تاریخ سند: 25 خرداد 1357
دادستان دادگاه تجدیدنظر نظامی اصفهان
متن سند:
رونوشت : ریاست شهربانی استان اصفهان
اینجانبان زندانیان سیاسی بند 2 زندان شهربانی اصفهان
نظر به فقدان امنیت جانی که قبلاً کرارا هشدار داده بودیم و تقاضای تأمین جانی
نموده بودیم و اینک در جریان تهاجم وحشیانه ساعت 7 بعدازظهر پنجشنبه 25
خرداد مشتی چاقوکش در زندان بنا به تحریک مدیر زندان، صدق گفتار ما اثبات
و شدیدا از طرف این
چاقوکشان که مستقیما
چاقوی خود را از طرف
مدیر زندان دریافت
داشته اند ما را به شدت
مضروب نموده اند.
1
در حال حاضر 2 تن از
رفقای ما در درون بند در
حال اغماء می باشند.
اینک
ما تا کسب تأمین جانی و
مجازات مسببین این هجوم
وحشیانه دست به اعتصاب
غذا می زنیم و تا حضور مقام
دادستان دادگاه تجدیدنظر
در زندان و رسیدگی به قضیه
دست از اعتصاب غذا
نخواهیم کشید.
ضمنا قبل از هر چیز خواهان بازگشت چهار تن از رفقای خود (که در محل
نامعلومی هستند) به داخل بند هستیم.
زندانیان سیاسی بند 2
25 /3 /57
توضیحات سند:
1ـ یکی از زندانیان در
بازجوئی ماجرا را به این
صورت بیان می کند:
«من در عصر 25 /3 /37 در
هواخوری قدم می زدم که آقای
حسینقلی کمال به هواخوری آمد
و مقداری فحاشی کرد و من فکر
کردم که طبق معمول با
زندانیهای عادی حرفش شده
بعد از آن آقای منصوری پاسبان
بند 2 که در هواخوری بود با
صدای بلند گفت «هر که هر کاری
را دارد با ما طرف است» و من
باز متوجه موضوع نشدم تا
اینکه سروصدایی در محل
پینگ پنگ برآمد و من آمدم تا
ببینم چه خبر است دیدم که یکی
از بچه ها به رو به زمین افتاده و
من چون نزدیکترین کسی به او
بودم خواستم که او را بلند کنم که
ناگاه کمرم سوخت و چون
برگشتم اسداللّه خانیان را بالای
سرم دیدم که با چاقو به کمرم زده
بود و خلاصه بر اینکه زخم
عمیق بود و خون زیاد می آمد به
درون بند آورده شدم و به رو
خوابیدم و اما آنچه بچه ها بعد از
حمله مهاجمین به ما دیده بودند
چنین بود :
1ـ بعد از اینکه حسینقلی کمال
از هواخوری بیرون می آید به
زیر ذخیره (نگهبانی داخل)
می رود و پلیس را در جریان
می گذارد سپس به درون بند
می آید و با دستش به یکی از
بچه ها اشاره می کند و خلاصه
حمله شروع می شود.
2ـ تهدیدهای مدیر زندان در
ملاقاتی بدین مضمون که نوبت
ما هم می شود.
3ـ گفته جمله پاسبان منصوری
که در بالا ذکر شد.
4ـ ریختن پلیس به درون بند و
زدن بچه ها با باطوم
5 ـ رفتن جعفر حیدری روی میز
پینگ پنگ تحت حمایت پلیس
و گفتن این جمله «ما توانستیم
تمام سیاسی ها را بزنیم»
6ـ گفتن مدیر به ملاقاتی ها که
اینها میوه های گندیده اجتماعند
و باید طرد شوند.
7ـ کشیدن سه تا از بچه ها بیرون
از بند به وسیله پلیس و سپردن
آنها دست مهاجمین به نحوی که
یکی از آنها به حال اغماء
می افتد و به بیرون از زندان
انتقال پیدا می کند.
8ـ آزاد گذاشتن این مهاجمین
بعد از یک روز انفرادی در
بندهای دیگر و کارگاهها
9ـ با وجود آن که چند روز قبل
از حمله بند بازجویی شده بود
چاقو در دست اینها بود.
»
(پرونده زندان شهربانی
اصفهان)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 2 صفحه 419