تاریخ سند: 29 تیر 1347
موضوع : بیانات فخرالدین حجازی در حسینیه ارشاد
متن سند:
از : 20/ه/ش
به : 20/ه /3 شماره : 1370/ه ش
از ساعت 2030 روز 26 /4 /47 آقای فخرالدین حجازی در حسینیه ارشاد
سخنرانی خود را آغاز و مطالبی به شرح زیر بیان داشت :
مالکیت مال خدا است چون همه ما معتقد هستیم هر چه هست مال خدا است و
مردم به طور عاریه مالک هستند ولی از لحاظ دین و قرآن این مالکیت عاریه
اهمیت خاصی دارد چون حق مالکیت را محترم شمرده اند ولی متأسفانه
دولت های قلدر و متجاوزی هستند که سرمایه ملل ضعیف را به عناوین مختلف
تصاحب می کنند و در کشورهای خود متمرکز می نمایند.
مثلاً در استان بیافرا که
تابع کشور مسلمان نیجریه بوده است چون دارای منابع نفتی و ثروت خداداد
می باشد به هزار دسائس از طرف دولت های قلدر و ثروتمند مثل آمریکا و
بریتانیا جنگ های داخلی درست می کنند و روزی صدها هزار از کودکان و افراد
مسلمان از گرسنگی می میرند و زیر چکمه های این دول متجاوز از بین می روند.
وی ضمن سخنان خود در خصوص تمرکز سرمایه داری از کشورهای غربی و
آمریکا انتقادات زیاد کرد و سپس ادامه داده گفت خوشبختانه یکی از
دانشجویان ایرانی که در خارج تحصیل می کند و اکنون در یکی از دانشگاه های
خارج صاحب کرسی استادی است به من اطلاع داد حقایق و برنامه هایی که در
حسینیه ارشاد
انجام می شود ظرف مدت کوتاهی نوار ضبط شده آن در خارج از کشور به ما
می رسد و دانشجویان ایرانی در جلسات مخصوص خود از این نوارها استفاده
می کنند این جلسه ساعت 2145 خاتمه یافت.
ناطق در خاتمه سخنان خود
اظهار داشت طبق معمول جلسه حسینیه ارشاد یک ماه تعطیل است و تا ششم
شهریور ماه سال جاری جلسه ندارد.
ملاحظات ـ حسینیه ارشاد در نظر دارد به مناسبت چهاردهمین قرن بعثت پیغمبر
جشن با شکوهی بر پا نماید و اشعاری که به طرز سرود تهیه شده وسیله جوانان
در آن جشن خوانده شود.
ضمنا برابر اطلاع فخرالدین حجازی مدت یک ماه
آینده که حسینیه ارشاد تعطیل است به مشهد مسافرت خواهد نمود.
تجریش
آقای صالحی
پیرامون اظهارات وی در مورد نوار ضبط [شده] به دقت تحقیقات بیشتری معمول و دانشجوی
مورد بحث شناسایی شود.
ضمنا در صورت ...
نامه موضوع
مسافرت مشارالیه به مشهد مراتب با ذکر خلاصه ای از سابقه او به ساواک خراسان اعلام
شود.
31 /4
محترما این شخص در ساواک خراسان دارای سابقه بوده و برای ساواک شناخته شده می باشد.
در پرونده فخرالدین حجازی بایگانی شود.
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 112