تاریخ سند: 12 شهریور 1349
موضوع : کامبوزیا. سرهنگ سلحپوش. سلیمی نژاد و فنایی
متن سند:
از : 9 / ه
به : 311 شماره : 11685 /9 ه
روز سه شنبه 3 /6 سلیمی نژاد ساعت 15 برای دیدن کامبوزیا به منزل فنایی
می رود سلحپوش نیز آنجا بوده سلیمی نژاد روزنامه کیهان را که خریداری کرده
بوده به کامبوزیا داده و گفته باز هم راجع به قتل بختیار مطالبی نوشته اند این دفعه
حتی از قول رویتر نیز نقل
کرده اند.
فنایی متن روزنامه
را به صدای بلند خواند و در
آخر سلحپوش و سلیمی نژاد
گفته اند ممکن است این خبر
صحیح باشد فنایی گفته من
باور نمی کنم کامبوزیا قسم
خورده که این خبر ساختگی
است و اساس ندارد و علت
اینکه عراق آن را تکذیب
نکرده آنست که می خواهد و
تصمیم دارد اسم بختیار از
سر زبانها بیفتد و ایرانیان
غافلگیر شوند و بختیار به
طور زیرزمینی فعالیت کند و
ناگهان از تهران سر در آورد
و همه کارها را قبضه کند و در اینجا نسبت به شاهنشاه توهین کرد.
سلیمی نژاد گفته شنیده ام از دوستان نزدیک سابق بختیار که بعدا نزد او رفته
بودند چند نفر مامور بوده و قصد کشتن او را داشته اند و به همین علت اخیرا که
کاملاً اعتمادش را جلب کرده بودند به نزدیکی مرز ایران آورده بودند تا پس از
قتل او به ایران فرار کنند ولی چهار نفر آنها به دست مامورین عراقی کشته
می شوند و یک نفر ضارب هم دستگیر می شود کامبوزیا گفته این طور نیست و
شما نمی دانید که بختیار می خواهد غفلتا پدر همه را در آورد.
بعد صحبت از
یهودیان می شود کامبوزیا گفته یهودیان عمال خودشان را از کودکی در
پست های مختلف تربیت می کنند و در موقع لازم پست های حساس را بدو
می سپارند مانند ارتشبد جم1 که پدرش و فامیلش یهودی بودند و حالا یک
مرتبه ایشان جانشین آریانا2 می شود و بعد از عده ای از قبیل استاد پورداود
نفیسی و القانیان به عنوان یهودیان نام برد سلیمی نژاد پرسیده چرا دولت ایران به
یهودیان ارادت دارد؟ سرهنگ سلحپوش جواب داده برای اینکه حاکم کشور
یهودی است و بعد شعری خواند که آخرش این بود (الناس علی دین ملوک است)
فنایی گفته سید ضیاء3 هم
خیلی به یهودیان خدمت
کرد و حتی زمین های
اعراب را برای یهودیان
می خرید.
کامبوزیا می گفته
شاه از زنان و کودکان
مسلمانانی که به طرز
فجیعی به دست یهودیان
کشته می شدند بازدید
می کرد.
در ساعت 17 برای
دیدن ایستگاه قطار از منزل
خارج می شدند فنایی
می گوید من و سلحپوش به
نوبت نگهبان کامبوزیا
هستیم و یک لحظه از او جدا
نمی شویم زیرا همیشه در
کمین او هستند و می خواهند به هر وسیله شده او را از بین ببرند فنایی از
ساختمان ایستگاه و مبلغ هنگفتی که حیف و میل شده انتقاد کرده و عکس های
کویسم آنجا را به مسخره گرفته در مراجعت سلیمی نژاد از کامبوزیا و دوستانش
دعوت کرده روز پنجشنبه با یکدیگر نهار بخورند.
نظریه شنبه ـ کامبوزیا و سلحپوش و فنایی حساسیت عجیبی نسبت به اسرائیل و
یهودیان و صهیونیسم دارند و معتقدند که در جهان فقط دو نیرو وجود دارد یکی
اسلام و دیگر یهود و عیسویت نیز تحت تسلط یهود است و دلایلی می آورند که
انجیل بعد از عیسی و به وسیله یکی از پیروان عیسی که یهودی بود نوشته شده و
پا را فراتر نهاده و پاپ را هم یهودی می دانند آنها علت فساد و تباهی و محرومیت
را در جهان به علت وجود یهود می دانند و از این نظر با یهود و پیروان آن خصومت
دارند و از هیچ توهینی دریغ نمی کنند و تعصب مذهبی دارند و به دشمنان یهود
علاقمندند و از چین و شوروی بد گویی نمی کنند ولی کمونیست نیستند و با دربار
و سلطنت دشمنی می کنند و توهین را روا می دارند تشکیلات منظمی ندارند ولی
مرتبا عقاید خودشان را تبلیغ می کنند کامبوزیا در زاهدان یک کتابخانه بیست
هزار جلدی دارد و مرتبا با نویسندگان جهانی مکاتبه دارد و در هر زمان و مکانی
علیه یهود مبارزه می کند کامبوزیا ادعا می کند که حرفهایش مستند است و طبق
اسنادی که دارد عمال یهودیان را در ایران می شناسد.
نظریه یکشنبه ـ امیرتوکل کامبوزیا در مدت اقامت در مشهد اکثرا با افراد مذکور
در گزارش بود و اعمال و گفتارش تحت مراقبت بود.
کامبوزیا روز جمعه
6 /6 /49 به زاهدان مراجعت کرد.
آقای کیوانفر بهره برداری و به 11/ ه منعکس شود.
14 /6
توضیحات سند:
1ـ فریدون جم فرزند محمود
(وزیر اقتصاد و دارایی احمد
شاه) در سال 1292 در تهران
متولد شد و تحصیلات نظامی را
در دانشکده نظامی فرانسه طی
نموده، وی از هم دوره های شاه
(مخلوع) بوده و در سال 1313
در ارتش استخدام شد.
فریدون
جم در سال 1316 با شمس
خواهر شاه ازدواج نمود، لیکن
در سال 1323 به علت عدم
توافق اخلاقی وی را مطلقه
نمود.
آخرین سمت وی در
ارتش (از سال 1348) ریاست
ستاد بزرگ ارتشتاران بود و در
همین موقعیت کلمه «خدایگان»
را به القاب شاه اضافه نمود.
جم
در سال 1352 با درجه
ارتشبدی از ارتش بازنشسته
شد و به عنوان سفیرکبیر ایران به
اسپانیا اعزام گردید.
«پرونده انفرادی ساواک»
2ـ سپهبد بهرام آریانا که نام
اصلی او حسین منوچهری است،
در سال 1285 هجری شمسی در
تهران به دنیا آمد.
از سال 1304
به تحصیل در دانشکده افسری
پرداخت.
او از دوستان صمیمی
خسرو روزبه بود و در سالهای
جنگ جهانی دوم ظاهرا به
سمت نازیسم و آلمان هیتلری
گرایش نشان داد و با «حزب
کبود» حبیب اللّه نوبخت همکاری
کرد.
پس از شهریور 1320 از
وابستگان سرلشکر ارفع، رئیس
ستاد ارتش و از اعضاء حزب او
که مهمترین پایگاه دربار و
استعمار انگلیس در ارتش
محسوب می شد، بود و در
دستگاه ارفع به ریاست رکن
یکم ستاد ارتش رسید.
در
دوران دولت مصدق به عنوان
وابسته نظامی به فرانسه اعزام و
در سالهای پس از کودتای
28 مرداد 1332 با درجه
سرلشگری فرمانده نیروی
زمینی و سپس با درجه سپهبدی
ژنرال شد.
در فاصله اسفند
1341 تا تیر ماه 1342
فرماندهی عملیات سرکوب
برخی از عشایر شورشی فارس
را برعهده گرفت.
پس از
پیروزی انقلاب اسلامی ایران،
وی با گرد آوردن ارتشی های
ضد انقلاب در نزدیکی دریاچه
وان ترکیه، به توطئه علیه
جمهوری اسلامی ایران
پرداخت.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی، ج 2، ص 426، تاریخ
معاصر ایرانژ، کتاب اول صص
134 ـ 133
3ـ سید ضیاءالدین طباطبایی
فرزند سید علی آقا در سال
1271 ش در شیراز متولد شد.
دوره مقدماتی تحصیلی را در
تبریز طی کرد و سپس در
مدرسه ثریا تبریز تحصیلات
متوسطه را طی کرد.
سپس به شیراز رفت تحصیلات
علوم قدیمیه را شروع نمود و در
هیجده سالگی روزنامه ندای
اسلام را منتشر کرد.
پس از
مدتی به تهران آمد و
روزنامه های «شرق» و بعد
«برق» و آنگاه «رعد» را منتشر
کرد.
او در سال 1295 با وثوق الدوله
که رئیس الوزراء شد رابطه
نزدیکی پیدا کرد و در راس یک
هیئت از مقامات دولتی برای
انعقاد قراردادهایی به شوروی
سفر کرد و پس از بازگشت،
پیشنهاد به رسمیت شناختن
دولت لنین را داد.
در سال 1299 ش رضاخان به
همراه سیدضیاء برنامه یک
کودتا را طراحی کردند.
و
در سوم اسفند این طرح عملی
شد.
روز چهارم اسفند احمد شاه
حکم نخست وزیری سید ضیاء را
صادر کرد اما پس از مدت سه ماه
عزل گردید و به خارج تبعید شد.
او ابتدا به اروپا رفت و دو سال
آنجا ماند و سپس به فلسطین
رفت و دو سال آنجا اقامت گزید
و سپس به فلسطین رفت و رابط
میان صهیونیست ها برای خرید
زمین از اعراب فلسطینی بود
مدت 22 سال از ایران دور شد تا
اینکه بعد از شهریور 1320 و
خروج رضاشاه و فعالیت حزب
توده در کشور، انگلیسی ها سید
ضیاء را وارد میدان کردند تا با
حزب توده مبارزه کند و منافع
آنها در حوزه های نفتی جنوب به
خطر نیافتد.
طباطبایی سفری به فلسطین کرد
و با انجام یک مصاحبه مفصل و
انتشار آن در روزنامه
«وطن خواهان» مردم به ویژه
جوانان با افکار و عقاید او آشنا
شدند.
با سخنان فریبنده او همه
تصور می کردند با ورود او به
کشور مشکلات بر طرف می شود
و کشور تبدیل به گلستان
می شود.
او در هفتم مهر 1322 با
استقبال پرشور طرفدارانش به
کشور آمد.
به دلیل وابستگی به
سیاست انگلیس در میان مردم
پایگاه و جایگاهی نداشت و از
سوی دیگر حزب توده او را مورد
حملات شدیدی قرار داد و او را
فاشیست و مرتجع خواند و
مالکان و ثروتمندان که در زمان
نخست وزیری او از سید ضیاء
حمایت نکردند این بار از وحشت
توده کمک های زیادی به او
کردند.
در سال 1322 انتخابات
دوره 14 مجلس انجام گرفت و
سید ضیاء از حوزه یزد به وکالت
رسید دکتر مصدق نماینده تهران
با تصویب اعتبارنامه او مخالفت
کرد و سید ضیاء با سخنان طولانی
حملات شدیدی به دکتر مصدق
کرد تا اینکه در روز 18 اسفند
اعتبارنامه او به تصویب رسید او
مدت هشت سال رهبر اکثریت
مجلس بود و به تدریج با شاه
نزدیک شد و در جریان وقایع
آذربایجان حامی دولت گردید.
در روز اول فروردین 1325
قوام نخست وزیر وقت دستور
بازداشت سید ضیاء را صادر کرد
و تا آخر سال زندان بود سرانجام
به علت بیماری به منزل منتقل شد
و تا 1330 فعالیتی نداشت بعد از
کودتای 28 مرداد 1332 به
عنوان مشاور شاه هفته ای یک
روز به کاخ شاه می رفت و درباره
مسائل سیاسی اظهار نظر می کرد
تا اینکه در شهریور 1348 در
سن 81 سالگی در اثر سکته قلبی
درگذشت.
زندگی سیاسی سید ضیاءالدین
طباطبایی، جعفر مهدی نیا.
منبع:
کتاب
امیر توکل کامبوزیا به روایت اسناد ساواک صفحه 226