تاریخ سند: 24 فروردین 1347
موضوع: مجلس روضه خوانی منزل سیدجعفر بهبهانی
متن سند:
شماره: 1602 /20ه 3
در ساعت 1000 روز 20 /1 /47 فلسفی واعظ در منزل سید جعفر
بهبهانی شرکت و بمنبر رفت مشارالیه در صحبت خود بشرح حال شاعری
بنام ابوالعتاهیه1 پرداخت که یکـی از طرفداران خاندان پیغمبر بوده و
در زمان منصور دوانقی
زیست مینمود لذا منصور
او را احضار و بوی تکلیف
میکند که در فضائل خلیفه
هم شعر بگوید لیکن شاعر از
انجام این امر امتناع کرده و
نتیجتا او را زندانی مینماید
شاعر نامبرده در زندان با
پیرمردی آشنا شده و بعد از
معارفه از او علت زندانی
شدنش را استفسار مینماید
پیرمرد در پاسخ اظهار
میدارد من از پیروان زید امام
پسر امام چهارم هستم که
بعد از تشکیل دادن یک
حزب مخفی علیه حکومت
ظالم و دیکتاتور بنی امیه و بنی عباس قیام کرده و چون سربازان خلیفه برای
کوبیدن زید امام و پیروانش آمدند من و عده ای از دوستانم را دستگیر و زندانی
نموده اند حال خلیفه از من میخواهد که مخفی گاه زید امام و پیروانش را شرح
دهم ولی من زیر بار نمیروم.
در اینموقع مأمورین آمدند و شاعر مذکور و پیرمرد
را برای محاکمه نزد خلیفه بردند.
خلیفه به پیرمرد گفت اگر مخفی گاه زید امام و
صورت اسامی پیروانش را بما بدهی آزادت میکنم و هر چه طلا و نقره بخواهی
بتو میدهم پیرمرد گفت میدانم ولی نمیگویم خلیفه دستور اعدام پیرمرد را صادر
کرد و پس از ساعتی سربریده پیرمرد را جلوی او گذاردند در این موقع خلیفه
ضمن اشاره به سر بریده به شاعر مذکور گفت حالا برای ما شعر میگوئی شاعر از
ترس قبول کرد و او را آزاد کردند.
سپس فلسفی خطاب بحضار اظهار داشت شما
باید از این پیرمرد با ایمان سرمشق بگیرید که با کمال قدرت و قوت قلب مرگ را
استقبال میکند ولی حاضر نمیشود مخفی گاه امام و رهبر و یا هم کیشان خود را
بگوید و بدست یکمرد جنایت کار که برای بقاء سلطنت و دیکتاتوری خود با تمام
مقدسات میجنگد بدهد ولی در مقابل شاعر مذکور یک مرد ترسو [و] بی اراده
هست که با یک اولتیماتوم
میلـرزد و ایمـان خـود را
از دست میدهد.
فلسفی
اضافه کرد مردم از امام
حسین تعلیم بگیرید که
چگونه از جوانان و کودکان
و جگرگوشگان و حتی از
خود گذشت و حاضر نشد
تسلیـم جنایتکارانـی مثـل
یزید بشود این جملات
بحدی در مردم اثر داشت که
حضار بی اختیـار اشـک
می ریختند فلسفی هنگام
دعا گفت خدایا دست اجانب
و بیگانه پرستان داخلی را از
دامن مقدس دین و مملکت
کوتاه بفرما.
خدایا اسلام و مسلمانان را در پیروزی علیه دشمنان موفق نما مردم
همگی بشدت آمین گفتند.
پس از فلسفی شیخ احمد کافی1 منبر رفت در متن
سخنرانیش مطلبی نبود لکن در روضه ای که بمناسب روز تاسوعا خواند گفت
آقایان حضرت عباس برای دین دست میدهد جان میدهد.
آیا شما که پیرو
حضرت عباس هستید حاضرید در مواقع حساس جان بدهید سیلی بخورید
زندان بروید و دین خدا را یاری کنید.
هنگام دعا اظهار داشت خدایا بحق
حضرت عباس که دست خود را در راه دین داد دستهای جنایتکاران خارجی
و داخلی را از تسلط بر ما ملت قطع فرما.
خدایازندانیان بی گناه را نجات بده
(حضار بشدت آمین گفتند) سپس کافی بمنبر خود خاتمه داد بعد ابطحی از
سیدعبدالرضا حجازی تقاضا کرد که منبر برود ولی چون اغلب مردم رفتند
حجازی از رفتن منبر خودداری نمود این جلسه در ساعت 1130 خاتمه یافت.
نظریه منبع.
شرکت فلسفی در مجلس روضه خوانی منزل بهبهانی با توجه بمطالب
تحریک آمیزی که ایراد کرده غیرمنتظره بود و قابل توجه میباشد زیرا وی چه در
زمان حیات مرحوم بهبهانی و چه در زمان پسرش در این مجالس شرکت نمیکرد
و این مجالس را برای خود کوچک میداند.
ملاحظات.
نام صحیح شاعر از منبع سئوال خواهد شد زیرا این اسم صحیح بنظر
نمیرسد.
رونوشت برابر اصل است.
اصل در 68ب ـ ه بایگانی است.
در پرونده فلسفی بایگانی شود
توضیحات سند:
1 ـ ابوالعتاهیه: ابواسحاق
اسماعیل بن قاسم بن سویدبن
کیسان (130 ـ 211 ق / 748 ـ
826 م) شاعر بزرگ عباسی.
آنچه در شرح حال این شاعر
نامدار که پیشاهنگ شعر زهد به
شمار می رود، درخور توجه
است ...
برخی او را زاهد واقعی
و برخی ـ بخاطر
طمع ورزیهایش ـ او را از جمله
ریاورزان و سالوسان
برشمرده اند...
اشعار موجود ابوالعتاهیه را که
تنها بخشی کوچک از
سروده های بی شمار او بوده
است، می توان به دو دسته
تقسیم کرد: نخست آنچه در
موضوعها و اغراض رایج شعر
عرب یعنی مدح و غزل، رثا و
هجا و جز آن سروده شده و دیگر
زهدیات وی که بخش اعظم
سروده های موجود شاعر را
تشکیل می دهد.
مدایح وی همه
در ستایش خلفا و امیران و
بزرگانی است که وی در دوره
طولانی اقامت خود در بغداد
ملازم و همنشینان بوده است.
او
در عین مدیحه سرایی باکی هم
از آن نداشته که گاه به مناسبت،
خلیفه را اندرز دهد...
ر.ک: دائرۀ المعارف بزرگ
اسلامی، ج 5، صص 729 ـ
720.
1 ـ زندگینامه حجه الاسلام حاج
شیخ احمد کافی ضیافتی را در
صفحات آینده خواهید خواند.
1 ـ مرحوم آیه اللّه سید محمد
بهبهانی که شرح زندگی او در
صفحات قبل گذشت.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک صفحه 332

