تاریخ سند: 19 آذر 1347
موضوع: مجلس روضهخوانی در مسجد ارک
متن سند:
به: 20 ه 3 شماره: 973 /20 و
از: 20 و
از ساعت 1325 روز 17 /9 /47 مجلس روضهخوانی مسجد ارک با شرکت عدهای در حدود 700 نفر تشکیل گردید در این مجلس سید عبدالرضا حجازی واعظ به منبر رفت و ضمن سخنان خود گفت امید هر مملکتی به نسل جوان آن کشور است ولی متأسفانه جوانان ما در جنوب تهران و چهارراه مولوی و دروازه غار و خیابان شمیران همیشه منتظر رسیدن یک ذره هروئین هستند.
آقایان وضع فرهنگ مملکت ما خراب است آن دخترانی که به اردو اعزام میشوند پس از مراجعت از اردو دین و اسلام را فراموش میکنند چون در آنجا آتش را به آنها نشان میدهند و میگویند که یادگاری زرتشت است ولی مسلم بدانید که با این کارهای خلاف، کوچکترین لطمهای به دین وارد نمیشود.
اگر دختران آتش پرست شوند و همچنین در رادیو به جای اذان و برنامههای مذهبی همهاش پندار نیک و کردار نیک بگویند هیچگونه تزلزلی در دین مشاهده نخواهد شد اگر این مملکت آبرویی دارد از وجود اسلام و علمای اسلام است.
شما که فرزندان خود را به دبستان و دبیرستان میفرستید بروید و به آقایان و رؤسای مدارس بگویید ما نمیخواهیم بچههایمان اول صبح سرود آتش بخوانند آقایان فرزندان خود را به اینگونه مدارس نفرستید.
1 این مجلس در ساعت 1430پایان یافت.
نگهبان
آقای صالحی
اطلاعیه جهت شهربانی کل کشور تهیه شود 27 /9
توضیحات سند:
1ـ باستانگرایی و ناسیونالیسم: در کشورهای اسلامی، ناسیونالیسم یا ملیگرایی همواره به عنوان رقیبی برای اندیشههای اسلامگرایانه و مبتنی بر وحدت امت اسلامی بوده است.
در ایدئولوژی اسلامی آنچه که مبنای ارزشسنجی قرار میگیرد تقوای الهی و پرواپیشگی است.
قرآن کریم به واسطه این آیه که « وجعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم» صراحتاً به نفی مفاخرات قومی و قبیلهای و ملی میپردازند و تنها معیار کرامت انسانی را تقوای الهی معرفی میکند.
اندیشههای ناسیونالیستی که میکوشد تا علقههای سرزمینی و زبانی و ملی و بازگشت به فرهنگ و آداب باستانی را جایگزین و جانشین تعلقات دینی و اندیشههای مذهبی کند، در جهان اسلام برای اولین بار توسط اعراب مسیحی مانند «ابراهیم الیزیدی» و تحصیلکردگان فرنگ رواج یافت و زمینهای شد برای افتراق بیشتر امت اسلامی و چند پاره شدن جهان اسلام و اختلافات و مخاصمات مرزی، بعدها که حاکمانی ناسیونالیست چون آتاتورک، رضاخان، امانالله خان و محمدرضا پهلوی در کشورهای اسلامی روی کار آمدند کوشیدند که یا به سرکوب موج اسلامخواهی و شریعتگروی بپردازند و یا آنکه با عملکردی آرام و خزنده بنیانهای دنیای سکولار را در جهان اسلام رواج دهند.
ایران نیز از جمله کشورهای اسلامی بود که ضربات قابل توجهی را از ناسیونالیسم متحمل شد.
یکی از جریاناتی که درحکومت قاجار و پهلوی مهرههای ملیگرا را در سیاست و فرهنگ ایران وارد کرد، جریان فراماسونری بود.
فراماسونری گرچه معتقد به نوعی جهان وطنی (انترناسیونالیسم) بوده است، اما در کشورهای اسلامی و برای تضعیف وحدت امت اسلام و مقابله با همگرایی و همنوایی مسلمانان، منادی ناسیونالیسم و ملیگرایی بوده است.
نگاهی گذرا به پیشینه حاکمان و کارگزاران ملیگرا که زمام فرهنگ و سیاست مسلمین را در سالهای نه چندان دور در دست گرفتهاند، خصوصاً در ایران، این مدعا را به اثبات میرساند.
بسیاری از نخستوزیران و وزیران و نیز نمایندگان مجلس ایران در دوران پهلوی و قاجار و همچنین چهرههای مؤثر فرهنگ و آموزش در دوران حکومت پهلوی ساخته و پرداخته لژهای فراماسونری بودهاند و از جانب فراماسونها خطدهی شده و پرورش یافتهاند؛ چون ملکم خان ناظمالدوله، سید حسن تقیزاده، حسنعلی منصور، حسین علاء، محمدعلی فروغی و ...
.
خصوصیت مشترک این کارگزاران فرهنگ و سیاست، ملیگرایی و احیای سنن ایرانی پیش از اسلام و تأکید و پافشاری بر ارزشهای قومی و دستاوردهای زرتشتی ایرانیان بوده است.
همچنین بسیاری از رجال مشروطیت ایران و پس از آن، که رهبری حرکت مشروطه را از مقام علمی و دینی علماء شیعه جدا کردند و خود زمام جنبش را در دست گرفتند و بر کرسیهای مجلس شورای ملی ایران تکیه زدند و به تدریج با اسلامزدایی از احکام دولتی و شئونات جامعه، زمینهساز روی کار آمدن حکومت لاییک و استبدادی رضاخان پهلوی شدند، برخاسته از لژهای فراماسونری و تربیت یافته فراماسونها بودهاند.
شاید بتوان آغاز ناسیونالیسم ایرانی را همزمان با مشروطه دانست و مهمترین اثر آن را در آن مقطع تاریخی بر دار رفتن شیخ فضلالله به عنوان نماد مشروعهخواهی و شریعتطلبی دانست.
اگر این دوران را آغاز ناسیونالیسم ایرانی بدانیم، عصر حکومت پهلوی اوج این ناسیونالیسم بود.
حکومت پهلوی میکوشید که زمانی به جبر و اکراه با مقابله با اسلام و بازگشت به باستان بپردازد و زمانی دیگر با فرهنگسازی و برنامههایی چون تبلیغ آموزههای زرتشتی، برگزاری جشنهای 2500 ساله، تبدیل تاریخی هجری به تاریخ شاهنشاهی و تغییر دادن کلمات عربی به زبان فارسی، به این هدف دست یابد.
یکی از نمادهایی که در عصر پهلوی قبله باستانگرایی و بازگشت به دوران پیش از اسلام بود، تختجمشید بود.
تختجمشید که در کنار دیگر بناهایی چون قبر کوروش و نقش رستم از آثار برجای مانده از زمان هخامنشیان بود، در دوران پهلوی از قداستی ملی برخوردار شد.
کارگزاران فرهنگ و سیاست حکومت پهلوی برای مقابله با اسلام به ترویج فرهنگ باستانی و رجوع به گذشته پیش از اسلام مبادرت میورزیدند.
از این رو تختجمشید و دیگر بناهای باستانی اهمیتی مضاعف یافت.
از سوی دیگر به دلیل پیوندهای همه جانبه حکومت پهلوی با یهودیان و صهیونیسم، کوروش که نجاتدهنده قوم یهود از اسارت و نیستی و نابودی تلقی میگردد، تبدیل به قهرمان ملی ایرانیان شد و افسانهها و اسطورههایی درباره او ترویج شد که سندیت تاریخی واضحی نداشتند و سخنانی درباره او بیان شد که خلاف آن نیز در تاریخ منقول است.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 263