تاریخ سند: 22 شهریور 1357
دستور فرمائید برابر نظریه اقدام و نتیجه اعلام.
متن سند:
از: 312 تاریخ:22 /6 /1357
به: سمنان شماره: 7114 /312
بازگشت شماره 4225 /14/ ﻫ ـ 19 /6 /57
دستور فرمائید برابر نظریه اقدام و نتیجه اعلام.
ثابتی1
آقای حقیقت. با نامبردگان مذاکره گردید نسبت به مسائل روز توجیه شدهاند و باید منتظر بمانیم که آیا رویه خود را تغییر خواهند داد یا خیر ـ 11 /7 /57
سیدمحمد شاهچراغی
توضیحات سند:
1. پرویز ثابتى، فرزند حسین در سال 1315ش در خانوادهای بهایی در سنگسر سمنان به دنیا آمد، دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاهپسند سنگسر گذراند، دوران دبیرستان را در مدرسه فیروزبهرام در تهران در فاصله 1328 ـ 1334 به پایان برد و پس از آن در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تا سال 1337 به تحصیل مشغول بود. ثابتی پس از فارغالتحصیلی به ساواک پیوست. وی در سال 1345 رئیس اداره یکم اداره کل سوم، در سال 1349 معاون دوم اداره کل سوم و در سال 1352 مدیرکل اداره کل سوم ساواک شد. ثابتی در اداره یکم بخشی را تحت عنوان «روحانیون افراطی» سازماندهی کرد، تا مبارزه با علما، مراجع تقلید و روحانیون در آن بخش به صورت منسجم و تشکیلاتی پیگیری شود. وی در اوایل دهه 50 به عنوان سخنگوی ساواک و «مقام امنیتی» شهرت یافت. اداره کل سوم ساواک که ثابتی حدود پنج سال ریاست آن را عهدهدار بود جزو بدنامترین بخشهای ساواک بود. وی در تمامی عملیاتهای ساواک در سالهای 1352 تا 1357 نقش اصلی را به عهده داشت. حسین فردوست ثابتی را مردی بسیار مقامپرست و متظاهر معرفی میکند که دروغ و راست را مخلوط میکرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را چند برابر جلوه دهد. ثابتی از مهرههای اصلی ساواک و عامل مستقیم جنایات رژیم پهلوی بود به همین علت در طول حضورش در ساواک شش بار از سوی شاه مورد تقدیر قرار گرفت و علاوه بر آن نشانهای متنوع و رنگارنگی نیز دریافت نمود. بسیاری از جنایات و شکنجههای ساواک نظیر به گلولهبستن نُه تن از زندانیان سیاسی زندان اوین (گروه جزنی) در تپههای مشرف به زندان اوین با کارگردانی مستقیم ثابتی صورت گرفت. پینوشتهای بیشمار وی در ذیل گزارشهای ساواک بیانگر کینه و خصومت وی با مبارزین مسلمان بهویژه روحانیت و علما است. وی در آستانه انقلاب اسلامی در آبان 1357 به خارج گریخت. ثابتی با پیروزی انقلاب اسلامی در غرب بیکار نبوده و به عنوان مهره مطلوب سیا و موساد به همکاری با آنان پرداخت.
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمد شاهچراغی صفحه 71
