سهام ارتشبد نصیرى!!؟
متن سند:
سهام ارتشبد نصیرى!!؟
فساد، انحراف از اصول و قانون، آلودگى و زیادهطلبى، زور، تجاوز به حقوق دیگران و... در ذات نظامهاى استبدادى و دیکتاتورى نهفته است.
سازمانهاى اطلاعاتى و امنیتى در این قبیل رژیمها، همواره کننده راه انحرافات و آلودگىها مىباشند و دقیقا به همین دلیل ـ که عامل اجراى برنامههاى سردمداران حکومت هستند ـ این حق را براى خود قائلند که خود نیز خوشه چین این خرمن باشند.
یکى از عرصههاى فعالیتهاى سردمداران حکومت محمدرضا پهلوى، عرصه اقتصاد است که در این عرصه، کارگزاران رژیم شاه، به تبعیت از ارباب خود، در چپاول و حیف و میل و هدر دادن سرمایههاى ملى، گوى سبقت را از یکدیگر مىربودند و براى کسب منفعت بیشتر، به هر کارى دست مىزدند و در این راستا، قرار گرفتن مقامات ساواک در خدمت منافع صاحبان قدرت و موقعیت، در تمامى شئون انحرافات اجتماعى مدلل و ثابت است.
سند این بخش که قطرهاى از اقیانوس بیکران این چپاولهاست، داراى نکات مختلفى است :
1ـ در این سند، نام دو تن از سردمداران رژیم پهلوى، به میان آمده است :
الف ـ هژبر یزدانى
ب ـ نعمتاللّه نصیرى
الف ـ هژبر یزدانى، سرمایهدارى بهایى مسلک بود که از ناحیه سنگسر ـ سمنان ـ برخاست و با آنکه شغل اولیهاش چوپانى و شکار حیوانات بود، در طریق خیانت و جنایت به پایهاى رسید که از نزدیکان و معتمدان رژیم پهلوى واقع شد و با همدستى و حمایت ساواک، پلههاى ترقى در کسب ثروت را یکى پس از دیگرى طى کرد.
سهامدارى بانک صادرات، یکى از دارایىها او بود و به دلیل حضور او در رأس این بانک بود که در طول تظاهرات مردمى علیه رژیم شاه، شعبههاى این بانک بیش از دیگر مراکز مورد حمله قرار مىگرفت. هژبر یزدانى در سناریوى عوامفریبى، براى مهار انقلاب اسلامى در سال 1357 به همراه برخى دیگر از سران رژیم دستگیر شد، ولى موفق گردید، پیش از وقوع پیروزى انقلاب، از ایران فرار کند.
ب ـ نعمتاللّه نصیرى فرزند عمیدالممالک نیز در شهرستان سمنان به دنیا آمد، با طى دانشکده افسرى، در سال 1313 ه ش به درجه افسرى رسید.
پس از آنکه مدتى فرمانده گردان 2 هنگ 18 کرمان بود، در سال 1329 فرماندهى هنگ پهلوى و سپس گارد شاهنشاهى را عهدهدار شد. سرلشکر اخوى ـ طراح کودتاى ننگین 28 مرداد 1332ـ1 که از کارگزاران سیاست انگلیس در ایران بود و حمایتهاى او در ترقى و برکشیدن نصیرى، نقش اساسى داشت2 در توصیه وى براى فرماندهى گارد شاهنشاهى، چنین نوشت: «او براى ریاست گارد مناسب است ولاغیر. چون افکار کمونیستى ندارد و تحت تأثیر حرفهاى دیگران براى براندازى محمدرضا واقع نمىشود و فرد وفادارى به او خواهد بود، اما از نظر هوش و ذکاوت در درجه 2 و 3 قرار دارد که این ضعف براى این پست مهم نیست و اصل، وفادارى است.»3 در زمان کودتاى 28 مرداد، نصیرى که با درجه سرهنگى، فرمانده گارد شاه بود، حکم نخستوزیرى زاهدى و عزل مصدق را در تاریخ 25 /5 /32، به آنها تحویل داد، که به همین علت، مصدق حکم دستگیرى نصیرى را صادر کرد.4
نقش نعمتاللّه نصیرى در این کودتا، باعث شد تا پس از کودتا، از دست فضلاللّه زاهدى ـ عامل کودتا ـ درجه سرتیپى دریافت نماید.5 او که با شاپورجى ارتباط مستقیم داشت.6 و در شبکه فراماسونرى ـ لژ بزرگ ایران ـ عضو بود،7 در عین رابطه با آمریکا، از طرفداران جدى سیاست انگلیس بود.8
نصیرى که در سال 1337 به درجه سرلشکرى رسیده بود، در مهر ماه 1339 ژنرال آجودان شاه گردید و سپس به ریاست شهربانى کل کشور منصوب شد. در مرداد 1341 به درجه سپهبدى رسید و در سال 1342 فرماندار نظامى تهران شد و در سال 1343 ـ پسر عمیدالممالک در کابینه پسر عینالملک ـ به معاونت نخستوزیر و ریاست ساواک منصوب شد. در سال 135 درجه ارتشبدى گرفت. در تیر ماه 1357 از ریاست ساواک برکنار و مدتى سفیر ایران در پاکستان گردید. سپس به تهران فراخوانده شد و در راستاى طرح عوامفریبى دستگیرى رجال شاهنشاهى، به همراه برخى دیگر، در آبان 1357 دستگیر و زندانى شد.
با پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 او که نتوانسته بود از کشور بگریزد، توسط نیروى انتظامى شناسایى و دستگیر گردید و پس از محاکمه در دادگاه انقلاب به تاریخ 27 /11 /1357، اعدام شد.
2ـ نکته بعدى اینکه، این سند در تاریخ 27 /7 /1356 تنظیم گردیده است ولى پس از یک سال یعنى در زمان اوجگیرى انقلاب اسلامى و پس از برکنارى او از ریاست ساواک و طراحى دستگیرى بعضى از افراد رژیم پهلوى ـ در تاریخ 3 /7 /57 ـ در جریان کار قرار گرفته است!
3ـ نکته دیگر این است که، علىرغم سلطه همه جانبه نصیرى بر ساواک، فرآیند جمعآورى و تنظیم خبر حتى علیه رئیس ساواک، در مسیر طبیعى خود، شکل گرفته است.
4ـ و نکته نهایى اینکه، واگذارى سهام بانک صادرات، بهطور رایگان به نصیرى، ثبت گردیده و همانطور که در ابتدا اشاره شد، قطرهاى از اقیانوس است ؛ چرا که در ساواک، کنترل مسئله مالى مرز معینى داشت و سرتیپ زنگنه مدیرکل ششم (ادارهکل امور مالى) ـ رسما سوءاستفاده خود تا 5% را قانونى را اعلام کرده بود و نصیرى نیز ضمن اطلاع، با آن مخالفتى نداشت.9 در دوران ریاست نصیرى در ساواک، پول، فراوان بود، هزینه سرّى ساواک در سال 135، 2 میلیون تومان بود و با یک گزارش شفاهى او به محمدرضا پهلوى، ممکن بود یک باره دهها میلیون دیگر، بهعنوان هزینه سرّى به وى پرداخت شود.1 و همین رویه بود که باعث شد، نصیرى و معتضد و پرویز ثابتى در ساواک سه عنصرى باشند که به شدت ثروتمند شدند.11 شراکت با گراتیان یاتسویج ـ مأمور سازمان سیا ـ که خرید بخش اعظم گندم و جو وارداتى ایران را در انحصار داشت،12 تنها یکى از چپاولهاى نصیرى مىباشد. در معاملهاى که ایران در سال 1343 بهعنوان واسطه از آلمان براى عربستان سعودى، 32 میلیون دلار خرید نظامى کرد، واسطه آلمانى 8 هزار فرانک سوئیس به حساب فردوست ریخت که این پول با دستور محمدرضا پهلوى به نصیرى داده شد تا خرج محصلین بىبضاعت کند!!؟13
با امید آنکه در حکومت حقه جمهورى اسلامى، خدمتگزاران نظام اسلامى، هرگز در دام وسوسههاى زیادهطلبى واقع نگردند، خوانندگان محترم را به مطالعه سند زیر دعوت مىنماییم :
شماره : 61939 تاریخ : 3 /7 /57
سهام ارتشبد نصیرى در بانک صادرات
کلیه سهام ارتشبد نصیرى از سهام بانک صادرات بهطور رایگان از جانب هژبر یزدانى به نامبرده واگذار گردیده است تا بتواند از جهات متفاوت مورد حمایت تیمسار ارتشبد نصیرى قرار گیرد و هنگامى که در آذر ماه 1356 یکى از کارمندان بانک صادرات به نام موسىپور به منظور فروش سهام خود به دفتر هژبر یزدانى مراجعه مىکند، در سر میز ناهار هژبر یزدانى در مورد ازدیاد سرمایه بانک صادرات از 15 به 18 میلیارد ریال به صورت فروش سهام در مبلغ اسمى اظهار مىدارد که در ازدیاد این سهام حق اولویت با والاحضرت رضا پهلوى ولایتعهد ایران و تیمسار ارتشبد نصیرى و تیمسار دکتر ایادى بوده و این ازدیاد سهام در سرمایهگذارى را به نامبردگان واگذار نمودم.
نظریه شنبه : در ازدیاد سرمایه به صورت پذیرهنویسى اصل بر این است که اگر با انتشار سهام به مبلغ اسمى و فروش آن به سهامداران و یا در بازار فروش اوراق بهادار میزان سرمایه را افزایش دهند و سهام بانک صادرات در سال گذشته از رونق خاصى برخوردار بوده و بهطورى که مبلغ اسمى آن 15 ریال لکن دو برابر قیمت فوق در بازار و یا نزد سهامداران خرید و فروش مىشده است.
نظریه یکشنبه : باتوجه به اعتمادى که نسبت به شنبه وجود دارد، احتمال دارد که موارد فوق از طرف هژبر یزدانى عنوان گردیده باشد.
توضیحات سند:
پینوشتها:
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 180
2. همان، ص 181
3. همان، ص 181
4. همان، ص 167
5. همان، ص 183
6. همان، ص 291
7. همان، ص 392
8. همان، ص 392
9. همان، ص 424
10. همان، ص 352
11. همان، ص 426
12. همان، ج 2، ص 226
13. همان ج 1، ص 226
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 441