تاریخ سند: 19 خرداد 1350
متن سند:
جناب آقای نخست وزیر
احتراما بدینوسیله هشتصد نفر از افراد
شاه دوست وطن پرست در این تهران بزرگ
برای آخرین بار به شما نخست وزیر عزیز و
آقای دکتر کلالی1 عزیز و آقای مهندس
معینی عزیز و آقای دکتر سعید2 عزیز که
گردانندگان حزب پاسدار انقلاب هستید و
مرتب دم از شاهدوستی [و] ایمان به میهن
می زنید واضح و روشن عرض کنم مطالب زیر را
خوب دقت کنید و نگذارید که ایمان مردم از
شما و اولیاء حزب ایران نوین سلب شود به
خدای نادیده و به جان یگانه حامی کشور ایران
شاهنشاه آریامهر قسم چنانچه توجه نکنید
در هر کجا و تحت مراقبت هر دستگاه که باشید نابود خواهید شد کشور ایران [از ]کهنسال ترین
کشورهای جهان است شاید شماها اطلاع ندارید بازیچه است [دست] یک عده نفهم ناپاک شیاد
که به ظاهر دم از پاسداری انقلاب شاه و مردم می زند و در پشت پرده هزاران کثافتکاری
می نمایند چه کسی بایستی رسیدگی کند؟ آقای نخست وزیر باز هم می گوئیم شاید جنابعالی
اطلاع ندارید ولی مردم ایران همه چیز را خوب می دانند اولاً حزب ایران نوین بایستی خوب
بداند که با شاه خود پیمان قدیمی دارند باز هم شما را به شرافت شاهنشاه قسم خوب به
خواسته های ما سربازان توجه کامل کنید و نگذارید یک کشور به این بی سروصدایی منفجر شود
1ـ چرا بایستی تمام فامیل و بستگان اولیاء امور نماینده مجلس شوند؟
2ـ علت اینکه نمایندگان گذشته مجددا انتخاب شوند چیست؟
3ـ نماینده[ای] باید به مجلس راه یابد که واقعا مومن به انقلاب سفید شاه و مردم باشد
4ـ نمایندگان دوره بیست و سوم بایستی به خواست مردم و به نظر چهار نفر یعنی آقای هویدا
نخست وزیر آقای کلالی آقای مهندس معینی
و دکتر سعید و چهره های جدید انتخاب شوند
5ـ علت اینکه بایستی نمایندگان آینده را
کمیته های حزب انتخاب نمایند یعنی چه
علت چیست تمام اعضاء کمیته ها خودشان از
دیگران تشنه ترند چون در تمام کشور
کمیته[ای ]نیست که اعضایش سرودست
نشکنند برای احراز کرسی وکالت؟
6ـ آیا مگر فراموش کردید که شاهنشاه بزرگ و
باارزش ما مکرر فرموده اند انتخابات آزاد است
و در یک محیط گرم و برادری انجام گیرد چرا
عمل نمی کنید؟؟؟
آقای نخست وزیر شدیدا تقاضا داریم از امروز
افرادی را که معرفی می کنم و گندکاری آنها را با
سند در دست داریم خیلی فوری از اطراف
خودتان رها کنید.
7ـ آقای سناتور جفرودی ـ آقای امیرحسین شیخ بهائی ـ آقای ایرج ملک افضلی ـ آقای دکتر
حسن متین3 ـ آقای صادق ناصرزاده4 ـ آقای عباس رادفر ـ آقای پروانه فر ـ آقای دکتر مصطفی
الموتی5 ـ آقای دکتر مظفر زعفرانلو6.
تا اسامی بقیه که مرتب حضورتان فرستاده خواهد شد لطفا اقدام اول را بفرمائید و اگر اقدام
نکنید دیگر کوچکترین نظری نخواهیم داد بلکه دسته جمعی به پیشگاه مبارک شاهنشاه عزیز
خواهیم رفت آن وقت انشاءاللّه تکلیف همه معلوم خواهد شد مثلاً برای اطلاع آنجنابان اشاره به
چند نفر و کارهایشان می نمایم.
1ـ سناتور جفرودی آن سخنرانی احمقانه اش.
2ـ نصیر عصار7 و شش ملیون تومان درآمدش و خراب کردن دختران سازمان جوانان
3ـ امیرحسین شیخ بهائی با گرفتن چند صد هزار تومان از آنهایی که قول داده است امسال
نماینده خواهند شد خودش هم خوب می داند از یک نفر اصفهانی ـ از یک نفر مشهدی ـ از یک
نفر اهالی ساوه ـ از 8 نفر تهرانی ـ از یک نفر ورامینی ـ از یک نفر کرمانشاهی ـ از یک نفر
خوزستانی که مبلغش و روزی که گرفت موجود است و اتومبیلش را که به خانمش هدیه کرد
نامش علی مرتضی پور و خراب کردن زنهائی که در حزب هستند
4ـ ایرج ملک افضلی که چه خرابکار[ی]های غیرقابل تحمل که در اردکان و یزد نموده است و
درست کردن زنها برای سرورانش توسط همسرش گرفتن رشوه مبلغ /000 /600 تومان از دو
مالک که ممکن است خودش هم تعجب شود[کند ]که این اطلاعات از کجا بدست آمده است
دخالت در انتخابات اعضاء شورای مرکزی و تصاحب کردن حق دیگران و غیرو
4ـ صادق ناصرزاده ـ قولهایی که به فرهنگی ها داده است برای نمایندگی از بین بردن حق اعضاء
مومن برای شرکت در کنگره و دادن به رفقای خودش و پاره کردن اسناد افراد حزبی و گرفتن
مبلغ یک صد هزار ریال از یک خانم جهت انتخاب شدن نمایندگی مجلس شورای ملی و غیرو.
6ـ دکتر حسن متین اخاذی کردن مرتب و سفارش کردن و غیرو
7ـ دادن پرونده خراب یکی از کاندیدای گذشته که امسال انتخاب شود
8ـ دکتر مصطفی الموتی تبانی به اتفاق دکتر مظفر زعفرانلو در انتخابات شورای مرکزی و به
اتفاق بردن در مجلس عیش و خوشگذرانی همان خانمی را که در کنگره سخنرانی کرد به نام
جواهر ...
اهل کهگیلویه و بویراحمد
جناب آقای نخست وزیر اولاً زعفرانلو اصلاً بهبهانی نیست و اهل بهبهان و توابع نیست به جان
شما قسم شاید در تمام دوران نمایندگی ایشان چقدر بی ناموسی کرد چقدر اخاذی کرده است
حد ندارد بقیه کارهایش بعدا به اطلاع خواهد رسید 9ـ عباس رادفر به طورکلی به عرض
برسانیم ـ بی شرف ترین ـ بی ناموس ترین ـ ناپاک ترین ـ کسی است که هر طرف باد می آید همان
طرف می رود در اخلالگری درجه یک و غیرو.
10ـ حداکثر در مجلس شورای ملی شش خانم آن هم باسواد و افراد بی پارتی کاندید شوند به
طورکلی جناب آقای نخست وزیر در خاتمه از شما و آقایان کلالی ـ معینی ـ سعید شرافتمندانه و
به نام هشتصد نفر ایرانی پاک شاهدوست وطن پرست می خواهیم هر چه زودتر به خواسته های
مشخص شده توجه داشته باشید و سوگند یاد کرده ایم که چنانچه دستور اقدام نفرمائید تمام
مدارک موجود به اضافه عکسهای زیاد دسته جمعی به درگاه شهریار عادل روی خواهیم آورد به
امید یزدان پاک منتظر اقدام آن نخست وزیر مدیر هستیم.
از طرف هشتصد نفر شاهدوست واقعی
تهیه این نامه روز 18 /2 /50 در تهران
به پرونده 62413 امیرعباس هویدا بایگانی فرمائید
توضیحات سند:
1ـ منوچهر کلالی فرزند حبیب اله به سال 1304 ش در مشهد متولد شد.
برای تکمیل تحصیلات به تهران آمد و از
دانشکده حقوق در رشته علوم سیاسی و اقتصاد فارغ التحصیل شد.
در 1325 ش وارد کارهای دولتی شد و در وزارت کار
مشغول گردید.
برای ادامه تحصیلات راهی فرانسه شد و از دانشگاه پاریس موفق به دریافت دکترای علوم سیاسی
گردید.
پس از بازگشت به ایران مدارج اداری را طی کرد تا اینکه به معاونت اداری وزارت کار و امور اجتماعی رسید.
وی
که در توسعه تشکیلات اداری وزارت کار نقش ساز بود، مدتی دبیرکل کانون فارغ التحصیلان (1329) شد.
معاونت اداره
اقتصاد وزارت کار (1326 ش).
ریاست اداره کار و بیمه های اجتماعی استان خراسان (36 ـ32) وزیر مشاور و سفیر ایران
در سالهای 1350 و 1353 ش، عضو کانون مترقی و دبیرکل حزب ایران نوین (48 تا 53) از دیگر مشاغل او بود.
کلالی،
عضو جمعیت فراماسونری و از طرفداران دولت آمریکا بود که در اغلب مهمانی های سفارت آمریکا در ایران شرکت
می یافت.
گویا مقامات آمریکایی از برکناری وی از حزب ایران نوین ابراز ناراحتی نمودند.
برابر گزارشی در 1346 ش وی
از جمله کارگردانان کمیته محرمانه ای که از طرف مقامات سیاسی آمریکا (سیا) متمرکز در حزب ایران نوین بوده معرفی
گردیده و نیز همسر وی که دارای ملیت فرانسوی است مدتها در اداره اطلاعات سفارت آمریکا مشغول به کار بوده و
همزمان با آغاز فعالیتهای همسرش در حزب ایران نوین از شغل خود مستعفی گردید.
کلالی در 1340 ش از طرف وزیر
کار به عنوان نماینده وزارت کار جهت شرکت در کمیته دائمی حفاظت به ساواک معرفی شد و در سال 1353 ش از طرف
سازمان مرکزی بین المللی حمایت از زندانیان در انگلستان نامه هایی جهت کسب اطلاع از وضع چند زندانی سیاسی
جهت یاد شده ارسال شده است.
در سال 1353 ش از نصیری جهت شرکت در مراسم کنگره سوم حزب ایران نوین
دعوت به عمل آورد.
و همواره مورد تفقد نصیری بود.
پدر وی از ملاکین تربت جام بود که حداکثر استفاده و بهره برداری
را از مقام و موقعیت وی در جهت منافع مادی خود نموده و در بیشتر نقل و انتقالات رؤسای ادارات نیز دخالت می کرده
است.
وی همچنین نماینده دوره های 21 و 22 مجلس شورای ملی از مشهد بود.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
2ـ جواد سعید فرزند کاظم در 1302 ش در کربلا متولد شد وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه در ساری و
تهران وارد دانشگاه تهران شد و دکترای خود را دریافت نمود سپس برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد و دوره
تخصصی را در دانشگاه پزشکی پاریس به پایان رسانید پس از بازگشت به تهران در بهداری راه آهن مشغول به کار شد و
تا ریاست بهداری اداره کل راه آهن در تیر ماه 1341 ترقی نمود سپس در دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی به
مجلس راه پیدا کرد و در دوره های بعد نیز در این مجلس حضور داشت و در حدود ده سال نیابت ریاست این مجلس را به
عهده داشت و پس از آن به ریاست مجلس شورای ملی رسید.
وی که از مؤسسین کانون مترقی و حزب ایران نوین بود از
اعضای شورای سلطنت و دبیر کل چهارم حزب رستاخیز بود.
او که در سال 1357 ش پس از فرار محمدرضا پهلوی،
عضویت شورای سلطنت را به عهده داشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به حکم دادگاه انقلاب در 18 /2 /1358 ش
اعدام شد.
او همچنین عضو هیئت امنای مرکز آموزش مدیریت دولتی نیز بود و نشان تاج و همایون دریافت داشته بود.
او از سهامداران بزرگ کارخانجات مختلف ایران بود.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
3ـ حسن متین وکیل دادگستری به سال 1298 ش در بابل متولد شد.
در رشته اقتصاد و علوم سیاسی از دانشگاه تهران
لیسانس گرفت و سپس در دانشگاه ژنو تا اخذ دکترای خود به تحصیل پرداخت.
علاوه بر شغل وکالت در دوره بیستم
مجلس شورای ملی نیز از طرف مردم بابل به نمایندگی انتخاب شد، همچنین در دانشکده پلیس به تدریس حقوق
بین الملل عمومی اشتغال داشت.
4ـ صادق ناصرزاده فرزند تقی سال 1299 ش متولد شد.
وی فارغ التحصیل دانشسرای مقدماتی تهران بود که از
16 /9 /1319 آغاز به کار کرد.
در خلاصه سوابق وی می خوانیم : آموزگار، دبیر، رئیس اداره فرهنگ استان مرکز، بازرس
اداری آموزش و پرورش استان مرکز، سرپرست سپاه دانش استان تهران، رئیس اداره ناحیه یک آموزش و پرورش
تهران، رئیس دفتر اطلاعات و مطبوعات وزارت آموزش و پرورش، مدیرکل روابط عمومی وزارت مذکور و قائم مقام وزیر
آموزش و پرورش، عضو هیئت مدیره شرکت تعاونی فرهنگیان، عضو هیات مدیره شرکت مخابرات ایران، نماینده دوره
23 مجلس شورای ملی که در بین مردم و فرهنگیان شایع شده وی بهائی می باشد، نویسنده مقالات رادیو، عضو مؤسس
حزب ایران نوین، مسئول حوزه 78 حزبی، عضو کمیته امور استانها، عضو کمیته استان تهران، عضو سازمان آموزش
حزب، دبیر شورای مرکزی حزب، مسئول تبلیغات ستاد انتخاباتی حزب، رئیس دبیرخانه کنگره حزب، رئیس دبیرخانه
و رابط حزب و آموزش و پرورش، معاون دبیرکل حزب ایران نوین، عضو حزب رستاخیز، عضو هیئت مدیره جمعیت
طرفداران پیش آهنگی، نایب رئیس انجمن همکاری مردم بابلسر، عضو کمیته جشن پیروزی نفت در نخست وزیری،
عضو حزب ملیون، عضو سازمان کوک، داوطلب نمایندگی دوره 24 مجلس شورای ملی بوده است.
وی از سال 30 تا
1345 با مطبوعات و از سال 1345 با دریافت مقرری با ساواک همکاری داشته است.
صادق ناصرزاده دارای نشانهای درجه 1 و 2 و 3 سپاس، درجه 3 سپاس ورزشی، درجه 2 آبادانی و پیشرفت،درجه 3
همایون بوده و جوایزی نیز از شاه، فرح و غلامرضا پهلوی دریافت داشته است.
نام وی در لیست فراماسونها ذکر شده
است.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
5ـ مصطفی الموتی نیا فرزند حسین، در سال 1306 در تهران متولد شد و از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد گرفت.
وی کار
مطبوعاتی را در پانزده سالگی شروع کرد و در سال 1329 (با خانم عفت عمید نوری، وکیل پایه یک دادگستری، رئیس
کمیسیون شورای عالی زنان شمیران و روزنامه نگار) ازدواج نمود و در سالهای 1331 و1332 در روزنامه «داد» مقالات
تندی علیه دولت دکتر مصدق نوشت که به همین علت چندین بار دستگیر و روزنامه مذکور نیز توقیف شد.
او در همین
زمان با عوامل کودتا (سپهبد زاهدی و اردشیر زاهدی) آشنا و در تظاهرات خیابانی علیه مصدق فعال شد و پس از
کودتای 28 مرداد 1332 در دولت زاهدی، سمت معاونت نخست وزیر را به دست آورد و در این زمان مجلات شهربانی و
ژاندارمری را راه اندازی و در رادیو به ارائه تحلیل های سیاسی بعد از کودتای 28 مرداد پرداخت که باعث شهرت و
تحکیم موقعیت او گردید.
دکتر الموتی در سال 1333 روزنامه «صبح امروز» را به مدیریت همسرش
منتشر کرد و در سال 1338 به عضویت هیأت مدیره شرکت معاملات خارجی منصوب شد و پس از آن به عنوان معاون
نخست وزیر، رئیس بازرسی نخست وزیری، به کارش ادامه داد و با آغاز فعالیت گروه «مترقی» و تأسیس حزب ایران نوین
به عنوان رئیس فراکسیون این حزب در مجلس شورای ملی منحله فعالیت کرد و یکی از اعضای فعال و مؤثر کمیسیون
جشن های 2500 ساله سلطنت پهلوی بود و با اعمال قدرت و سازش با سازمان برنامه به یکی از ثروتمندان بزرگ تبدیل
شد.
وی در سال 1340 به دعوت رژیم صهیونیستی به همراه همسرش به تل آویو سفر کرد.
دکتر مصطفی الموتی،
همچنین عضو و دبیر جمعیت یاران متحد (عناصر رده اول دربار و نزدیکان محمدرضا پهلوی)، عضو جبهه یاران متحد،
عضو جمعیت جهانی فراماسونری، رهبر فراکسیون پارلمانی حزب ایران نوین، عضو حزب ملیون، رئیس باشگاه روتاری
مرکز، نویسنده و مدیر مسؤول روزنامه «داد» و از عوامل باند گسترده و متنفذ عَلَم بود و با اوج گیری انقلاب اسلامی به
کشور انگلستان متواری و پناهنده شد و در سال 1358 در خارج از کشور، روزنامه «اخبار روز» و در سال 1360 کتاب
«تاریخ معاصر ایران» و کتاب «ایران در عصر پهلوی، شانزده جلد» و در سال 1370 کتاب «بازیگران سیاسی از انقلاب
مشروطیت تا انقلاب اسلامی» را منتشر نمود که در آثار فوق، سعی در تبرئه نمودن سیاستمداران دوران رژیم پهلوی را
داشته است.
ناصر نجمی در معرفی وی چنین می نویسد :
الموتی کارگر ساده چاپخانه روزنامه «داد» بود.
او جوانی جاه جو و مشتاق شهرت بود.
بعدا در روزنامه داد شروع به
نوشتن مقاله نمود و شهرتی بدست آورد و جزو طرفداران دکتر مصدق گردید و در اکثر تظاهرات بنفع رهبر نهضت ملی
ایران شرکت می جست اما خیلی زود مسیر خود را تغییر داد و به کارهای اقتصادی روی آورد.
مصطفی الموتی که بعدا عنوان دکتر را به اول نام خود افزود به دکتر اقبال نزدیک شد و به معاونت وی در امور بازرسی
منصوب گردید و متعاقب آن به مجلس راه یافت و تا معاونت مجلس پیش رفت.
وقتی حزب ایران نوین تشکیل شد الموتی هم خواه ناخواه جزء بزرگ سردمداران آن حزب گردید و در مجلس رئیس
فراکسیون حزب ایران نوین شد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
6ـ مظفر زعفرانلو نماینده دوره های 21 تا 23 از بهبهان و کهکیلویه در مجلس شورای ملی به سال 1308 ش در بروجرد
متولد شد.
از دانشکده دامپزشکی تهران فارغ التحصیل شد و پس از ورود به وزارت کشاورزی به عنوان رئیس
دامپزشکی بابل و بابلسر منصوب شد و مدتی ریاست اداره کشاورزی بهبهان و فرمانداری کهکیلویه را عهده دار بود.
او
در اجرای قانون اصلاحات ارضی فعالیت فراوان کرد.
7ـ نصیر عصار فرزند محمد کاظم در سال 1305 در تهران بدنیا آمد.
تحصیلات خود را تا لیسانس حقوق ادامه داد.
سمتهایی منجمله، مدیریت اداره گذرنامه، رایزن نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد، رئیس اوقاف، معاون
سیاسی وزارت خارجه و...
را عهده دار بود.
در سند بیوگرافی ساواک آمده است: «...
ضمنا نامبرده عضو جمعیت ایرانی و
کاری ملل آسیائی و آفریقایی و عضو کانون مترقی بوده و شخصی است مردم دار و خوش برخورد و مجلس آرا و عیاش،
ولخرج و جاه طلب در امور اداری».
ساواک در گزارش دیگری از حیف و میل اموال عمومی و سوءاستفاده های کلان در
زمان تصدی پست ریاست اوقاف کشور نامبرده صحبت به میان آورده و ضمن تحقیقات و بررسی اخبار و گزارشها مراتب
فوق را تائید نموده است.
عصار از اعضای کمیته مرکزی حزب ایران نوین و رئیس سازمان جوانان این حزب بود.
وی همچنین از اعضای تشکیلات
فراماسونری و عضو لژ ژاندارک و رئیس سازمان اوقاف و معاون نخست وزیر بود که در گزارشات ساواک قید شده است،
عصار در هنگام تصدی ریاست اوقاف برخی از زمین های وقفی را جهت احداث ساختمان های تشکیلات فراماسونری به
رهبران لژها با قیمت نازل واگذار کرده است که نمونه آن به شرح زیر است:
«قطعه زمینی که قرار بود در تهران پارس خریداری شود به علت نامعلومی معامله مربوطه انجام نشد و اخیرا یک قطعه
زمین به مساحت 15000 متر مربع از زمین های اداره اوقاف در نزدیکی میدان شهیاد به مبلغ 600 هزار تومان از قرار
متری 40 تومان خریداری گردیده است.
در بین اعضای فراماسونری شایع است که: «بهای زمین فوق را شاهنشاه
آریامهر مرحمت فرموده و آقایان نخست وزیر (هویدا) و مهندس شریف امامی اقدامات لازم را در جهت خرید زمین از
آقای عصار معاون نخست وزیر و سرپرست سازمان اوقاف به عمل آورده اند»
علاوه بر آن عصار برادر همان خواننده ای است که در زمان شاه به «شوشا» معروف بود و نُقل مجالس آن دوره بود که ترقی
و پیشرفت نصیر عصار بخاطر سفارشهای مکرر خواهر خواننده اش (!) بوده است
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
منبع:
کتاب
امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 144