تاریخ سند: 21 تیر 1350
متن سند:
نام و شهرت فرستنده : حسن ضیاء ظریفی نام پدر : عیسی
تیمسار محترم و گرامی جناب آقای تقدم
با ابراز ادب و احترام این نامه را با دو انگیزه به شما می نویسم : انگیزه شخصی
نوشتن نامه این است که بخوبی می دانم که صرفنظر از همه مسایل و قضایا روی
انسانیت و محبت شخصی
شما نیز میتوان حساب کرد
و انگیزه سیاسی آن اینست
که از مسئولیت بزرگی که در
دستگاه امنیتی ایران دارید
آگاه هستم و می دانم که
جزئی ترین و مخفی ترین
مسائل پرونده ام از نظر
حضرتعالی پوشیده نیست.
قطعا از وضع پیچیده و
دشواری که برایم بوجود
آمده آگاه هستید.
من فعلاً
کاری ندارم که چگونه و
چرا چنین شد و مسئله ای
ساده و کوچک چرا چنین
بغرنج و بزرگ گشت، اگر
فرصتی ماند و احیانا زنده
ماندم ریشه های قضیه را روزی برایتان تشریح خواهم کرد.
ولی من به حق مطلقا
خود را در این پرونده اخیر بی گناه می دانم.
خودتان خوب می دانید که چندین بار
حتی از خود جنابعالی و بارها به وسیله برادرم دکتر ظریفی که به شما ارادت
خاصی دارد و به طور اصولی هم تحت تاثیر شما هست تقاضای انتقال خود را به
تهران کرده بودم ولی این تقاضا با وجود همه در خواستهایم از سازمان و دادرسی
ارتش انجام نشد و امروز باید چوب ملاقات مسخره ای را بخورم که در زندان
رشت با من به عمل آمد.
در این لحظاتی که احتمالاً روزهای آخری است که زنده هستم حرف من اینست:
بگذارید فدای مصالح عالیه کشور شوم نه فدای سوءتفاهمات.
من تمام کوششم
از همان روز 10 اسفند ماه 49 که به زندان اوین منتقل شدم این بود که
سوءتفاهمات را برطرف کنم، در دادگاه بدوی و تجدید نظر نیز کوششم این بود و
حالا هم با همین نیت که آخرین کوششم را برای رفع سوءتفاهم به عمل آورم این
نامه را می نویسم.
برای من مسائلی که چهار سال پیش موجب به زندان افتادنم
شده بود تمام شده تلقی
می گشت و من روش
جدیدی داشتم برای خودم
برمی گزیدم، ولی وضع
جدیدی که بوجود آورده
شد و من نه کوچکترین
اطلاعی از آن داشتم و نه
کمترین نقشی همه چیز را
برهم زد.
لابد مستحضر
هستید که قبل از تشکیل
دادگاه تجدید نظر آقای
حسین زاده نماینده سازمان
اطلاعات و امنیت کشور در
حضور رئیس بازداشتگاه
موقت شهربانی ملاقاتی با
اینجانب انجام داده و سه
مطلب را در مقابل اینجانب
مطرح ساختند و اظهار کردند که جوابهای مربوطه عینا به اطلاع مقامات مسئول
خواهد رسید و از من خواستند که درباره آنها صراحتا اظهار نظر کنم زیرا در
سرنوشت من مؤثر خواهد بود.
علاوه بر جواب شفاهی که درباره این مطالب به ایشان دادم در دادگاه تجدید نظر
به طور مشروح درباره این سه مطلب صحبت نمودم : 1ـ نظر درباره وقایع
سیاهکل و جنگ چریکی در این باره صراحتا مخالفت خود را با این اعمال به
ایشان اعلام و در دادگاه نیز در مخالفت با آن مفصلاً صحبت کرده ام 2ـ نظر درباره
تروریسم سیاسی ـ در این مورد نیز مخالفت صریح و شدید خود را هم به ایشان وهم به عرض دادگاه
رسانده ام 3ـ نظر درباره رژیم سلطنت مشروطه ایران اینجانب نه در حال حاضر بلکه حتی از همان چهار
سال پیش اعتقاد خود را به رژیم سلطنت مشروطه اعلام و در دادگاه بدوی و تجدید نظر نیز ایمان و
وفاداری خود را به قانون اساسی که سلطنت جزء لاینفک آن است ابراز داشته ام و در دادگاه تجدید نظر در
مقابل پرسش رئیس دادگاه در مورد قانون اساسی آنجا که گفته ام من همه قانون اساسی را با هم قبول دارم
نظرم مخصوصا تکیه به رژیم سلطنت مشروطه ایران بود.
اینها مطالبی بود که صرفنظر از جنبه های قضایی
مطرح ساختم و در جهت رفع کامل سوءتفاهم بود که من در دادگاه همه حاضرین را وجدانا متعهد نمودم که
از هر امکانی استفاده کنند تا پرونده ام و متن عرایضم به عرض همایونی رسانده شود چون یقین دارم که اگر
این مطالب بشرفعرض همایونی برسد تأثیر کلی در سرنوشت من خواهد داشت.
تیمسار محترم و گرامی : اکنون نیز به وسیله این نامه شما را وجدانا متعهد می سازم و به خداوند سوگند
می دهم که استدعایی را که در دادگاه تجدید نظر کرده ام و در این نامه نیز تکرار نموده ام مورد توجه قرار
بدهید دیگر خود دانید و خدای خود.
با تقدیم شایسته ترین احترامات.
دوم تیرماه /1350
منبع:
کتاب
چپ در ایران - چریکهای فدایی خلق به روایت اسناد ساواک صفحه 294