان یافتهاند. به هر حال شیعیان به عنوان یک اقلیت مذهبى در مناطق امن و مناطق اطراف که از دسترس حکمرانان مرکزى به دور بوده سکنى گزیدند. دورافتادگى جغرافیایى این ناحیه و حمایتهاى خانوادههاى برجسته شیعى نه تنها سبب تداوم و استمرار یک فرهنگ شیعى در این ناحیه که هنوز پابرجاست، گردید بلکه باعث جلب و جذب شیعیان امامیه از سایر بخشهاى سوریه به این ناحیه نیز شد.
گر چه درباره علما و مدارس شیعى جبل عامل پیش از قرن دوازدهم م / ششم ه ق چندان اطلاعات متمرکزى در دست نیست، اما بعدها سنت نیرومند تحصیل معارف شیعى را با چهرهاى روشن در این ناحیه مىبینیم. این سنت تحصیل معارف شیعى به رغم همه گرفتارىها همچنان در شهرها و روستاهاى این ناحیه ادامه یافت. آن چه بیش از هر چیز دیگر شایان توجه است، همانا موقعیت و نقش مؤثر علماى جبل عامل در میان سایر علماى شیعه است. به گونهاى که جبل العامل بزرگترین پایگاه و مرکز عقیدتى شیعه در جنوب لبنان شد و در طول تاریخ علما و متفکرین و نویسندگان بزرگى را به اسلام و جهانیان هدیه کرده است و معروف است که در جنوب در هر دهى عالم یا مؤلّفى دیده مىشد و به قرارى که در بعضى از تواریخ آمده در یک ده هشتاد مجتهد زندگى مىکردند.[10]
شهید اول و ثانى نمونهاى از هزاران است و با آن که این دو از برجستهترین فقهاى نه تاریخ شیعه بلکه مسلمانانند آماج حقد، کینه و تعصب جاهلى قرار گرفته، به جرم شیعه بودن به فجیعترین اشکال ممکن به شهادت رسیدند و شیخ حر عاملى از جمله علماى آن دیار است که جایگاه ویژه خود را داراست.
به طور کلى فعالیت و حیات علمى در جبل عامل به سه دوره تقسیم مىشود: دوره اول آن از تأسیس مدرسه جزین توسط شهید اول آغاز مىشود و تا سال 1780 ادامه دارد. در این سال جنگهایى که توسط جزار پاشا به وجود آمد باعث شد که آشوب و بلوا منطقه را فرا گرفته، مدارس و مباحث تعطیل گردد. این وضع همچنان ادامه داشت تا آن که بعد از جزار پاشا، سلیمان پاشا به حکومت رسید و از آن جا که شخصى دوراندیش بود، در سال 1805 با زعماى انقلابیون شیعه منطقه جبل عامل و با حضور نماینده باب عالى (دربار امپراطورى عثمانى)، راغب افندى، معاهده صلحى را امضا کرد. دوره دوم حیات علمى جبل عامل از سال 1805 آغاز مىشود و تا پایان قرن سیزدهم هجرى یعنى 1881 م ادامه دارد. دوره سوم یا به عبارت دیگر دوره جدید نهضت علمى شیعه از 1882 م شروع مىشود. در این دوره اولین مدرسه به سبک جدید در نبطیه تأسیس مىگردد. در سال 1892 سید حسن یوسف الحسینى بعد از مراجعت از عراق مدرسه «حمیدیه» را بنا نهاد. مدرسهاى که ثمره آن دهها شاعر ادیب، نویسنده و خطیب بود.
شیعیان در واقع از صحنه سیاسى به دور بودند، خصوصا در قرن 19 میلادى که لبنان یک تحول سیاسى، اجتماعى و فکرى را پشت سر گذاشت. در این زمان بود که فاصله و شکاف میان شیعیان و همسایگانشان زیادتر شد. در این قرن مارونیها با فرانسه، دروزىها با بریتانیا، ارتدوکس یونانى با روسیه و سنیها با خلافت عثمانى روابط نیکو داشتند. تنها شیعیان بودند که از حمایت بیگانگان بهرهاى نداشتند و از هر گونه حمایت خارجى محروم بودند. فقط گاهگاهى از جانب حکام قاجاریه علاقهاى نسبت به وضع آنها نشان داده مىشد که آنها هم به شدت ضعیف بوده و نفوذ چندانى نداشتند.
در خود نواحى شیعه نشین نوعى دگرگونى محدود اقتصادى ـ اجتماعى طى نیمه دوم قرن نوزدهم میلادى پدید آمد. اصلاحات ارضى که توسط حکومت عثمانى در سال 1858 آغاز شد، به رشد روزافزون گروه کوچکى به نام «اشراف» و یا به قول لبنانىها «الزعماء» کمک کرد.
این گروه توانستند مالکیت اراضى وسیعى را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم طبقه زعما گسترش یافت. بدین صورت که سه یا چهار خاندان در صیدا، صور و نواحى دیگر با به دست آوردن مالکیت بر اراضى یا تبدیل شدن به کشاورزان مقتدر مالیات پرداز، خود را وارد این طبقه کردند که مىتوان ظهور آنان را ناشى از سیاست اراضى دولت عثمانى دانست.
تمرکز ثروت در دست زعما داراى آثار سیاسى نیز شد زیرا اعضاى آنها، نمایندگان مناطق شیعى در شوراهاى ادارى عثمانى محسوب مىشدند؛ لیکن بزودى در اثر رقابتهاى داخلى نفوذ خانوادههاى زعما کاهش بسیار یافت. پیدایش زعما در عین حال محدود به منطقه شیعهنشین جنوب بود و ساختار جامعه شیعه در بقاع همچنان به صورت عشیرهاى باقى ماند.
به موازات زعما، خاندانهاى تحصیلکرده علما وجود داشتند. اینان که از طبقات مختلف جامعه بودند به واسطه تحصیلاتشان از وجهه اجتماعى قابل ملاحظهاى برخوردار بودند. در رأس این طبقه دو یا سه مجتهد وجود داشت و در سلسله مراتب بعدى علما و شیوخ با تحصیلات علمى متفاوت قرار داشتند.
طبقه سوم، طبقه روستاییان و دهقانان بودند که به نحو وسیعى تابع زعما بودند و اگر چه در اواخر قرن نوزدهم که به تازگى وارد طبقه زعما شده بودند، بانى تجدید حیات ادبى و بیدارى سیاسى روزافزون گردیدند. با این حال اکثریت شیعیان به لحاظ جغرافیایى در انزوا بودند و به لحاظ سیاسى ضعیف و از نظر اقتصادى تابع حکومت خاندانهاى فئودال متخاصم باقى ماندند. شیعیان با این وضعیت با تحولات قرن بیستم روبهرو شدند.[11]
این وضعیت منجر به محرومیت مضاعف شیعیان گردید. و یکى دیگر از مشکلات اساسى شیعیان ـ علاوه بر فئودالها که تا دهه 1960 میلادى بر جامعه شیعه لبنان مسلط بود ـ قانون طایفهاى بود. این دو معضل همانند دو لبه قیچى عمل مىکرد و منشأ تمام نابسامانىهاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى آنان گردیده بود. امام موسى صدر با تأسیس مجلس اعلاى شیعیان در صدد تضعیف و نابودى نهادهاى فوق برآمد و بدین وسیله به استیفاى حقوق شیعیان پرداخت.
فئودالیسم و نقش آن در زندگى شیعیان
در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادى اصلاحات ارضى توسط حکومت عثمانى انجام و منجر به پیدایش خُرده مالکانى در مناطق شیعه نشین شد.
حکومت عثمانى در جنگهاى بینالمللى اول احتیاج به سرباز داشت و از آنجایى که سربازان از رفتن به جبهه اروپا امتناع مىکردند، دولت عثمانى فرمانى صادر کرد تا شیعیان را به اجبار به سربازى ببرند، همان زمان معروف بود که هر کس به بالکان برود، دیگر برنخواهد گشت. بعد از مدتى که حقایق بر شیعیان معلوم گردید آنها به عثمانىها فشار آوردند که چرا شیعیان بایستى به جنگ بروند و دیگران معاف شوند. حکومت عثمانى نیز موافقت کرد که هر جوانى که نمىخواهد به جنگ برود 75 دینار غرامت بپردازد.
شیعیان و عمدتا همان خرده مالکان ـ که در پى اصلاحات ارضى، مختصر زمینى به دست آورده بودند براى آن که بتوانند در واقع این خونبها را بپردازند، مجبور مىشدند زمینهاى خود را بفروشند و در قبال کسانى که زمین نداشتند و بى بضاعت بودند افراد سرمایهدارى بودند که با پرداخت 75 دینار به دولت افراد بى بضاعت را به بیگارى مىگرفتند و در صورتى که خودش نمىتوانست بدهى را بپردازد فرزندانش به بیگارى ملاّکین در مىآمدند.
یکى از همین افراد ملاّک به نام احمد الاسعد در جواب مردم، زمانى که از وى تقاضاى تأسیس مدرسهاى کردند، گفت: وقتى کامل (پسرش که بعدها رئیس پارلمان لبنان شد) درس مىخواند همه شما را کفایت مىکند![12]
شهید چمران در این خصوص مىگوید:
... [در لبنان] تهمت، دروغ، دزدى، نوکرى بیگانه، پول گرفتن از اجانب همه زرنگى و سیاست بازى به شمار مىآید. سیاستمدارى موفق به حساب مىآید که از خارج بیشتر پول بگیرد و نظر اجنبى را بیشتر جلب کند روزنامهها و مجلات لبنانى نیز از این خط مستثنى نیستند.»
بله براستى مجلات و روزنامههاى لبنان از این خط مشى مستثنى نبودند و ساواک نیز از این وسیله در راستاى تخریب وجهه امام موسى صدر و مقابله با او حداکثر استفاده را مىبرد و نقش عمدهاى در ایجاد موانع داخلى و خارجى و پخش شایعات منفى و... ایفاء مىنمود :
درباره: تهیه مقاله درباره موسى صدر و چاپ آن در مجله الاخاء
«رونوشت تلگراف واصله از آقاى قدر سفیر شاهنشاه آریامهر در بیروت درباره انتشار نقاط ضعف سید موسى صدر و پى نوشت تیمسار ریاست ساواک وسیله اداره کل دوم به این اداره کل ارسال گردید. که در اجراى اوامر صادره با همکارى اداره کل دوم شرحى تهیه و در صفحه مقابل تقدیم تا در صورت تصویب پس از ترجمه آن به عربى در مجله الاخاء چاپ و تعداد لازم از مجله مذکور و یا متن تهیه شده به لبنان و دیگر کشورهاى عربى که امکان پخش آن هست فرستاده شود. ضمنا قبلاً در اجراى اوامر متن دیگرى به عربى تهیه «که قبلاً ملاحظه و تصویب فرمودهاند» به تعداد لازم به نمایندگیهاى مربوطه در حوزه خلیج فارس و کشورهاى عربى دیگر به منظور پست کردن به آدرس افراد مورد نظر تهیه و ارسال گردیده است.» اداره کل سوم [امضاى ثابتى]
شهید چمران در گوشهاى دیگر از خاطرات خود و در خصوص وضعیت لبنان و شیعیان آن مىگوید:
«در لبنان 72 گروه وجود دارد که شرح آنها خواهد آمد. از آنجا که لبنان کشور آزادى است و همه کشورهاى عربى دیگر مىتوانند در آنجا به آزادى فعالیت کنند، حزب داشته باشند، سازمان داشته باشند، اسلحه بیاورند، روزنامه داشته باشند. بنابراین لبنان محل برخورد و درگیرى قدرتهاى بینالمللى است. به عنوان نمونه عراق و سوریه با هم دشمن هستند سوریه و لیبى با هم هستند، سوریه و عربستان سعودى با هم دشمن هستند هر یک از این کشورها براى خود حزبى و سازمانى در لبنان دارند و به آنها پول و اسلحه مىدهند. این احزاب و سازمانها در داخل لبنان به جان هم مىافتند... همین احزاب چپ بر اساس کشتههاى ماهانه خود از دولت متبوع خویش پول مىگیرند؛ یعنى حزب بعث عراق. اگر در یک ماه دویست کشته داد، از دولت عراق 20 میلیون لیره مىگیرد. اگر سیصد کشته داد پول زیادتر مىشود. این احزاب خدانشناس ـ که رهبرانش همچنان که گفتیم شیعه نیستند دین ندارند».
نظام طایفهاى
در لبنان حدود پانزده طایفه مختلف زندگى مىکنند که طبق قانون طایفى که در سال 1932 تحت نفوذ فرانسه نوشته شده است، به فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى مىپردازند. در لبنان سه طایفه بزرگ هستند: طایفه مسیحیان، طایفه سنىها و طایفه شیعیان. هرگاه بخواهند امتیازاتى را در لبنان تقسیم کنند بایستى بر اساس نسبتى معین باشد. این نسبت 5 براى مسیحیان، 3 براى سنىها و 2 براى شیعیان است.
عده شیعیان لبنان 000 / 200 / 1، عده سنىها 000 / 750، عده مارونىها که بزرگترین طایفه مسیحیان است 000 / 900 نفر است و مارونىها قدرت سیاسى، نظامى و اقتصادى لبنان را در دست دارند. رئیسجمهور، وزیر دفاع و جنگ و رئیس بانک مرکزى بایستى مارونى باشد. و به عنوان مثال اگر 10 نماینده براى مجلس بخواهند بایستى 5 نفر مسیحى، 3 نفر سنى و 2 نفر شیعه باشند و همین طور سهمیه دانشگاه و... که هرگز همان سهم مقدر قانونى ـ هم به شیعیان ـ به واسطه آن که پایگاه و مرکزى منسجم و رهبرى قوى نداشتهاند ـ داده نشده است.[13]
مجموعه عوامل فوق باعث گردید که شیعیان لبنان به پستترین مشاغل اجتماعى رو آورده و از ابتدایىترین امکانات محروم باشند و در مقابل، مسیحیان مارونى قدرت سیاسى، نظامى و اقتصادى لبنان را در دست گیرند. فقر و بیکارى و اشتغال به کارهاى پست روحیهاى براى شیعیان نگذاشته و به تدریج زمینه ساز بلایى به مراتب بدتر شده و آنها را به طور کلى دچار یأس، خودباختگى و سرخوردگى روحى کرده بود به گونهاى که شیعیان از اظهار و انتساب خود به شیعه احساس ننگ، حقارت و خجلت مىکردند در تمام جنوب لبنان غیر از یک نیمه مخروب مدرسهاى نداشته و به طور کلى از امکانات اولیه رفاهى همچون آب، برق، مخابرات، درمانگاه، جاده خبرى نبود و زراعت در حد بسیار ناچیزى بود.[14]
شهید چمران در ترسیم وضعیت آن روز شیعیان مىگوید :
«... شاید بدانید که بیروت عشرتکده خاورمیانه و شیخ نشینهاى عرب بود بیروت سوئیس خاورمیانه به شمار مىرفت. 85% از فاحشههاى بیروت را، دختران شیعه جنوب لبنان تشکیل مىدادند، دخترانى که از روى فقر و فلاکت به بیروت مىآمدند تا کلفتى کنند...»[15]
وضعیت شیعیان پس از امام موسى صدر
امام صدر به محض ورود به لبنان دست به اقدامات گستردهاى زد و اگر چه عمق فاجعه بسیار گسترده بود ولى آن همه او را نه تنها، از تلاش وا نداشت بلکه به عزم و همت او افزود.
وى از طرفى به مقابله با فئودالها و وضعیت نابسامان اجتماعى شیعیان که در واقع آفت داخلى جامعه شیعه بود پرداخت و از طرفى با دشمنان بیرونى و قوانین ناعادلانه سیاسى لبنان و نظام طایفهاى به مقابله پرداخت تا یک بار و براى همیشه لبنان را از بحران خارج نماید ذیلاً به پارهاى از اقدامات و فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى امام صدر اشاره مىگردد:
تأسیس جامعه زنان
در لبنان و به ویژه در شهرها، جامعه را با زنان و زنان را با جامعه کارى نبوده و نیست حتى زنان در مجالس دینى و اعیاد و سوگوارىها نیز شرکت نمىکردند. آنان به تمام معنى فقط به کارهاى درون خانه مىپرداختند و به خوبى واقفیم که این عدم احساس مسئولیت چه بر سر جامعه اسلامى و خصوصا جامعه زنان مسلمان خواهد آورد.
آقاى صدر به محض ورود به لبنان وجود این نقیصه را دریافت و بى درنگ به اصلاح آن همت گماشت وى در نخستین سال ورودش به لبنان اعلام داشت که زنها نیز مىتوانند در ایام ماه مبارک رمضان به مسجد بیایند و جداگانه براى خویش مراسم نماز جماعت برپا دارند.
خانمها با شور و اشتیاق زایدالوصفى در مراسم مذهبى شرکت جستند و در کنار مراسم فوق برنامه سخنرانى و وعظ نیز براى آنان ترتیب یافت و همین مسئله نقطه عطفى در مشارکت زنان مسلمان شد و از قبل آن مؤسسات فراوانى توسط بانوان تأسیس گردید که به چند نمونه از آنها اشاره مىشود:
1ـ مدرسه پرستاران و کمک پرستاران.
2ـ کلاس مبارزه با بیسوادى.
3ـ کودکستان.
4ـ مدرسه نمونه براى دختران.
5ـ مدرسه تربیت خانه دارى و آموزش (خیاطى، کمکهاى اولیه، دفاع غیر نظامى) برنامههاى آموزشى، دینى و فرهنگى.
موسسه اخیر به نام خانه دختران (بیت الفتات) مشهور بود در همه این مؤسسات مسئله حجاب و آداب و معارف اسلامى شدیدا مورد توجه قرار گرفته و خود نمونهاى از یک اجتماع زنده، پرتحرک و نمونه دینى مىباشد[16]
انجمن نیکوکاران (جمعیة البر و الاحسان)
یکى از مشکلات جامعه شیعه لبنان مسئله بیکارى و فقر بود که به چهره جامعه شیعه رنگ بدبختى و فلاکت کشیده بود و به گونهاى این مسئله نهادینه شده بود که شیعیان را عین بدبختى و بیکارى و فقر مىدانستند. امام موسى صدر در جهت مقابله با این پدیده زشت اجتماعى ـ که ریشهاى بسیار دیرینه داشت و به سیاست گذارىهاى گذشته باز مىگشت ـ انجمن فوق را تأسیس کرد. این انجمن توسط یک هیئت مدیره و چند کمیسیون اداره مىشد. یکى از کمیسیونها به نام کمیسیون خانواده، مأمور رسیدگى به چگونگى وضع درآمد سالانه خانوادههاى محروم، مستمند و درمانده بود. این کمیسیون کار خود را پس از یک سخنرانى عمیق و جامع که از طرف امام موسى صدر ایراد شد، شروع کرد. هدف این کمیسیون مبارزه با فقر و برانداختن تکدىگرى از جامعه شیعیان لبنان بود. شعار جمعیت دو حدیث بود. «شیعتنا یموتون و لا یسئلون بالکفّ، (شیعیان ما مىمیرند و دست گدایى به سوى کسى دراز نمىکنند) و «لا تحلّ الصدقه لمتحرف و لالذى قوّة سوى قوى» (صدقه بر پیشهور و کسى که داراى بنیهاى سالم و نیرومند است جایز نیست) اولین کار کمیسیون شناسایى گدایان حرفهاى و مستمندان حقیقى بود و سپس براى بهبود وضع هر دو گروه فعالیتهاى پیگیرى را آغاز نمود. و براى تمامى گدایان اعم از حرفهاى و حقیقى برنامهریزى و مستمرى معین کرد و فرزندان آنان را در هنرستانهاى صنعتى به تحصیل واداشت. امام موسى صدر با سخنرانىهاى مفصلى که ایراد کرد مردم را تربیت و از آنان درخواست کرد که به گدایان حرفهاى کمک نکنند و اعانات خویش را مستقیما به صندوقهاى ویژه این کار واریز نمایند. سپس مؤسسهاى به نام «دارالایتام» ساخت و اطفال بى سرپرست را در آنجا نگهدارى کرده، به تعلیم و تربیت آنان پرداخت. مؤسسهاى به نام «دارالعجزه» پدید آورد که معلولین و درماندگان را گرد آورده، علاوه بر پرداخت مخارج آنها، حرفه و فنى مناسب به آنان مىآموخت. یک مدرسه حرفهاى بسیار مدرن تأسیس کرد و دانشجویان را در رشتههاى صنعتى آموزش داد که بعدا به عنوان مدرسه صنعتى جبل عامل معروف شد و تحت نظر شهید چمران قرار گرفت.[17]
شهید چمران در خاطرات خود مىگوید:
«... البته مدرسهاى نبود که فقط در درس و تکنولوژى سرآمد دیگران باشد، بلکه مدرسهاى بود که کارگاه ایدئولوژى ما به شمار مىرفت. نماز جماعت و کلاسهاى ایدئولوژیک و کادرهاى سازمانى در مدرسه برقرار بود. همان اواخر که دانشجویان وارد مدرسه مىشدند، با فنون مبارزاتى و جنگهاى چریکى آشنا مىشدند...»
در خصوص احساس خطرى که دشمنان و رقبا از این مدرسه مىکردند و آن را مورد هجوم قرار مىدادند، مىگوید:
«.. بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند یعنى نه فقط دست راستىها و اسرائیلىها این مدرسه را مورد هجوم قرار مىدادند بلکه چپىها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند...» [18]
مرکز تحقیقات اسلامى «معهد الدراسات الاسلامیه»
در کشور لبنان ملیتها و مذاهب گوناگون در کنار یکدیگر گرد آمده و به زندگى مشترکى پرداختهاند. این ملیتها و مذاهب گوناگون پیوسته با یکدیگر در تماسند و در میان آنان مباحث مختلفى رد و بدل مىشود
امام موسى صدر با توجه به این نکته دانشجویان را به تحقیق در مسائل اسلامى و شیعى تشویق نمود تا خردمندانه درباره مسائل اسلامى به تجزیه و تحلیل پرداخته، نتایج تحقیقات خود را به جامعه اسلامى عرضه نمایند.
این مرکز از کشورهاى آفریقایى و خاورمیانه و خاور دور دانشجو مىپذیرفت و در همین راستا امام موسى صدر به کشورهاى مسلمان و غیر مسلمان آفریقایى مسافرت نمود و در جهت مبادله دانشجو و مبلغ دینى با مسئولان آنجا مذاکراتى به عمل آورد. ایشان مکررا مىگفتند : بر ما مسلمانان واجب است که قبل از آن که این قاره به جهان مسیحیت یا دنیاى کمونیسم بپیوندد به کمک افریقاى تشنه و نیازمند اعتقاد بشتابیم.
به پارهاى از خدمات و اقدامات امام موسى صدر که در طى فعالیتهاى اولیه وى به وجود آمده اشاره مىکنیم. نکته حائز اهمیت آن است که تمامى مؤسساتى را که براى شیعیان لبنان تأسیس کردند براى عموم مردم و در خدمت تمامى افراد بود و سنیان و مسیحیان نیز از آن استفاده مىکردند این حسن رفتار و برخورد خوش شیعیان با دیگر مذاهب موجب شده بود که پیروان مذاهب دیگر رسما در مجالس و اعیاد و سوگوارىهاى شیعیان شرکت کنند و براى متصدیان این مؤسسات هیچ فرقى نمىکرد که مراجعین آنان شیعه باشند یا غیر شیعه، کار اعتماد این فرقههاى گوناگون نسبت به مؤسسات شیعیان به گونهاى شده بود که حتى بسیارى از سنیان و مسیحیان در امور قضایى به مراجع و محاکم شیعى رجوع مىکردند و یقین داشتند که حتى اگر طرف دعواى آنان شیعه باشد مؤسسات شیعیان قضاوتى بر خلاف اخلاق و حق و حقیقت انجام نمىدهند.[19]
به طور کلى یکى از شعارهاى استراتژیک امام موسى صدر آن بود که امکانات جمعیت به همه شهروندان و تمامى طوایف تعلق دارد. امام صدر تأکید داشت که ممکن است مردم از نظر رنگ ،دین و مذهب متفاوت باشند اما همه در برابر قانون انسانیت یکسان هستند. این برخورد باعث گردید که از همان ابتدا موج کمکهاى نقدى و غیر نقدى مسیحیان به سوى جمعیت سرازیر شود. و حتى پزشکان مسیحى شهر صور به طور مجانى به درمان شیعیان پرداختند.[20]
پارهاى از مؤسسات دیگر
1ـ مرکز تفریحات سالم براى جوانان (هیئت الشباب المسلم) باشگاهى در کنار دریاى مدیترانه
2ـ الندوة اللبنانیه مؤسسهاى است فرهنگى که فلاسفه و دانشمندان بزرگ و رؤساى کشورهاى خاورمیانه عربى در آن شرکت کرده، به بحث مىپرداختند و در سایه همین مجالس سازمان خدمات اجتماعى به نام (تحرک اجتماعى) پدید آمد که این سازمان با همکارى مسیحیان و شیعیان لبنان اداره مىشد که علاوه بر احداث یک صد واحد بهداشتى درمانى در سراسر لبنان و پخش داروهاى مورد نیاز خدمات قابل توجهى نیز به مردم ارائه مىداد.[21]
مجموعه اقدامات فوق و همچنین شخصیت جذاب، پرنفوذ و اخلاق پیامبرگونه امام موسى صدر باعث گردیده بود که محبوبیتى غیرقابل تصور در بین مردم لبنان کسب نماید؛ در اسناد مىخوانیم:
وضع و موقعیت سید موسى صدر
« سید موسى صدر که روحانى است موقعیت عجیبى در لبنان براى خود کسب نموده است که مىتوان گفت صدر یعنى قلب بیروت و قلب ملت لبنان مردم لبنان امکان ندارد از دستور صدر سرپیچى کنند هنگامیکه او از لبنان خارج و یا وارد لبنان مىشود تمام رجال بیروت به استقبال او حاضر مىگردند مشارالیه در بیروت از قدرت فوقالعادهاى برخوردار است که مافوق قدرت رئیس جمهورى لبنان مىباشد در تمام جراید لبنان همه روزه عکس موسى صدر دیده مىشود و تمام مغازههاى بیروت و بازارهاى بزرگ چه در داخل و چه در خارج مغازه عکس بزرگى از صدر در آنها دیده مىشود در بیروت محلى است که به نام قصر موسى صدر معروف است چنانچه فردى سوار اتومبیلهاى مسافربرى شود و به راننده بگوید قصد رفتن به قصر موسى را دارد، با احترام به آن محل مىبرند. بنا به اظهار یکى از رانندگان تاکسى موسى صدر صاحب بزرگترین قدرت در لبنان مىباشد. بنا به دستور صدر مغازهها روزهاى جمعه تعطیل است و حتى صدر دستور داده بایستى اذان شیعه در رادیو خوانده شود. صدر مؤسسات بزرگى در بیروت برپا کرده است. او رئیس مجلس شیعه در بیروت است و لقب امام به وى دادهاند و حتى رئیس جمهور لبنان از صدر خوف و وحشت دارد و به او پیشنهاد رئیس جمهورى کرده است. تمام قواى لشگرى و کشورى و ملت لبنان فدایى موسى صدر هستند و او صاحب جان و مال و ناموس ملت لبنان است و امکان ندارد صدر دستورى صادر کند و آن دستور فورا اجرا نشود بنا به اظهار راننده مورد بحث، قدرتى بالاتر از قدرت موسى صدر در بیروت دیده نمىشود هر آن اراده کند با هواپیما بهر نقطهاى از جهان مسافرت کند با تشریفات خاصى از او استقبال به عمل مىآید. ضمنا هر موقع راننده تاکسى مىخواست نام موسى صدر را ببرد بسماللّه مى گفت و با چه احترام خاصى از او نام مىبرد به طورکلى موسى صدر یعنى لبنان و لبنان یعنى موسى صدر.»
این محبوبیت فقط در بین شیعیان نبود و این اقدامات که به جرأت براى اولین بار در لبنان به وقوع مىپیوست باعث گردید توجه تمامى اقشار و گروهها را از هر مذهب و مکتبى به خود جلب نماید؛
در اسناد دیگرى مىخوانیم:
وزارت امور خارجه سازمان اطلاعات و امنیت کشور
«... گزارش رسیده از سفارت شاهنشاهى ایران در بیروت حاکى است در مقالهاى که به قلم کشیش یواکیم مبارک در روزنامه النهار انتشار یافته متذکر شده که لبنان به منظور حفظ جنبه عربى خود نیازمند به یک نهضت عمیق اسلامى است که فعلاً سید موسى صدر رهبر شیعیان لبنان آنرا پایهگذارى کرده است .
فتوکپى گزارش سفارت شاهنشاهى در این خصوص جهت استحضار به پیوست ارسال مىگردد.
از طرف «وزیر امور خارجه»
سفارت شاهنشاهى ایران بیروت
وزارت امور خارجه
روزنامه النهار چاپ بیروت در شماره مورخ 23 / 9 / 53 خود طى مقالهاى به قلم کشیش یواکیم مبارک مىنویسد: استقلال لبنان نخست به وسیله نهضت دروزیها به رهبرى شیخ فخرالدین در قرن هجدهم به وجود آمد و سپس مارونیها به اتکاء تمدن غرب آنرا سروسامان دادند و براى آنکه استقلال لبنان جنبه عربى خود را نیز نگاه دارد نیازمند به یک نهضت عمیق اسلامى بود که سید موسى صدر رهبر شیعیان لبنان آنرا پایهگذارى کرده است.
النهار مىافزاید نهضتى که صدر به عهده گرفته باید از همه جوانب انسانى و اجتماعى آن و تأثیرى که در محافل عرب و جهانى به جاى خواهد گذاشت بررسى شود زیرا این نهضت به هیچ وجه نمىتواند جنبه یک فعالیت محلى معین و یا رنگ تعصبات طایفهاى و مذهبى داشته باشد همچنین نمىتوان گفت که این نهضت بر اثر تحریکات خارجى جهت تأمین منافع بیگانگان است. النهار اضافه مىکند البته هیچکس منکر نیست که سید موسى صدر شیعه است و فعالیت خود را به منظور رسیدگى به حقوق شیعیان این کشور آغاز کرد ولى این فعالیت اکنون داراى دورنماى والاترى است مخصوصا که هدفش رسیدگى به حقوق عموم طبقات محروم این کشور است و نباید فراموش کرد که شیعیان در اسلام همواره یک طبقه روشنفکر و خواهان عدالت بودهاند و در این راه جانبازیها نموده و قربانیان زیاد دادهاند به همین جهت نیز صلاح لبنانیان در آن است همان طورى که در دورانهاى گذشته تاریخ براى نهضت مارونیها و دروزیها اهمیت قائل شده و جنبههاى آزادیخواهانه و انسانى این نهضتها را در نظر گرفتند اکنون نیز نهضت موسى صدر را پروبال دهند مخصوصا که این نهضت با انقلاب فلسطین پیوند و هماهنگى دارد. سفیر شاهنشاه آریامهر - منصور قدر
البته ناگفته نماند که متأسفانه بعد از ناپدید شدن امام موسى صدر اکثر مراکز و مجالس فوق به حالت رکود و تعطیل درآمده است.[22]
سفرهاى دورهاى به کشورهاى منطقه، آفریقا و اروپا.
امام موسى صدر در راستاى اهداف بلند خود علاوه بر فعالیت گسترده در لبنان و تماس مداوم با علماى قم و نجف (خصوصا حضرت امام خمینى) و سفر به کشورهاى حاشیه خلیج فارس و مراوده مستمر با مصر، الجزایر، لیبى در سال 1967 م (1346 ش) بنا به دعوت لبنانىهاى ساکن آفریقا امام موسى صدر به یک مسافرت پنج ماهه اقدام کرد و از کشورهاى نیجریه، غنا، ساحل عاج، لیبریا، سیرالئون، سنگال و گامبیا دیدن نمود. که در همه این کشورها ملاقاتى با شخصیتهاى برجسته به عمل آورد.
امام موسى صدر با تجربیات به دست آمده از شیوه عملکرد مصلحانى همچون سید جمالالدین اسدآبادى محور فعالیت خود را فقط متوجه سران نکرده بلکه علاوه بر ارتباط گسترده و دایم با سران کشورهاى مختلف و دیدارهاى مکرر با جمال عبدالناصر و انورالسادات، حافظ اسد، فهد و امیر عبداللّه و سران کشورهاى حاشیه خلیج فارس، محمدرضا پهلوى ، بومدین و همچنین پذیرفتن و دیدار با سفراى کشورهاى اروپایى و آمریکایى رابطه خود را با مردم حفظ نموده و زیربناى تمامى حرکت و فعالیتهاى خود را مردم مىدانست و به صورت بسیار گسترده با مردم در ارتباط بود و این رمز جاودانگى و موفقیت امام موسى صدر در عرصه پر آشوب لبنان بود. وى در سفر به آفریقا در طى جلسات سخنرانى زمینه ارتباطات شیعیان و فعالیتهاى اجتماعى و دینى آتى را مساعد نمود.[23]
امام موسى صدر در خصوص این سفر مىگفت که مردم آفریقا از وى استقبال گرمى نموده به گونهاى که این امر به هیچ وجه مورد انتظار وى نبوده است؛ در سندى مىخوانیم:
موضوع: استقبال مردم آفریقا از سید موسى صدر
«سید موسى صدر که به آفریقا مسافرت نمود طى نامههاى خود به دوستان خویش اعلام داشت که مردم افریقا از وى استقبال گرمى نموده و حتى تقاضاى قطعاتى از ملبوسات وى براى تبرک دارند و این امر به هیچ وجه مورد انتظار وى نبوده است.»
تأسیس مجلس شیعیان لبنان
امام موسى صدر پس از سالها کوشش و فعالیت در راستاى اهداف اسلامى و خدمات اجتماعى که به پارهاى از آنان اشاره شد و همچنین سفر به کشورهاى عربى، اسلامى، آفریقایى و اروپایى و شرکت در کنفرانسها و کنگرههاى اسلامى که در سطح جهانى تشکیل مىگردید و تماس با مردم و رجال و بزرگان و اندیشمندان و مصلحان سراسر جهان و تحقیق و پژوهش پیرامون مظاهر حیات اروپایى و زندگى غربى و ایجاد ارتباط با مراکز فرهنگى، نهضتهاى انسانى، اجتماعى و فرهنگى تجربیات با ارزشى را کسب نمود و با وقوف کامل بر اوضاع و احوال «طایفه شیعه» و امکانات بالفعل و بالقوه آنان و همچنین قوانین جارى لبنان، ضرورت تأسیس یک تشکیلات مادر که همه شئون شیعیان را زیر نظر داشته باشد پى برد. از آن پس تمامى مساعى خود را در این مسیر به کار گرفت تا یک بار و براى همیشه مشکل جامعه شیعه را از طریق قانونى حل و فصل نموده، دولت را در این مهم دخالت دهد تا در پناه آن، شئون و موقعیت شیعیان حفظ گردد. وى در ابتدا با برخى از رجال سیاسى شیعه و غیر شیعه تماس گرفت و منظور خود را با آنها در میان گذاشت. این تماسها و ملاقاتها سالها به طول انجامید و على رغم کارشکنىها و دشمنىها و موانع گوناگونى که سر راه وى به وجود مىآوردند از پاى ننشست؛ در اسناد مىخوانیم:
موضوع: سید موسى صدر
«سید موسى صدر مدتى است براى گرفتن اجازه تشکیل مجلس اسلامى اعلى شیعیان در لبنان فعالیت مىنماید.
شیعیان لبنان و حتى مخالفین سید موسى وى را در این مورد تأیید مىنمایند و بدین جهت احتمال دارد دولت ناچار شود اجازه تأسیس مجلس مذکور را بدهد.
هدف سید موسى صدر گردآوردن شیعیان و مطالبه حقوق آنها در دولت و سازمانهاى مختلف دولتى مىباشد سید موسى را از کار خود منصرف سازند و بخصوص هویدا به این مسئله
توجه زیادى مىکنند و عمال خود را در ادارات دولتى وادار به مخالفت و کارشکنى با سید موسى صدر مىکنند.
موضوع: درباره تأسیس مجلس ملى شیعه در لبنان
«ناصریها در لبنان شایع مىسازند که مسیحیان به منظور ایجاد تفرقه در بین مسلمانان لبنان سید موسى صدر را فریب داده به وى خاطرنشان ساختهاند که مسیحیان براى صدور اجازه تأسیس مجلس ملى شیعه به شیعیان کمک خواهند کرد.
ناصریها به مردم وانمود مىکنند که فعالیت سید موسى صدر تنها موجب ایجاد نفاق و تفرقه در بین مسلمانان خواهد بود و نتیجه نخواهد داشت زیرا مسلمانان یکى هستند و معنى ندارد یک مفتى براى سنىها و یک مفتى براى شیعیان وجود داشته باشد.»
البته این مخالفتها و کارشکنىها امرى طبیعى به شمار مىرفت چرا که امام موسى صدر علاوه بر مبارزه با جبهه خارجى و استیفاى حق عمومى شیعیان به منافع افراد سودجو لطمه فراوانى وارد آورده و به سلطه فئودالها خاتمه بخشیده بود و لذا هر دو در مقابل امام موسى صدر به جبهه آرایى پرداختند ولى نتوانستند او را از عزم آهنین خود بازداشته بلکه او با گامهاى استوار به سوى هدف مقدس خود پیش مىرفت و در تاریخ 15 / 8 / 1966 (1345 ش) در یک مصاحبه مفصل مطبوعاتى که در بیروت تشکیل شد آلام و دردها و رنجهاى شیعیان را برشمرد و بر اساس آمار و ارقام به طریق علمى و محققانه و گویا، در معرض افکار عمومى قرار داد و انگیزهها و موجبات نیاز به یک مجلس را به اثبات رسانید و به طور صریح هشدار داد که این مطلب مسئلهاى ساده نبود. و به زودى به شکل یک درخواست عمومى و مربوط به همه شیعیان در سطح جامعه جلوه خواهد کرد. بالاخره کوششهاى امام صدر به نتیجه رسید و نمایندگان شیعیان در مجلس یک طرح را تقدیم مجلس شوراى ملى لبنان کردند و در تاریخ 16 / 5 / 1967 (1346 ش) به امضا رئیس جمهور لبنان رسید. و بدین ترتیب شیعیان امکان یافتند تا مجلسى را تحت عنوان «المجلس الاسلامى الشیعى الاعلى» پایهگذارى نمایند تا بدین وسیله شئون طایفه شیعه را رهبرى کرده، از حقوق حقه آنها ـ که سالها مورد تجاوز قرار گرفته بود ـ دفاع نمایند و در تاریخ 23 / 5 / 1969 امام موسى صدر به عنوان نخستین رئیس مجلس اعلاى شیعیان برگزیده شد و بر طبق قانون تأسیس مجلس، مدت این ریاست 6 سال بود اما بعد نظر به این که ریاست مجلس طایفههاى مذهبى مادامالعمر مقرر گردیده بود، در تاریخ 29 / 3 / 1975 (1354 ش) به اتفاق آراى هیئت رئیسه، ریاست مجلس تا سن 65 سالگى به امام موسى صدر واگذار گردید. امام موسى صدر در خطابهاى که در روز انتخاب خود به ریاست مجلس ایراد نمود و همچنین در نخستین اعلامیهاى که در تاریخ 10 / 6 / 1969 (1348 ش) صادر کرد برنامههاى عملى خویش را براى تحقق اهداف مجلس
اعلاى شیعه به شرح زیر اعلام نمود:
1ـ تنظیم شئون طایفهاى شیعه و بهینه سازى هر چه بیشتر شئون اجتماعى و اقتصادى شیعیان.
2ـ قیام و اقدام براى دستیابى به یک موقعیت کامل اسلامى، از نظر فکرى، عملى و نیز از نظر مبارزه و جهاد.
3 ـ اقدام اساسى براى پیشگیرى از تفرقه میان مسلمانان و سعى بلیغ، به منظور وصول به وحدت کامل.
4ـ همکارى با همه طوایف مذهبى لبنان و کوشش براى حفظ وحدت کشور.
5ـ توجه و ممارست نسبت به مسئولیتهاى ملى و وطنى و صیانت از استقلال و آزادى لبنان و حفاظت از سرزمین و مرز و ثغور کشور.
6ـ مبارزهاى پیگیر با جهل و فقر و تخلفات و ستم اجتماعى و فساد اخلاقى.
7ـ یارى و مساعدت و پشتیبانى از مقاومت فلسطین و مشارکت با دولتهاى مترقى و برادران عرب به منظور آزادسازى سرزمینهاى غصب شده توسط رژیم اشغالگر قدس.[24]
حمایت از جنوب
اولین ماههاى ریاست امام موسى صدر مصادف با حملات و تجاوزات اسرائیل به جنوب گردید. امام در این موقع شدیدترین حملات خود را به حکومت لبنان آغاز نمود. وى اعلام کرد که دولت جنوب را رها کرده و از حد و مرزهاى جنوب و مردم شیعه دفاع و حفاظت نمىکند. و از مردم و دولت خواست تا روستاهاى هم مرز با اسرائیل را مجهز نمایند تا از وطن و شرف خویش در برابر حملات اسرائیل متجاوز دفاع کنند. بالاخره دولت وقت مجبور شد تا طبق یک قرار قانونى که در تاریخ 12 / 1 / 1970 م (1349 ش) صادر شده بود، گامى اساسى در جهت اهمیت دادن به اوضاع منطقه جنوب بردارد[25] چرا که مشکل جنوب مشکل تنها، شیعه نبود بلکه مردم لبنان و حکومت آن در ایام گذشته نیز به سختى مىتوانستند خود را مسئول جبل عامل بدانند و اساسا نمىخواستند در این باره به چیزى بیندیشند. همین امر مشکلات عظیمى را به وجود آورده بود که امیدى به اصلاح آن نمىرفت. مردم جنوب به طور مکرر مورد هجوم و حملات وحشیانه بودند و اسرائیل این مردم بى دفاع را چون برگ درختان بر زمین مىریخت. بدون آن که دولت لبنان درباره آنان عکسالعملى نشان دهد نه به درد مردم مىرسید و نه از آنان دفاع مىکرد. امام موسى صدر همچنان به کوششها و تلاشهاى خود در مناطق مختلف لبنان ادامه داد تا اینکه امکان یافت تحرک تازهاى در جامعه لبنان به منظور نجات جنوب ایجاد نماید. در تاریخ 12 / 5 / 1970 (1349 ش) رژیم غاصب اسرائیلى به روستاهاى جنوب حمله کرد و خسارتهاى جانى و مالى فراوانى به جا گذاشت و حدود 50 هزار تن از اهالى 30 قریه مرزى آواره شدند. شهید چمران در این باره مىگوید :
«شهرها در جنوب لبنان آن چنان ویران شد که حتى یک دیوار سالم باقى نمانده بود شهرهایى مانند غندویه، طَیبة، عَباسى،...»[26]
روز بعد یعنى 13 / 5 / 1970 (1349 ش) امام موسى صدر از رؤساى مذاهب گوناگون و رهبران طوایف مختلف لبنانى در جنوب دعوتى به عمل آورد و با مساعدت آنان جمعیتى را به عنوان «هیئت یارى جنوب» تأسیس نمود ریاست این هیئت با امام موسى صدر و نائب رئیس آن «مطران انطیونیوس خریش» پیشواى طایفه مارونىها بود. سپس امام موسى صدر مردم لبنان را به یک اعتصاب عمومى به منظور توجه به اوضاع اسفبار جنوب فراخواند. این اعتصاب در تاریخ 26 / 5 / 1970 (1349 ش) به طور بى سابقهاى مورد استقبال تمامى اقشار لبنان قرار گرفت و به یکى از رویدادهاى بزرگ و تاریخى کشور تبدیل شد. در این هنگام مجلس نمایندگان لبنان تحت فشار افکار عمومى یک طرح قانونى را تحت تأثیر اندیشهها و برنامههاى امام موسى صدر در دستور کار خویش قرار داد و در تاریخ 2 / 6 / 1970 قانونى را به تصویب رساند مبنى بر تأسیس مجلس جنوب وابسته به هیئت وزرا... که مفاد طرح و لایحه دولت به شرح ذیل است:
1ـ تقدیم لایحهاى به مجلس نمایندگان شامل مسلح شدن و تکمیل سپاه لبنان و درخواست بودجهاى بالغ بر 60 میلیون لیره لبنانى.
2ـ تصویب طرح تأسیس و ایجاد مجلس شیعیان و مقرر شدن بودجهاى بالغ بر 30 میلیون لیره در سال براى اداره آن
3ـ اختصاص 10 میلیون لیره براى ساختن پناهگاهها و استحکامات و مسلح ساختن افراد جنوب.
4ـ اعطاى یک میلیون و پانصد هزار لیره به زارعان براى ترمیم خرابىهاى ناشى از جنگ و پرداخت وامهاى بانکى آن.
5ـ توسعه مزارع جنوب و مساعدت با شیعیان در امر زراعت و کشاورزى و عمران و آبادانى.[27]
از آن پس 26 ایار 1970 (1349 ش) به نام امام موسى صدر حک و آن روز، روز جنوب نامیده شد. این کمک تا آخر نیمه سال 1980 به 200 میلیون لیره لبنانى بالغ گشت. البته خروش امام موسى صدر علاوه بر اینکه موجب پیدایش تحرک و حزب و کمکهاى ملت و دولت لبنان در داخل شد، در خارج از کشور نیز طنین انداز شد و از همان روزهاى نخست حوزه علمیه قم و نجف و علماى طراز اول آن به ویژه حضرت امام خمینى (ره) کمکها و حمایتهاى مالى و معنوى خود را به لبنان سرازیر نمودند به گونهاى که ساواک را سخت عصبانى کرده و به توطئههاى تلافى جویانه و بازدارنده واداشته بود؛ در اسناد مىخوانیم:
تیمسار ارتشبد نعمتاله نصیرى
معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور
گزارش تلگرافى سفیر شاهنشاه آریامهر در بیروت حاکى است که آیتاللّه آشتیانى دو هفته قبل از تهران وارد لبنان شده و پس از ملاقات با سید موسى صدر مبلغ یک میلیون و هفتصد هزار لیره لبنانى (در حدود چهارونیم میلیون تومان) کمک جدید روحانیون ایران را در اختیار نامبرده قرار داده است. با این مبلغ میزان کمکهاى نقدى که از ایران براى سید موسى صدر رسیده است صرفنظر از کمکهاى مالى که به صورت چک و حواله بانکى فرستاده مىشود 271 میلیون لیره لبنانى معادل با 68 میلیون تومان بالغ گردیده است.
گزارش مورد اشاره همچنین حاکى است که قرار است در این هفته معاون شوراى عالى شیعه لبنان سید [شیخ] شمسالدین (معاون سید موسى صدر) به ایران عزیمت و ضمن ملاقات با آیتاللّه شریعتمدارى و خوانسارى و گلپایگانى درخواست کمکهاى مالى بیشترى نماید. البته وعده ارسال کمکهاى مالى بیشتر قبلاً به سید موسى صدر داده شده است و معاون وى به منظور دریافت این کمکها به ایران مسافرت مىکند.
سفیر شاهنشاه آریامهر در گزارش خود افزودهاند که سید موسى صدر در لبنان دیگر داراى موقع سیاسى و مذهبى گذشته نیست ولى روحانیون ایران بشدت از وى پشتیبانى مىکنند و موقع متزلزل او را تقویت مىنمایند.
مراتب از شرف عرض پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر گذشت. ذات اقدس شهریارى چنین دستخط فرمودند. این وجوه را چه اشخاصى تأمین کردهاند.»
خواهشمند است دستور فرمائید از چگونگى امر وزارت امور خارجه را نیز آگاه سازند.
از طرف وزیر امور خارجه
درباره: کمکهاى روحانیون ایران به موسى صدر
«محترما به استحضار مىرساند.
برابر اعلام وزارت امور خارجه گزارش تلگرافى سفیر شاهنشاه آریامهر در بیروت درباره کمک جدید روحانیون ایران به موسى صدر و نحوه ارسال آن از شرف عرض پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر گذشته و چنین دستخط فرمودهاند «این وجوه را چه اشخاصى تأمین کردهاند» که در اجراى امر مطاع مبارک ملوکانه تیمسار ریاست ساواک مقرر فرمودهاند « اداره کل سوم . اداره کل دوم » ضمنا وزارت امور خارجه اوامر ملوکانه را به سفیر شاهنشاه آریامهر در بیروت نیز ابلاغ و سفیر شاهنشاه آریامهر آیات شریعتمدارى ـ خویى ـ خوانسارى ـ آشتیانى و دستهاى از سرمایهداران بزرگ بازار را جزو اشخاصى که به موسى صدر کمک مىکنند ذکر نموده است که مراتب مجددا از شرف عرض مطاع مبارک ملوکانه گذشته و چنین دستخط فرمودهاند «به ساواک و وزارت دارائى اطلاع دهید «و تیمسار ریاست ساواک نیز به جهت تحقیق درباره اینکه چه افرادى و به میزان چه مبلغ به موسى صدر کمک کردهاند مراتب به سازمان تهران و قم اعلام و سازمان تهران لیست افراد کمککننده را و این که این کمکها به چه نحو وسیله موسى صدر و ایادى آن به مصرف مىرسد ارسال داشته است. مراتب به جهت استحضار و صدور اوامر درباره پاسخ وزارت امور خارجه مبنى بر معرفى اشخاص تأمین کننده وجوهات از عرض مىگذرد توضیح این که اوامر تیمسار ریاست ساواک مبنى بر توجیه آیات شریعتمدارى ـ خوانسارى ـ گلپایگانى ـ در مورد این که این پولها حیف و میل مىشود و مستمندان داخل کشور واجبترند» به سازمان قم و سازمان تهران اعلام گردیده است».
درباره کمک روحانیون ایران به موسى صدر
«درباره افرادى که به موسى صدر کمک کردهاند و به شرح زیر ساکن تهران مىباشند مراتب به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید پى نوشت فرمودند تحقیق کنند چه عواید و منافع و مستقلات دارند که بتوان وزارت دارایى گفت خواهشمند است دستور فرمایید در اجراى اوامر تیمسار ریاست ساواک اقدام و نتیجه را اعلام دارند. مدیر کل اداره سوم ـ ثابتى
1ـ آیتاللّه محمد باقر آشتیانى: تهران ـ خیابان حشمتالدوله غربى ـ چهار راه کیوان اول خیابان عارف منزل شخصى
2ـ آیتاللّه سیدرضى شیرازى: تهران ـ خیابان پهلوى ـ خیابان ناهید پلاک 47 و 48
3ـ آیتاللّه عبدالکریم موسوى: تهران ـ خیابان تاج ـ کوچه محمدى پلاک 12
4ـ آیتاللّه سید مرتضى عسگرى: تهران ـ خیابان کورش کبیر نرسیده به تجریش کوچه رضائیه جنب بانک پارس
5ـ آیتاللّه شیخ یحیى نورى: تهران ـ سراى ژاله ـ کوى قائن ـ پلاک 84
6ـ آیتاللّه سیدرضا صدر: تهران ـ خیابان دماوند ـ کوچه جوبهار ـ پلاک 12
7ـ آیتاللّه سیدعبدالغفار سجادى: تهران ـ خیابان پاچنار ـ کوچه فراش باشى پلاک 39
8ـ آیتاللّه سید مرتضى مستجابى: تهران خیابان مولوى ـ گذر لوطى صالح کوچه حاج صفرعلى ـ پلاک 12
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
«پیرو نامه شماره 3282 / 5 ـ 250 / 8 مورخ 10 / 8 / 2536 گزارش مورخ 12 / 9 / 2536 سفارت شاهنشاهى در بیروت که از شرفعرض پیشگاه مبارک ملوکانه گذشته حاکى است که دومین هیئت روحانیون شیعه لبنان هفته آینده به ریاست شیخ على فقیه به منظور دیدار آیتاللّه شریعتمدارى از... خوانسارى و گلپایگانى به تهران وارد خواهند شد تا موقعیت متزلزل سید موسى صدر را براى مراجع تقلید توضیح و درخواست نمایند از ارسال کمکهاى مالى شیعیان براى سید موسى صدر که تاکنون بالغ بر هفتاد میلیون تومان شده است و سید موسى وجوه مزبور را به مصرف حقیقى نرسانیده است خوددارى شود.
در قسمت آخر گزارش اشاره شده «همان طورى که قبلاً استدعا شده بود اوامر مطاع مبارک ملوکانه شرفصدور یافته بود که جمعیت شیروخورشید سرخ ایران کمکهاى انسانى براى شیعیان مخالف سید موسى صدر از طریق سفارت شاهنشاهى ارسال دارد تا با توزیع مستقیم بین روحانیون مورد نظر بتوانند در مقابل سید موسى صدر به مقابله و مبارزه پردازند». از طرف وزیر امور خارجه
از سال 1971 (1350 ش) حملات اسرائیل به جنوب لبنان به طور مستمر ادامه پیدا کرد؛ لذا بار دیگر امام موسى صدر پیشتاز دفاع از جنوب شد و اعلان کرد: « ما مىخواهیم براى نجات لبنان تمام وسائل دفاعى جدید در اختیارمان گذاشته شود تا بتوانیم در مقابل تعدیات اسرائیل متجاوز از وطن خود دفاع نماییم» و از طرفى به دولتمردان حمله کرد و آنان را متهم نمود که مناطق محروم لبنان را مورد فراموشى و بى مهرى قرار دادهاند و از دولت درخواست نمود تا امتیازات طایفى را الغا کرده، قوانین مربوط به تعلیم و تربیت نسبت به همگان یکسان گردد.
دولت سلیمان فرنجیه انتقادات امام موسى صدر را نادیده گرفت و حقوق قانونى مجلس اعلاى شیعه و مقام ریاست آن را در زمینه احراز مقامات مملکتى مورد انکار قرار داد.
امام موسى صدر در تاریخ 2 / 2 / 1974 م (1353 ش) طى اعلامیهاى معارضه و مبارزه خویش را به طور صریح اعلام کرد و صداى اعتراض خویش را به وسیله تظاهرات و راهپیمایىهاى فراوان بر ضد دولت لبنان و به منظور حمایت از محرومان بلند کرد که از مهمترین آنها تظاهرات بعلبک در تاریخ 17 / 3 / 1974 (1353 ش) بود که متجاوز از 75 هزار فرد مسلح با امام خود هم قسم شدند.*
شهید چمران در خصوص تظاهرات مسلحانه بعلبک مىگوید:
«بعد از اوج مبارزات شیعیان و عدم دریافت جواب مناسب از طرف دولت، امام موسى صدر اعلام تظاهرات عمومى در بعلبک کرد 75 هزار بعلبکى با شوق و حرارتى شدید به درخواست امام موسى پاسخ گفتند و مسلمین بعلبک با تظاهرات مسلحانه خود در آن روز پشت دولت مسیحى لبنان را به لرزه درآوردند و در این تظاهرات مسلحانه قسم خوردند که تا آخرین قطره خون خود علیه ظلم و علیه امتیازات طایفى بجنگند و حقوق از دست رفته شیعیان را به دست آورند...»
«... ولى کامل اسعد و نظام دست بردار نبودند بخصوص براى بى اثر کردن تظاهرات بعلبک گفتند : حساب بعلبک با طایفه شیعه جداست و بعلبک از قدیم دوستدار امام موسى بوده است ولى جنوب لبنان که شامل اکثریت شیعیان است طرفدار بى چون و چراى کامل اسعد و لذا مخالف امام موسى هستند بر حسب این ادعا دولت لبنان به ریاست جمهورى سلیمان فرنجیه که آدمى بود قاتل، آدمکش و خبیث و به سختى ضد آقاى صدر و شیعیان از تسلیم در برابر درخواستهاى امام موسى سرباز زد».[28]
در پى تظاهرات موفقیتآمیز بعلبک و براى اثبات دروغین بودن ادعاهاى کامل اسعد و جلوگیرى از سوءاستفاده دولت از این ادعاها، امام موسى صدر در تاریخ 5 / 5 / 1974 م (1353 ش) تظاهرات شکوهمند صور را ترتیب داد که در آن متجاوز از یک صد و پنجاه هزار نفر شرکت کرده و مجددا با رهبر خود پیمان بستند و با وجود آنکه دولت با همکارى کامل اسعد تمامى مساعى خود، همچون ریختن میخ و بستن جادهها، تهدید و ارعاب مردم توسط مزدوران آدم کشى مانند محمد حیدر را به کار برد تا بلکه بتواند از تظاهرات صور جلوگیرى کند، مراسم با ابهت و شکوه غیر قابل وصفى برگزار گردید. امام موسى صدر در سخنرانى خود تزویرها و خدعههاى آنان را برملا ساخت و مردم با طنینى زیبا و توفنده فریادهاى «اللّه اکبر و بالروح، بالدم نفدیک یا امام» در سالروز وفات دخت گرامى پیامبر اکرم فاطمة الزهرا (س) با امام خود تجدید عهد کردند و مردم با رهبر خویش هم قسم شدند تا آن گاه که مظلومى در لبنان باقى باشد به مبارزه خود ادامه دهند و در این راه سستى و یأس به خود راه ندهند.
سازمان حرکهالمحرومین
در همین راستا سازمان سیاسى مذهبى «حرکهالمحرومین » بر اساس مبادى و اصول ترسیم شده از سوى امام موسى صدر تولد یافت. وى در ترسیم خطوط کلى مبادى این حرکت اظهار داشت :
«حرکهالمحرومین از ایمان حقیقى به خدا و انسان و آزادى و کرامت وى نشأت گرفته و هرگونه ستم اجتماعى و نظامى سیاسى طایفى را طرد نموده و با استبداد و اقطاع (فئودالیسم) و سلطه و تفرقه به جنگ برخاسته است. «حرکهالمحرومین» حرکتى است وطنى که متمسک به سیادت و عظمت وطن و سلامت سرزمین مىباشد و با استعمار و تجاوزات و مطامعى که متوجه لبنان است مبارزه مىکند».[29]
وى سپس اجتماعاتى را با حضور شخصیتهاى کشور و رؤساى طایفهها و رهبران احزاب و نخبگان و متفکران لبنانى از مذاهب گوناگون بر پا ساخت که منجر به انعقاد وثیقه و قراردادى شد مبنى بر تأیید خواستهاى امام موسى صدر که 190 نفر از اندیشمندان و بزرگان، زیر آن را امضا کردند.
این اقدامات موجب خشم و حقد و کینه بدخواهان گردید و از داخل و خارج انواع فشارها و تضییقات را علیه امام موسى صدر به وجود آوردند و رژیم پهلوى نیز که به واسطه کمک به اسرائیل در نوک تیز حمله امام موسى صدر قرار گرفته بود تمامى وعدههاى خود را مبنى بر کمک به شیعیان مظلوم لبنان منوط به خارج شدن امام موسى صدر از صحنه سیاسى لبنان نمود:
در سند مىخوانیم
موضوع: سید موسى صدر
«طى تلگرافى که آقاى هویدا نخست وزیر از زوریخ به وزارت امور خارجه ارسال داشتهاند:
اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر امر و مقرر فرمودهاند که به جامعه شیعیان لبنان گوشزد شود تا صدر هست ما کمک نخواهیم کرد.»
و این در حالى است که در داخل لبنان او را عامل ایران معرفى مىنمودند.
در سند مىخوانیم
ماهیت اقدام سید موسى صدر
1ـ سید موسى صدر، غسان توینى و سلیم اللوزى طبق یک طرح امریکایى و با هدایت سرویس اطلاعاتى آن کشور در لبنان فعالیت مىکنند و هدف آنها جذب گروهها و تودههاى مخالف در جنوب لبنان و جلوگیرى از ادامه تسلط کمونیستها بر آنان مىباشد.
2ـ حمله موسى صدر به ایران براى اقناع روشنفکران منطقه جنوب به عدم وابستگى خود با ایران بوده است ولى از نظر عدهاى اقدام او جوابى به رئیس جمهورى بود که صدر و غسان توینى را عامل اجراى سیاست ایران محسوب مىداشت
3ـ دولت امریکا مایل است که لبنان با خصوصیات کنونى خود بدون هیچگونه ... باقى بماند و وظیفه واگذار شده به صدر و سلیماللوزى و غسان توینى جذب روشنفکران شیعه جنوب و هدایت آنها در مسیر مورد نظر خود مىباشد.
4ـ علیرغم این حمله از نظر عدهاى هنوز سید موسى صدر عامل سرویس اطلاعاتى ایران شناخته شده و براساس طرحى براى آینده دور چنین حمله شدیدى را به ایران نمود.
ولى مردم و علماى دوراندیش، خیرخواه و حقطلب به حمایت از امام موسى صدر درآمدند و قدرشناس این نعمت عظمى بودند.
در تاریخ 13 / 9 / 74 متجاوز از هزار نفر از علما را با ترکیبى از عناصر فوقالذکر در مجلس اعلاى شیعه گرد آورد و شرکت کنندگان به اتفاق آرا نظریات امام موسى صدر را در خصوص جهاد و مبارزه انسانى و ملى به جهت احقاق حقوق محرومان مورد تأیید مطلق قرار داده، به وى اختیار دادند تا گامهاى اساسى خویش را در راه تحقق اهداف و امور مطروحه بردارد:
«روز گذشته (22 / 6 / 53) مجمع عمومى شورایعالى شیعیان لبنان تشکیل و در حدود 1050 نفر از جمله نمایندگان پارلمان و مهندس و دکتر و روزنامهنگار در آن شرکت نمودند. در این جلسه موسى صدر طى سخنرانى اظهار داشت. چون دولت تاکنون هیچ توجهى به خواستهاى شیعه نشان نداده لذا شورایعالى شیعیان برنامه تظاهرات و اعتصاب خود را ادامه خواهد داد و علاوه بر فعالیتهاى داخلى با مهاجرین لبنانى در آمریکا و افریقا و کشورهاى عربى تماس خواهد گرفت زیرا دولت فکر مىکند تقاضاهاى شیعه جنبه شخصى دارد و هدف ادامه مقام ریاست مجلس عالى شیعیان است و از آنجا که این سمت براى من (موسى صدر) هیچ اثرى غیر از کوشش و نگرانى براى حقوق شیعه ندارد لذا حاضر است از این سمت استعفاء کند. موسى صدر سپس گزارشى به مجمع عمومى تسلیم نمود و اعضاى شرکت کننده در جلسه ضمن عدم قبول استعفاى وى به اتفاق آراء اظهارات موسى صدر را تأیید و نظریات خود را به شرح زیر اعلام داشتهاند:
1ـ مجمع عمومى شورایعالى شیعیان طرحى را که موجب استعفاء و یا برکنارى موسى صدر شود مردود مىشناسند.
2ـ کوشش موسى صدر علیه فساد و ستمگرى و براى دفاع از مردم ستمدیده و نابسامان این کشور است تأیید مىشود.
3ـ فعالیت مسئولین دولت لبنان در مورد نادیده گرفتن خواستههاى شیعیان تقبیح مىگردد و به موسى صدر اختیار تام داده مىشود اقدامى را که جهت رسیدن به حقوق شیعه صلاح مىدانند اتخاذ کند حتى اگر این اقدامات جنبه منفى داشته باشد نظیر و اداره کردن وزراء با نمایندگان شیعه است استعفا یا برگزارى تظاهرات و اعلام اعتصاب توأم باشد».
در نتیجه اقدامات فوق، دولت استعفا داد و دولت جدید با دیدى مثبت نسبت به اهداف امام موسى صدر زمام امور را به دست گرفت ولى چند ماه بعد دولت به خاطر قتل «معروف سعد»* و حمله به اتوبوسى در عین الرمانه مجبور به استعفا شد. دو حادثه فوق منشأ اساسى جنگ داخلى 19 ماهه گردید که به جنگ دو ساله معروف است .
امام موسى صدر در تاریخ 20 / 1 / 1975 (1353 ش) ضمن خطابه پرشورى که به مناسبت سالگرد عاشوراى حسینى ایراد نمود مردم لبنان را به تشکیل یک گروه مقاومت نظامى، در برابر تجاوزات رژیم اشغالگر قدس و توطئههاى مزدوران دولت اسرائیل ـ به منظور بیرون راندن لبنانىها از سرزمینهاى خویش ـ فرا خواند و 7 ماه بعد در تاریخ 6 / 7 / 1975 (1354 ش) در یک کنفرانس مطبوعاتى به طور صریح تأسیس و ظهور و ولادت یک گروه مسلح را به نام «افواج مقاومت لبنانى» (امل) در حیات سیاسى مذهبى کشور لبنان اعلان نمود.
شهید چمران مىگوید:
«... بعد، مرحله سوم آغاز شد و آن سازماندهى نظامى بود... بنابراین، قسمت سوم سازماندهى حرکت محرومین، تأسیس سازمان نظامى امل بود... یعنى آرزو؛ آرزو براى تحقق رسالت اسلامى و حکومت مهدى...».
وى در خصوص بازتابها و برخورد گروهها با تأسیس امل مىگوید:
«... مسیحیان و چپىها هر دو مخالف بودند زیرا مىدانستند اگر طرفداران صدر منظم و جنگنده شوند،دیگر کسى نمىتواند در مقابل قدرت آنان ایستادگى کند.
چپىها تا آن روز با آقاى صدر کارى نداشتند... اما هنگامى که متوجه سازماندهى او و تعلیمات نظامى او شدند ترس و وحشت آنها بالا گرفت و شروع به کارشکنى و اذیت کردند... امام موسى صدر آمده بود که فقر فکرى و ایدئولوژیک سیاسى و اجتماعى جنوب را برکَند و خلأ را پر کرده بود. دیگر بهانهاى و میدانى به دست حزب کمونیست نمىداد... امام موسى صدر همه حربهها را از آنها گرفته بود و در عمل سیاسى حتى از آنها مقتدرتر بود لذا حزب کمونیست و احزاب چپ دیگر را خلع سلاح کرده بود... مسئولین حزب به کادرها مىگفتند ما باید صدر را تصفیه کنیم ولى الان موقعیت مناسب نیست...
چهار بار احزاب چپ و راست سعى کردند که امام صدر را ترور کنند.[30]
امام موسى صدر فتح را قرین سازمان امل قرار داد و با تأسیس حرکهالمحرومین میان محرومان در وطن (شیعیان) و محرومان از وطن (فلسطینیان) صیغه اخوت خواند.
شهید چمران مىگوید:
«... جالب آن که در تاریخ لبنان حرکت محرومین و جوانان امام موسى سرسختترین طرفداران فتح بودند و عموما به علت این طرفدارى از طرف کادرهاى چپ فتح کوبیده مىشدند. شعارى پر مفهوم شایع شده است که مىگویند : جوانان حرکت محرومین بیشتر از فتحى ها هستند چند ماه پیش که تناقضات داخل فتح به درجه انفجار رسیده بود و خطر آن مىرفت که چپىهاى فتح شخص ابوجهاد را ترور کنند ـ همان طور که مؤمنترین کادرها را ترور کردند قتل نقیب فاخر و جواد... ـ از حرکت محرومین در خواست شد که ده جنگنده براى حفاظت جان ابوجهاد بفرستند زیرا به فتحىها اعتماد نیست...»[31]
جنگ داخلى لبنان
آن گاه که اولین شرارههاى جنگ در تاریخ 13 / 4 / 1975 (1354 ش) شعله کشید امام موسى صدر همه مساعى و تلاش خویش را در همه زمینهها به کار گرفت تا آتش جنگ را خاموش کند. او که با نگرش عمیق و تیزبینى خود عمق توطئه را مىدید، در تاریخ 15 / 4 / 1975 م (1354 ش) در یک پیام عمومى مردم را از گرفتار شدن در دام توطئههاى دشمن صهیونیستى و افتادن در غرقاب فتنه برحذر داشت و در همین حادثه بود که شخصیت جهانى و نفوذ او نمایان گردید؛ زیرا هر دو جنگ با ابتکار عمل و تلاشهاى شخصى امام صدر ـ همچون اعتکاف در مسجد و دیدار با سران کشورها ـ پایان گرفت.
دور اول جنگ 1975 م (اردیبهشت سال 1354) آغاز شد و تا دى ماه همان سال به نفع فالانژیستها ادامه یافت و در حالى که تمامى رهبران ملى و مسلمانان حاضر در کنفرانس عرمون از دخالت سوریه ناامید شده بودند، امام صدر به دمشق رفت و حافظ اسد را براى دخالت نظامى در لبنان متقاعد نمود. روز بعد نیروهاى سوریه در قالب ارتش آزادى بخش فلسطین وارد لبنان شدند و به دنبال چند ساعت نبرد فالانژیستها تسلیم و دور اول جنگ به پایان رسید.
دور دوم جنگ که در سال 1976 م مطابق با اردیبهشت تا مهر سال 1355 ادامه داشت، قطعا یکى از تلخترین مقاطع تاریخى لبنان به شمار مىرود. در این دور از جنگ، گروههاى فلسطینى و احزاب چپى لبنانى که از سوى برخى از کشورها من جمله مصر حمایت مىشدند با نیروهاى سورى درگیر شدند. متعاقب آن فالانژیستها با سوءاستفاده از برادر کشى و غفلت جبهه اسلامى، مناطق مسلمان نشین و اردوگاههاى فلسطینى را مورد تاخت و تاز قرار دادند. امام صدر با میانجى گرى میان حافظ اسد و انور سادات موفق گردید تا این دو تن را به همراه دیگر رهبران لبنان، سازمان مقاومت فلسطین، عربستان سعودى و کویت در قالب کنفرانس محدود سران کشورهاى عربى در ریاض و قاهره گرد هم آورد و بدین ترتیب به اختلافات مصر و سوریه پایان دهد. در نتیجه، جنگ داخلى دو ساله لبنان با دخالت نیروهاى حافظ صلح عربى رسما خاتمه یافت.[32]
امام صدر در تاریخ 11 / 5 / 1977 (1356 ش) اعلامیههایى را مبنى بر عمل به یک سلسله پیشنهادات اصلاحى سیاسى و اجتماعى و مبادى بنیادین جهت ساختن یک لبنان جدید در چهارچوب زندگى با حسن تفاهم و مسالمتآمیز فرقههاى مختلف مذهبى منتشر ساخت. وى در اعلامیه مزبور، قرارداد جدیدى را به جاى قرارداد قاهره در مسیر تنظیم روابط دولت لبنان و مقاومت فلسطین ضرورى خواند. با توجه به عدم ورود نیروهاى حافظ صلح به جنوب لبنان و رنج و محنتى که در اثر درگیرىها و تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان وارد مىآمد، امام صدر در سخنرانىها و مصاحبههاى مطبوعاتى نسبت به فاجعهاى که در جنوب لبنان در شرف وقوع بود، خطر توطئه توطئهگران و اشغال این منطقه از طرف دولت غاصب و متجاوز اسرائیل را به شدت هشدار مىداد و اعلام خطر مىنمود. وى خواهان تحقق صلح در منطقه جنوب لبنان و بازگشت سلطه و نفوذ دولت مرکزى به آن سامان بود.
در تاریخ 14 / 3 / 1978 م (1357 ش) مرزهاى جنوب لبنان توسط نیروهاى اشغالگر قدس اشغال گردید. در این هنگام امام موسى صدر دور جدیدى از فعالیتهاى خود را آغاز کرد او در ملاقاتهاى خود با سران و رؤساى کشورهاى عربى واقعیت اسفبار جنوب لبنان را برشمرد. وى بدین منظور از کشورهاى سوریه ، اردن، پادشاهى سعودى و الجزایر دیدار کرد. در همین راستا در تاریخ 25 / 8 / 1978 (1357 ش) وارد کشور لیبى شد و هرگز از آن جا خارج نشد.[33]
امام موسى صدر در نگاهى دیگر
آن چه که تاکنون گفته شد در خصوص مسائل و نقش وى در جامعه لبنان و از لحاظ اجتماعى در عرصه سیاست بود ولى او فقیهى داراى سبک و روشن بین بود که در عرصههاى فکر و اندیشه گوى سبقت را از دیگران ربوده بود. شهید سید محمدباقر صدر مىگفت : «اگر پسرعموى من آقا موسى به سنت حوزه پاى بند و در نجف باقى مىماند مرجع وحید و علىالاطلاق شیعه مىشد».[34]
امام صدر که مجتهدى مسلم و دینشناسى متبحّر و داراى نبوغى ذاتى بود، رسالت خود را چیز دیگرى مىدانست. او با دخالت دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد، به آسیبشناسى دینى پرداخت و با عرضه اسلامى ناب، روحى تازه در کالبد مادى زده و لائیک لبنان دمید و به آن حیاتى معنوى بخشید. به گونهاى که جرج جرداق و سلیمان کتانى مکررا گفتند : «اگر روحانیون مسلمان اسلام را همانند امام صدر عرضه مىکردند اثرى از مسیحیت و سایر ادیان باقى نمىماند».[35]
وى پیوسته مىگفت : «دین براى بهبود زندگى مردم است و امّا سراى آخرت نتیجه قطعى زندگى شرافتمندانه این دنیاست».[36]
امام موسى صدر همانند مصلحان بزرگ اسلامى اولین مشکل اسلام را تفرقه تشخیص داد و در صدد رفع این نقیصه برآمد و در اولین اقدام ضمن شرکت در کنفرانسهاى جهانى و ایراد سخنرانى و مصاحبه با مجلات اروپایى به تبیین نظریات صحیح اعتقادى شیعه در اصول و فروع پرداخت و دست مودّت و وحدت به سوى برادران اهل تسنّن دراز کرد و در نامهاى تاریخى به شیخ حسن خالد نظریات خود را پیرامون وحدت اسلامى بیان کرد:
برادر ارجمندم آقاى شیخ حسن خالد مفتى محترم جمهورى لبنان
درود و برکات خداوند بر شما باد. در این ایام سخت و جانفرسا که جامعه اسلامى پراکنده و ناتوان شده. کشاکش این حوادث ناگوارى که مناطق اسلامى را در برگرفته و در این طوفان خطرناک که امروز آینده ما را تهدید مىکند، بیش از هر وقت، لزوم یک اتحاد و همبستگى عمیق احساس مىشود. اتحادى که پراکندگى را از میان بردارد. تفرقهها را براندازد. کوششها را در یک راه متراکم کند. هدفها را به یک جهت سوق دهد ؛ تا آنجا که خوشبینى و اعتماد به نفس در سراسر مناطق اسلامى به وجود آید و به جاى توجه به غرب، متوجه خود شویم و رسالت تاریخى خود را در سازمان دادن به حوادث، و هدایت مسیر تاریخ انجام دهیم. فشرده شدن صفوف مسلمین چیزى نیست که تنها پیامبر اکرم آن را سفارش کرده باشد؛ بلکه ضرورت زندگى و عقل نیز آن را به ما توصیه مىکند و موضوعى است که هستى و بقاى ما به آن بستگى دارد. مقصود من از وحدت کلمه مسلمین آن نیست که آن را کورکورانه تکرار کنیم بلکه منظورم آن است که وحدت، به تمام معناى کلمه در تمامى تعقلات و اندیشههاى ما جا گیرد و برنامه اعمال و کوششهاى ما گردد. من، در اولین ملاقاتم با شما یادآور شدم که اتحاد کلمه مسلمین باید عملاً تحقق یابد و بایستى افکار مسلمانان جهان در یک کانون متحدالمرکز گرد آید. بنیان استوار اسلام، بنیانى پابرجا و واحد است. و از هم گسسته و بدون انسجام نیست. خلق مسلمان، توده، شکل یافتهاى است که داراى یک قبله، یک کتاب یک مبدأ و یک معاد و یک هدف و یک اعتقاد مىباشد. خلق مسلمان حتى در جزئیات مسائل نیز با یکدیگر اختلاف عمیقى ندارند. اتحاد در مسائل جزئى، چیزى است که دانشمندان اسلامى از دیر زمان پیرامون آن اندیشیدهاند :
دانشمند و فقیه بزرگوار شیخ «ابا جعفر محمد بن حسن طوسى» کتاب «خلاف» را در حدود هزار سال پیش به نگارش درآورد و تمامى مسایل مورد اختلاف دو فرقه شیعه و سنى را بیان داشت و روشن ساخت که دیگر مسائل مورد اتفاق است و همچنین علامه حلى «حسن بن یوسف بن مطهر» روش شیخ طوسى را در کتابى موسوم به «تذکره» تعقیب کرد و کتابى شامل مسائل فقهى اسلامى پدید آورد. و این خود نوعى وحدت فقهى اسلامى را مىرساند و پیروان هر فرقه، با حفظ شخصیت خود مىتوانند به مسائل مورد نیاز خود رجوع کنند. در قرن حاضر هم از دیرباز گروهى از فضلا و دانشمندان بزرگ اسلامى فکر ایجاد «همبستگى مذاهب اسلامى» را تأیید و تعقیب مىکنند که از آن جمله باید استاد مغفور، شیخالازهر یعنى «شیخ عبدالمجید سلیم» و استاد مغفور «شیخ محمد شلتوت» و استاد فقید «شیخ محمد محمد مدنى» و بزرگان و دانشمندان شیعه در لبنان و ایران و عراق ؛ چون مرحوم «سید عبدالحسین شرفالدین» و دیگران را نام برد و اخیرا هم استاد حوزه علمیه نجف اشرف «سید محمد تقى حکیم» کتابى در فقه مذاهب پیرامون اصول عامه بین فقه مذاهب مقارن تألیف کرده است. این کوششها از هم اکنون به نتیجه رسیده و فتاوى فقهاى اسلام نشان مىدهد که ما به خواست خداوند متعال به سوى یک همبستگى حقیقى پیش مىرویم. وجه اشتراک ما نه تنها در فقه و عقاید است ؛ بلکه از جهات دیگر نیز با یکدیگر اتفاق نظر داریم و مىتوانیم در جبهههاى متعددى یکسان فکر کرده و نتیجتا پشت و پناه یکدیگر باشیم. ما در مناطقى که مىتوانستیم، یعنى نفوذ داشتیم، دست به ایجاد تفاهم و اتحاد زدهایم و شیعیان در یک جبهه با همکارى برادران سنى مذهب، بر ضد اسرائیل مشغول پیکار مىباشند. جهاتى که میان ما و شما مشترک (است) بسیار است و از آن جمله مىتوانم موارد زیر را بشمارم :
1ـ اتحاد در هدفهاى شرعى مانند اتحاد در شعائر دینى، اتحاد در اعیاد، اتحاد در مراسم دینى، اتحاد در مرام و اتحاد در نماز و اذان و مسجد و محراب و منبر، اتحاد در وعظ و خطابه. ما مىتوانیم یک روز را اول ماه اعلام کنیم و در نتیجه اعیاد ما با اعیاد شما یکسان مىشود و صفوف ما و شما فشردهتر مىگردد.
2ـ اتحاد در هدفهاى اجتماعى یعنى در کوششهاى اجتماعى مشترک باشیم. به کمک یکدیگر براى رفع مشکلات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و بهداشتى اقدام کنیم. چه بهتر از این که مؤسسات ما در خدمت شما باشد و مؤسسات شما به ما کمک کنند چه بهتر که براى بهبود وضع فقیران و بیچارگان همه با هم اقدام کنیم. این چیزى است که دو دشمن هم مىتوانند در آن با یکدیگر همکارى کنند. پس چرا ما دو گروه مسلمان با یکدیگر همکارى نکنیم؟
3ـ اتحاد در حفظ مرزهاى کشورهاى اسلامى ؛ که به طور مسلم همه ما در حفظ و حراست از سرزمین خودمان داراى احساسات همسانى هستیم و از قبل یک نوع فکر مىکنیم و چه بهتر که در ظاهر نیز در یک صف باشیم و اختلافات ظاهرى را از میان براندازیم. اکنون که آزادى سرزمین اشغال شده فلسطین هدف همه مسلمانان است چه بهتر که همگى هماهنگ شویم و صفوف خود را متشکل و متحد سازیم.
این را نیز باید بگویم که مهمتر از هر چیز این است که فعلاً که سرزمین لبنان از طرف اسرائیل مورد حمله قرار گرفته است، لازم است همگى به صفوف مقاومت فلسطین ملحق شویم و مبارزه علیه اسرائیل را تقویت کنیم. ضرورى است که در سطح وسیعتر، با همه کشورهاى عربى متحد شویم. در پیکار بر ضد اسرائیل با آنان همکارى و همفکرى کنیم. مرجع تمام این امور این است که به حفاظت اراضى جنوب که کلید فتح لبنان و آغاز غلبه بر کشورهاى عربى است همت گماریم و آن را در رأس تمام مسائل سیاسى روز قرار دهیم. لازم است که جنوب را تقویت کنیم و ریشه سرطانى اسرائیل را ریشهکن سازیم. لزوم شروع به این کارها نزد همه مسلم است لیکن آن چه مشکل است تشخیص راهحل صحیح و طریق اقدام مؤثر است که باید به یکدیگر همکارى نموده و راهحل منطقى و عقلى را پیدا کنیم. آن چه من به حضور شما تقدیم داشتم پیشنهادى خیرخواهانه است که البته خود جنابعالى در چگونگى تحقق آن مىاندیشید و هرگونه مصلحت بدانید عمل مىکنید.
من امید دارم که هر چه زودتر با همکارى جنابعالى مجلسى با شرکت بزرگان قوم در محل «مجلس عالى اسلامى» تشکیل دهیم و براى وصول به این هدفها برنامهاى طرح کنیم. توفیقات شما را از خداوند متعال خواستارم
سید موسى صدر
اول اکتبر (تشرینالاول) 1969
«حضور محترم جناب آقاى موسى صدر ریاست عالیه مجلس شیعیان لبنان»
درود و برکات خداوند بر شما نامه مورخه اول اکتبر 1969 شما رسید. آن چه پیرامون اتحاد کلمه مسلمین به طور عموم و آن چه در خاتمه پیرامون همکارى فرقههاى اسلامى در کشور لبنان نوشته بودید بررسى شد. امید است ما نیز بتوانیم در یگانگى کلمه مسلمین و در امر اتحاد فعالیتهاى مسلمین اقداماتى بنماییم.
تشکیل مجلس اعلاى اسلامى شیعیان حقیقتا عمل مفیدى بوده است که به همت آن جناب و با همکارى شیعیان پدید آمده است. فعلاً این خود قدمى بزرگ در راه همکارى بین فرقههاى اسلامى است. آرزومندم هدفهاى مقدس شما روزى جامه عمل پوشد. از خداوند مىخواهیم که همه را به سوى رضایت خود هدایت فرماید.» هفتم شعبان 1389
مفتى جمهورى لبنان ـ حسن خالد[37]
او توانست دیگر بزرگان جهان عرب و اندیشمندان اهل سنت را با خود همراه کند و با آنان ارتباطى تنگاتنگ برقرار سازد. برجستگانى چون محیىالدین حسن، شیخ شفیق یموت، شیخ محمد سلیم جلالالدین و شیخ احمد الزین در داخل لبنان و بزرگانى همچون شیخ محمدالغزالى، شیخ محمد ابوزهره، شیخ محمد عبدالرحمن بیصار شیخ حبیبالمتساوى و دکتر محمد محمدالفحام در خارج از لبنان از دوستان و متحدین او به شمار مىرفتند.
امام موسى با حضور در کنفرانسهاى اسلامى جهان عرب مانند کنفرانسهاى سالانه «الفکر الاسلامى» در الجزایر و «مجمع البحوث الاسلامیه» در مصر، شیعه را در سطح جهانى مطرح کرد؛ به گونهاى که روزنامههاى الجزایر از سال 1352 به او لقب «نجمالمؤتمر» دادند و دکتر محمد محمد الفحام رئیس وقت دانشگاه الازهر او را در زمره کسانى دانست که قرآن کریم در وصفشان فرموده : «و زاده بسطة فى العلم و الجسم» و عبدالناصر بعد از ملاقات با امام صدر در فروردین سال 1349 شمسى در حاشیه پنجمین اجلاس «مجمع البحوث الاسلامیه» مکررا به علماى اهل سنت لبنان مىگفت : «کاش الازهر رئیسى چون آقاى موسى صدر داشت».[38]
امام موسى صدر همچنین در اقدامى ابتکارى و منحصر به فرد از بدو ورود به صور با مسیحیان به گونهاى برخورد کرد که شیفته وى گشتند. و مطران یوسف الخورى از همان ابتدا همراه و همگام وى شد. و با همه امکانات از طرحهاى امام موسى صدر استقبال کرد که نمونه بارز آن جمعیت خیریه بر و احسان بود. این حسن سلوک و رفتار امام موسى باعث گردید که خرد و کلان از عالم و عامى دل به او بسپرند. فواد شهاب گفت : «اگر مسیحیان چنین شخصیتى مىداشتند او را به مقام قدّیسى مىرساندند این را باید با تماموسایل و امکانات یارى نمود».[39]
سخنرانىهاى وى در دیرها و کلیساها از سال دوم ورود به لبنان شروع شد؛ از دیرالمخلص در جنوب لبنان تا کلیساى کبوشیه در بیروت و از کبوشیه تا کلیساى مار مارون در شمال لبنان همه و همه به صورت مراکزى فعال و پویا براى معرفى اسلام راستین درآمدند و او به هر کجا پا مىگذاشت درها به سویش باز مىشد و با خود عالمى از نور و معنویت به ارمغان مىبرد و فضا را حال و هوایى دیگر مىبخشید که برخى از بزرگان مىگفتند :
روحانیتى که آقاى صدر با یک ساعت وعظ در دیرهاى ما مىریزد، بیش از روحانیتى است که خود ما طى 6 سال در این دیرها به وجود مىآوریم.
در سال 1346 وقتى با پاپ ملاقات کرد زمان دیدار از 15 دقیقه به 120 دقیقه افزایش یافت؛ همانند ملاقات او با جمال عبدالناصر که در آن جا نیز زمان پیش بینى شده 15 دقیقه بود که به درخواست جمال عبدالناصر به بیش از دو ساعت افزایش یافت. این اولین دیدار امام صدر از واتیکان نبود در سال 1342 نیز همزمان با جشنهاى انتخاب پاپ جدید با پاپ ملاقات داشت.
و در ضمن ملاقات پاپ از وى در خصوص جریانات ایران سؤال مىکند امام موسى صدر پاسخى در خور و قابل درک مىدهد:
آیتاللّه خویى در همان وقت اهمیت آن را بدین شرح گوشزد نمود:
«آزادى امام خمینى از زندان، بیش از هر چیز مرهون این سفر آقاى صدر بوده است».[40]
سخنرانى امام صدر در سال 1353 در کلیساى کبوشیه بیروت یکى از وقایع تاریخى است. در این مراسم که تمامى بزرگان مسیحیت از سرتاسر لبنان شرکت داشتند از امام صدر در بالاترین سطوح سیاسى و مذهبى طایفه مسیحى تقدیر به عمل آمد. پیش از سخنان امام صدر، شارل حلو رئیس جمهور پیشین لبنان، چند دقیقهاى در وصف ایشان سخن گفته، اداى احترام نمود. بعد از آن امام صدر پشت تریبون قرار گرفت. سخنان ایشان پیرامون گفتگو و تعایش ادیان، حرکتالمحرومین و ضرورت مقابله با تجاوزات اسرائیل بود. آن طورى که خبرنگار روزنامه النهار گزارش کرده است، در تمامى مدت سخنرانى نفسها در سینه حبس شده بود. حاضرین با حالتى عاشقانه به سخنان امام گوش فرا مىدادند! بعد از اتمام سخنرانى، و به دنبال دعوت اسقف اعظم از امام صدر براى ورود به سالن پذیرایى، ناگهان حاضرین هجوم آوردند! همه سعى داشتند خود را به امام برسانند تا با ایشان دست داده و مصافحه کنند.[41]
براى درک عظمت این رخداد بایستى بگوییم درست همانند آن است که یک مسیحى براى مسلمانان خطبه نماز جمعه بخواند. و امام موسى صدر این چنین با درک روشن خود از اسلام در تمامى جوامع راه باز نمود و به معرفى اسلام ناب و تشیع پرداخت.
امام موسى صدر یار امام خمینى و ملجأ مبارزان
در طول مبارزات حضرت امام خمینى (ره)، امام موسى صدر به عنوان پشتوانهاى قوى و مبلغى رسا در خارج از مرزها به فعالیت پرداخت و در کمال ظرافت به سازماندهى و تربیت انقلابیون همت گماشت و متقابلاً «امام خمینى» نیز همواره او را در کنف حمایت با کفایت خود نگه داشت و از هر گونه مساعدت و معاضدت و تأیید دریغ نفرمودند. اگر چه این رابطه به واسطه شرایط سخت آن روزگار همواره دور از انظار نامحرمان قرار داشت و همین مسئله زمینه ساز بسیارى از شایعات و اتهامات گردید و دستگاه نیز از این مطلب کمال بهرهبردارى را مىکرد ولى خیلى زود خورشید حقیقت از پس ابرهاى تیره بیرون آمد. سند زیر که نامهاى است از حضرت امام (ره) به امام موسى صدر، میزان علاقه حضرت امام و همچنین قدر و منزلت و اهمیت امام موسى صدر نزد امام (ره) را بخوبى مىنمایاند:
خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و حجهالاسلام آقاى صدر دامت برکاته
بسمه تعالى
به عرض عالى مىرساند مرقوم محترم که تتمه مرقوم دیگر بود واصل ولى اصل مرقوم نرسیده از سلامت جنابعالى و مجاهدت شما در راه حقوق شیعه و کوتاه کردن دست ستمکاران متشکر شدم. امید است خداوند تعالى امثال جنابعالى را براى ما حفظ فرماید و ترقیات روزافزون نصیب فرماید که قواى جوانى را در راه واهبالعطایا صرف فرمایید و سرمایههاى نافده را مبدل به سرمایه باقى نمایید.
آنچه پیش ماست از شئون طبیعت از دست خواهیم داد و بُرد با آنهاست که زایل را فداى لایزال نمودند و به نعمتهاى لایزال نایل شدند. «قیل ارجعوا ورائکم فالتمسوا نورا». گویا «وراء» همین عالم طبیعت است که در آن مىشود تحصیل نورانیت کرد و با رفتن از اینجا رجوع محال و تحصیل ممتنع است. از خداوند تعالى توفیق براى طبقه جوان که نور فطرت ـ مثل ما پیرها ـ در آنها خاموش نشده، خواهانم و از جنابعالى امید دعاى خیر دارم براى عاقبت؛ که این چند نفسى که باقى مانده صرف لا یعنى نشود؛ مثل آنچه گذشته است.
در جواب مرقومات شریفه بعضى مطالب را به آقاى.... گفتهام که تذکر دهند.
والسلام علیکم و رحمهاللّه
روحاللّه خمینى
رابطه حضرت امام خمینى و امام موسى صدر بهترین و گویاترین گواه بر ادعاى فوق است.
سید حسین موسوى (ابوهشام) عضو بخش تشکیلات حرکت امل در زمان امام صدر و رهبر امل اسلامى و عضو شوراى رهبرى حزباللّه مىگوید:
«... وقتى امام خمینى در ترکیه یا عراق بودند مرتبا نمایندگانى بین ایشان و امام موسى صدر در رفت و آمد بودند.»
و شیخ ادیب حیدر عضو دفتر فرهنگى حرکت امل در زمان امام موسى صدر و از رهبران کنونى مقاومت مومنه مىگوید :
«ایشان امام خمینى را رهبرى جهانى مىدانست. رهبرى که همه باید براى پیوستن به او آماده شوند این مباحث با صداى خود امام بر روى نوارهاى کاست ضبط شدند...»
در خصوص نامه رابطه او با امام (ره) علاوه بر مطالب فوق اسنادى نیز موجود است که در اینجا به دو نمونه آن اکتفا مىکنیم :
موضوع : موسى صدر نماینده شیعیان در بیروت
«موسى صدر که نماینده شیعیان در بیروت است عصر روز چهارشنبه 8 / 1 / 47 به منزل آیتاللّه خمینى... و تا غروب با یکدیگر به طور خصوصى مذاکراتى نمودهاند.
هرگونه اخبار مکتسبه دیگر متعاقبا منعکس خواهد شد. شبرنگ»
روابط بین موسى صدر و خمینى با دانشجویان آلمانى
«به قرار اطلاع روابطى بین موسى صدر در بیروت و خمینى در عراق با دانشجویان آلمانى موجود است که دامنه آن به بیروت کشانده مىشود علیهذا به یکى از منابع دستور داده شد تا در انجمنهاى آنها شرکت کرده و اطلاعات بیشترى کسب و منعکس نماید.»
وى همواره به یاد و عشق امام و انقلاب دلسوزانه، به یاران خود روشنایى و طلوع فجر را نوید مىداد.
استاد ابوهشام مىگوید:
«... امام موسى در انتظار فجر پیروزى انقلاب بود. لحظه به لحظه تحولات ایران را دنبال مىکرد و مرتبا به ما سفارش مىکرد که تحولات ایران را دنبال کنید و همواره مىگفت :... شتاب حرکت، روز به روز بیشتر شده، نهایتا به پیروزى انقلاب منجر خواهد شد».
امام صدر که مردم لبنان او را به حق امام خود مىدانستند، در هنگام یاد کردن از امام خمینى با ظرافت خاصى مىگفتند :
«... ایشان دائما از امام خمینى (ره) با عنوان الامام الاکبر یاد مىکردند و همواره مىگفتند او انقلابى را رهبرى مىکند که چهره منطقه را دگرگون خواهد کرد. و امام خمینى (ره) نیز همواره و در طول مبارزات امام موسى صدر در جبهه داخلى لبنان مؤید و پشتوانه معنوى و مادى او بود و از هر گونه تأیید و حمایت دریغ نفرمود تا آنجا که او را فرزند خود مىدانست و در پاسخ به این سؤال که بر فرض پیروزى، آیا کسى را دارید که در رأس حکومت آینده ایران قرار دهید؟ امام هم به سادگى جواب داده بود آرى رفیق خودت آقا موسى».[42]
این اولین و آخرین تصریح امام خمینى (ره) نبود، حضرت امام در همان اوان پیروزى انقلاب که همگان از لحاظ سیاسى بر ضرورت ارتباط با کشورهاى به اصطلاح انقلابى تأکید و اصرار داشتند و در آن حال و هوایى که دولتهاى استکبارى با انقلاب از در مخالفت برآمده بودند و على رغم اصرار و اهمیتى که مسئولین سیاسى وقت براى روابط با لیبى قائل بودند از پذیرفتن معمر قذافى خوددارى کرده، فرمودند: «او هنوز مسئله آقا موسى را حل نکرده است چگونه او را بپذیرم»[43]
امام موسى صدر در اوان انقلاب که بیش از هر زمان نیازمند شناسایى به جهانیان و دولتمردان و حکام کشورهاى منطقه و جهان بود با مصاحبه، نوشتن مقاله و طى دیدارهایى که با سران داشت به ایفاى این نقش ارزشمند و حیاتى پرداخت و از هر گونه مساعدتى در این زمینه دریغ نفرمود. وى در طى دیدارى با امیر عبداللّه گفت:
«.. در ایران انقلابى در شرف وقوع است. این انقلاب را مرجعى رهبرى مىکند که نامش آیتاللّه خمینى است. این انقلاب اسلامى است. نه طایفى است و نه قومى. نه شیعى است و نه ایرانى. انقلابى است اسلامى که براى مسلمین جهان خیر و برکت به همراه دارد. پیروزى این انقلاب قریبالوقوع است و زمان زیادى نخواهد برد! از هم اکنون به شما سفارش مىکنم و بر شماست که با آن رابطهاى سازنده و حسنه داشته باشید. فریب دسیسههاى آمریکا را نخورید و در دام اختلافات واقع نشوید!»[44]
و در مقالهاى در روزنامه فرانسوى لوموند در مورخه 23 / 1 / 1978 م (1356 ش) تحت عنوان «نداى پیامبران»، به معرفى انقلاب اسلامى پرداخت و در مقابل امواج کوبنده دستگاه تبلیغاتى شاه مقبور ایستادگى نمود.[45]
امام خمینى که بر نقش حیاتى امام موسى صدر به خوبى واقف بود و خلأ وجودى او را در عرصه انقلاب حس مىکرد در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران بى درنگ پیشنهاد غسان توینى شخصیت برجسته مسیحى لبنان مبنى بر معاوضه گروگانها با امام صدر را پذیرفت [46] و به هنگام عزیمت حجتالاسلام سید کاظم خوانسارى اولین سفیر جمهورى اسلامى ایران به لیبى به وى تأکید نمود : «هر وقت در مورد آقا موسى خبرى به دست آوردید، مرا بلافاصله و بدون واسطه در جریان قرار دهید! در این مورد با هیچ کس دیگر صحبت نکنید! حتى با احمد»![47]
و البته امام از همان زمانى که خبر ناپدید شدن امام موسى صدر به جهان مخابره گردید بلافاصله به یاسر عرفات و حافظ اسد پیغام فرستاد و از آنان درخواست پیگیرى کار امام موسى صدر را کرد.[48]
ارتباط امام صدر با بستگان نزدیک حضرت امام خمینى (ره) نیز شاهدى گویا از رابطه این پدر و فرزند است. حجتالاسلام سید ابوذر عاملى معاون شهید دکتر چمران در بخش تشکیلات حرکت امل و مؤسسه صنعتى جبل عامل و از فضلاى امروز حوزه مىگوید :
«... مکررا خانواده حضرت امام، از جمله آقایان سید مصطفى و سید احمد خمینى بارها به لبنان آمدند و میهمان امام موسى صدر بودند...»
امام صدر مورد اعتماد صد در صد حضرت امام بودند به گونهاى که برگههاى سفید مهمور و امضا شده خود را در اختیار ایشان قرار داده و افرادى که وجوهات را به ایشان مىسپردند با رسید و امضا خود حضرت امام گواهى مىنمودند. و این نشان دهنده نهایت اعتماد امام خمینى به امام موسى صدر بود.[49]
علاوه بر نقش عظیم و سرنوشت ساز امام موسى صدر در حمایت از انقلابیون لبنانى و فلسطینى و موضعگیریهاى سرسختانه ایشان در مقابل اسرائیل و دستجات چپى و تحرکات انحرافى آنان در الفتح،
وى ملجأ و پناه مبارزان ایرانى و انقلابیون و محورى جهت سازماندهى و حمایت از آنان به شمار مىرفت
استاد ابوهشام در این خصوص مىگوید:
«امام موسى پناهگاه آنها (مبارزین ایرانى) بود که انقلاب اسلامى در خارج ایران از آن تنفس مىکرد همه مبارزین خارج کشور با امام موسى ارتباط داشتند... اینها مرتبا در مجلس اعلاى اسلامى شیعه پیش امام موسى صدر بودند از ایشان سؤال مىکردند.
راهنمایى و کمک مىگرفتند. از امکانات ایشان در دمشق استفاده مىکردند و کلاً در سوریه و لبنان تحت حمایت ایشان بودند...»[50]
ساواک نیز بر این مطلب واقف بود ولى توان مقابله با آن را نداشت و همیشه این اقدامات امام صدر همچون خارى در چشم و استخوانى در گلوى آنان بود و او مظلوموار در قبال کارهاى نکرده مورد سؤال و اتهام قرار مىگرفت و آماج تیرهاى زهرآگین تهمت بود:
موضوع : جلالالدین فارسى و نفرى
«1ـ مقامات سازمان امنیت لبنان اخیرا دو نفر ایرانى را به اسامى جلالالدین فارسى ، ساکن محله شیاح و حفظاله [صفتاله] نفرى ساکن بیروت بازداشت و از منزل آنها نقشهها و بیانیه و جزوههایى علیه رژیم شاه ایران و نقشههایى متضمن پاسگاههاى پلیس و مراکز حساس در پایتخت ایران به دست آوردند.
2ـ بازداشت شدگان اعتراف کردند که در عراق بودهاند دولت عراق آنها را از لحاظ مالى کمک و نیز نقشه هایى به آنها داده که بتوانند از آن طریق خود را به ایران برسانند. این دو نفر همچنین نیت خود را دایر بر قصد ترور بعضى از شخصیتهاى ایرانى اعتراف نمودند.
3ـ آنچه موجب حیرت است دخالت امام موسى صدر رهبر شیعیان لبنان به نفع این دو نفر و وساطت نزد مقامات لبنانى براى آزادى آنها مىباشد. لذا بنا به خواهش صدر بازجویى از آنها پایان یافت و مسئله سرهمبندى گردید و قرار شد به هر جا که خود بخواهند تبعید گردند و آنها لندن را انتخاب و به آنجا اعزام شدند.»
«شیخ نفرى از عوامل خرابکار شیعه و طرفدار خمینى با کمک مالى سید موسى صدر منزلى اجاره نموده و آن را مقر فعالیتهاى ضدایرانى خود قرار داده است. نامبرده اعلامیه هایى که توسط خمینى تهیه و نسخهاى از آن از عراق به بیروت آورده مىشود در این منزل تکثیر و توزیع مىکند به طورى که اطلاع دارند شیخ نفرى که جزو افراد تفنگدار سید موسى صدر (گروه ایمان) است در حادثه انفجار اردوگاه چریکهاى شیعه سید موسى صدر که منجر به قتل نود نفر چریک شیعه شد به شدت مجروح و مدتى در بیمارستان بسترى بود. سید موسى صدر پس از کشته شدن این عده و آشکار شدن راز اردوگاه تعلیمات خرابکارى شیعه در یک مصاحبه مطبوعاتى تأکید کرد که چریکهاى ایرانى براى خرابکارى در ایران تربیت نمىکند البته تاکنون سید موسى صدر دست به چنین خیانتى نزده ولى با فرصتطلبى که در این شخص وجود دارد معلوم نیست در آینده چنین کارى را انجام ندهد»
استاد ابویحیى عضو بخش تشکیلات و مسئول امور نظامى و حرکت امل در زمان امام صدر و رهبرفعلى مقاومت مومنه مىگوید :
«... امام تمام نیازها و مایحتاج مبارزاتى آنان (مبارزین ایرانى) را تأمین مىکرد. براى آنها فضایى امن جهت فعالیت و تحرک فراهم نمود. براى بسیارى از آنها اجازه اقامت، خروج و سفر گرفت. یعنى هر آن چه که براى ادامه مبارزه بدان نیاز داشتند برایشان فراهم مىکرد».[51]
ساواک نیز بعضا به این نوع حمایتها پى مىبرد.
درباره : ارسال نامه به آدرس محمد هاشمى
اخیرا دو نامه که رونوشت آن پیوست است توسط برادر شیخ حسن عطایى طلبه متوارى از تهران میدان شوش کوى گمرک مدرسه صادقیه به عنوان محمد هاشمى رسیده که به پدرش بدهد.
یکى از نامهها مربوط به شیخ حسن عطایى است که با نام مستعار محسن داورى از لبنان نامههاى خود را براى برادرانش مىفرستد و بعد برادرانش نامه را در جوف پاکتى گذاشته و به آدرس محمد هاشمى ارسال مىدارند چون آن اداره کل طى نامه شماره 031197 / 321 مورخه 4 / 9 / 43 از این ساواک اطلاعات مکتسبه بعدى در مورد نشانى دقیق شیخ حسن عطایى استعلام نموده بود علیهذا آدرس این شخص به این شرح (لبنان صور بواسطلى سماحتهالعلامه حجهالاسلام والمسلمین السید موسى صدر) اعلام مىگردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان اصفهان. تقوى
«مستخرجه از نامه شخصى به نام مصطفى مقیم بیروت به صادق قطبزاده مقیم پاریس 26 / 6 / 50
هفته پیش عده زیادى از مقلدین مبارزان انقلابى ما در داخل توسط سازمان امنیت دستگیر شدند اسلحه و مواد منفجره نیز داشتهاند. این خبر آنقدر کشنده و ناراحت کننده بود که پس از تصمیم دوستان من شخصا به بیروت آمدم و حدود سه یا چهار ساعت سعى کردم با شما یا بنى صدر یا صادق طباطبایى تماس بگیرم. هیچکدام نشد. بالاخره با دکتر تقىزاده تماس گرفتیم. او نبود. ولى احمد آنجا بود. این عده از گروه ما و مذهبى هستند
اگر چیزى براى من رسیده مىتوانى با پست به آدرس آقاى موسى صدر با خودم بفرستى»
او در راستاى این هدف مقدس از همه چیز خود مایه گذاشت و لحظهاى هم در آن درنگ نکرد و سینه خود را بزرگوارانه آماج همه حملات قرار داد تا بلکه بتواند از ریخته شدن خون بى گناهان به ظاهر گناهکار جلوگیرى نماید و در همین رابطه علىرغم میل باطنى خود و بنا بر اصرار بزرگان براى آزادى زندانیان سیاسى حتى با شاه دیدار نمود.
حجهالاسلام هاشمى رفسنجانى در این باره مىگویند :
«... آقاى صدر به ایران آمدند و رفقاى ما در بیرون زندان از ایشان خواستند تا با شاه ملاقات کند و مشکل من را حل نماید. حالا این که ایشان نتیجه گرفت یا نه، من دقیقا یادم نیست در اسناد مربوط به من ممکن است اشارهاى به این مسئله شده باشد. آن زمان در آن نقطه حاد، ما انقلابیون داخل ایران بودیم و بدمان نمىآمد که ایشان ملاقاتى کند. به هر حال من این را مىدانم که ما از ایشان خواسته بودیم، یعنى دوستان من در بیرون زندان از ایشان خواسته بودند تا قضیه را مطرح کند.[52]
و در اسناد مىخوانیم
موضوع : شیخ علىاکبر هاشمى رفسنجانى
«در تاریخ 19 / 9 / 50 همسر نامبرده بالا به همسر سیدرضا صدر امام جماعت سید امام حسین واقع در میدان شهناز گفت شنیدهام آقا موسى صدر از لبنان آمده و قرار است با شاه هم ملاقات بکند مىخواستم به ایشان یادآورى بکنید که در مورد آزادى آقا شیخ اگر هم اقدامى بکند چون او جرمى مرتکب نشد فقط یک ورقه ماشین شده بدون امضاء است که به عنوان خمینى نوشته شده آنها مىگویند کار شیخ اکبر است و او هم مىگوید کار من نیست. همسر سید رضا گفت اولاً موضوع ملاقات آقاموسى با شاه صحت ندارد ثانیا خواهرزاده او را هم گرفتهاند تا حالا خیلى فعالیت شده آزاد نکردهاند ... من جریان را به ایشان خواهم گفت»
موضوع : سید موسى صدر
در تاریخ 24 / 9 / 50 شیخ على اصغر مروارید به على حجتى کرمانى گفت من مىخواستم آقا موسى را ببینم و راجع به کار رفیقمان مفصلاً با او صحبت بکنم، حجتى اظهار داشت آقا موسى چند ساعت دیگر عازم قم هستند و درباره کار رفیق ما آقاى مطهرى هم چندى پیش آمده بود به قم و با هم رفتیم پیش آیتاللّه شریعتمدارى و نجفى مرعشى و به آقاى شریعتمدارى گفتیم که بهتر است شما با آقاى میلانى و آقاى خوانسارى توافق بکنید و درباره وضع کلى زندانیان آقا موسى را در جریان بگذارید تا ایشان صحبت بکنند شریعتمدارى گفت من اول باید آقا موسى را به بینم و اطلاع حاصل کنم که آیا ایشان آمادگى دارند یا خیر، اگر آمادگى داشتند من حرفى ندارم حجتى افزود من دیشب مفصلاً با آقا موسى صحبت کردم او گفت من از هر نظر آمادگى دارم و مىخواهیم که تا اینجا هستم یک کارى انجام بشود اما شرایط هنوز جور نشده و منتظر جور شدن شرایط هستم حجتى به مروارید اطمینان داد که از نظر اوضاع و احوال ، آقا موسى را در جریان خواهد گذاشت ، مروارید گفت ممکن است من هم در قم به خدمت ایشان برسم و بى پرده تمام مطالب را به او بگویم.
نظریه شنبه : شنبه نظرى ندارد
توضیح یکشنبه : شخصى را که مروارید به عنوان رفیقش معرفى کرده همان شیخ علىاکبر هاشمى رفسنجانى مىباشد که فعلاً در زندان به سر مىبرد».
یکشنبه : تصور مىرود سید موسى را روحانیون مقیم ایران وادار کرده باشند که با استفاده از موقعیت کنونى خود به حضور ملوکانه شرفیاب بشود و خواسته آنان را که از جمله رهایى گروه به اصطلاح نهضت آزادى از مجازات مىباشد به شرف عرض شاهنشاه آریامهر برساند».
دکتر طباطبایى در این خصوص مىگوید :
«یکى از ایراداتى که به آقاى صدر مىگرفتند آن بود که ایشان در بعضى مواقع با دولت ایران مماشات مىکند! در همین رابطه مسئله ملاقات با شاه را هم مطرح کردند در حالى که این ملاقات اصلاً به درخواست خود انقلابیون صورت گرفت! آقاى صدر از اول هم گفته بودند، من مىدانم که این ملاقات فایدهاى ندارد! ایشان جزییات این ملاقات را بعدا براى من تعریف کردند. در این ملاقات امیر اسداللّه علم هم حضور داشت. ایشان بلافاصله بعد از ملاقات به علم گفته بودند. این آقا اگر چه قولى داده است، اما به قولش عمل نخواهد کرد! بعد هم وقتى عمل نکرد و خبر اعدام برخى از زندانیان منتشر گردید. از اسداللّه علم گلایه کرده و گفته بود، من مىدانستم که او به حرفهاى خود عمل نخواهد کرد».[53]
آیتاللّه موسوى اردبیلى در این خصوص مىگوید :
«... اما ملاقاتى که ایشان با شاه داشت، آن ملاقات به واسطه کارى بود که دیگران از ایشان خواسته بودند. دیگران از ایشان خواسته بودند که چنین ملاقاتى صورت گیرد. از ایشان خواسته بودند که برود و مطالبى را از شاه بخواهد. ایشان هم رفته بود و مطالب را مطرح کرده بود. شاه هم مطالب ایشان را رد نکرده بود. البته موافقت صریح نکرده بود اما رد هم نکرده بود. متأسفانه بعد از این قضیه به طور غیر منصفانهاى ایشان را در ایران کوبیدند. خیلى در غیابشان از ایشان بدگویى کردند. در حالى که ایشان شخصیت کاملاً شناخته شدهاى بود. فکرش، طبیعتش، سیرتش همه معلوم بود ایشان بزرگ شده قم بود و با افکار قم بزرگ شده بود.»[54]
دکتر طباطبایى در این خصوص مىگوید :
«... آقاى صدر داستان این ملاقات را براى من و برخى از دوستان تعریف کرده بودند. ایشان مىگفتند که در سفر ایران، برخى از بزرگان، از جمله آقاى مهندس بازرگان و شهید مفتح و شهید مطهرى و همچنین برخى از خانوادههاى زندانیان از جمله خانواده ناصر صادق و حنیف نژاد و بدیعزادگان و رضایى، آمدند و از من خواستند تا با شاه ملاقات کنم. اینها به آقاى صدر گفته بودند که شاه الان مىخواهد وجههاى کسب کند. از طرفى شما را به عنوان یک وزنه و قدرتى قبول دارد. اگر مایل هستید که اینها را اعدام نکنند، با شاه ملاقات کنید و با هر روشى و تاکتیکى که صلاح مىدانید بگویید که لااقل به آنها حبس ابد دهند تا بلکه بعدا قضیه به شکلى حل گردد. دایى جان به آقاى مهندس بازرگان گفته بودند که من این مرد را مىشناسم و حتى به حرفهاى خودش هم پاى بند نیست! و در عین حال گفته بودند که در صورت اصرار دوستان، من ابایى ندارم از این که ملاقات کنم. و اگر شما یک در هزار هم احتمال موفقیت مىدهید، من مىروم. استدلال آقاى بازرگان و دیگران این بود که علماى ایران با شاه رودررو هستند. اما شما به عنوان وزنهاى که در خارج از ایران هستید، محظورات علماى ایران را ندارید. ممکن است شاه روى وزنه شما در خارج حساب کند. ایشان هم گفتند، من حرفى ندارم و مىروم. اگر چه مىدانم که این ملاقات مؤثر نیست. با این وجود آقایان اصرار داشتند که این ملاقات صورت بگیرد! مثلاً تعبیر شهید مطهرى این بود که اگر احتمال هم ضعیف باشد، محتمل قوى است! و لذا خوب است این ملاقات صورت پذیرد...»[55]
امام موسى صدر با داشتن ارتباطات گسترده و نزدیک با محافل و مجامع گوناگون به اطلاعات ذىقیمتى دسترسى پیدا مىکرد و آن اطلاعات را در اختیار امام خمینى و برخى از رهبران انقلابى داخل ایران از جمله شهید بهشتى قرار مىداد. و به واسطه ارتباط نزدیک به مقامات سورى بسیارى از برادران و دانشجویان مبارز ایرانى که در کشورهاى اروپایى و آمریکا اقامت داشتند آزادانه به سوریه رفت و آمد داشتند بدون آن که ویزاى سوریه در گذرنامه آنان ثبت شود... اینها به اردوگاههاى نظامى سوریه که تحت نظر دکتر رفعت اسد قرار داشت وارد مىشدند و دکتر مصطفى چمران هر روز به سوریه مىآمد تا به آنها سر زند...[56]
حجهالاسلام سید ابوذر عاملى در جاى دیگر مىگوید :
«... بسیارى از این برادران مستقیما و بدون واسطه حمایت مىشدند مثلاً برخى افراد بودند که توسط شاه تبعید شده بودند. برخى دیگر بچههایى بودند که پدرشان توسط ساواک ترور شده بود و بدون سرپرست بودند. امام موسى صدر در لبنان اینها را تحت حمایت خود قرار داده بود...»[57]
«... بسیارى از بزرگان انقلاب به لبنان آمدند... تازه بعد از انقلاب بود که آنها را شناختیم مثلاً آقاى بهشتى به لبنان آمده، آقاى سیداحمد خمینى مکررا به لبنان آمد...»[58]
چقدر بى انصافاند کسانى که مىخواهند بر این حقایق همچو آفتاب ابرهاى تیره بدگمانى و سوءظن بکشند و تاریخ انقلاب و امام را از وجود چنین عنصر ذى وجودى محروم نمایند.
و سرانجام امام موسى صدر در هنگامه انقلاب اسلامى ایران و در سختترین شرایط که پیش از هر وقت وجودش مىتوانست مثمرثمر باشد و انقلاب و امام را یارى رساند. خفاشان نگون بخت ما را از فیض وجودش محروم ساختند.
امام موسى صدر در شرایطى که مىرفت شیعه را به جایگاه حقیقى و واقعىاش در صحنه لبنان برساند و دائما طرحها و نقشههاى خائنانه خیانت پیشگان و معادلات آنان همچون توطئه توطئهگران و اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل را بر هم مىزد، در طى سفرى به لیبى ناپدید شد ولى حرکتى که امام صدر آغاز کرد همچنان توسط دیگر شیعیان مبارز ادامه یافت و جامعه شیعه را دچار تحول نمود. و حال مشاهده مىکنیم که پس از گذشت بیش از بیست سال نظرات آن بزرگوار به اثبات رسیده است .
جرقهاى که توسط امام موسى صدر زده شد، باعث رشد و آگاهى جامعه شیعه و برگشت اعتماد به نفس و قوّت قلب آنان شد. اکنون دست پروردگان و شاگردان او با در پیش گرفتن سیاستهاى حکیمانه و مدبّرانه، نقش موثر و معنادارى در صحنه لبنان ایفا مىکنند. به طورى که واقعیت حضور فعّال و قوى آنها را در صحنه، هیچکدام از گروهها و طوایف دیگر لبنانى نمىتوانند نادیده بگیرند. براى نمونه مقاومت اسلامى حزباللّه لبنان، یک گروه متنفذ و فعال در صحنه لبنان است که یک حزب شیعى است و علیرغم خلع سلاح تمام شبه نظامیان در لبنان، این حزب هنوز در جنوب لبنان حضور مسلحانه قدرتمندى دارد و هر از چند گاه، عملیاتهاى قهرمانانه و شهادت طلبانهاى را علیه مواضع صهیونیستها و مزدورانشان به اجرا مىگذارد. همچنین حضور این حزب در مجلس لبنان مؤثر بوده و فراکسیون حزباللّه در مجلس لبنان یکى از فراکسیونهاى فعال و منسجم مجلس است. حضور حزباللّه در دولت لبنان نیز بارها مطرح شده است [59] که این همه از برکات آن وجود ذى قیمت بود که کماکان در صحنه گیتى پرتوافشانى مىکند که «انّ آثارنا تدلّ علینا»
امام موسى صدر در لیبى
امام موسى صدر در تاریخ 25 / 8 / 1978 (1357 ش) به همراه شیخ محمد یعقوب و خبرنگار معروف استاد عباس بدرالدین بنا بر دعوت دولت لیبى و در طى دیدارى رسمى وارد لیبى شد و به عنوان میهمان دولت در هتل شاطنى اقامت گزید پنج روز از سفر گذشته بود در روز ششم مورخه 31 / 8 / 1978 (1357 ش) ساعت دو بعد از ظهر امام صدر به همراه دو تن از همراهانش براى ملاقات با قذافى سوار اتومبیلهاى دولتى مىشود ولى از آن پس دیگر دیده نمىشود.[60]
بعد از انتشار اخبار مربوط به ناپدید شدن امام موسى صدر دولت لیبى در تاریخ 18 / 9 / 78 م (1357 ش) رسما اعلام کرد که امام موسى صدر در مورخه 31 / 8 / 1978 م با یک هواپیماى ایتالیایى از غرب طرابلس به سوى ایتالیا پرواز کردهاند. سازمان قضایى کشور ایتالیا پس از یک تحقیق گسترده در مورخه 12 / 6 / 1979 م (1358 ش) اعلام کرد امام موسى صدر و دو همراهش هیچگاه وارد ایتالیا نشدهاند.
البته معاون دادستان کل ایتالیا در تاریخ 19 / 5 / 1979 م (1358 ش) به همین نتیجه رسیده بود که امام موسى صدر و همراهانش هرگز از مرزهاى لیبى خارج نگشتهاند.
سپس دولت ایتالیا طى یک ابلاغ رسمى به هر یک از حکومتهاى جمهورى عربى سوریه، جمهورى اسلامى ایران و همچنین به مجلس اعلاى اسلامى شیعه لبنان اطلاع داد که : امام موسى صدر و همراهانش به خاک ایتالیا وارد نگشته و حتى به صورت ترانزیت هم از آن کشور عبور نکردهاند.
مجلس اعلاى اسلامى شیعه در اعلامیهها و بیانیههاى مکرر خویش و در کنفرانس مطبوعاتى که توسط نائب رئیس مجلس (آقاى شیخ مهدى شمسالدین) در تاریخ 31 / 8 / 79 (1358 ش) و 10 / 4 / 1980 (1359 ش) در بیروت صورت پذیرفت، شخص سرهنگ قذافى را مسئول ربایش امام موسى صدر و همراهانش اعلام نمود و همچنین اعلام کرد که: پادشاهان و رؤساى جمهور ممالک عربى به او و به نماینده مجلس اطلاع دادهاند که مسئولیت اختفاى امام موسى صدر به عهده شخص سرهنگ قذافى است.[61]
و در گزارش حجتالاسلام سید هادى خسروشاهى سفیر پیشین جمهورى اسلامى ایران در واتیکان به حضرت امام خمینى (ره) آمده است:
«... در مورد آقاى موسى صدر که با پاپ حضورا مذاکره کرده بودم پس از دو ماه به طور کتبى به اینجانب نوشتهاند که نتیجه تحقیقات آنها با نتایج تحقیقات مقامات قضایى ایتالیا یکسان است و آن این که آقاى صدر هرگز وارد ایتالیا نشده است».[62]
و اکنون بعد از گذشت بیست سال هنوز او در پرده اختفاست و به مثابه خورشیدى است در پشت ابر.
والسلام
توضیح : از دو کتاب زیر نیز به طور ضمنى استفاده شده است:
1ـ قدر، منصور، لبنان و جهان عرب، وزارت امور خارجه، بیروت، امرداد ماه 1355
2ـ علیزاده، ه، فرهنگ سیاسى لبنان، محمدرضا گلسرخى و محمدرضا معمارى، نشر سفید، 1368
پینوشتها:
[1] . فصلنامه دانشگاه مفید، نامه مفید 16، شماره چهارم، زمستان 1377، ص 32
[2] . فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، ویژهنامه (5)، قم ـ صندوق پستى 136، 1375 ش، ص 43 ـ 44
[3] . پیشین، ص 115
[4] . همان، ص 24
[5] . همان ص 57، 58
[6] . فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، ویژهنامه 5، ص 210
[7] . پیشین، ص 13
[8] . بنیاد شهید چمران، لبنان (گزیدهاى از مجموعه سخنرانىها و دستنوشتههاى سردار پرافتخار اسلام شهید دکتر مصطفى چمران درباره لبنان)، 1362، ص 61
[9] . کمالیان، محسن وعلىاکبررنجبر کرمانى، عزت شیعه (روایت صدر 1)، مؤلف، زمستان1377،ص 20
[10] . ر. ک : حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، انتشارات قلم، بهار 1364، ص 20 ـ 23
[11] . ر. ک : نادرى سمیرمى، احمد، لبنان، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى، تهران، وزارت امور خارجه، 1376، ص 20 ـ 23
[12] . ر. ک : بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 30 ـ 32
[13] . ر. ک : پیشین، ص 320
[14] . ر. ک : حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 49
[15] . همان، ص 70
[16] . ر. ک : دعوتى، ابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان (فعالیتها و مقالاتى از امام موسى صدر)، انتشارات بعثت، چاپ دهم، فروردین 62، ص 17 ـ 19
[17] . همان، ص 20 ـ 23
[18] . بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 64 ـ 65
[19] . ر. ک : دعوتى، میرابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان، ص 29 ـ 30
[20] . ر. ک : کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 18
[21] . ر. ک : پیشین، ص 28 ـ 41
[22] . ر. ک : بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 17
[23] . دعوتى، ابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان، ص 45 ـ 49
[24] . براى آگاهى بیشتر بنگرید به، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 20 ـ 21 و تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 34
[25] . ر. ک : حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 24
[26] . بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 76
[27] . براى آگاهى بیشتر بنگرید به : لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 24 ـ 25 و مسلمین شیعه در لبنان، ص 58 ـ 80 و بنیاد شهید چمران لبنان، ص 77 ـ 79
[28] . بنگرید به : لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 133 و 134 و بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 83
[29] . ر. ک : حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 26 و تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 35 ـ 36
[30] . بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 98 ـ 101 و 315 ـ 317
[31] . تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 36، بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 366
[32] . حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 29 - 34، کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 16
[33] . ر. ک : حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 36
[34] . کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 14
[35] . همان، ص 19
[36] . دعوتى، میرابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان، ص 141
[37] . همان، ص 119 ـ 123
[38] . کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 16
[39] . همان، ص 19
[40] . همان، ص 19
[41] . همان، ص 41
[42] . چند مطلب اخیر که به صورت نقل قولهاى مستقیم و غیرمستقیم در خصوص روابط امام موسى صدر و حضرت امام (ره) آورده شده است عمدتا از عزت شیعه صفحات 50، 51، 14 و 71 و تاریخ و فرهنگ معاصر، ویژهنامه امام موسى صدر، صفحه 50 اقتباس شده است.
[43] . کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 14
[44] . همان : ص 77
[45] . ر. ک : ترجمان اندیشه، (ویژه بیستمین سالگرد ناپدید شدن امام موسى صدر)، سال اول، شماره دوم، اردیبهشت 1378، ص 26
[46] . پیشین، ص 15
[47] . همان، ص 15
[48] . تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 41 ـ 42
[49] . کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 186
[50] . همان، ص 50
[51] . همان، ص 78
[52] . فصلنامه دانشگاه مفید، نامه مفید 16، سال چهارم، شماره چهارم، ص 45
[53] . نامه مفید ص 103
[54] . همان، ص 17 ـ 18
[55] . همان، ص 104 ـ 105
[56] . ر. ک : کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 182
[57] . همان.
[58] . همان، ص 185
[59] . ر. ک : نادرى سمیرمى، احمد، لبنان، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى، تهران، وزارت امور خارجه، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1376، ص 24
[60] . ر. ک : بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 386
[61] . ر. ک : حجتى کرمانى، على، لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 36 ـ 38
[62] . تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 527