تاریخ سند: 19 اسفند 1344
موضوع : اجتماع چند تن از عناصر حزب ایران در منزل شاهپور بختیار
متن سند:
شماره : 31679 /20 الف
ساعت 1930 روز چهارشنبه 17 /12 /44 جمال حسین زاده اسکویی.
خسرو سعیدی.
پرویز قلی پور.
رحیم بنانی.
مجید چینی فروشان و قاسم لباسچی
عناصر حزب ایران در منزل دکتر شاهپور بختیار دعوت داشتند.
ابتدا خسرو
سعیدی ضمن صحبت گفت من تعجب می کنم که خلیل ملکی چرا این گونه به
مدافعات می پردازند و
منظور دستگاه از این کار
چیست چون که خلیل ملکی
در وضع قبلی خیلی گمنام تر
از حالا بود.
قلی پور اظهار
داشت این محاکمه به
محاکمه دکتر بقائی خیلی
شبیه است.
دکتر بختیار گفت
با این تفاوت که بقایی به
مصدق و جبهه ملی حمله
می کرد و ملکی به حزب
توده اصولاً من نمی دانم این
بدبخت منظورش چیست و
چرا این حرفها را می زند او
آدمی نیست که بخواهد به
دکتر آرانی بد بگوید جدا
خیلی آدم بیچاره ای است ـ با هیچ کس نمی تواند بسازد.
اخلاقش طوری است
که همه را از خود ناراضی می کند کار او شبیه این است که من و حسیبی و
زیرک زاده را محاکمه کنند بعد ما بر علیه همدیگرحرف هایی بزنیم در این
صورت چقدر بایستی پست باشیم ـ اصولاً من در تمام حزب توده سه مرد دیدم
که نظیر نداشتند و آنها عبارت بودند از دکتر ارانی، خسرو روزبه و صادق وزیری
که این صادق وزیری با من در زندان بود و سلولش روبروی سلول من بود و این
شخص چقدر مناعت و انسانیت داشت که حدی ندارد وقتی که در محاکمه
اول محکوم به اعدام شد آن قدر خونسرد بود که انسان تعجب می کرد.
مهندس
بازرگان ـ داریوش فروهر و غیره را هم محاکمه کردند آیا هیچ کدام آنها چنین
افتضاحاتی به بار آوردند؟
بعد لباسچی شروع به صحبت نمود و گفت اخیرا رئیس سازمان امنیت بازار تغییر
یافته برایم پیغام فرستاده که بروم او را ببینم ـ من گفتم با او کاری ندارم دوباره
گفتند حتما باید بروی من گفتم شما مأمور دارید مرا جلب کنید و بالاخره این نامه
را برایم فرستادند.
نامبرده از تشکیلات جبهه
ملی در سال های 39 و 40 و
41 صحبت کرد و گفت
چقدر من و چینی فروشان
زحمت کشیدیم ما 12 کمیته
داشتیم و حوزه های متعددی
تشکیل می دادیم و جدا این
چینی فروشان زحمت کشید.
دکتر بختیار گفت درباره شما
دو نفر اغلب بین من و دکتر
سنجابی بحث و مجادله
می شد.
سپس لباسچی از
وضع مادی دکتر بختیار
سوال کرد نامبرده پاسخ داد
الحمداللّه خیلی خوب شده
و54 قرضها را پرداخت
کردیم.
ناطق افزود وقتی که در زندان بودیم دو میلیون و چهارصد هزار تومان
بدهکاری داشتیم که اگر فداکاری های مهندس اصفیاء و چند نفر از دوستان
دیگر نبود از زندان سیاسی یک راست به سوی زندان عادی روانه می شدیم ـ
الحق طلبکاران ما هم آدمهای خوبی بودند با این که مهندس اصفیاء با ما خیلی
دوست نزدیک نیست ولی روی آشنایی قبلی و روی ارزش اجتماعی ما اولاً
شرکت ما را که انصافا درجه 3 هم نیست درجه یک شناختند و خنده آورتر از
همه این که اصولاً مهندس زیرک زاده شرکتی ندارد فقط کمی خریدوفروش آهن
می کند با وصف این شرکت او را درجه یک شناختند.
نامبرده متذکر شد و فعلاً در حدود پانصد هزار تومان
بدهکاری داریم وقتی که آنها را پرداخت کردیم شرکت را به هم می زنیم.
لباسچی گفت حیف است شرکت
شما درجه یک است چرا به هم بزنید به یک شکلی آن را حفظ کنید.
دکتر بختیار گفت ما به زحمت
توانستیم این دفعه نجات پیدا کنیم بعد از پرداخت بدهی ما چهار شریک از هم روبوسی می کنیم و از
بدهکاری منزل هم پنجاه هزار تومان بیشتر نمانده است.
نامبرده در مورد مسافرتش برای ایام عید نوروز
اظهار داشت به وسیله یکی از دوستانم که در دربار است یک اطاق در هتل همدان می گیرم وسعی می کنم
مجهز بروم و بتوانم در کوه الوند کوه پیمایی کنم.
نامبرده پس از ذکر این مطلب به رحیم بنانی گفت شما که
رفیق منحصر به فرد کوه پیمایی من هستی و در کوهنوردی نقش رهبری را داری اگر به همراه من بیایی
خرجت را هم خودم می دهم.
یادشده از تنهایی خویش گله می کرد و گفت این تنهایی خیلی رنجم می دهد و اغلب به مشروب پناه می برم
و می ترسم این رفیق شما (منظور خودش) یک روز معتاد شود زیرا وضع من طوری است که به سینما و
خیابان گردی و کافه نمی توانم بروم و در مهمانی ها هم تنها رنج می برم.
رونوشت برابر اصل است
اصل در ح ـ 276
به پرونده کلاسه ب ـ خ ـ 14 ضمیمه و بایگانی شود 27 /12 /44
دانایی 25 /12 /44
منبع:
کتاب
شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک صفحه 312