صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

س- با احراز هویت بازجوئی قبلی آیا متعهد به راستگوئی هستید

س- با احراز هویت بازجوئی قبلی آیا متعهد به راستگوئی هستید


متن سند:

س- با احراز هویت بازجوئی قبلی آیا متعهد به راستگوئی هستید
ج- بله
س- از چه تاریخی نام نیروی سوم را بجامعه سوسیالیست‌ها تبدیل کردید و علت این اقدام چه بود؟
ج- من بعد از ۲۸ مرداد سال ۳۲ در مجله علم و زندگی پیشنهاد کردم که هر نوع فعالیت مخفی تعطیل شود و همه احزاب زیر عنوان جامعه سوسیالیست‌ها سازمانی تشکیل دهند (علنی) و این البته پیشنهادی بیش نبود و مدتها عملی نشد. پس از مدتی در اروپا در شهر هانور آلمان سازمانی به عنوان جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا تشکیل دادند که مستقل از ما بود. سالها پس از آن که آزادی بیشتری داده شد و مجلس دوران حکومت آقای دکتر اقبال منحل شده بود ما جامعه سوسیالیست‌های ایرانی را بمنظور جمع کردن بیشتر اشخاص معتقد بسوسیالیزم مستقل از بلوکها تشکیل دادیم. و برای متمایز بودن این سازمان از سازمان اروپائی عنوان "نهضت ملی ایران " را به آن اسم اضافه کردیم.
س- پس از ایجاد جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران چه وقایعی در جامعه رخ داد و در این اقدامات جنابعالی چه نقشی داشتید؟
ج- من همواره یکی از رهبران درجه اول جامعه سوسیالیست‌ها بوده‌ام وقتی مرامنامه این حزب تهیه شد قبل از انتشار آن اتفاق ملاقاتی با آقای اسدالله علم پیدا شد ایشان چنین صلاح می‌دانستند که من حضور اعلیحضرت همایونی شرفیاب شوم و من مرامنامه چاپ شده جامعه سوسیالیست‌ها را به آقای علم دادم و از ایشان استدعا کردم که آن را بشرف عرض اعلیحضرت برسانند و در حدود لزوم معروض دارند و ایشان اینکار را کرده بودند بعد از آن جامعه تشکیل شد و یک سلسله انتشاراتی داشت و دو هدف را تعقیب می‌کرد اول برای رشد و توسعه ایران یک نمونه مناسب با روح زمان عرضه کند دوم این که نسل جوان و زحمتکشان از روی آوردن به ایدئولوژیهائی که از ماوراء سرحدات الهام می‌گیرند باز دارد و تصور می‌کنم در هر دو مورد موفقیتهائی نصیب جامعه گردیده است. در کنگره جامعه بسمت عضو کمیته مرکزی و هیئت اجرائیه انتخاب شدم و عملاً رهبر درجه اول بودم فعالیتهای جامعه البته زیر نظر من بود تا در حدود سه سال پیش من تصمیم گرفتم که از رهبری جامعه و حتی عملاً از عضویت آن کناره‌گیری کنم و برای این که دوستان من مرا از اینکار منصرف نکنند ابتدا وسائل مسافرت خود را باطریش فراهم آوردم و پس از آن بدوستانم یعنی به هیئت اجرائیه این موضوع را اعلام کردم. آنها هم که اینبار در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودند ناچار استعفای مرا پذیرفتند و فقط تقاضا کردند که از لحاظ بین‌المللی من تظاهر به اینکار نکنم و در سطح بین‌المللی از لحاظ تشریفاتی مانند سابق باشد زیرا بین‌الملل سوسیالیست‌های اروپا اینجانب را به این عنوان می‌شناخت و بارها در کنگره و مجامع آنها شرکت نکرده بودم در حدود دو سال و نیم پیش که به وین رفتم در تمام این مدت نیز از سیاست برکنار بودم و در هیچ اجتماع و کنگره جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا به عنوان میهمان نیز شرکت نکردم. در اطریش دچار عارضه قلبی شدیدی شدم و پزشکان معالج مرا از هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی که موجب تحریک و عصبانیت شود و بطور کلی از هر نوع تحریکی منع کردند در حقیقت کناره‌گیری اختیاری من از سیاست به مناسبت وضع مزاجی بطور نهایی ثبت گردید. و اینجانب مایل نبودم از اطریش به ایران برگردم اما به مناسبت عارضه قلبی و نیاز فراوان به پرستاری و عدم انتقال خانواده به وین ناچار به ایران بازگشتم و پیش از مراجعت به ایران بدوستان حزبی تذکر دادم که من بتهران می‌آیم و شما مرا در وین فرض کنید.
س- آیا شما پس از مراجعت به ایران مجدداً رهبری جامعه سوسیالیست‌ها را در دست نگرفتید؟
ج- نخیر به هیچ وجه اینجانب نه تنها رهبری جامعه را در دست نگرفتم بلکه می‌توانم بگویم که عضو ساده جامعه سوسیالیست‌ها هم نیستم زیرا برای عضویت از لحاظ سازمانی چهار شرط قائلند که اگر این چهار شرط در یک جا جمع نشود کسی عضو خوانده نمی‌شود 1- قبول مرام جمعیت ۲- شرکت در یک حوزه ۳- پرداخت حق عضویت ۴- فعالیت اجتماعی بر حسب خط مشی رهبری حزب. اینجانب از این چهار شرط فقط شرط اول را حائز هستم بنابراین عضو ساده هم نیستم. اما البته طبیعی است که به مناسبت سوابق و شرکتی که من در ایجاد دکترین جامعه داشته‌ام همه برای من احتراماتی بیش از یک عضو ساده قائل هستند پس از مراجعت به ایران از راه سازمانی بر طبق تقاضای خود من اقدام شد که رفقای حزبی حتی به دیدن من می‌آیند و فقط چند نفر از رهبران معمولاً به دیدن من می‌آیند.
س- آیا پس از مراجعت به ایران جلسات کمیته مرکزی و هیئت اجرائیه در منزل شما تشکیل می‌شده است یا خیر؟
ج- ابداً.
س- آیا نشریات و اعلامیه‌هائی که از طرف جامعه سوسیالیست‌ها تهیه، تکثیر و توزیع می‌شد قبلًا بنظر و صوابدید شما می‌رسید یا خیر؟
ج- این طور که بخاطر دارم از طرف جامعه سوسیالیست‌ها اعلامیه و نشریه‌ای غیر از اعلامیه‌ای که پس از ۱۵ خرداد سال ۴۲ بوسیله عباس عاقلی‌زاده منتشر شد نشریه دیگری نبوده و آن را هم من بعد از انتشار دیدم. بخصوص عاقلی‌زاده نهایت دقت را داشت که محض رعایت مزاجی من مسائل مربوط بحزب بمن مراجعه نشود.
س- آیا وضع فعالیت اعضاء حوزه‌ها و بالاخره تشکیلات جامعه بصورت گزارشی باطلاع شما می‌رسیده است ؟
ج- خیر- هیچ نوع اطلاع سازمانی و تشکیلاتی نمی‌خواستم و اطلاعاتی نیز در این مورد بمن داده نمی‌شد زیرا موجب تحریک اعصاب و مرض قلبی بود اما در مورد مسائل سیاسی البته بحثهائی می‌شد من چنانچه گفتم مداخله در سیاست ندارم ولی بالاخره قضاوت سیاسی دارم و علاقه بسرنوشت جامعه سوسیالیست‌ها که بالاخره روزی واقع بینانه و در چهارچوب قانون اساسی فعالیت اجتماعی کنند دارم و توصیه من همواره بدوستان دور و نزدیک این بوده است که فعالیت مخفی و غیرعلنی برای شرایط ایران اگر خوب هم باشد غیرممکن است در صورتی که بنظر خود من نه خوب و نه ممکن است تنها یک فعالیت اجتماعی علنی و قانونی شانس موفقیت دارد نظرم هست که بعد از ۲۸ مرداد سال ۳۲ پس از تصویب امتیاز نفت من جداً پافشاری کردم که فعالیت نوع سابق که در موقع اقامت من در فلک‌الافلاک تبدیل به فعالیت آشکار بشود و به همین منظور مجله علم و زندگی و دفتر آن رسماً تأسیس شد و بطور علنی فعالیت می‌کرد.
س- فرمودید که از لحاظ بین‌المللی خواسته شده بود که شما وضع سابق را حفظ کنید با داشتن عنوان بین‌المللی چه اقداماتی بعمل آورده‌اید؟
ج- در مدتی که من در اطریش بودم یک کنفرانسی بود که متأسفانه در آن زمان در بیمارستان خوابیده بودم از طرف کمیته مرکزی حزب سوسیالیست اطریش نامه و دسته گل برای اینجانب فرستاده شد غیر از آن فقط چند جلسه خصوصی و یا کنفرانسهای عمومی مجمع بود که من در آنها شرکت کردم و در مدت اقامت خود در اطریش باتفاق دیگری در این زمینه روبرو شدم. در حدود یکسال گذشته در بروکسل اجتماع عظیمی از رهبران سوسیالیست‌های اروپا به مناسبت یکصدمین سال تأسیس بین‌الملل دوم بوجود می‌آید که از اینجانب نیز دعوت شده بود که شرکت کنم اما به مناسبت مشکلاتی که از راه ویزا و غیره ممکن بود پیش آید اینجانب از شرکت در آن اجتماع معذرت خواستم. پس از آن آقای آلبرت کارتی دبیر کل بین‌الملل سوسیالیست‌ها در مرداد ماه سال جاری مسافرتی بکشورهای آسیائی کرد و قبلاً بمن اطلاع داد که دو روز و یک شب در ایران کرد [است] و چون من چندمین بار مهمان او بوده‌ام در این مدت کوتاه او را مهمان کرده و پذیرائی کردم و بحثهائی را هم به سیاست سوسیالیستی در آسیا پیش آمد.
س- در ایران غیر از آقای کارتی با چه کسان دیگری از اتباع خارجی ملاقات و گفتگو بعمل آورده‌اید؟
ج- در گذشته یعنی قبل از مسافرت من به اروپا عده‌ای از ژورنالیستها یا محققین در موضوع کمونیزم بدیدن من می‌آمدند و مصاحبه‌هائی می‌کردند و حتی عده‌ای از آنها را تیمسار سرلشکر پاکروان1 بدیدن من تشویق می‌کردند. ولی پس از مراجعت از اروپا چون چنین مناسباتی ایجاد نمی‌کنم شخص خارجی غیر از آقای کارتی بدیدن من نیامده و در مورد دیگر اتفاق افتاده که ذیلاً توضیح می‌دهم. چندی پیش دبیر بین‌الملل جوانان سوسیالیست مستقر در اطریش (وین) بدیدن من آمد و در ماه مرداد نیز یک نفر سوسیالیست جوان که پروفسور تاریخ و جغرافیا بود با زنش بدیدن در منزلم آمده بودند (اسم این شخص فرانسیس میله بود).
س- آیا شما باتفاق شخص دیگری که اعضاء جامعه سوسیالیست‌ها است در سال گذشته در هتل هیلتون با یکی از نمایندگان حزب کارگر انگلستان (بنام خانم مارگریت مک‌کی ملاقات کردید یا خیر؟
ج- معذرت می‌خواهم که فراموش کردم. خانمی بنام ماری ساران که سابقاً سکرتر بین‌المللی زنان سوسیالیست بود و پیش از عزیمت من به اروپا یکبار به ایران آمده بود به مناسبت کمیسیون مقام زن از طرف سازمان ملل متحد در ایران بود و ما یکی دو جلسه با ایشان ملاقات کردیم و او پیشنهاد کرد با خانم دیگری که نماینده کارگر مجلس انگلستان ملاقاتی بعمل آید و در هتل هیلتون مدت نیمساعتی باتفاق آقای حمید محامدی به عنوان مترجم با خانم مارگریت مک‌کی ملاقات کردیم.
س- مذاکرات معموله بین شما و خانم مارگریت مک‌کی در چه زمینه‌هائی بود؟
ج- مذاکرات ما در زمینه بین‌المللی بود و این که سوسیالیست‌های اروپائی بعد از این که بقدرت می‌رسند بکشورهای عقب مانده و در حال رشد توجه کافی نمی‌کنند جواب ایشان دفاع از حزب و دولت کارگری انگلیس بود ولی من توضیح دادم که در مورد ملی شدن صنعت نفت حزب کارگر و حزب محافظه کار تفاوت اصولی با یکدیگر نداشتند و فعلاً در اوپک مطرح است که یک دولت کارگری باید توجه بیشتری بتقاضای دولت ایران و دولتهای مشابه بکند.
س- در مدت توقف شما در اروپا پنجمین کنگره جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا تشکیل شد و شما در این کنگره شرکت و سخنرانی کردید چگونگی شرکت و فعالیت خود را در این کنگره توضیح فرمائید
ج- من در کنگره شرکت نکردم و تکذیب می‌کنم ولی در مسافرتهای قبلی که به کنگره بین‌المللی سوسیالیست‌ها در رم دعوت داشتم که چندین سال پیش از مسافرت اخیرم بود عده‌ای از دوستان برای ملاقات من می‌آمدند.
س- ارتباط خود را با جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا تشریح کنید!
ج- ارتباط ما با جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا یک ارتباط انتقادی است من همواره به آنها توصیه می‌کرده‌ام روش و خط مشی خود را نوعی انتخاب کنند که در ایران نیز بتوانند آن را تعقیب کنند ولی آنها اصراری دارند که استقلال خود را بهر معنی حفظ کنند و حتی در زمان تشکیل جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران در مجله سوسیالیسم انتقادی نسبت به مرام و روش جامعه سوسیالیست‌های ایران درج گردید هر چند جوابی به آن انتقاد داده شد و آن هم در مجله سوسیالیزم آن روز درج شد ولی جواب انتقاد ما را در تهران آزاد درج کردند که جنبه رسمیت نداشته باشد به این معنی که این جواب مورد تائید مجله سوسیالیسم نمی‌باشد.
س- همه ماهه، ماهنامه و مجله سوسیالیسم برای شما و به آدرس شما به ایران می‌رسد توضیح فرمائید در هر ماه به چه تعداد از این نشریات را دریافت می‌کنید و فرستنده آنها کیست؟
ج- فرستنده را نمی‌شناسم. ولی اغلب اوقات دو شماره و یا سه یا چهار شماره می‌رسد توسط پست.
س- آیا این نشریات را توزیع می‌کنید یا نه؟
ج- نخیر.
س- آیا برای مجله و ماهنامه سوسیالیسم مقاله و مطالبی چه وسیله شما و یا دوستانتان فرستاده می‌شود یا خیر؟
ج- من وقتی در وین بودم مقالاتی برای این نشریات می‌نوشتم که عبارت بود از انتقاد از حزب توده و این که مانند سایر احزاب کمونیست باید غیراستالینی بشود و مسئولین اشتباهات گذشته از کار برکنار شوند.
س- آیا شما در ماه پولی برای کمک بجامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا می‌فرستید یا خیر؟
ج - ما پولی نداریم که برای اروپا بفرستیم.
س - آقای میرحسین سرشار را می‌شناسید یا خیر؟در صورت اول آشنائی خود را با او و وضع وی را در جامعه سوسیالیست‌ها تشریح کنید
ج- آقای سرشار یکی از کسانی است که با من از حزب توده انشعاب کرد. بعدها ایشان با خامه‌ای دوستی داشت جز با من هیچ نوع ارتباطی نداشتند پس از کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی که خروشچف2 حملاتی باستالین3 کرد و خیلی از روشهایی را که ما تا آن روز از آن دفاع می‌کردیم سرشار یک روز بدیدن من آمد و مدتها از ایشان خبر نبود تا در موقع تشکیل جامعه سوسیالیست‌ها از او دعوت برای عضویت جامعه کردیم و او پذیرفت و بعضویت کمیته مرکزی در کنگره انتخاب شد و عضو هیئت اجرائیه هم قاعدتاً باید باشد.
س- آیا شما باظهارات میرحسین سرشار درباره خود اعتقاد دارید و آن را می‌پذیرید؟
ج- اگر مطابق حقیقت باشد قبول دارم.
س- آقای سرشار ضمن بازجوئیهائی که از او شده اظهار می‌دارد که شما همه ماهه مبلغی از کسانی که برای او ناشناس است جمع‌آوری و برای گردانندگان جامعه سوسیالیست‌ها در اروپا می‌فرستید و حتی یکبار هم بایشان مأموریت داده‌اید که مبلغی متجاوز از هزار تومان پول را به این منظور برای آقای دکتر امیر پیشداد عضو کمیته مرکزی جامعه سوسیالیست‌ها در اروپا بفرستید در این مورد چه می‌گوئید؟
ج - من تکذیب می‌کنم و تعجب می‌کنم که سرشار چنین مطلبی را بمن نسبت داده باشد. همان طوری که گفتم من در این نوع کارها اصلاً دخالت نمی‌کنم. ایشان گاهی پولهائی برای پسر من به ایطالیا می‌فرستد.
س- آقای سرشار همچنین گفته که جلسات هفتگی کمیته مرکزی جامعه سوسیالیست‌ها همه هفته در منزل شما تشکیل و آقایان شایان سرشار علی جان شانسی. مهندس قندهاریان و بعضاً دکتر غلامرضا وثیق در آن شرکت می‌کنند و در واقع کادر رهبری کننده فعال جامعه همین آقایان و خود شما هستید آیا این اظهارات را قبول دارید؟
ج- ابداً صحیح نیست یکی از دلائل دروغ بودن این اظهارات اینست که پس از مراجعت از اروپا فقط یکبار دکتر وثیق را بیشتر ندیده‌ام و روزهای دوشنبه و بعد چهارشنبه عده‌ای از همین آقایان می‌آمدند و آنجا محل اتخاذ تصمیم نبود و حتی در چند ماه پیش این آقایان که آمدند آقای سرشار مطرح کرد و تقاضا کرد که پس از، از دست دادن عاقلی‌زاده و صفا منهم در جلسات هیئت اجرائیه شرکت کنم ولی من شدیداً امتناع کردم و گفتم تصمیم در کناره‌گیری نهائی است و در آن تجدید نظر نخواهم کرد.
س- آیا شما آقایان رضا شایان و علیجان شانسی را می‌شناسید؟
ج- بله آقای شایان عضو جامعه سوسیالیست‌ها است. وعلیجان شانسی عضو جامعه سوسیالیست‌ها است.
س- دو نفر آقایان فوق هم عیناً اظهار نموده‌اند که جلسات کمیته مرکزی در منزل شما تشکیل و پیرامون فعالیتهای جامعه بحث و مذاکره می‌شد و حتی در حدود سه یا چهار ماه قبل شما و آقایان شانسی و شایان به عنوان اعضاء جدید هیئت اجرائیه انتخاب شده‌اید در این زمینه چه می‌گوئید؟
ج- این مطالب را هم تکذیب می‌کنم و ذره‌ای از حقیقت در آن نیست.
س- علیجان شانسی در اقاریر خود می‌گوید که پس از آن که از عدم فعالیت تشکیلات جامعه و رکود آن نزد شما گله کرده شما به او گفته‌اید هر کار می‌خواهد می‌تواند بکند و در نتیجه او باتفاق غلامحسین تحویلدار اعلامیه‌ای تحت عنوان «سازمان زیرزمینی جامعه سوسیالیست‌ها» تهیه کرده‌اند و بعد با کمک فکری شما این اعلامیه را تکمیل و تصحیح کرده و مبادرت به پلی‌کپی آن کرده و بالاخره درصدد بوده‌اند که سازمان مخفی منطبق با هدفهای جامعه سوسیالیست‌ها بوجود آورند. در این مورد اطلاعات و اقدامات خود را شرح دهید؟
ج- همان طوری که قبلاً گفتم با هرگونه فعالیت مخفی مخالف هستم و در کارهای سازمانی دخالت نمی‌کردم. اظهارات شانسی را نیز تکذیب می‌کنم.
س- مقاله‌ای بقلم کامیلریانک استاد دانشگاه پرینستون آمریکا بوسیله شما ترجمه و منتشر شده است. توضیح فرمائید که اصل این مقاله را از کجا تهیه کردید. در چه تاریخی و به چه تعداد تکثیر کرده و به چه افرادی دادید؟
ج- اینجانب این مقاله را برای اولین بار یک نسخه فارسی آن از پاریس بوسیله پست دریافت داشتم دیدم و بعد در مجله سوسیالیسم خواندم و در این حوالی چند شماره پلی‌کپی شده آن هم در صندوق پستی من انداخته بودند و من در صدد تکثیر و توزیع آن برنیآمدم.
س- آقای میرحسین سرشار به عنوان مسئول تشکیلات و امور مالی جامعه سوسیالیست‌ها اظهار داشته که در حدود دو ماه قبل در یکی از جلسات کمیته مرکزی متشکله در منزل شما شخص شما گفته‌اید که مقاله کامیلریانک را دریافت و ترجمه کرده‌اید و در یک یا دو جلسه بعد برای مخارج تکثیر آن مبلغی در حدود ۵۰۰ یا ۶۰۰ ریال از او دریافت کرده‌اید آیا این اظهارات را می‌پذیرید؟
ج- این مطالب را نمی‌پذیرم و برای من بصورت افسانه است و تعجب می‌کنم که این تهمتها را شخصی مانند سرشار درست کرده باشد.
س- یک برگ نوشته خطی با تیتر «هم میهنان عزیز» در مدارک بدست آمده از منزل شما می‌باشد پس از ارائه و گواهی آن توضیح فرمائید که این نوشته را از چه کسی دریافت کرده‌اید؟
ج- اینجانب اصلاً بخاطر ندارم که این نوشته کی انجام شده باشد و بخانه ما آمده باشد و یا نیامده باشد و این امکان وجود دارد که این ورقه بصندوق پست ما انداخته شده باشد چون در این اواخر اوراق خطی زیاد واصل می‌شد.
س- آیا شما بیان نامه دومین کنگره حزب دموکرات کردستان را دریافت کردید؟
ج - بله این بیاننامه بدست من رسیده است و واقعاً نمی‌دانم که از چه کسی گرفته‌ام.
س- اعلامیه‌ای به مناسبت ورود آقای آلبرت کارتی به ایران از طرف شما منتشر شد بفرمائید بچه صورتی این اعلامیه تهیه و پلی‌کپی شد؟
ج- من اصلاً اینکاره نیستم موضوع اعلامیه صحیح است ولی من منتشر نکردم.
س- علیجان شانسی اظهار نموده که تعداد ۸ تا ۱۰ برگ از این اعلامیه را که پلی‌کپی شده بوده از شما دریافت کرده است این تعداد اعلامیه را از چه کسی گرفته بودید؟
ج- بخاطر نمی‌آورم چنین چیزی بوده باشد.
س- ذیل اظهارات خود را چگونه گواهی می‌کنید؟
ج - مطالب را شفاهاً گفته‌ام و بازپرس محترم مرقوم فرموده‌اند و من امضا کرده‌ام.
س- با احراز هویت شما در بازجوئیهای قبلی آیا متعهد براستگوئی می‌شوید؟
ج- بله
س- شما با کدام یک از گردانندگان جامعه سوسیالیست‌ها در اروپا ارتباط مستقیم دارید؟
ج- اینجانب با حسین ملک برادر خودم که عضو جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا است ارتباط دارم قبلاً گاهی از دکتر امیر پیشداد نامه می‌آمد و من جواب می‌دادم که مدتی است این ارتباط مکاتباتی قطع شده است.
س- نحوه ارتباط خود را با آقای حسین ملک تشریح نمائید.
ج- نحوه ارتباط من با او جنبه خانوادگی و علمی دارد و مدتی است از مسائل خانوادگی در نامه‌هایش چیزی نمی‌نویسد و مطالب علمی مفصلی می‌نویسد بنده هم گاهی جواب مختصری می‌دهم.
س- آیا شما برای برادر خودتان مسائلی جهت درج در نشریات جامعه سوسیالیست‌ها در اروپا می‌فرستید یا خیر؟
ج - نخیر. ابدأ من به مناسبت ترک شدن فعالیت سیاسی روزمره در مدت یکساله اخیر در حدود ده جلد کتاب ترجمه و یا تألیف کردم که دو جلد آنها منتشر شده و دو جلد چاپ ولی هنوز منتشر نشده است و بقیه در انتظار چاپ شدن می‌باشد در صورتی که در گذشته من مقالات زیادی می‌نوشتم ولی به این اندازه تألیف و ترجمه در مدت کمی عملی نشده بود.
س- آیا از این تألیفاتی که اشاره کردید برای دوستان سوسیالیست ایرانی خود در اروپا فرستاده‌اید یا خیر؟
ج- اینجانب شخصاً نفرستاده‌ام.
س- اعضاء جامعه سوسیالیست‌های ایرانی را که در اروپا می‌شناسید معرفی کنید؟
ج - اینجانب دارای حافظه خیلی بدی هستم بسیاری از افراد جامعه سوسیالیست‌ها و رهبران آنان شاگرد همین مکتب بوده‌اند (مکتب سوسیالیسمی که من بوجود آوردم) اما بعدها در اروپا از قرار معلوم آنها بمقام استادی رسیده‌اند و هر چند نسبت به شخص بنده و جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران احترامی قائلند اما از خیلی لحاظ اختلافات اصولی با ما دارند اینجانب اسامی اکثریت آنها را بغیر دو سه نفر افراد برجسته نمی‌دانم ما در اصول اساسی سوسیالیسم وجه مشترک داریم ولی خط مشی و روش آنها نسبت باوضاع ایران و درباره اغلب مسائل بین‌المللی با ما فرق داشته و دارد اسناد و مدارک متعددی از انتشارات خود آنها وجود دارد که نه تنها استقلال کامل آنها را از جامعه ایران نشان می‌دهد حتی در حدود دو سال پیش در تقاضائی که از جبهه ملی اروپا برای وحدت با آنان کرده‌اند از جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران تبرّی جسته بودند و این تبری جستن نسبت بما توهین‌آمیز بود که از طرف من مورد انتقاد قرار گرفت ضمناً به این نکته باید اشاره کنم که در میان سوسیالیست‌های اروپا جناحی نیز وجود دارد که با رهبری و خط مشی اروپائی خودشان موافقتی ندارند و بخط مشی که در ایران پیش گرفته می‌شود بیشتر اعتقاد دارند نوشته‌های اینجانب در علم و زندگی ماهیانه و هفتگی مثلاً درباره کوبا. لائوس. کنگو و شوروی و مقایسه آنها با قضاوتهای نشریات سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا بخوبی این اختلاف اساسی را نشان می‌دهد کسانی را که من می‌شناسم: دکتر امیر پیشداد. حسین ملک و حسین‌زاده می‌باشند.
س- آیا سرانجام جامعه سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا با جبهه ملی ائتلاف کرده و وحدتی بوجود آوردند یا خیر؟
ج- در اروپا همیشه مذاکره این امر بود ولی تا این اواخر نشده بود و من اطلاعی ندارم که ائتلاف کرده‌اند یا نه.
س - اقدامات جنابعالی برای وحدت جامعه سوسیالیست‌های ایران با جبهه ملی چه بوده است؟
ج - اینجانب هیچ چنین کاری نکرده‌ام ولی قبل از آمدن من از اطریش مقدمات اینکار به مناسبت یکی دو نامه از دکتر مصدق آماده شده بود اینجانب که در جامعه خودمان فعالیت سیاسی روزمره نداشتم بطریق اولی با جبهه ملی هیچ نوع تماس نداشتم و غیر از آقای فروهر که پس از مراجعت از اطریش بدیدن من آمده بود با هیچ کس ملاقاتی نکرده‌ام.
س- آیا آقای باقر کاظمی به عنوان عضو هیئت مؤسس جبهه ملی سوم طی نامه‌ای بوسیله شما از جامعه سوسیالیست‌ها نخواسته بود که نمایندگان خود را برای تشکیل این جبهه معرفی نماید؟
ج- اگر نامه‌ای برای جامعه به آدرس من نوشته باشند به آن علت بوده که آدرس مرا می‌دانسته‌اند. اینجانب در صورتی که در جبهه ملی فعالیتی داشتم علتی برای استنکاف نمی‌بینم چون این جبهه را یک جمعیت غیرقانونی نمی‌دانم و از اول عضو آن بوده و در راه ملی شدن نفت مبارزاتی کرده‌ام ولی حالا بطور متشکل از جبهه ملی اطلاعی ندارم ولی یکی از هزاران نفری هستم که بطور غیر متشکل بآن جبهه علاقمندم و ممکن است چنین نامه‌ای که می‌گوئید رسیده باشد و من واسطه‌ای بیش نبوده‌ام و در نظرم نیست.
س- آیا نامه را دریافت کرده‌اید یا خیر؟
ج- همان طوری که گفتم ممکن است دریافت کرده باشم ولی من نه کسی را تعیین کرده‌ام و نه معرفی زیرا من صلاحیت اینکار را نداشته‌ام.
س- چنانچه نامه را دریافت کرده‌اید چه اقداماتی بعمل آوردید؟
ج- والله نظرم نیست چند نفر از آقایان روزهای دوشنبه برای دیدن من می‌آمدند و بر اثر توصیه آقایان عاقلی‌زاده و صفا بجهت این که من خود را تنها حس نکنم این دیدار انجام می‌شد این آقایان عبارتند از آقایان سرشار، شایان، شانسی و بندرت آقای مهندس قندهاریان و گاهی اشخاص متفرقه دقیقاً نظرم نیست من نامه را گذاشتم روی میز و نمی‌دانم کدام یک از آقایان برداشتند.
س- متن نامه را بفرمائید.
ج- مضمون آن این بود بوسیله اینجانب بجامعه سوسیالیست‌ها نوشته بود و خواسته بود که این جامعه سه نفر را برای تشکیل جبهه ملی سوم به عنوان نماینده معرفی کند.
س- جامعه سوسیالیست‌ها چه کسانی را برای این منظور معرفی کرد؟
ج- بنده اطلاعی ندارم.
س- آیا کمیته مرکزی در منزل شما برای اتخاذ تصمیم در این مورد تعیین نماینده تشکیل جلسه داد یا خیر؟
ج- ابداً چنین چیزی نیست. جلسات منزل من فقط یک جلسه دیدار و چای و شیرینی و میوه البته بحثهای سیاسی می‌شد ولی هرگز جلساتی [تصمیماتی] در آن جلسه گرفته نمی‌شد
س- شما شخصاً با کدام یک از کارگردانان جبهه ملی ارتباط دارید؟
ج- یکبار پس از مراجعت من از اروپا آقای باقر کاظمی بدیدن من آمد و من هم بازدید او رفتم و بار دیگر که پس از مردن برادر زن من آمده بود به بازدید وی رفتم و اطلاع دقیقی نداشتم که ایشان در جبهه ملی هست یا نه چون شنیده بودم که اغلب رجال برجسته کنار رفته‌اند و یکبار هم داریوش فروهر بدیدار من آمد پس از مراجعت از اطریش. اینجانب خانم پروانه اسکندری را هرگز به عنوان رهبر جبهه ملی نمی‌شناختم چون آقای آلبرت کارتی به ایران آمده بود و مایل بودم که ایشان با عده‌ای که تمایلات سوسیالیستی دارند ملاقات کنند لذا از خانم پروانه اسکندری دعوت کردم که در هتل سمیرامیس با ایشان ملاقات کند و ایشان خود نیم ساعت در هتل مزبور بود و غیر از کانادادرای هیچ چیز دیگری صرف نشد و آقای آلبرت کارتی کارتهای سلام سوسیالیست‌های به عنوان آقایان پیتر من معاون نخست‌وزیر اطریش و فرانسیس یوناس رئیس جمهوری اطریش و چند رهبر سوسیالیست دیگر اروپائی تهیه کرده که فقط سلامهای سوسیالیستی بود آنها را داد حاضرین امضاء کردند از جمله خانم پروانه اسکندری هم امضاء کرد.
س- آیا خانم فروهر (پروانه اسکندری) دارای عقاید سوسیالیستی است که شما از ایشان دعوت کردید بملاقات آقای کارتی بیاید؟
ج- بنظر من آقای فروهر وسایر دوستانش دارای تمایلات سوسیالیستی هستند و بآقای آلبرت کارتی هم گفتم که اینها قبلاً دارای تمایلات ناسیونالیستی رادیکال بوده‌اند ولی کم‌کم تمایلات سوسیالیستی نیز پیدا می‌کنند و من خانم فروهر را در مقام قیاس قرار دادم و دعوت او از لحاظ شوهرش داریوش فروهر بود.
س- جنابعالی با حزب ملت ایران از طریق خانم پروانه اسکندری همسر داریوش فروهر رابطه دارید
ج- کوچکترین ارتباطی با این حزب ندارم و در تمام این مدت غیر از فروهر و همسرش کس دیگری ملاقات نکرده‌ام.
س- ملاقاتهای شما با خانم پروانه اسکندری بچه صورتی است آیا ایشان مرتباً بمنزل شما می‌آید یا خیر؟
ج- ملاقات ما حداکثر دو یا سه بار بوده و در منزل من انجام شده است. در عرض یکسال و نیم
س- در این ملاقاتها چه مطالبی مورد مذاکره قرار گرفته است؟
ج- تنها احوالپرسی از داریوش فروهر و توضیحی درباره بین‌الملل سوسیالیست‌ها از طرف من و غیر از این هیچ مطلب دیگری برای مذاکره نداشتیم.
س- غیر از خانم پروانه اسکندری و همسرش داریوش فروهر سران حزب ملت ایران شما با کدام یک از گردانندگان احزاب دیگر ارتباط دارید؟
ج- من با هیچ کس ارتباط ندارم و پس از مراجعت از اطریش با هیچ کدام از اینها ملاقات نکرده‌ام.
س- شما با آقای دکتر علی امینی چه روابطی دارید؟
ج- با آقای دکتر امینی از سابق مناسبات مختصری داشتم در زمان نخست‌وزیری او برای کارهائی که داشتم بملاقاتش رفتم و او هم به مناسبت مرحوم‌الموتی که مرا می‌شناخت محبتی داشت خیلی از تقاضاها را برآورده کرد و خیلی را هم نکرد در موقع مسافرت به اطریش برای خداحافظی بملاقات ایشان رفتم پس از مراجعت از اطریش او را چند بار ملاقات کردم بخانه من آمد و من هم چند بار بمنزل ایشان رفتم. مذاکرات ما درباره مسائل سیاسی بود و بارها او را تشویق کردم به این که اگر یکبار دیگر شانس نخست‌وزیری داشته باشد باید اقدامات جدی‌تری در اصلاح ادارات و سر و صورت دادن باوضاع اقتصادی بعمل بیاورند. و شرط اول این شانس را من این طور توصیه کردم که سعی کند روابط خود را با اعلیحضرت همایونی صمیمانه کند که البته خود او خیلی پیشقدم‌تر از من در این مورد بود.
س- نزدیکی شما با آقای دکتر امینی با وجود طرز فکر و عقاید متضاد چه علت و انگیزه‌ای دارد؟
ج- اولاً آنچه که رابطه ما را با ایشان تعیین می‌کند نزدیکی نیست بلکه یک رابطه ساده است ایشان یک نفر فئودال و دارای طرز تفکر فئودالیستی است و علاقه من و امثال من به او آنست که او در زمان نخست‌وزیری خود، خود را یکی از رجال نسبتاً لیبرال هیئت حاکمه ایران معرفی کرد و راه فعالیت اجتماعی را نسبتاً باز گذاشت و از نظر این که احتمالاً در آینده نیز نخست‌وزیر شود و چنین امکاناتی ایجاد نماید روابط ساده‌ای داریم.
س- آیا غیر دکتر امینی شما با شخصیتهای دیگری هم ارتباط و نزدیکی دارید یا خیر؟
ج- من با دکتر احسان نراقی روابط دوستانه دارم و او کم و بیش خود را همفکر ما معرفی می‌کند و ما هم به لحاظ این که دارای افکار مترقی است به ایشان احترام می‌گذاریم و بارها همراه من با تیمسار پاکروان برای تنظیم کارهای جامعه سوسیالیست‌ها ملاقات کرده است و با شخص دیگری ارتباط ندارم.
س- آیا شما با دکتر هدایت‌اله متین دفتری ارتباطی داشته‌اید یا خیر؟
ج- فقط او یک بار بدیدار من آمده است و مدتی پس از مراجعت من از اروپا بوده است دیگر او را ندیده‌ام.
س- اظهارات خود را چگونه گواهی می‌کنید؟
ج- جواب سئوالات را شخصاً داده و با امضاء گواهی می‌کنم.
س- با احراز هویت شما درباره بازجوئی قبلی آیا مستعد براستگوئی می‌شوید؟
ج- بله
س- از چه زمانی ارتباط با آقای دکتر امینی برقرار کردید؟
ج- از زمان حکومت آقای دکتر امینی با او رابطه داشتیم
س - این رابطه به چه کیفیتی برقرار شد؟
ج - این رابطه خاصّی نیست با تمام نخست‌وزیران که روی کار می‌آمدند بعلت کارهائی که داشتیم روابطی داشتیم و آقای دکتر امینی هم مثل یکی از آنها است.
س- آیا با سایر نخست‌وزیران سابق پس از کنار رفتن از رأس هیئت دولت مانند آقای دکتر امینی روابط بعدی داشته‌اید یا نه؟
ج- نخیر از وقتی که از اطریش آمده‌ام با هیچ کدام رابطه نداشتم آقای دکتر امینی چون بدیدن من آمد منهم بدیدن ایشان رفتم.
س- آیا شما شخصی بنام اسلام خان می شناسید؟
ج- بله می‌شناسم او در زمان همکاری ما و دکتر بقائی عضو حزب بود ولی بعداً فعالیت اجتماعی را ترک گفته بود و من او را نمی‌دیدم تا این که در منزل آقای دکتر امینی ایشان را دیدم. تصور می‌کنم نام خانوادگی او کاظمی4 باشد. در منزل دکتر امینی غیر از بحث درباره امور جهانی مطالب دیگری مطرح نگردید.
س- بعد از آن آیا این شخص را دیده‌اید و آیا او بمنزل شما آمده است یا خیر؟
ج- بله گاهی او بمنزل من می‌آید و تصور می‌کنم سابقاً در فرهنگ بود.
س- ارتباط خود را با آقای محمد درخشش بیان کنید.
ج - روابط ما با آقای درخشش از زمانی شروع شد که توده‌ای‌ها در جامعه لیسانسیه‌های دانشسرای‌عالی عضویت داشتند و در حقیقت یک مبارزه جدی میان من و حزب توده وجود داشت که درخشش و جناح بیطرف جامعه لیسانسیه‌ها را بطرف خود جلب کنیم تنها موفقیتی که من بدست آوردم بیطرف کردن جامعه لیسانسیه‌ها و جدا کردن آنها از حزب توده بود و این برای من کافی بود و پس از آن جامعه لیسانسیه‌ها همواره یک جامعه صنفی بوده و منهم به عنوان لیسانسیه دانشسرایعالی با این جامعه همکاری قلمی داشته‌ام. با آقای درخشش هم روابط دوستی و صمیمانه‌ای داشته و دارم و مذاکرات بین ما در حدود بحث درباره مسائل عادی داخلی و خارجی بوده که در هر محفلی از آن صحبت می‌شود.
س- شما با آقای دکتر مصدق چه روابطی داشته و دارید؟
ج- من یکی از پیشنهاد دهندگان ملی شدن صنعت نفت سراسر ایران بودم و آقای دکتر مصدق هم از این تز دفاع می‌کرد و من با کمال افتخار همکاری ممتدی در این زمینه با آقای دکتر مصدق داشته‌ام و کوچکترین نظری بمقام و غیره نداشته و در زمان حکومت دکتر مصدق دبیر ساده‌ای بیش نبوده‌ام و نظرم هست که هفته‌ای ۴ ساعت در دوره رزم‌آرا تدریس می‌کردم ولی در زمان دکتر مصدق دو برابر شد منتها در یک مورد با دکتر مصدق اختلاف نظر داشتم و آن این بود که بانواع و اقسام جمعیتهایی که باسامی مختلف فعالیت سیاسی می‌کنند ولی در حقیقت سازمانهای حزب توده‌اند [ناخوانا] داده نشود و همواره سعی کردم به او حالی کنم که حزب توده و تظاهرات بیمورد او هم سیاست داخلی و هم سیاست خارجی نهضت ملی ایران را خراب می‌کند اما دستگاه دولتی به این نظریات من آن طوری که باید و شاید ترتیب اثر نمی‌داد و یک توصیه دیگری که من همواره با آقای دکتر مصدق می‌کردم این بود که مسئله نفت را واقع بینانه حل کرده و بهو و جنجال سیاسی اهمیت ندهد و من اظهار نظر کردم هر راه حلی را که شما بپذیرید بهتر از راه حلی خواهد بود که پس از شما پذیرفته شود و اگر حل واقع بینانه مسئله نفت کمی از وجهه شما بکاهد تاریخ درباره شما بخوبی قضاوت خواهد کرد. از این گذشته من دکتر مصدق را یکی از خدمتگزاران بزرگ نهضت ملی ایران می‌دانم و عقیده دارم که خیلی از نهضتهای آسیا و آفریقا از نهضت ملی ایران الهام گرفته است. پس از ۲۸ مرداد دیگر روابطی با دکتر مصدق نداشته‌ام الاّ این که در موقع مسافرت به اطریش نامه خداحافظی برای وی نوشتم و اخیراً هم پس از فوت همسرش نامه تسلیتی فرستادم و او جواب داد و هیچ رابطه دیگری نداریم.
س- کتب و مقالاتی را که اخیراً ترجمه کرده‌اید نام ببرید؟
ج- دنیائی ممکن از تیبورمن که مجلات خواندنیها و بامشاد مقادیری از آن را نقل کرده‌اند. جهانی میان ترس و امید ترجمه اصلاح شده‌اش برای بار دوم منتشر شد و این کتاب راجع به نمونه‌ایست که کشورهای کم رشد باید از [آن] تبعیت کنند و راجع به کمونیزم و مقابله با آن هم فصل جالبی دارد. کتاب دیگری بنام نقشه‌گذاری و رشد اقتصادی سریع. کتابی بنام ملل فقیر تألیفی است که در وین شروع کرده‌ام بنام اختلافات چین و شوروی بر سر چیست. کتابیست بنام روانشناسی توده‌ها که تمام نشده. کتابیست راجع به اصول شرکتهای تعاونی بقلم خودم که ناتمام است. کتابیست بنام دیکشیونر اقتصادی، اجتماعی و در حقیقت دائرۀ‌المعارف مسائل اقتصادی و اجتماعی است و هنوز ترجمه آن تمام نشده است. کتابهائی است که شخصاً ترجمه کرده‌ام.
س- آیا شما مقاله کامیلریانک استاد دانشگاه پرینستون را ترجمه کرده‌اید یا خیر؟
ج- نخیر ترجمه شده آن از پاریس فرستاده شده است و فرستنده آن را نمی‌شناسم
س- مسئولیت خود را در جامعه سوسیالیست‌ها در حال حاضر تشریح فرمائید.
ج- همان طوری که قبلاً گفتم از سه سال پیش از رهبری جامعه کناره‌گیری کردم و پس از آن هم نه در کمیته مرکزی و نه در هیئت اجرائیه شرکت نداشته‌ام. پس از زندانی شدن عاقلی‌زاده و صفا عده‌ای دسته جمعی بدیدار من آمدند و در یکی از روزهای دوشنبه که معمولاً بدیدن من می‌آمدند همان طوری که قبلاً گفتم از من تقاضای رهبری جامعه را کردند جواب من بآنها بطور قاطع منفی بود آنها چنین استدلال کردند که آقای صفا و عاقلی‌زاده مسئولیت بیانیه‌ها و اعلامیه‌ها را به عهده خود گرفته و گفته بودند چون این اعلامیه‌ها مهم نیست ما بدون مشورت کمیته و هیئت اجرائیه نشر می‌کنیم و مسئولش خود ما هستیم در آن جلسه گفته شد پس از عاقلی‌زاده و صفا بجای این دو نفر سازمان امنیت مسئولین را بخواهد باید کسانی معرفی شوند و آنها اظهار عقیده کردند که اگر تو خلیل ملکی جزو این مسئولین باشی به مناسبت سوابق میهن پرستانه شاید سازمان امنیت با شما کنار بیاید من در جواب آنها گفتم من عملاً مثل سابق در کارهای رهبری و تصمیمات ابداً شرکت نمی‌کنم اما اگر معرفی اسم من بسازمان کمکی بجامعه سوسیالستها باشد مانعی ندارد. در آن جلسه اینجانب بمعیت گویا دو نفر دیگر به عنوان مسئول معرفی شدیم چون با این دو نفر هرگز جلسه‌ای تشکیل نشد و موضوع جنبه تشریفاتی داشت و بیانیه و اعلامیه‌ای نیز از طرف هیئت اجرائیه کمیته مرکزی نشر نشد سازمان امنیت هم سئوالاتی نکرد و اجتماع این سه نفر نیز مصداقی پیدا نکرد بنابراین اسم این دو نفر را من فراموش کرده‌ام اینجانب با کمال افتخار رهبری جامعه سوسیالیست‌ها را تا سه سال پیش داشته‌ام و این که الآن از قبول این سمت استنکاف می‌کنم از لحاظ این نیست که احیاناً در مقابل دستگاههای دولتی مسئولیتی پیدا خواهم کرد زیرا همان طوری که شرح دادم مسئولیتی نیز قبول کرده‌ام استنکاف من از این لحاظ است که اولاً واقعاً من در این رهبری نیستم و ثانیاً اینجانب در مقابل افراد جامعه سوسیالیست‌ها و دیگران مسئولیتهای اخلاقی دارم که بدون شرکت در رهبری آن مسئولیتها را نمی‌توانم به عهده بگیرم و چون این مسئله داخلی است بیشتر از این مطلبی ندارم که اضافه کنم و مربوط بموضوع سئوالاتی نیست که از من بعمل می‌آورید.
س- منظور خودتان را از این که بدون شرکت در رهبری آن مسئولیتها را نمی‌توانم به عهده بگیرم روشنتر بیان فرمائید؟
ج- منظور بنده اینست که ما سابقاً در گذشته مجله علم و زندگی و بعضی نشریات مفید دیگر را منتشر می‌کردیم در صورتی که در مدت غیبت اینجانب هیچ نوع فعالیت مثبت قانونی بعمل نیامده و مسئولیت تنبلی افراد جامعه به عهده من نیست.
س- آیا از بین عناصر خارجی که با شما ملاقات کرده‌اند کسان دیگری هم هستند نام آنها را نگفته باشید؟
ج- بله آقای رونیک [زونیس]5 نامه‌ای از دانشگاه ماساچوست آمریکا خطاب به شخص من و عده‌ای از رهبران سیاسی ایران داشتند و آن طوری که گفت از طرف دولت ایران مجاز است که با این افراد مصاحبه کند و این را محض احتیاط این اجازه را از دولت گرفته‌ام. در ملاقات یک سلسله سئوالات سوسیولوژیک بود که قبلاً در آمریکا تهیه شده بود و مقداری هم راجع بسوابق سیاسی افراد سیاستمدار که از من راجع بخودم سئوال فقط سئوال کرد و به طوری که خودش می‌گفت دانشگاه ماساچوست تصمیم گرفته بود در پنج کشور آسیائی که بیرمانی و ایران هم جزء آنها بود و در نظرم هست تحقیقاتی راجع به لیدری انجام دهد و ملاقات این شخص به این منظور بود.
س- چنانچه در اظهارات قبلی خود دائر بر عدم فعالیت در جامعه سوسیالیست‌ها به عنوان یک رهبر و عضو کمیته مرکزی و هیئت اجرائیه باقی هستید و عیناً مطالب سابق را تأکید می‌کنید آیا آمادگی مواجهه با سایر هم فکران خود را دارید که قبلاً مقداری از اظهارات آنان علیه شما باطلاعتان رسیده است یا شخصاً موضوع را روشن می‌سازید؟
ج- آماده برای مواجهه هستم
س- اظهارات خود را گواهی کنید
ج- سئوالات را شخصاً جواب داده و امضاء کرده‌ام.
خطاب به آقای خلیل ملکی:
س- خود را معرفی کنید.
ج- خلیل ملکی تبریز فرزند مرحوم فتحعلی دارای شناسنامه شماره- می‌باشد. صادره از تبریز متولد تبریز در سال ۱۲۸۰ ساکن تهران- خیابان رامسر شماره ۱۹ میزان تحصیلات لیسانسیه فلسفه و علوم تربیتی. شغل دبیر (کارمند وزارت فرهنگ) متأهل. دارای عیال و اولاد. مسلمان.
خطاب به آقای میرحسین سرشار: س- خود را معرفی کنید.
ج- میرحسین سرشار فرزند عباس دارای شناسنامه شماره ۱۴۳ صادره از بخش ۴ تهران متولد ۱۳۰۲ شغل کارمند بانک ملی مأمور در بانک تجارت خارجی ایران. میزان تحصیلات لیسانسیه علوم سیاسی. مجرد و دارای اولاد ساکن تهران خیابان ناهید (پهلوی) کاشی ۷۸. مذهب اسلام. میرحسین سرشار.
خطاب به آقای خلیل ملکی
س- آیا این آقا را می‌شناسید؟ (اشاره به میرحسین سرشار).
ج- بله ایشان را می‌شناسم.
س- آشنائی خود را با او شرح دهید.
ج- با ایشان در حزب توده آشنا شدم بعداً با هم از حزب توده انشعاب کردیم مدتها او را نمی‌دیدم تا شاید پنج یا شش سال پیش نزد [من] آمده و از تشکیل جامعه سوسیالیست‌ها با من همکاری کرد.
س- این ارتباط و آشنائی تا [چه] زمانی ادامه داشته است؟
ج- تا یک هفته پیش از بازداشت اخیر.
خطاب به آقای میرحسین سرشار ضمن اشاره بآقای خلیل ملکی س. این آقا را می‌شناسید یا نه؟
ج - بله می‌شناسم. میرحسین سرشار
س- آیا اظهارات ایشان را که در مورد شناسائی فیمابین شنیدید تأئید می‌کنید یا خیر؟
ج - بله تأئید می‌کنم.
س- اینک فعالیتهای مشترک خود را در جامعه سوسیالیست‌ها با آقای خلیل ملکی از تاریخ تأسیس جامعه سوسیالیست‌ها شرح دهید؟
ج- ایشان عضو کمیته مرکزی جامعه بودند و منهم همین سمت را داشتم ایشان عضو هیئت اجرائیه بودند و منهم بودم این سمتها تا زمانی که ایشان به اروپا رفتند باقی بود بعد از مراجعت ایشان از اروپا عضو کمیته مرکزی بودند و بعد از دستگیری عاقلی‌زاده و صفا که هیئت اجرائیه وجود نداشت هم عضو کمیته مرکزی بودیم تا قبل از این که دستگیر شویم وضع به همین صورت باقی بود. آقای ملکی تا قبل از عزیمت به اروپا سمت دبیر جامعه را نیز داشتند ولی پس از مراجعت این موضوع که آیا ایشان در سمت دبیری باقی هستند یا نه تصریح نگردید. پس از مراجعت ایشان از اروپا جلسات کمیته مرکزی معمولاً با حضور خود آقای ملکی در منزل ایشان تشکیل می‌شد و بحث درباره اخبار و اوضاع داخلی و خارجی بعمل می‌آمد یکبار در مورد اتخاذ تصمیم درباره اعزام نماینده جامعه به جبهه ملی سوم مسئله مطرح شد و با حضور ایشان مسئله بررسی و آقای مهندس قندهاریان به این عنوان انتخاب شدند و بعداً که ایشان یعنی مهندس قندهاریان از قبول این سمت استنکاف کرد و استعفا نمود متعاقب آن مجدداً در کمیته مرکزی آقای حمید محامدی به سمت نماینده انتخاب شد (توضیح این که جلسه کمیته مرکزی با حضور آقای خلیل ملکی تشکیل شده بود) بعد از دستگیری آقای محامدی مجدداً در کمیته مرکزی متشکله در منزل آقای ملکی و با حضور خود آقای ملکی تصمیم بانتخاب و معرفی آقای رضا شایان گرفته شد و ایشان به این عنوان تعیین و بجبهه ملی سوم معرفی شدند.
س- چگونگی تصمیم برای انتخاب نماینده جامعه سوسیالیست‌ها در جبهه ملی را که از کجا ناشی شد و چگونه جامعه درصدد انتخاب نماینده برآمد مشروحاً بیان کنید.
ج- جامعه سوسیالیست‌ها از اول داوطلب عضویت در جبهه ملی بود ولی جبهه مزبور عملاً این تقاضای عضویت را نپذیرفت وضع بدین منوال بود تا موقعی که آقای دکتر مصدق موضوع تشکیل جبهه ملی متشکله از احزاب و نیروها را مطرح کردند و چون اسم جامعه سوسیالیست‌ها نیز در ردیف احزاب متشکله این جبهه قید شده بود بنابراین احزاب دیگر بعضویت جامعه سوسیالیست‌ها در جبهه ملی نظر موافق ابراز کردند بعد از آن آقای باقر کاظمی نامه‌ای بجامعه سوسیالیست‌ها نوشته و تقاضای معرفی نماینده کردند نامه مذکور را در جلسه کمیته مرکزی متشکله در منزل آقای ملکی با حضور خود ایشان مطرح و تصمیم باعزام نماینده گرفته شد.
خطاب به آقای خلیل ملکی:
س- اظهارات آقای میرحسین سرشار را درباره خود شنیدید آیا مطالب را تأئید می‌کنید؟
ج- قسمت اعظم اظهارات آقای سرشار کذب محض است. بدین شرح که من پیش از این که از وین مراجعت کنم نوشته بودم که تصور کنید که من در وین هستم و هیچ نوع شرکت در فعالیت رهبری نخواهم کرد البته فعالیت در کمیته مرکزی جامعه سوسیالیست‌ها جرمی نیست که من از آن تبری بجویم وانگهی در تمام مدتیکه من در تهران هستم جامعه سوسیالیست‌ها (کمیته مرکزی و هیئت اجرائیه) هیچ نوع فعالیتی نداشته که خلاف قانون و یا خلاف انتظارات دستگاه حاکمه باشد تنها اعلامیه‌ای که عاقلی‌زاده و صفا مسئولیت آن را به عهده گرفته‌اند غیر از آن هیچ نوع فعالیتی از طرف کمیته و هیئت اجرائیه دیده نشد تا بر سر مسئولیت آن اختلافی باشد و اما آنچه که راجع به اعزام نماینده جامعه به جبهه ملی گفته شد هیچ کدام از این دو سازمان جمعیتهای منحله و غیرقانونی نیستند که از شرکت در آنها اینجانب تبری جویم اگر من در بازجوئیهای گذشته مطالبی گفته‌ام حالا هم اصرار به اثبات آنها دارم پس از مراجعت من به ایران و تا مدتی پس از بازداشت شدن عاقلی‌زاده و صفا در خانه منزل جلسات دید و بازدید منظمی تشکیل نمی‌شد تا کمیته مرکزی تشکیل شده باشد و یکی از دلائل این امر اظهارات عاقلی‌زاده و صفا در بازجوئیهای آنها است که ملکی در فعالیت شرکت نداشته و این که آقای سرشار گفته‌اند در حضور من نمایندگی قندهاریان در جبهه ملی تصویب شده مطلبی است که برای اولین بار از زبان شما شنیدم و از انتخاب محامدی روح من بی‌اطلاع است و در منزل من ایشان انتخاب نشده‌اند بعدها احساس می‌کردم که محامدی ارتباطی با جبهه ملی داشته باشد. راجع به آقای شایان صحیح است که در منزل من چنین صحبتی شد ولی همان طوری که بارها عرض کردم جلساتی که در خانه من بود فقط برای دیدار من و طبق توصیه عاقلی‌زاده و صفا که ملکی خود را یکی از دلائل این که مسئله این طور بود در یکی از دیدارهای منظم دسته جمعی که در خانه من بعمل می‌آمد آقای سرشار شرح مفصلی طرح کردند و از من تقاضا کردند که از نو عضویت کمیته و هیئت اجرائیه را بپذیرم چنانچه من قبلاً شرح دادم اعلام کردم که بطور نهائی از رهبری کناره‌گیری و به هیچ قیمتی حاضر شرکت در کمیته مرکزی نیستم علاوه بر مرض قلبی علل دیگری هم وجود داشت که مرا

توضیحات سند:

_
1- حسن پاکروان: در سال ۱۲۹۰ در تهران به دنیا آمد. پدر او فتح اله پاکروان از دولتمردان رضاخانی بود که در زمان فاجعه قتل عام مسجد گوهرشاد استانداری خراسان را به عهده داشت. حسن پاکروان تحصیلات نظامی خود را در دانشکده‌های «پواتیه» و «فونتن بلو» فرانسه به پایان رسانید و در سال ۱۳۱۲ به ایران بازگشت و مدتها به عنوان مربی دانشکده افسری اشتغال داشت. در سالهای 1320 - 1322 افسر ستاد ارتش و در سالهای1323 - 1324 فرمانده پادگان بوشهر و افسر انتظامات بنادر جنوب بود. پاکروان در سالهای 1325 – 1327 افسر رکن دوم ستاد ارتش گردید و در سالهای 1328 - 1329 به عنوان وابسته نظامی به پاکستان رفت. پس از بازگشت به ایران مدتی ریاست رکن دوم ستاد ارتش را به عهده داشت و مجدداً در سالهای 1333 – 1334 به عنوان وابسته نظامی به هند رفت. با تأسیس ساواک در اسفند ۱۳۳۵ پاکروان معاون ساواک گردید و در اسفند ۱۳۳۹ با برکناری سپهبد تیمور بختیار به ریاست ساواک رسید. دربارۀ دوران ریاست پاکروان بر ساواک ارتشبد فردوست در خاطرات خود سخن گفته است. سرلشگر حسن پاکروان تا سال ۱۳۴۳ ریاست ساواک را بر عهده داشت و سپس جای خود را به نصیری داد و به عنوان وزیر اطلاعات وارد نخستین کابینه هویدا شد (1343 – 1345).
پاکروان از شهریور ۱۳۴۵ تا مهر ۱۳۴۸ سفیر ایران در پاکستان بود و در این تاریخ به عنوان سفیر به فرانسه اعزام شد و تا آبان ۱۳۵۲ در پاریس مستقر بود. در بازگشت به ایران، از سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد فردوست در بازرسی شاهنشاهی به کار گرفته شد و در مهرماه ۱۳۵۶ به عنوان مشاور و سرپرست امور مالی وزارت دربار منصوب گردید.
سرلشکر حسن پاکروان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دستگیر و در تاریخ 22 /1 /1358 به همراه جمعی از بلندپایگان رژیم پهلوی به اعدام محکوم شد.
از کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد ۲، صص ۴۴۸ و ۴۴۹.
۲- نیکیتا خروشچف: وی در سال ۱۸۹۴ میلادی به دنیا آمد و پس از مرگ استالین به عنوان رهبر و دبیر دول حزب کمونیست شوروی قدرت را در اختیار گرفت. خروشچف تز معروف همزیستی مسالمت‌آمیز را جایگزین سیاست‌های جنگ طلبانه و خصمانه استالین نمود و در میان رهبران غرب به چهره صلح دوست معروف شد. وی در سال ۱۹۷۱ میلادی درگذشت (ر.ک، سیمای نامداران، ص ۳۳۱، حسام‌الدین امامی)
٣- ژوزف استالین: در سال ۱۸۷۹ میلادی در گرجستان به دنیا آمد. نام فامیل او «جوگاشویلی» است ولی به نام حزبی‌اش «استالین» (مرد پولادین) شهرت دارد. از رهبران حزب بلشویک و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به شمار می‌رود. در زمان حیات لنین دبیر کل حزب کمونیست شد و تا زمان مرگ یکی از مخوفترین دیکتاتوریهای تاریخ را برقرار ساخت.
4- منظور اسلام کاظمیه می‌باشد
5- ماروین زونیس استاد روانشناسی دانشگاه شیکاگو و نویسنده کتاب شکست شاهانه می‌باشد
6- بی‌انگیزگی، بی‌هدفی و متهم ساختن یکدیگر در جامعه سوسیالیست‌ها کاملاً مشهود و چشمگیر بود. سند زیر نمونه‌ای از این مشخصه‌های جامعه می‌باشد.
این رونوشت گزارش خبر شماره 11258 /20 ه‍ 12- 27 /3 /51 پیرو 11852/ه‍ 12- 15 /3 /51
موضوع : محمد مهدی نجفی
نامبرده بالا اظهار داشت به طور کلی در همان اوایل کار پیدا بود که اعضای نیروی سوم مانند خلیل ملکی بی‌حال و بی‌هدف و لاابالی هستند و اضافه نمود سرشار که مأمور می‌باشد و علتش آنست که ضمن بیکاری راست راست می‌گردد و می‌خورد و خانم بازی می‌کند و به خارج می‌رود و آیا خرج این کارها را از کجا به دست می‌آورد از طرفی جمشید کامکار زن روسپی درست کرده و با دو تا بچه رهایش کرده و طلاق داده و خودش دنبال لهو و لعب است و سرشار مدعی می‌باشد که کامکار باعث انحراف زن مزبور گشته است. نجفی سپس افزود موقعی که عده‌ای از رفقای جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران را گرفته بودند من تقاضای تشکیل جلسه کردم و در جلسه منزل خلیل ملکی به همگی آنها تاختم و بعد گفتم آن‌هائی که در زندان به سر می‌برند شماها چرا در مورد بهبود کار و زندگی آنان اقدام نمی‌کنید و در این میان ملکی سرخ شده بود و عده‌ای از جمله شانسی و سرشار ناراحت شدند و گفتند تو (نجفی) از طرف دستگاه مأمور اخلال شده‌ای و قرار بود جلسه دیگری تشکیل شود ولی بعداً ملکی و یارانش گفتند نجفی مأمور است در حالی که من با همکاری نیک‌آئین دست به انتشار اعلامیه مزبور زده بودیم و ما را نیک‌آئین لو داد و بعد به اسم من تمام شد از آن به بعد خیلی ناراحت شدم و گفتم دیگر این حزب و افراد آن لایق رفاقت و همکاری نیستند و به همین دلیل پیشرفت خوبی حاصل نشده است.
نجفی در پایان اظهار نمود رحمانی از زندان آزاد شده و او را خیلی شکنجه داده‌اند و خوب است به دیدنش بروم و شنیدم گودرزی را هم گرفتند من مدت یک سال است او را ندیدم و از جریان توقیفش خیلی ناراحت شدم.
نظریه یکشنبه ۱- نامبردگان امیرحسین سرشار- علیجان شانسی- حسن رحمانی- محمدرضا گودرزی بوده و دارای سابقه می‌باشند.
۲- اقدام مستقیم در مورد خبر فوق به حفاظت شنبه لطمه می‌زند.
نظریه سه‌شنبه. نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه چهارشنبه. نظریه سه شنبه مورد تأیید است.
رونوشت برابر اصل است اصل در شماره ۴۰۶۸۹ می‌باشد
در پرونده ۹۸۷۰ بایگانی شود. 11 /6 /51

منبع:

کتاب خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک صفحه 368









































صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.