تاریخ سند: 16 آبان 1357
موضوع: شیخ هادی باریکبین
متن سند:
از: 23 ﻫ تاریخ: 16 /8 /1357
به: 25 ﻫ شماره: 2154 /23 ﻫ
موضوع: شیخ هادی باریکبین
پیرو: 2027 /23 ﻫ ـ 1 /8 /57
روز 14 /8 /57 شخصی به نام علیخانی از قم شماره تلفن 7175 منزل قافلهباشی با نامبرده تماس گرفته و دستوراتش در خصوص لزوم تعطیل عمومی و برگزاری اجتماعات و راهپیمائی و سخنرانی در بین راه را داده و سپس اضافه نمود با توجه به چرندیات که دکتر علی امینی1 در خصوص رفتار و عقاید آقای خمینی بیان و در جراید منعکس شده است سعی شود پلاکاردها و شعارهائی هم در زمینه مخالفت با مشارالیه نیز تهیه و حمل شود.
ضمناً من خودم به دنبال آن اظهارات از منزل آقای شریعتمداری تلفنی از مشارالیه توضیح خواستم و قرار شد که اظهارات خود را تکذیب نماید لیکن مطلبی در این خصوص در روزنامهها منعکس نشد باریکبین در مقابل اظهار نمود تصمیماتی برای روز 15 /8 /57 گرفته شده و چنانچه از قم هم طلاب جهت شرکت در این برنامه به قزوین بیآیند خوب است که علیخانی گفت ترتیب اینکار را خواهم داد.
نظریه شنبه: نظری ندارد
نظریه یکشنبه: خبر صحت دارد و به نظر میرسد علیخانی از افراد محرک اصلی و فعالی باشد که از نفوذ کافی برخوردار بوده و علاوه بر قم مقدمات تظاهرات در شهرستانها را نیز تدارک میبیند علیهذا شناسائی و مراقبت از وی توسط 21 ﻫ ضروری است. ضمناً مراقبت از شیخ هادی باریکبین نیز کماکان ادامه داشته و نتایج حاصله مستمراً گزارش خواهد شد. صاعد
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه تأیید میشود
نظریه 23: نظریه سهشنبه تأیید میشود
توضیحات سند:
1. دکتر على امینى، فرزند محسن خان امینالملک در سال 1284 ﻫ ش، در تهران متولد شد. وی تحصیلات ابتدایى را در مدرسهی رشدیه و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند. در سال 1305 براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در سال 1310 دکتراى اقتصاد را از دانشگاه پاریس دریافت کرد و پس از بازگشت به ایران، در دادگسترى مشغول کار شد. او از سرشناسترین چهرههاى تاریخ سلطنت پهلوى است که با سقوط دولت دیکتاتورى رضاخان، در سال 1321 به معاونت احمد قوام، نخستوزیر وقت رسید و از آنجا که مورد توجه خاص دیپلماسى آمریکا قرار داشت، در سال 1325، ریاست بانک صنعتى را عهدهدار شد. امینى در سال 1326 در مجلس پانزدهم، نمایندهی تهران و در 1329 در کابینهی حسنعلى منصور وزیر اقتصاد گردید. در سال 1330 در کابینهی اول مصدق مجدداً در رأس وزارتخانهی فوق قرار گرفت و این سمت را پس از کودتاى 28 مرداد 1332، در دولت سپهبد فضلاله زاهدى نیز حفظ کرد. در این سمت، وى وظیفه داشت اهداف اقتصادى کودتا را تحقق بخشد و منافع شرکتهاى بزرگ نفتى غرب را تأمین کند. در 29 شهریور 1333، قرارداد کنسرسیوم را در جو رعبآمیزى که فرماندار نظامى تهران، تیمور بختیار به وجود آورده بود، منعقد ساخت و بهرغم مخالفت نیروهاى اصیل ضداستعمارى به رهبرى آیتالله کاشانى، آن را در آبان همان سال، به تصویب مجلس رساند. امینى، در کابینهی حسین علا نیز ـ که پس از برکنارى فضلاللّه زاهدى، قدرت را در فروردین 1334 به دست گرفت ـ سمت وزارت دارایى را حفظ کرد. وى در دى ماه همین سال به دلیل اعتمادى که آمریکا به او داشت، سفیر ایران در واشنگتن شد و تا پایان اسفند 1336، این سمت را عهدهدار بود. در طول این مدت شاه که به او بدبین شده بود و وى را از سوى آمریکاییها جانشین خود مىدانست، در سال 1337 به تهران احضار کرد و او در 17 اردیبهشت 1340 تحت فشار آمریکاییها به نخستوزیرى رسید و مدت 14 ماه یعنى تا 27 تیر سال بعد در این سمت باقى ماند و سپس جاى خود را به اسدالله علم داد. حوادث مهم دوران نخستوزیرى امینى عبارت بودند از: وارد کردن چند شخصیت چپ و جنجالى در کابینهاش، بازداشت چندین تن از سران رژیم سابق که به قساوت و بیرحمى مشهور بودند نظیر علوى مقدم، کیا و ضرغام، اصلاحات ارضى که به توصیهی جان کندى رئیس جمهورى دموکرات آمریکا انجام گرفت و برکنارى تیمور بختیار از ریاست ساواک و فرار او به اروپا. او از زمان کنارهگیرى تا پایان حکومت جانسون دموکرات و به قدرت رسیدن نیکسون جمهوریخواه در آمریکا (1350) ـ که موجب بسط اقتدار شاه شد ـ همواره تحت نظر ساواک بود. اما در 1355 با پیروزى دموکراتها وى مجدداً به تهران آمد و به گفتهی حسین فردوست در ماههاى اوجگیرى انقلاب اسلامى به مشاور دائمى محمدرضا بدل شد. امینی در سال 1357 با شکلگیرى انقلاب اسلامى، راهى فرانسه شد و بعد از ماجراى گروگانگیرى کارکنان سفارت آمریکا، با آمریکاییها تماس برقرار کرد و «جبهه نجات ایران» را با پشتیبانى آمریکا بنیان نهاد، ولى پس از مدتى این جبهه تعطیل شد. امینى که از اعضاى فعال فراماسونرى در ایران بود، در 21 آذر 1371، در سن 87 سالگى در پاریس درگذشت.
رجال عصر پهلوی، دکتر على امینى به روایت اسناد ساواک، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379
منبع:
کتاب
آیتالله هادی باریکبین به روایت اسناد ساواک صفحه 144