تاریخ سند: 28 آذر 1344
موضوع: پرونده اتهامی علی شهرت مروجی فرزند علی اوسط 19 ساله اهل طارم ساکن قزوین محصل علوم دینی در مدرسه سردارین
متن سند:
شماره: 5618 /5 تاریخ:28 /9 /1344
از: شهربانی قزوین
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت قزوین
موضوع: پرونده اتهامی علی شهرت مروجی فرزند علی اوسط 19 ساله اهل طارم ساکن قزوین محصل علوم دینی در مدرسه سردارین
کلانتری بخش 2 ساعت 9 صبح روز 23 ماه جاری نامه شماره 3896- 23 /9 /44 را با 7 برگ پیوست آن ضمن اعزام و معرفی شعبان شهرت آشوری فرزند داداش سن 45 ساله اهل قریه یحییآباد1 ساکن قزوین سرایدار مدرسه سردارین2 واقع در بخش 2 به دایره امور همگانی (اطلاعات) تسلیم مفاد رونوشت گزارش نهائی پرونده متشکله در کلانتری مزبور (پیوست نامه فوق) حاکی است که شعبان نامبرده بالا روز 18 /9 /44 به کلانتری 2 مراجعه، دادخواهی نموده طبق نامه کتبی اداره اوقاف قزوین، مسئول حفظ و نگهداری مسجد و مدرسه سردارین هستم. چون روز 17 /9 /44 یک قطعه عکس آیتالله خمینی3 را از دیوار مسجد کنده، به کلانتری داده بودم، شب گذشته طلبههای مدرسه مرا کتک زدند و در کلانتری ملتزم شدند که مزاحمت مرا فراهم ننمایند. مجدداً ساعت 14 روز 18 ماه جاری، آقایان ابراهیم خیارجی و علی مروجی و رجبعلی و سیدحسن نام، طلاب علوم دینی مدرسه سردارین، روی اصل اینکه عکس آیتالله خمینی را از دیوار کنده و به کلانتری دادهام، با چوب و لگد مرا کتک زده و رجبعلی با چاقو به من حمله نموده است.
گزارش استوار سیدجمال حسینی حاکی است شعبان نامبرده بالا در ابتداء امر از شناسائی الصاق عکس آیتالله خمینی اظهار عدم اطلاع کرده و گفته است که طلبههای مسجد، عکس را به دیوار مسجد چسبانیدهاند، ولیکن نمیدانم چه کسی این عمل را انجام داده است و در خاتمه بازجوئی روز 18 /9 /44 اظهار نموده که شخصاً دیدم مروجی طلبه، عکس آیتالله خمینی را به دیوار چسباند.
در کلانتری، هر چهار نفر طلبه به اسامی ابراهیم امیری خیارجی فرزند احمد 25 ساله و علی مروجی فرزند علی اوسط 19 ساله و رجبعلی کریمی فرزند ذوالفقار 18 ساله و سیدحسن موسوی فرزند عباس 18 ساله، ساکنین مدرسه سردارین بازجوئی گردید، منکر کتک زدن به شعبان دادخواه شده و علی مروجی مدعی است که شعبان نامبرده برای اینکه مدرکی درست کند، نمیدانم عکس آیتالله خمینی را از کجا آورده و از وجود عکس و الصاق او به دیوار و حتی نوشتههای اطراف عکس، اظهار عدم اطلاع نموده است.
به طوری که نامه شماره 3896- 23 /9 /44 کلانتری و نامه شماره 5363 /12- 24 /9 /44 دایره زندان حکایت دارد، عین پرونده امر (به استثناء عکس آیتالله خمینی و برگ شکیات نماز) با طرفین، طی شماره 3889- 20 /9 /44 به دادسرای شهرستان قزوین تسلیم، در نتیجه روز 22 ماه جاری هر چهار نفر طلبه، طبق قرار شماره 16118- 22 /9 /44 دادسرای قزوین به اتهام کتکاری، در زندان بازداشت و روز 23 /9 /44 با سپردن کفیل هر نفر پنجهزار ریال آزاد گردیدهاند.
در دایره اطلاعات از شعبان آشوری (مدعی است که سواد ندارد) بازجوئی گردیده، اظهارات قبلی خود را ضمن اشاره به اختلاف قبلی با طلاب علوم دینی مدرسه سردارین درباره اشتغال به کار نانوائی در مدرسه مزبور تأیید و اضافه کرده که ساعت 9 روز 5 شنبه گذشته (18 /9 /44) چند نفر از طلاب، در حجره مروجی دور هم نشسته و من هم در حجره خود مقابل حجره مروجی نشسته بودم، دیدم مروجی یک کاغذ سفید رنگی جلوی حجره خودش به دیوار چسبانید و سیدعلی طلبه از حجره مروجی خارج شده و با خنده گفت که مرگ خادم ما آمده (منظور آن من بودم)؛ من فکر کردم که دربارهام چیزی نوشتهاند، جلو رفته خیال کردم عکس حاجی میرزا نصرالله شهیدی4 است به دیوار زدهاند و بعد از غروب آفتاب همان روز، قدری که خلوت شد، عکس را با عجله کندم و قدری هم پاره شد. سپس او را بیرون برده، به اکبر و حسن بقال گذر نشان داده و گفتم ببینید این عکس مال چه کسی است و چه نوشتهاند. آن دو نفر گفتند عکس، مال آیتالله خمینی است و حسن بقال اضافه کرد که حاشیه عکس چیزهای بدی (خمینی بت شکن از قدمش زیبفر . خمینی قهرمان .ای خمینی جان . وارد ایران شده حوزه علمی شده. خارج زندان شده . عالم سنه قربان و غیره) [نوشتهاند.]
علی مروجی فرزند علی اوسط در بازجوئی اظهارات قبلی خود را تائید و منکر اجتماع و نشستن عدهای از طلاب مدرسه مزبور (روز پنجشنبه 18 /9 /44) در حجره خود بوده و مدعی است که روز پنجشنبه 18 ماه جاری، مشغول لباسشوئی بودم.
چون نام صفرعلی اسلامی شالی در ذیل عکس فوق دیده میشد، لزوماً صفرعلی نامبرده که خود را فرزند احمد شهرت تاریوردی معروف به اسلامی شالی متولد 1326 دارای شناسنامه 34 قزوین محصل علوم دینی مدرسه سردارین معرفی مینمود، به دایره اطلاعات دلالت، در مورد نوشتجات خطی حواشی عکس و غیره بازجوئی گردید که اظهار میدارد این عکس، چند ماه قبل5 (سال جاری) مال من بود و ذیل آن را برای اینکه شناخته شود با خط خود نوشته و امضاء کردهام و اضافه نمود از طرف اطلاعات شهربانی قزوین در همان چند ماه قبل، به من ابلاغ کرده و تعهد گرفتند عکس مذکور را پائین آورده دیگر به دیوار مدرسه الصاق ننمایم، که به همین نحو عمل کردم و از نوشتن و شناسائی خطوط چپ و راست عکس اظهار عدم اطلاع نموده، مدعی است پس از ابلاغ شهربانی، در بالای عکس نوشتم (این عکس متعلق است به آقای مروجی) که عکس را به مروجی بدهم، توی اثاثیه تحریری خودم در حجره بود و به مسافرت رفتم، بعداً عکس گم شد و پیدا نکردم. ضمناً بیانیه شکیات نماز چاپی پیوست پرونده، وسیله کلانتری بخش 2 از مدرسه آورده شده است.
اینک پرونده امر که حاوی 20 برگ است، ضمن اعزام و معرفی صفرعلی اسلامی شالی که به داشتن عکس مزبور و نوشتن مطالب خطی ذیل و بالای عکس اعتراف نموده، جهت استحضار و اقدام قانونی به آن ساواک تسلیم، شعبان آشوری و علی مروجی با قید التزام و تعهد آزاد، در صورت لزوم اعزام و معرفی خواهند شد.
رئیس شهربانی قزوین . سرهنگ ابراهیم فریدی (امضاء)
گیرندگان .
شهربانی کل کشور . تیمسار ریاست محترم اداره اطلاعات با ایفاد 8 برگ رونوشت اوراق مربوطه جهت استحضار
فرمانداری محترم شهرستان قزوین جهت استحضار
رونوشت برابر اصل است . ساواک قزوین 28 /9 /44
توضیحات سند:
1. روستای یحییآباد در 20 کیلومتری شمال شرقی تاکستان واقع است. جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال 1385ش 2857 نفر (565 خانوار) اعلام شده است.
2. مسجد و مدرسه سردارین . این بنا در محله دیمج شهر قزوین قرار دارد و متعلق به دوره قاجاریه است. بانی آن دو برادر به نامههای حسینخان و حسنخان از سرداران قاجار بودهاند. در دو بخش شرقی و غربی مدرسه، حجرههایی ساخته شده است که وسعت کافی دارند و هر حجره پستویی نیز دارد. در جنوب حیاط مدرسه، مهتابی بزرگی قرار دارد که به اندازه یک متر از کف حیاط بالاتر است. در جنوب بنا و متصل به این مهتابی، مسجد جایی دارد که سقف آن روی سه اتاق آجری قرار دادر. سردر مدرسه با کاشیهای رنگی زیبا زینت یافته است و اشعاری به خط نستعلیق ممتاز در سنگ مرمر کندهکاری شده و در آن کار گذاشته شده است. ورود به مسجد از مهتابی جلوی آن امکانپذیر است.
ر.ک: حسن زندهدل و دستیاران، مجموعه راهنمای جامع ایرانگردی استان قزوین، نشر ایرانگردی، 1377، صص 93-94 و مینودر یا بابالجنه قزوین، صص 610 ـ 606
3. آیتالله العظمی حاج آقاروحالله موسوى خمینى، فرزند سید مصطفى موسوى در 20 جمادى الثانى 1320ق/ اول مهر 1281 ﻫ ش در شهرستان خمین چشم به جهان گشود. پس از تحصیلات مقدماتى، در سال 1300 به حوزه علمیه اراک، که تحت زعامت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (ره) قرار داشت، رفت و یک سال بعد که آیتالله حائرى حوزه علمیه اراک را به قم انتقال داد، ایشان هم به قم آمد. در سال 1306 سطح را به پایان رسانید و در محضر آیتالله حائری به درجه اجتهاد رسید. تدریس علوم «منقول» و خارج فقه و اصول را در سال 1324 همزمان با ورود آیتالله بروجردى به قم آغاز کرد که البته پیش از شروع به تدریس درس خارج، سالیان دراز به تدریس «سطح» اشتغال داشت. امام خمینى در اردیبهشت 1323، اولین بیانیهی سیاسى خود را مبنى بر قیام عمومى علماى اسلام و جامعه اسلامى، آشکارا اعلام داشت و به رغم آنکه پاسخ مناسبى دریافت نکرد، امیدوار و مقاوم به مبارزات خود ادامه داد.
در فروردین سال 1340ش آیتالله بروجردى رحلت کرد. رژیم شاهنشاهی که فکر میکرد حوزهی علمیهی قم، با رحلت آیتالله بروجردی، بدون زعیم است، در 16 مهر ماه سال 1341 لایحه انجمنهاى ایالتى ولایتى را در کابینه امیر اسدالله علم مطرح و به تصویب رساند. در این موقع امام به همراه علماى بزرگ قم و تهران دست به اعتراضات همهجانبه زدند که در این میان، لحن تلگرافهاى امام به شاه و نخست وزیر، تند و هشدار دهنده بود و در پى آن شاه مىخواست اصول ششگانه اصلاحات خویش را که به دستور امریکاییها قصد اجرای آن را داشت، به رفراندوم بگذارد که با بیانیهی کوبنده ـ بهمن 1341 ـ امام مواجه شد. در ادامهی این مبارزات، با پیشنهاد امام خمینى(ره)، عید نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد و متعاقب آن، شاه که در صدد سرکوب بود، در دوم فروردین 1342 که مصادف با 25 شوال سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) بود، فاجعهی خونین فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه تبریز به وجود آورد. به دنبال این فاجعه بود که امام(ره) اعلامیه معروف خود را در 13 فروردین 1342،تحت عنوان «شاه دوستى یعنى غارتگرى» منتشر کرد. این مبارزات که براى رژیم گران تمام مىشد، باعث دستگیرى امام در سحرگاه 15 خرداد 42 و فاجعه خونین 15 خرداد گردید؛ اما با فشار علماء و مردم، دستگیرى و حبس حضرت امام(ره)، در 11 مرداد ماه همان سال به پایان رسید. ولى این ظاهر قضیه بود؛ چون امام(ره) پس از آن به منزلى در داودیه منتقل و تحت حصر خانگی قرار گرفت. این وضعیت تا 16 فروردین سال بعد ادامه داشت و نهایتاً در این روز امام(ره) به قم منتقل شد. روشن بود که مبارزه به این جا ختم نخواهد شد. با افشاگریهای امام، علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران در آبان 1343 مجدداً در آستانه قیام قرارگرفت که در پى آن، در سحرگاه 13 آبان 1343، امام(ره) دوباره دستگیر و از آنجا به تهران و سپس از طریق هوایى به آنکارا تبعید شد. این تبعید، یازده ماه طول کشید و پس از آن، امام در 13 مهر 44 به تبعیدگاه دوم (عراق) فرستاده شد؛ این تبعید مدت 13 سال به طول انجامید. حضرت امام در این مدت طولانى نیز دست از مبارزه برنداشت و با صحبتها و سخنرانیها و بیانیهها، ضمن آگاهیبخشی و راهنمایى مردم در مسیر مبارزه، همواره رژیم شاهنشاهی را مورد حمله قرار میداد؛ این تلاشها در سال 1356ش به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در سراسر ایران آغاز شد. اخراج امام از عراق، یکی از اقداماتی بود که سیاستهای استعماری برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طراحی کردند و پس از آنکه دولت کویت به ایشان اجازهی ورود نداد، ایشان در 14 مهر 57 از بغداد به پاریس عزیمت نمود و در نوفل لوشاتو ساکن شد و از آنجا به هدایت و رهبری انقلاب اسلامی پرداخت. شرایط حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی ایران در ماههای پایانی سال 1357ش، رژیم شاه را مجبور کرد با بازگشت امام(ره) به ایران موافقت کند. بهرغم بستهشدن فرودگاهها برای مدتی محدود، در نهایت این اقدام عملی شد و حضرت امام در تاریخ 12 بهمن 1357 در میان استقبالی تاریخی به ایران بازگشت و در عصر همان روز در بهشت زهرا (س) تهران با مردم ایران سخن گفت و مانند گذشته، دولت بختیار را غیر قانونى اعلام کرد. دولت بختیار نیز پس از 10 روز متلاشی شد و انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن سال 1357 به پیروزی رسید.
امام پس از پیروزى انقلاب در تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به قم رفت و تا زمان ابتلاء به بیمارى قلبى (2 بهمن 1358) در این شهر بود، اما مجدداً برای مداوا به تهران بازگشت و پس از 39 روز که در بیمارستان قلب تهران بستری بود، به طور موقت در منزلى در منطقه دربند تهران ساکن شد و پس از آن، در تاریخ 27 اردیبهشت 1359 بنا به تمایل خود، به منزلى در محله جماران نقل مکان کرد و تا زمان رحلت (14 خرداد 1368) در همین منزل ماند.
دهها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینى(ره) در مباحث اخلاقى، عرفانى، فقهى، اصولى، فلسفى، سیاسى و اجتماعى بر جاى مانده که بسیارى از آنها منتشر شده است.
4. آیتالله میرزا نصرالله شهیدی، فرزند هدایتالله در سال 1290 ﻫ ش در شهرستان قزوین به دنیا آمد. وی پس از تحصیلات مقدماتی به فراگیری علوم اسلامی روی آورد و بخش عمدهای از آموختههای دینی خود را از محضر بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف فراگرفته و به درجه اجتهاد نائل آمد. وی پس از مراجعت به قزوین به اقامه جماعت و نشر و گسترش معارف دینی پرداخت. همزمان با شروع نهضت امام خمینی (ره) وی یکی از پیشگامان نهضت بود. در قیام پانزده خرداد شرکتی فعال داشت و در روز 15 خرداد 1342 به همراه عدهای از روحانیون و بازاریان قزوین قصد ارسال تلگراف در طرفداری از امام خمینی(ره) را داشتند، که توسط مأموران رژیم از این کار جلوگیری و وی نیز احضار شد. همچنین اهالی منطقه در اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره) با کسب تکلیف از ایشان به بستن مغازهها و دکاکین خود اقدام کردند. وی در تاریخ 14 /5 /42 مجلس جشنی به مناسبت آزادی امام خمینی(ره) برپا کرد که به همین دلیل توسط شهربانی بازداشت، و پس از چند روز آزاد شد. آیتالله شهیدی مجدداً در تاریخ 26 /5 /42 به جهت سخنرانی علیه شاه تحت تعقیب قرار گرفت و در تاریخ 4 /6 /42 دستگیر و زندانی شد. با تلاش و پیگیریهای مداوم علمای قزوین، ساواک نهایتاً وی را در تاریخ 8 /8 /42 آزاد کرد. آیتالله نصرالله شهیدی در 15 فروردین 1357 دار فانی را وداع گفت.
5. عکس مورد اشاره، مربوط به جریان تبعید امام خمینی (ره) در 13 آبان ماه سال 1343ش در جریان مخالفت ایشان با تصویب لایحه کاپیتولاسیون به ترکیه است. رژیم شاه که از بالا گرفتن نـارضایتی مردم و تحریک افکار عمومی، سخت وحشت کرده بود و میدانست کـه بـا بودن رهبر و پیشوای آگاهی چون امام خمینی(ره) در ایران، نه تنها پیاده کردن طرحهای بـه اصطلاح اصلاحی شـاه مـمکن نیست، بلکه اساس رژیم نـیز در معرض زوال قـرار دارد، لذا مصمم شد کـه بـا دسـتگیری و تبعید ایشان خـود را از مـهلکه رها سازد.
شب 13 آبان 1343 صدها کماندوی مسلح خانه امـام را در قـم مـحاصره کـردند، از بـام و دیوار وارد منزل شدند و بـرای دستگیری ایشان بـه جسـتوجو و ضـرب و شـتم خـادمین مـنزل پرداختند. مأموران پس از یک سلسله اقـدامـات تـوهینآمیز، امام را با اتومبیلی که آماده شده بود، بـه تـهران انـتقال دادنـد. اتومبیل حامل امام، فاصله بـین قم ـ تهران را در مدتی کـمتر از 90 دقیقه پیمود و بـه فـرودگاه مهرآباد رسید. هنوز آفتاب روز 13 آبان سـر از افـق بـیرون نیاورده بـود کـه رهـبر بـزرگ نهضت، به جرم دفاع از استقلال وطن و بهروزی هـموطنان مسلمان از وطن بیرون برده شد و بـه تـرکیه تـبعید گـردید. در سـپیدهدم هـمان روز، فـرزند بزرگ امام، آیتالله شهید حـاج سیدمصطفی خمینی، دستگیر و به زندان قزلقلعه مـنتقل شـد. اطلاعیه سـازمان اطـلاعات و امنیت کشور از رادیو پـخش و در مطبوعات نیز منتشر شد. متن اعلامیه بدین شرح بود: «طـبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه ملت و امنیت و اسـتقلال و تـمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ سـیزدهم آبـانماه 1343 از ایران تبعید گردید.»
منبع:
کتاب
آیتالله علی اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 1

