صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سخنرانی سید عبدالرضا حجازی در مسجد ارک

تاریخ سند: 13 آذر 1349


موضوع: سخنرانی سید عبدالرضا حجازی در مسجد ارک


متن سند:

به: 316 شماره: 65514 /20 ه‍ 3 از: 20 ه‍ 3 روز جمعه 6 آذر سید عبدالرضا حجازی در مسجد ارک به منبر رفته و ضمن بحث درباره امام زمان و ظهور آن حضرت گفت اکنون امنیت و عدالت وجود ندارد این‌که در ممالک می‌بینید سکوت است نه سکون.
امنیت آن است که انسان سکون و آرامش‌خاطر داشته باشد.
در سال 1320 که ملل مسلمان به خواب عمیقی فرو رفته بودند دولت‌های قوی و پیشرفته از موقعیت استفاده کرده و دو میلیون یهودی را در فلسطین جای دادند و بعد از بیست سال که ملل به خواب رفته مسلمان و فلسطین بیدار شدند و خواستند که سرزمین‌های از دست رفته خود را که دشمن تصاحب نموده پس بگیرند.
شما خیال نکنید که جنگ بین دو میلیون یهودی است با ملت مسلمان.
جنگ را دولت‌های بزرگ دنیا با کمک و پشتیبانی از یهود بر علیه مسلمانان اداره می‌کنند والا اگر فقط این دو میلیون یهودی بودند عرب‌ها آنان را در وحله اول ساندویچ‌شان کرده و خورده بودند.
این استعمار است که چنین می‌خواهد.
برای دولت‌های پیشرفته ثقیل‌تر از این نیست که ملت به خواب رفته‌ای بخواهد بیدار شود.
استعمار چون منافعش را در خطر می‌بیند می‌خواهد اعراب را بکوبد.
در مجلس عوام انگلستان رئیس دولت گفت باید قرآن را از میان مسلمانان بردارید و روحانیت را بکوبید و روحانیون را در نظر مردم بد جلوه دهید.
رئیس مجلس عوام انگلستان هم در همین زمینه گفت به ما گزارش داده‌اند با یک فتوای میرزای شیرازی مردم تمام قلیان‌ها را شکسته و زارعین زمین‌های کشت تنباکو را شخم زده‌اند.
بهتان و افترا است که به روحانی روشنفکر می‌زنند.
سید جمال‌الدین اسد آبادی1 که دست استعمار کاری کرد تا او را سوار بر الاغ کرده و از دروازه شهر خارجش کنند کسی بود که پایه‌های ضد استعمار را پی‌ریزی کرد و بالاخره آبروی دولت‌های استعماری را به وسیله نشریاتی که در اروپا منتشر می‌ساخت برد.
متأسفانه بعضی از جراید حالا هم به آن سید جلیل‌القدر حمله می‌کنند که امیدوارم قلم‌های چنین نویسندگانی در دستشان بشکند.
چنان‌چه تمام سرمایه و درآمد مردم دنیا را جمع و به پنج قسمت نمایند سه قسمت آن را آمریکا به تنهایی می‌خورد یک قسمت را شوروی،‌ انگلستان و فرانسه و سایر کشورهای اروپا می‌خورند و یک قسمت هم می‌ماند برای تمام ملل دیگر دنیا.
در هندوستان یکی از رجال برای دادن میهمانی در خارج شهر یک جنگل طبیعی به وجود آورد که هزینه سرسام‌آوری صرف ایجاد درختان سر به فلک کشیده، کوه، دره، تپه و تهیه حیوانات و پرندگان آن گردیده و پس از پایان میهمانی فقط هزارها دلار خرج از بین بردن جنگل شده حالا آیا این دنیای علم است؟ نه آقا، جهل و بی‌عدالتی است.
یک نفر پروفسور فرانسوی می‌گوید در دیدار از شوروی که دولت آن کارگری است وقتی وارد کاخ خروشچف2 شدم هزینه‌ ایجاد تزئین ساختمان را نصف سرمایه بانک مرکزی نیویورک تخمین زدم.
طرف دیگر بی‌عدالتی‌های جهان آن است که اگر یک لومومبای3 آزادی‌خواه پیدا شود فوراً دولت‌های بزرگ خفه‌اش می‌کنند.
ناطق در ادامه سخنانش گفت چندی قبل یکی از رجال دولت در مورد نسل جوان به خانواده‌ها اخطار کرده بود ولی من اول به دولت اعلام خطر می‌کنم و بعد به خانواده‌ها.
جلوی این فسادها را دولت است که می‌تواند بگیرد از برنامه‌های رادیو تلویزیون، سینما، مجلات و نشریات که عامل انحراف جوانان است دولت می‌تواند جلوگیری کند.
برای کنترل فیلم‌ها وجود چهار نفر جوان کافی نیست باید یک روان‌شناس، یک جامعه‌شناس و یک روحانی فیلم‌ها را کنترل کنند.
پریروز به دادستان پیشنهاد کردم که باید جلوی کتاب‌های ظاله [ضاله] را گرفت و شنیدم دستور داد جمع‌آوری کنند من به دو سه کتابخانه فرستادم، نداشتند.
بعضی‌ها می‌گویند چرا با گفتن این حرف‌ها خود را به خطر می‌اندازید البته من از مأمورین انتظار دارم که حرف‌های مرا درست درک کنند ما منظوری جز بیداری ملت مسلمان نداریم اگر هم شد من و ده نفر امثال من جان خود را فدا کنند تا ملتی بیدار شوند چه مانعی دارد.
این همه احزاب و دستجات مختلف وجود دارد اگر در دفتر یکی از آنها اسم مرا پیدا کردید؟ ما به دنبال ریاست و سیاست نمی‌گردیم.
عجب در این است که از ما التزام می‌گیرند مخالف دین حرفی نزنیم من خودم مبلغ دین هستم و او از من التزام می‌خواهد.
ما هم می‌نویسیم که خطمان خوب شود.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد.
سیادت نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
نگهبان.
5498 – عبدالرضا حجازی اداره کل سوم

توضیحات سند:

1ـ سید جمال‌الدین اسد آبادی در شعبان 1245 ه‍.
‍ق در روستای اسد آباد از توابع همدان به دنیا آمد.
خانه محل تولد او هنوز موجود است و عموزادگان و دیگر بستگان معاصر او، آنها که اکنون در اسدآباد به سر می‌برند، آنان را می‌شناسند.
مادر جمال‌الدین «سکینه بیگم» دختر میر شرف‌الدین حسینی قاضی است.
وی به دست پدرش از پرورش نیکویی برخوردار شد.
پدرش به فرهیختن او پرداخت و خود مبانی و مقدمات را به او آموخت.
از همان هنگام نشانه‌های نبوغ در او هویدا بود.
از هوش سرشار و تیزبینی، ژرف‌نگری و کنجکاوی برخوردار بود، آنچه که از همان نخست نشانگر دستاوردهای واپسینش بودند.
وی حافظه‌ای شگفت‌انگیز داشت که از عوامل اصلی پیشرفتش بود.
سید جمال در سال 1264 ه‍ ق با پدرش به قزوین رفت آنها دو سال در قزوین ماندند و در آن‌جا باز پدرش او را آموزش داد و با اشتیاق فراوانی در کار آموزش او می‌کوشید در اوایل 1266 با پدرش به تهران رفت و به خانه حاکم اسدآباد در محله سنگلج وارد شدند آنگاه جمال‌الدین به خدمت علامه سید صادق سنگلجی مشرف شد و از محضر او استفاده کرد و همو بود که لباس روحانیت را به سید جمال‌الدین پوشاند و عمامه بر سرش نهاد.
سید جمال پس از چند ماه به عراق مهاجرت کرد.
در هنگام ورود به نجف از مرجع آن روز شیعیان، شیخ مرتضی انصاری دیدار کردند او چهار سال در نجف ماند و در آن مدت علوم اسلامی را آموخت و فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و هیئت را نزد استادان زبردست این علوم تلمذ کرد.
وی با هوش سرشار و حافظه نیرومندش توانست در همین مدت کم به پایه بزرگان این رشته‌ها برسد و نام‌آور شود و آن گاه که سید هنوز نوجوانی بیش نبود، در محافل علمی نجف درخشید.
سید جمال‌الدین در سال 1270 ه‍ ق به هند مسافرت کرد و سپس کشورهای جهان اسلام واغلب کشورهای اروپایی غربی را مورد بازدید قرار داد.
شاید بتوان گفت حضور وی در مصر مهم‌ترین دورۀ حیات وی به شمار می‌آید زیرا استقبال گرم حلقه‌های روشنفکرانه از او باعث شد که سید جمال مدت بیشتری در مصر بماند.
در آن‌جا اندیشه‌های جدید خود را منتشر کرد و شیخ محمد عبده را تحت‌تأثیر قرار داد و به خود جذب کرد و بسیار کوشید تا جوانان مصری را از خطرهای تسلط خارجی آگاه سازد.
ولی سرانجام عقاید مترقیانۀ مذهبی او، متکلمان محافظه‌‌ کار و به ویژه دشمنان سیاسی او از جمله بریتانیا را رنجاند و نتیجتاً در سال 1297 ه‍‌ ق از مصر اخراج شد.
سید جمال بعدها باهمکاری شیخ محمد عبده در پاریس مجله هفتگی «العروه الوثقی» را انتشار داد که هدف آن شورانیدن مسلمانان بر ضد استثمار غربی بود.
در خلال این سفرها با بسیاری از اخلاق و فرهنگ وخوی ملت‌ها آشنا شد و با شمار فراوانی از پادشاهان و وزیران و بزرگان و امیران و مردان دانش و سیاست و ...
.
.
هم سخن شده و به بحث و روشنگری آنان پرداخت و در هر سرزمینی فرود آمد، انقلابی فکری پدید می‌آورد و حکام و صاحب‌منصبان و روحانیون وابسته به آنان تحمل شنیدن اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه و وحدت‌آفرین وی را ن‌داشتند.
علی‌رغم دعوت ناصرالدین شاه از وی و تقربی که به دربار پیدا می‌کند نهایتاً در مقابله با اندیشه‌های وی مجبور می‌شود در سال 1309 ه‍ ق وی را از ایران اخراج کند.
نامۀ سید جمال‌الدین به میرزای شیرازی و تشویق و ترغیب ایشان به مخالفت و صدور فتوای تاریخی تحریم تنباکو از جمله اسناد پر ارزش تاریخی است که نمایانگر اندیشه عمیق و جامع‌نگر این بیدارگر جهان اسلام می‌باشد.
سید جمال‌الدین زبان‌های فارسی، عربی،‌انگلیسی، ترکی و فرانسه را خوب می‌دانست.
و در خلال این گشت و گذارها، آوازه‌گر دعوت اسلامی و بیدارکننده ملت‌ها به شمار می‌رفت.
در سال 1310 ه‍ ق بنا به دعوت سلطان عبدالحمید به استانبول رفت و سلطان به ظاهر او را بزرگداشت و مقام والای داد.
سلطان در پی یک‌پارچگی کشورهای اسلامی، از اندیشه‌های درست و به جای سید بهره می‌برد تا آن‌که در شوال سال 1314 ه‍ ق به شهادت رسید و در همان‌جا، درگورستان ویژه دانشمندان و اولیا (شیخلر مزار لعنی) به خاک سپرده شد.
درباره علت مرگ سید اختلاف است.
گروهی می‌گویند او بر اثر زهری که در قهوه‌اش ریختند کشته شد وبرخی می‌گویند در اثر سرطان فک درگذشت واین مرض ناشی از ماده‌ای سمی بود که در لبش تزریق شد که حالتی مانند سرطان را در او پدید آورد.
گروهی سلطان عبدالحمید را متهم می‌کنند که پزشک معالج خود را بر آن داشت که شاهرگش را بزند و گروهی هم گفته‌اند که او به مرگ طبیعی درگذشت.
(به نقل از طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی) جهت اطلاع از زوایای برجسته سیاسی، دینی و بیدارگری سید جمال‌الدین اسدآبادی و اثرات فکری عمیقی که در جهان اسلام پدید آورد به کتاب‌های زیر مراجعه نمایید: 1- بیدارگران اقالیم قبله، محمدرضا حکیمی.
2- جلد اول نشریه تاریخ و فرهنگ معاصر (ویژه سید جمال‌الدین اسد آبادی)، به تاریخ مهر ماه 1370.
3- تاریخ نهضت‌های دینی – سیاسی معاصر، دکتر علی اصغر حلبی، تهران، 1374.
4- سید جمال‌الدین حسینی پایه‌گذار نهضت‌های اسلامی، صدر واثقی، انتشارات پیام، سال 1356.
2ـ نیکتا سرگیویچ خروشچف در تاریخ 17 آوریل 1894 در کالینوفکا زاده شد وی بعد از مرگ استالین به رهبری شوروی رسید و صدر حزب کمونیست‌ شوروی از تاریخ 1953 تا 1964، و از سال 1958 تا 1964 نیز نخست‌وزیر شوروی بود.
او پس از رسیدن به رهبری حزب کمونیست در کنگرۀ این حزب سخنرانی کرد و جنایات دوران استالین را محکوم کرد.
وی در 11 سپتامبر 1971 در مسکو درگذشت و جنازه وی تحت مراقبت شدید دفن شد به طوری که حتی خانواده‌اش اجازه شرکت در مراسم را پیدا نکردند! 3ـ پاتریس لومومبا، میهن‌پرست و رهبر استقلال کنگو در دوم ژانویه سال 1925 میلادی در دهکده کاتاکو کومب در یک خانواده تهی‌دست متولّد شد و در سال 1961 میلادی به قتل رسید.
پس از پایان تحصیل از دانشکده «سوربون» فرانسه، حزب سیاسی ملّی کنگو را در زئیر فعلی (کنگوی بلژیک سابق) تشکیل داد و هدفش مبارزه برای رهایی وطنش از استعمارگران بلژیکی بود.
بارها به زندان افتاد و تبعید شد.
سرانجام بلژیک با برگزاری انتخابات عمومی در مستعمره خود موافقت کرد.
حزب «لومومبا» واجد اکثریت شد و او می‌بایستی رئیس جمهور شود ولی به نخست‌وزیری اکتفا کرد.
بلژیک‌ها که حاضر به رها کردن مستعمرۀ زرخیزی چون کنگو نبودند، با برانگیختن یکی از سرسپردگان خویش به نام «موسی چومبه» و تجزیه ایالت «کاتانگا» و ایجاد جنگ داخلی و علم کردن نظامیانی چون ژنرال «موبوتو» کودتایی را علیه او دامن زدند و سرانجام رهبر استقلال کنگو را به طور فجیعی به قتل رسانیدند.
(سیمای نامداران، حسام‌الدین امامی، صفحه 311 و 312) پاتریس لومومبا یکی از بزرگ‌ترین مبارزان کنگو و آفریقا بود.
او سراسر زندگی‌‌اش را به خاطر استقلال کنگو و در نبرد با استعمارگران بلژیکی گذراند.
سال‌های سال بود که سرمایه‌داران بلژیکی با در اختیار گرفتن معادن مس و طلای کنگو، با هم‌دستی سران قبایل و با بهره‌کشی از نیروی کار ارزان مردم کنگو، به انباشتن سرمایه‌های خود مشغول بودند.
مردم کنگو در نتیجه غارت انحصارات بلژیکی، در پائین‌ترین سطح زندگی قرار داشتند.
مالاریا، جذام، سل و ...
در آن‌جا بیداد می‌کرد.
اغلب کودکان کنگوئی به خاطر سوء‌تغذیه به سن هفت سالگی نمی‌رسیدند.
پاتریس لومومبا از کودکی با چنین بی‌عدالتی‌هایی آشنا شده بود.
لومومبا در کتاب میهن من کنگو می‌نویسد: «از همان دوران کودکی به طور مبهم این طور استنباط کردم که سیاهان و سفیدپوستان در ضعف و بیچارگی اصلاً به یکدیگر شباهتی ندارند.
» مطالعه تاریخ کنگو و اطلاع از چگونگی مستعمره شدن کنگو توسط اروپائیان، او را سخت تحت‌تأثیر قرار می‌داد.
وقتی در تاریخ می‌خواند که بیش از 600 نفر از هم‌وطنانش در شهر لیژ به دست لوئی پانزدهم در یک روز قتل عام شده‌اند، از این همه ظلم بی‌طاقت می‌شد.
پاتریس لومومبا که پیوسته برای متشکل ساختن نیروهای ترقی‌خواه به منظور سازمان‌دهی مبارزه‌های مردم کنگو در اندیشه تشکیل یک سازمان سیاسی بود.
در روز دهم اکتبر 1958 موجودیت جنبش ملی کنگو را اعلام داشت.
او در برابر جمعیت انبوهی در میدان بزرگ کالامو در لئوپولدویل به مردم گفت: «بلژیک نباید استقلالی را که ما از طریق مسالمت‌آمیز خواستار آن هستیم، به عنوان یک هدیه تلقی کند.
استقلال حق مشروع ملتی است که از آن محروم مانده است.
هدف ما از تشکیل جنبش ملی کنگو این است که مردم را به منظور مبارزه علیه رژیم استعماری و طرد سیستم استثمار انسان از انسان، متحد سازیم.
»

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 321


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.