تاریخ سند: 28 دی 1350
موضوع : سید موسی صدر
متن سند:
به : 312
از : 20 ه 12 شماره : 140313 /20 ه 12
رامتین به نامبرده بالا گفت آقای دکتر امامی امام جمعه علاقمند هستند که
امروز حدود ساعت 1500 الی 1515 شما به منزلشان تشریف ببرید1 من هم
می آیم آن جا ضمنا من خبری داشتم از آن محل موعودی که شما تشریف دارید.
زیرا در آن جا شایع کرده اند که آقا دیگر مراجعت نمی کند و آن آقایی که از طرف
دستگاه سیروس در آنجاست معتقد بود که مخصوصا عواملی در آنجا این
موضوع را شایعه کرده اند.
سید موسی گفت وقتی رفتم به این موضوع پایان داده
می شود.
نظریه یکشنبه : تصور می رود منظور رامتین از محل موعود لبنان باشد.
آمال
نظریه چهارشنبه : نظری نداردپاد
دایره عملیات سر مخبر امنیتی شناسایی، ضمنا دستگاه سیروس مشخص شود.
28 /10
توضیحات سند:
1ـ از خصوصیات و برجستگی
های امام موسی صدر برخورد
بسیار خوب ایشان با دیگران
بود.
آیت الله موسوی اردبیلی در
نامه مفید شماره 16 ص 19
می گویند:
«خیلی خوش معاشرت بود.
رفتن ایشان به لبنان هم روی
همین برخوردش بود.
خوش فهم
بود.
خوش فکر بود.
دوراندیش
بود.
خوش برخورد بود.
برخوردش با انسانها حقیقتا
خیلی خوب بود.
ایشان مورد
توجه آقای بروجردی بود آقای
بروجردی به ایشان علاقه
مفرطی داشت...
یکی دیگر از
امتیازات آقا موسی این بود که
بسیار سیاستمدار بود.
مسایل
سیاسی را خیلی خوب می فهمید
و خوب هم عمل می کرد.
خلاصه
آقا موسی امتیازات زیادی
داشت و به اعتقاد من اینجور
مفقود شدن ایشان خسارت
بزرگی بود...
من همین مقدار
بگویم که ایشان جزو نوادری
بود که گاهی خداوند مشیتش
علاقه می گیرد تا این افراد
استثنایی و نادر را خلق کند.
تمام محسنات مرحوم صدر
بزرگ را ایشان داشت.
با اینکه
پدر ایشان مرحوم صدر بزرگ
خیلی بزرگوار بود.
بسیار
بزرگوار بود.
تمام اوصاف
حسنه را داشت.
و من نمی توانم
بگویم فلان وصف را مرحوم
صدر داشت و منتقل به آقا
موسی نشده بود.
وجودش وجود
بسیار بابرکتی بود.
حتی در همان
دوران طلبگی.
فکرش فکر
نافعی بود.
در ایران که بود
اینطور بود.
به لبنان هم که رفت
همینطور بود.
به همین جهت
هنوز هم محبوبیت خیلی عمیقی
در میان مردم آنجا دارد.
با اینکه مدتی است که رفته
است، اما او را فراموش
نکرده اند الشمس و القمر یبلیان
کل شی ء روزگار و تاریخ همه
چیز را کهنه می کند.
اما خاطره
آقا موسی صدر به این زودی ها
کهنه نمی شود.
منبع:
کتاب
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 334