صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

[گریه شدید حضّار]1 من تاکنون احساس عجز در صحبتها نکرده ام و اما امروز خودم را عاجز میدانم.
عاجز میدانم از اظهار تألمات روحیه ایکه دارم برای اوضاع اسلام عموما، و اوضاع ایران خصوصا، و قضایائیکه در این یکسال منحوس پیش آمد؛ خصوصا قضیه مدارس علمی، [قضیّه ]15 خرداد، از قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و در خارج به من رسید.
خدا میداند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید (گریه خمینی و حضار) [من حالا که آمدم به اینجا؛ آمده ام از قیطریه و مواجه هستم] من وقتی آمدم با یک منظره هائی که با بچه های کوچک بی پدر [گریه شدید حضّار]، با مردهای جوان از دست داده، با مادرهای جوان مرده، با زنهای برادر مرده، با پاهای قطع شده [گریه شدید حضّار]، با افسردگیها.
اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما.
افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صدای ما بعالم نمیرسد؛ افسوس که گریه های این مادرهای بچه مرده نمیرسد بدنیا [گریه شدید حضّار].
ما را کهنه پرست معرفی میکنند، ما را مرتجع معرفی میکنند، علمای اسلام را ارتجاع سیاه تعبیر میکنند.
جراید خارج از ایران، آنهائیکه با بودجه های گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شده اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ که اسلام در راس اصلاحات واقع شده است؛ معرفی میکنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی می کنند؛ میگویند آخوندها می خواهند با الاغ باز سوار شوند و از این ور به آن ور بروند؛ آخوندها میگویند؛ که برق نمیخواهیم؛ آخوندها میگویند طیاره نمیخواهیم؛ اینها مرتجع هستند و آنها میخواهند [به قرون وسطی ]برگردند.
آخوندها با این سیه روزی ها که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علماء با این زدنها و کشتنها و قلدریها و دیکتاتوریها و استبدادها مخالفند این کهن پرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع مملکت است و بنفع استقلال کشور است، بنفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهائیکه خودشان با زجرهائیکه کشیدند، با بیچارگی هائی که متوجه آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟ امروز هم روحانیت قیام کرده است.
نهضت کرده است، ملت بتبع روحانیت نهضت کرده است؛ ملتهای اسلام بیدار شده و نهضت کرده اند؛ خواسته های روحانیت عمل بقوانین اسلام است؛ این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانی، قوانین الهی، که ما برای او آنقدر اهانت میشویم، اینقدر زجر می کشیم، دعوت بعمل کردن بقوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین، قاصد وحی الهی مرتجع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمه هدی مرتجع هستند؟ علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند؛ آنها قوانین اسلام را، قوانین وحی را بمردم ابلاغ میکنند؛ ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟ شما اگر چنانچه باحکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و جانش و بر نوامیسش خلق فرموده است [امر فرموده]، مسلط است انسان؛ و آزاد است انسان؛ هر انسانی در مسکن آزاد است؛ در [مشروب و ماکول ]آنچه خلاف قوانین الهی نباشد آزاد است.
در [مشی ]آزاد است.
حکم اسلام است که اگر کسی حمله برد به منزل کسی، برای آن کسیکه مورد حمله واقع شده است جایز است کشتن او، اسلام اینقدر با آزادی ها موافق است؛ اسلام ارتجاع سیاه است؟ علمای اسلام که از خودشان چیزی ندارند، ما که خودمان حرفی نداریم، ما هر چه میگوئیم «قال رسول اللّه » میگوئیم، رسول اللّه هم «قال اللّه » می فرماید.
اگر ما مرتجع هستیم معلوم میشود رسول اللّه مرتجع است؛ اگر شما ما را مرتجع میدانید، ما را کهنه پرست میدانید ـ مردک امروز هم باز دست از حرفش برنمیدارد ـ اگر ما را کهنه پرست میدانید، ما که از خودمان حرفی نداریم، ما میگوییم «قال اللّه تعالی»، ما میگوییم «قال رسول اللّه »؛ پس شما رسول اللّه را کهنه پرست میدانید، [اف بر این تجدّد!] و اگر چنانچه قوانین را قبول دارید و اگر اسلام را قبول دارید که ما فدای او هستیم و اسلام سرمنشاء همه آزادیها، و همه آزادگیها، و همه بزرگیها، همه آقایی ها، همه استقلال هاست.
[اگر ]اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام کجایش ارتجاع است؟ بفرمایید کجای احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه میدانند؟ بفرمایند بیایند تفاهم کنند.
اینکه تو1 بری آنجا برای خودت صحبت بکنی و هر جا پیش بیاید یک صحبتی می کنی که: «خیر؛ کهنه پرستی را ما میکوبیم و رجز بخوانی، اینکه نمیشود تو بیا بنشین بگو: آقا، اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است؛ تا ما ببینیم که شما درست میفرمایید؟ تا ما اثبات کنیم خیر، ارتجاع نیست.
ما میگوییم آقا، غلام حلقه بگوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را میخواهیم؛ ما بشماها نصیحت میکنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیأت حاکمه بر مسلمین، به اصطلاح هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را حفظ کنید؛ تبعیت را دست بردارید، دستتان را برای 4 دلار دراز نکنید؛ هر جلسه ای شما تشکیل میدهید، هی دلار بدهید ما با این چیزها مخالفیم.
اگر این ارتجاع است، ما مرتجعیم؛ و اگر این تمدن است شما متمدن هستید.
اگر به قوانین اسلام، شما اعتقاد دارید، این قوانین اسلام است؛ و اگر بقوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکاء دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده است در مسکن، در کارهای خودش، در مالش، در جانش، آزادی داده است؛ از این زورگوئیها قانون منع کرده است.
ما میگوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید.
میگذاریم قانون را زمین؛ شما یک نماینده ای بفرستید و ما هم یک نماینده ای میفرستیم؛ شما که میگویید ما قانونی هستیم و دموکرات هستیم، شما که میگویید که ما جلو رفته هستیم، مترقی هستیم، این قانون اساسی است؛ میگذاریم زمین.
بقانون اساسی عمل [کنید،] اگر ما حرفی زدیم، به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند برایش و برای گرفتن این، و رد کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید.
قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد میکنید؟ ما مرتجعیم که میگوییم بگذارید بقانون اساسی عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشند، بگذارید که این مطبوعات روی عقیده خودش ولو اینکه همشان خبیث باشند، لیکن با جمیع خباثتشان باز نمیخواهند اینقدر سمپاشی کنند، خوب شما آقایان، ملت ایران، روزنامه اطلاعات را، سرمقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه 18 فروردین را ملاحظه فرمودید که اینها چه نقشه ای کشیده بودند و کشیدند.
اینها دیدند که با زور و قلدری و با سرنیزه و با 15 خرداد فراهم کردن و با [مدرسه فیضیه خراب کردن و با مدرسه طالبیه خراب کردن] و با اهانت بعلمای اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها، هر چی کردند، گندش بالا آمد، اینقدر بالا آمد که اونهم1 فهمید و همه فهمیدند.
و دیدند که خیلی بد شد، دنیا اعتراض کرد.
15 خرداد روی دولتها را سیاه کرد.
ما نمیخواستیم اینقدر روسیاهی بار بیاید.
15 خرداد ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد.
تاریخ ضبط میکند این را.
خودهاشان گفتند 15 خرداد ننگ بود، من هم میگم ننگ بود، لیکن نکته را نگفتند؛ من نکته را میگم.
ننگ بود که مسلسل ها را، تانک ها را، توپها را، تفنگ ها را از مال این ملت فقیر بدست آوردند و بر روی این ملت فقیر بستند؛ هوا کردند این تیرها را، [پایمال کردند این بیچاره ها را،] از این ننگ بالاتر آیا میشود که انسان، یک ملتی را اینطور پایمال کند؟ این بیچاره ها چه کرده بودند آقا آخر؟ چه کرده بودند؟ ما یک سلسله نصایح کردیم؛ نصیحت که اینقدر بساط نداشت.
ما یک مسائل منطقی داریم؛ قانونی داریم؛ آیا قانون اساسی را شما قبول ندارید؟ پس بگویند آقای دولت2 برود در مجلس بگوید ما قانون اساسی را قبول نداریم.
[خوب باز آن وقت برگردند به قهقرا]، هر جا می خواهند.
اگر بنده، ما که میگوئیم بقانون اساسی عمل کنید، ما مرتجعیم، [یا] شماییکه دسته جمعی مردم را حبس میکنید.
تبعید میکنید سلولهای شما پر است از حبسیها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین، بندرعباس پر است از تبعیدشدگان؛ برای اینکه اینها میگفتند که آقا ما نمیخواهیم اسیر باشیم، اسیر استعمار باشیم.
آخر چه میگویند بما؟ ما مرتجعیم؟ که می گوئیم که به قانون اساسی عمل کنید؟ قانون اساسی را بگذارید زمین، همه مان عمل کنیم؛ اینرا که قبول دارید.
ما میگوییم به این عمل کنید، شما میگویید پیغمبر اکرم (ص) مرتجع است، نعوذباللّه .
[در لفظ نمی گویید، ]معنایش این است.
قانون اساسی را که قبول دارید] ولو] در آن وقت ها زمزمه میکردند که این قانون مال 50 سال پیشتر است؛ قانون اساسی که 50 سال پیش از این ندارد ـ قانون اساسی می گوید ملتها باید آزاد باشند؛ ملت ایران باید مردمش آزاد باشند؛ مطبوعات باید آزاد باشد؛ و هیچکس حق ندارد جلو قلم را بگیرد.
شما دیدید که روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیون بحمداله که خیلی جای خوشبختی است و بعضی از مجلات هم نوشته بودند، [لکن این ]بیشتر منتشر میشود، جای خوشبختی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت.
رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی کنید؛ این خمینی است؟ تا بگوییم علَیه اللعنۀ.
این سایر علمای اسلامند؟ خوب معرفی کنید؛ دست بگذارید رویش.
علمای طراز اول ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند (آمین جمعیت)؛ در تهران هستند، خدا حفظشان کنند (الهی آمین مردم)؛ در مشهد هستند، خداوند حفظشان کند (آمین مردم)؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان کند (آمین مردم)؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خداوند همه را تائید کند (آمین مردم).
این علمای اسلام؛ [این علمای اسلام ]در ماورای جوند؟ اینهایی که با شما یک قرارداد سری کرده اند، خوب اسم ببرید.
تو اگر مردی که اسم ببر.
بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیشش و او گفت که بر گذشته ها صلوات! خمینی غلط میکند که همچو حرفی بزند خلاف دین اسلام؛ خمینی میتواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط میکند.
خمینی آنجا هم که بود، توی حبس هم که بود، [مجد اسلام] را حفظ میکرد، میتواند حفظ نکند؟ اسلامیکه پیغمبر اسلام اینقدر زحمت آن را کشیده است؛ ائمه هدی این قدر خون دلش را خورده اند؛ علمای اسلام اینقدر زحمت کشیده اند؛ خمینی و امثال خمینی میتوانند یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه بیرون میکنیم.
اینها نقشه اینرا کشیدند که علمای اسلام را بمردم معرفی کنند که آنها مثل ما میمانند.
خودشان [مرفوض ]جامعه هستند، میخواهند ما را [مرفوض]، هم منفور و مطرود کنند.
جامعه خودشان را نمیپذیرد، میخواهند ما را هم بگویند نمی پذیریم.
میخواهند با این نقشه [مشئوم،] منفور جامعه کنند.
[...
با سر صبر و راحت]، تبعیت از [اربابها، ...
از ارباب]، تبعیت از اسرائیل وا مصیبت! مگر من میتوانم با یک مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس، مفاسد این مملکت را بگویم.
من امروز حالم خوب نیست.
دیشب خوابم هم خیلی کم بود.
معذالک، یک مطالب کلیاتی باید گفته شود.
ما حق دفاع از خود نداریم؟ [رفتند ]پیش مدیر اطلاعات که آقا کی بشما این مطلب را گفته؟ بگویید تا ما بفهمیم این روحانی کیست؟ این روحانی سازمانی1 کیست که با شما تفاهم کرده است و مطالب شما را قبول کرده است برخلاف دین اسلام؟ خوب بگویید.
بیچاره خجل شده است؛ گفته است من نبوده ام اینجا به فلان بگوئید ببخشید، چه و چه؛ از این حرفها [یک شرح مفصّلی] و من سرمقاله ام حاضر است.
سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود که من اینرا نوشته ام، لکن سنجاق کرده از بعضی مقامات آورده اند، داده اند که این را باید بنویسی.
باید است من چه بکنم؟ من یک تکلیفی برای او معلوم میکنم، یک مطلبی هم برای خودمان میگویم.
اگر چنانچه اطلاعات روزنامه اطلاعات مدیر اطلاعات یک آدمی است که متأسف است از این تحمیلات، شما خوب دیگر که بحمداللّه متمولی و احتیاج ندارید، دست از روزنامه نگاری بردار، بشو وزیر، بشو وکیل مردم، الحمداللّه همه این روزها وزیر هستند [خنده حضار] خوب بشو وزیر، بشو وکیل.
تو را وکیل می کنند؛ مردم که نمیتوانند وکیلت کنند؛ لازم نیست مردم بخواهند؛ مگر مردم حق وکالت دارند؟ منتصب شو اگر تو از این معنی عار داری که یک چیزی را بر تو تحمیل کنند آسان است این؛ روزنامه نگاری را که الزام نمی کنند که شما روزنامه نگار باشید، دست از روزنامه تان بردارید بروید یک شغل بهتری.
از آن طرف من بهش پیغام دادم که بایست این موضوع تکذیب شود.
از قراریکه دیشب باز یکی آمده بود که او تعریف کرده است که من نمیتوانم با دولت مواجه بشم: و نمیتوانم با روحانیت مواجه بشم فکری بکنید من یک سوژه ای درست میکنم که تکذیب شود؛ دستگاه گفته است این دلیل درستی کار ماست.
خوب ما مرتجعیم یا شما؟ یک دروغی را آخر ما که مرده نیستیم که شما نسبت بهش میدهید؛ ما یک جمعیت کثیری بحمداللّه از علما ما داریم؛ مراجع ما بزرگتر داریم؛ ما مراجع عالی شأن داریم؛ ما علما داریم در ولایت؛ ما فضلا در حوزه ها داریم؛ ما طلاب و علماء و حوزه علمیه داریم؛ اینها نمی نشینند گوش کنند که کسی در روزنامه کثیرالانتشار یک دروغ شاخداری بنویسد که بنده موافقت کردم؛ ما داد میکنیم.
فریاد میکنیم، نمیگذارند منعکس شود.
آیا اینکه دیروز و دیشب گفتن که کهنه پرستی را جلو میگیریم، این کهنه پرستی نیست که شما جلو مطبوعات را میگیرد و تکلیف میکنید که روزنامه اطلاعات سند بدهد یا اینکه چه دروغی نیست که آقایان بگویند افترا هست؛ این نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات هست که شما گفتید باید اینها را بنویسید و نگذاشتید تکذیب کند.
حرف ما اینست که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را.
اگر دین دارید بدین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را افتضاح میدانید، به قانون اساسی عمل کنید.
بگذارید بنویسند.
[مدیر اطلاعات] بدست و پا افتاد و چه شد؛ و من پیغام دادم من از آن آدمها نیستم که یک حکمی اگر کردند بنشینم چرت بزنم که میافتم یکدفعه خودش بره؛ من راه میافتم دنبالش.
اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که اسلام اقتضاء میکند که حرفی بزنم، میزنم و دنبالش راه میافتم و از هیچ چیز نمیترسم بحمداللّه تعالی و تا بحال نترسیدم [ابراز احساسات احضار].
آن روز هم که می بردنم، آنها میترسیدند؛ من آنها را تسلیت میدادم که نترسید.
[خنده حضار ]آخر اگر ما برای مذهب اسلام برای مذهبیکه انبیاء خودشان را به آب و آتش زدند، اولیاء عظام خودشانرا به کشتن دادند، علماء بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهای طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، هیچ چیز نداریم.
دین دار برای اینکه خرقه را خالی کند میترسد؟ اگر ما ماوراء این عالم را اعتقاد داشته باشیم، [باید ]شکر کنیم که در راه خدا کشته شویم و برویم در صف شهداء.
از چه بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر از این عالم جائی ندارد.
ما بحمداللّه تعالی خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که جای خوب دارید.
اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و من امیدوارم که رفتار کنم؛ ما از چه بترسیم؟ چه ترسی داریم از شماها؟ شما آن آخر هم که ما را اعدام کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون برویم؛ از این رنج و محن خلاص میشویم.
آقای ما فرمود: (جمله عربی است).
1 ما نمیتوانیم این دعویها را بکنیم، لیکن شیعه او هستیم.
اگر از مرگ بترسیم، معنی آن اینستکه ماوراءاطبیعه قبول نیست.
ما که میگوئیم مطبوعات آزاد باشند، ما کهنه پرستیم؟ آقایان که الزام میکنند در مطبوعات این نوشته شود، آنها مترقیند؟ که ما صدایمان از این بلندگو تا آنجا برسد، آنها صدایشان از آنجا تا آمریکا میرسد.
مال این ملت را خرج میکنند در مطبوعات خارجیه؛ بر ضد روحانیت، بر ضد اسلام، بر ضد ملیت، بر ضد همه چیز ما مطلب مینویسند.
به من میرسد این مطالب.
اینها خطا کردند مرا رها کردند؛ اشتباه کردند.
به آنها هم گفتم آنجا؛ گفتم اگر میخواهید همان رویه را داشته باشید بگذارید من همین جا باشم، دوباره هیاهو در نیاورید.
حالا میگم آقا ما مرتجع هستیم به این معنی که شما میگویید؛ ما با آثار تمدن مخالف نیستیم؛ اسلام با آثار تمدن مخالف نیست.
اسلام از خدا میخواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید.
اسلام آن بود که شمشیر را کشید نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ این اسلام مرتجع است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالا تحت اسارت او هستید، به اسارت آورد.
آنها که به احکام اسلام عمل میکردند، فی الجمله حکومتهای اسلامی الا یکی دو تا، به احکام اسلامی عمل نکردند که معذالک همینکه خودشان را از بیرق اسلام میدانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام میدانستند، همین که به مذاهب و احکام اسلام عمل میکردند، قدرتی پیدا میکردند که بیست و چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را پامال کرد، و رفت تا آخر برای اینکه متمدنش کند و آدمش کند؛ و کرد.
اینست که کار [افکار] نورانی ها در علمای اعلام ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اینها بواسطه نور اسلام است.
اینست کار نورانی که در رجال عظیم الشان ما هست، هر جا باشد مال اسلام است.
اینست کار پوسیده ای که، کهنه پرستی را که آقایان دارند، تبعیت از همه، سربسته و دربسته تحویل دادن، همه مخازن یک مملکت را تحویل دیگران این ارتجاع است.
روی این ارتجاع، سیاه! فرستادند از نخست وزیر هم دیشب یا دیروز فرستاد که عفو از شماست، اشتباه شده، خطائی شده، مبادا تشبیهی شود، چه بشود، از این مطالبیکه همیشه گفته میشود.
ما هم گفتیم که حالا خود روزنامه اطلاعات که میگوید من بی تقصیرم شما هم که آمدید میگویید، باید آن ملتزم بشد و باید شما هم قول بدهید که دیگر تکرار نشود و این مطالب.
اگر تکرار شود مواجه با یک مطالب بدتری خواهد شد.
نکنید.
این قدر کهنه پرست را به رخ ما نکشید تا ما هم مجبور شویم مطالب را باز شماریم از هم، تا ببینم که آیا علماء عظام اسلام کهنه پرست هستند یا شماها؟ آنها میگفتند اینقدر تحمیل بر ملت نکنید.
این بیچاره هایی که این مملکت مترقی، که امسال زمستانش دل ما را خون کرد؛ آن اصفهان، آن همدان، آن تهران، آن هم آن جاهای دیگرش.
در این سرمای کشنده، هیچ فکری کردید برای این بیچاره ها؟ بمن اطلاع دادند در همدان بیش از دو هزار نفر امسال؛ مرده اند در سرمای 43 و 42 درجه؛ شما یک فکری به حال اینها کردید؟ ای «مملکت مترقی»! که آقایان که مملکتمان «ترقی» کرده است! ما میخواهیم واقعا مترقی باشد.
که فکری بحال این بیچاره ها بکنید، هم گرسنگی بخورند هم تو سری؟ هم پا برهنه راه بروند و هم شما شلاق تو سرشان بزنید؟ ما میگوییم نکنید این ارتجاع است که میگوییم، اینقدر فشار به مردم نیاورید، اینقدر کتک نزنید، اینقدر فحش ندهید، اینها ارتجاع است؟ شما که عمال استبداد هستید و دارید با زور سر نیزه و قلدری و هر طور دلتان میخواهد با این ملت بیچاره عمل میکنید، تمام قوانین را زیر پا گذاشته اید، تمام احکام اسلام را بی اعتنائی میکنید، شما مترقی هستید که ما که میگوییم به احکام اسلام عمل کنید به قانون اساسی عمل کنید ما مرتجعیم؟ میخواهند آقایان ـ خنده داره واقعا ـ میخواهند دانشگاه اسلامی تأسیس کنند؛ شنیدم چندین ملیون هم بودجه برایش درست کرده اند؛ شما اگر برای اسلام دلسوز هستید، این دانشگاه ما را چرا خراب میکنید؟ اگر شما دانشگاه اسلامی واقعا متوجه شدید که اسلام لازم است و دانش احکام اسلام باید باقی باشد ،علماء اسلام باید باقی باشند، ما بخیر شما هیچ امیدی نداریم، به ما شر نرسانید.
بگذارید ما برای شما خدمت کنیم؛ بگذارید.
ما یک بودجه این مملکت را بحمداللّه ، صرف نمی کنیم.
ما با این بیچارگی و هر کس بخواهد برود از این طلاب علوم دینیه اسلام، برید مکانش را به بینید، برید زندگی قبل از قائله را به بینید؛ قبل از قائله زندگی آنها چه بود؟ اینها میخواستند ببرند؟ ولی بدردشان نمیخورد که ببرند، اینها میخواستند اذیت کنند: والا یک گلیم کهنه و یک سماور حلبی بدرد آنها نمیخورد؛ خوب برید به بینید آقا ـ ما که مخفی چیزی نداریم ـ این مدارس ما، همه موجود؛ و این منازل ما همه موجود؛ بیایید ببینید دیگر.
اگر شما دیدید که تمام بودجه که ما و این ملت اسلامی و این ملت فقیر، با تمام اخلاص می آید بما میدهد برای حفظ اساس احکام اسلام، اگر شما دیدید تمام بودجه سال ما بقدر یک مهمانی، که یک نفر از خارج وارد میشود و دولتها مهمانش میکنند، اگر بقدر یک میهمانی آنها، تمام بودجه سال ما بود، اگر بود، شما بگویید: تف بر شما مرتجعین.
در مملکت بابا آنقدر خرج نکنید؛ اینقدر مهمانی میدهید چه کنید؟ این ارتجاع است که ما میگوییم که شما آقا باشید؛ آنقدر دست پیش مردم دراز نکنید؛ آنقدر خرج بکنید که خرجهای بی جا یک سازمانهای عریض و طویل درست کرده اند.
شما به احکام اسلام اعتقاد پیدا کنید.
ما همه جزء سازمان شما؛ همه ملت، دور [جزو] شما.
مگر ما به این ملت یک پولی داده ایم که بما دوستند؟ مگر ما به این ملت رشوه داده ایم که با ما رفیقند، ما را میخواهند؟ اینها دیدند اعتقاد پیدا کردند که این آقایان، مراجع بزرگ اسلام، این طلبه خمینی میخواند مردم را؛ دوست دارند مردم را؛ صلاح حال ملت را میخواهند؛ صلاح حال مملکت را میخواهند؛ این اعتقاد در قلب مردم است؛ انسان تابع احساسات قلبش است؛ همه تبعیت میکند.
شما بیایید نصیحت مرا گوش کنید؛ همانطوریکه من به این اشخاصی که می آمدند گفتم ـ کرارا ـ که آقا! تا حالا دیدید که با زجر، با کتک، با حبس، شکنجه، تبعید، اهانت و با همه این امور، بردی نکردید؛ دیدید که ملت عصبانی میشود؛ نمیشود یک ملت را تا آخر زیر چکمه نگه داشت؛ این را دیدید؛ بیایید قدری تجربه کنید؛ شما اشخاصی هستید که ادعای فهم می کنید، یک دفعه هم آن ورق را پیش بیاورید؛ تلطف کنید بمردم؛ تواضع کنید به مردم.
آقا دولت مردم است ؛ بودجه مملکت از جیب مردم است؛ شما نوکر مردم هستید؛ دولتها خدمتگذار مردمند.
هی لفظا میگویند من خدمتگذارم و عملاً تو سر مردم میزنند و این اربابهای بیچاره تان را پامال کنید.
شما در این مملکت ارتزاق میکنید؛ دارید زندگی مرفه میکنید؛ خوب، زندگی مرفه شما پیش کشتان؛ هر جور هم دلتان می خواهند زندگی کنید.
ما اصلاً نمیتوانیم تعلق کنیم زندگی اینها را؛ شما خیال میکنید تفهیم اینها چه جور زندگی میکنند؟ اصلاً تعقل نمیتوانیم بکنیم، ما در ذهن مان وارد نشده این مطلب که یک طیاره از اینجا برود به هلند گل بیاورد برای یک مهمانی، 300 هزار تومان کرایه طیاره باشد، آنها چیزهایی است که من شنیده ام.
من که خودم طیاره چی نبوده ام که ببینم.
اینها چیزهایی است که گفته میشود.
ما تعقل نمیکنیم، [تعیش اینها را ]اینها پیش کش شما.
مگر شما از بودجه این مملکت، از دسترنج این کارگر، از دسترنج این زارع ارتزاق نمیکنید؟ شمائی که اینقدر دلسوزی برای زارع، کارگر دارید، یک قدری هم از این توقعتان بدهید به این بیچاره ها.
این زمستان گذشته، را با یک ملیون تومان میشد نجات داد این بیچاره ها را.
این ملیون مثل یک قطره ای میماند نسبت به دریا.
خوب یک قدری هم قطع کنید از این چیزهائی که از این ملت بدست آورده اید؛ دیگر محتاج به این خرنجها و سازمانها عریض و طویل نکنید؛ آنها بروند سراغ کارهاشان؛ اینقدر تن پرور نباشند، آنقدر مفت خور نباشند، برن کاری انجام بدن؛ هی وایسند آنجا بخورند که نمیشود.
شما محفوظ میمانید؛ هیچکس با شما آنوقت مخالفت نمیکند؛ درم و درهام و اونوقت پیش شما میآید؛ آنوقت همانطوریکه من اینجا نشستم منبر میروم آقایان گوش میکنند و باورشان میاد، حرفهای شما هم باورشان میاد.
حالا اما خوب حالا اما هر چی بکنید، میگویند بیخود میگویند.
اگر بگویید دو دو تا چهار تاست، مردم میگویند این مسئله بدیهی یک اشتباهی توش هست.
آمد گفت بمن که، آن دولت که با شما چه بود و چه بود چه کرد و چه کرد؛ آنکه رفت، حالا یک دولتی آمده اند که اشخاصش پدرانشان روحانی بودند کذا و کذا و کذا.
گفتم آقا، نه ما دشمنی با آن دولت داشتیم و نه همچه اخوتی با شما داریم ما با اعمالتان نگاه میکنیم؛ ما اینجا مراقبیم؛ اگر اعمال شما تکرار اعمال آنهاست، همانطوری که به آنها مخالف بودیم و هستیم تا یوم القیامه، و رویشان سیاه شد تا آخر، شما هم آن طور خواهید شد.
یا ما بمانیم و مخالفت میکنیم؛ و اگر چنانچه رویه را تغییر دهید، ما هم مُسلم هستیم، برادر هستیم.
رویه را تغییر دهید؛ خاضع شوید نسبت به احکام شرع؛ تصویب نامه های باطل را ـ آنهایکه مخالف احکام شرع است ـ لغو کنید؛ خضوع کنید نسبت به احکام شرع، البته این تصویب نامه را لغو کنید.
آنجا گفته اند، حاضر هستیم برای احکام شرع.
اگر شما هم همانطوری که ما همه مسلمان هستیم، شما هم میگویید ما مسلمان هستیم، خاضع هستید برای احکام شرع؛ ما علاوه برآنکه مخالفت نمیکنیم، پشتیبانی هم میکنیم.
مگر ما میگوییم دولت نباشد؟ ما میگوییم دولت باشد خاضع برای قوانین اسلام، و لااقل برای قانون اساسی خاضع باشد.
ما که نمیگوئیم دولت نباشد؛ ما که نمیگیم میخواهیم زندگی کنیم مثل کسانیکه هزاران سال تو غار بودند؛ کدام روحانی به شما این حرفها میزند؟ کدام روحانی گفته است که ما با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟ شما پیدا کنید یک روحانی را.
اینها شما مظاهر تمدن را وقتیکه در ایران میآید بچه صورت طبیعی خارجش میکنید، که جز حلال را مبدل بحرام میکنید.
این رادیو برای این بساطی است که حالا در ایران مرسوم است؟ این تلویزیون برای این بساطی است که اینها راه انداخته اند؟ در ممالک دیگر همینطور است؟ ممالک متمدنه هم همینطور استفاده میکنند؟ تربیت بد در این مملکت است.
فرهنگ ما یک فرهنگی نیست که بتواند این مملکت را اداره کند؛ جوان نیرومند قوی که در مقابل اجتماع بایستد، دستش را بلند کند، کشته شود؛ این فرهنگ ما فرهنگی نیست تا اعتصاب مردم را به این بساطی که در آنجا راه میاندازند با این برنامه هائی که در رادیو و تلویزیون اینها هست و علی غیر و ذالک مطبوعات ما و روزنامه های ما مجلات ما و کتابهای ما که منتشر میشود.
تمام آنها بدست استعمار است که روزنامه ها را آنطور مبتذل میکند که تا فکر جوانهای ما را مسموم کند.
استعمار است که برنامه های ما را طوری تنظیم میکند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد.
استعمار است که برنامه های رادیو تلویزیون را جوری تنظیم میکند که مردم اعصابشان ضعیف شود؛ قوت را از دست بدهند؛ نیرومندی را از دست بدهند.
ما با این مظاهر استعماری مخالفیم؛ ما مرتجعیم؟ شما مترقی هستید؟ ما حرفهامان یک حرفاییست که جنگ و بساط ندارد.
بیایید منطقی صحبت کنید، فحش ندارد که، خوب بنشین صحبت کن.
بفرستید، اشخاص عاقل را بفرستید با ما تفاهم کنند، ببینند ما با کجای تمدن مخالفت داریم؛ با فسادها مخالفت داریم.
ما می گیم که شما برنامه های اصلاحیتان را اسرائیل برایتان درست می کند و ملت اسرائیل.
شما وقتی هم برنامه میخواهید درست کنید دستتان را پیش اسرائیل دراز میکنید؛ شما کارشناس نظامی از اسرائیل به ایران میاورید؛ شما محصلین را از این جا باسرائیل میفرستید؛ ای کاش بجای دیگر، به امریکا به انگلستان میفرستادید؛ به اسرائیل میفرستید.
با اینها مخالفیم.
ما میگیم آقا! جمیع ممالک اسلامی صف کشیده اند در مقابل کفر، اسرائیل، شما و یا دولت ترکیه یک طرف ایستاده اید با دولت اسرائیل موافق.
ما میگیم صلاح نیست این کار.
آخه اینقدر با علائق ملل مخالفت میکنید، واللّه مضر است.
تمام مسلمین یکطرف، مملکت ایران هم یکطرف و آن وقت ملت ایران آلوده میشود؛ آنوقت برادران سنی ما خیال میکنند که شیعه ها یهودی پرستند.
ای مردم! ای عالم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل.
این ملت ما نیست؛ این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا میکند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم؛ قرآن ما اقتضاء میکند که با دشمن اسلام هم پیوند نشویم در مقابل صف مسلمین.
ما این حرفها را می زنیم؛ ارتجاع است؟ ای آقا، بیا بنشین بگو کجای این ارتجاع است.
شما که دولت، بقول خودتان، مملکت سابقه دارد 2500 ساله دارد و هی مینازید به استخوانهای پوسیده که از بین رفتند و در مقابل اسلام میخواهید استخوانها را از زیر خاک در آرید، شمائیکه اینقدر مینازید به این استخوانهای پوسیده و ملت سابقه دار کذا و کذا، حالا که آخر عمری آمده اید با اسرائیل هم پیوند [شده اید]؟ در مقابل احکام اسلام و در مقابل مسلمین؟ ما وقتی میگوییم که با اسرائیل چیز [هم پیمان ]نشوید، حالا ما پیوند کرده ایم با کذا و دیزی [جوجو ]آمده چی آورده؟ تف برای منطق! سیاه باد رویت! ما این حرف را میزنم ؛ کجای این، کهنه پرستی است که مردک می گوید کهنه پرستیم.
کجای این کهنه پرستی است؟ ما در اعلا مرتبه تمدن هستیم؛ اسلام در اعلا مرتبه تمدن است؛ مراجع عالیقدر اسلام در اعلا مرتبه تمدن هستند.
برید ببینیدشان، اینجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروید ببینید، کدام اینها مرتجع هستند؟ کدام اینها میگویند که آقایان خودشان با طیاره از اینجا به آنجا بروند، بعد میگویند با الاغ ملت بروند؟ مگر امسال نبود که یکی از مراجع با طیاره رفته مشهد؟ مگر سایر مراجع با اتومبیل راه نمی روند؟ امسال مراجع راه افتادند همه مستقر [مجتمع] شدند ـ که بعد تشکرش را عرض میکنم ـ هم مستقر [مجتمع ]شدند در تهران؛ اینها با الاغ رفتند؟ اینها مخالفند با آثار تمدن؟ ما دیگه نفهمیدیم همه از هم هستیم؛ اولاد یک خانواده هستیم، اهل یک مملکت هستیم، چرا ما را می خواهید بشکنید؟ ما مجانا پشتوانه این مملکت هستیم، هیچ هم تحمیل بر بودجه شما نداریم.
میسازیم: میسازیم با این کتکها، با این حبس ها، با این زجرها، با این اهانت ها، با این فحشها، واللّه برای این مملکت یک پشتوانه ای هستیم؛ ایستاده ایم اینجا.
اگر خدا نخواسته چیزی ،یک خطری برای این مملکت پیش بیاید، ما ایستاده ایم در مقابلش و نمیترسیم.
این آقایانی که میگفتند ما اینجا هستیم و میخواهیم مملکت را حفظ کنیم و کذا و کذا، شما یادتان نیست متفقین آمدند چطور فرار میکردند این بیچاره ها از تهران تا به تبریز.
اگر یک آخوند پیدا کردید که فرار کرده، یک آخوند، یک آخوند.
آنروز که بر بالای تهران طیاره ها راه افتاده بود و مردم را میترساندند، من تهران بودم؛ خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ حسن قمی ـ رضوان اللّه علیه ـ با ایشان در آن میدان شاهپور، آنجاها بودیم؛ ایشان سبیلش را تاب داده بود و با کمال طمأنینه، اصلش کانهو [کِاَ نَّهُ] خبری نیست من هم پیش او، هیچ فکر نمیکردم، کانهو [کِاَ نَّهُ] خبری نیست.
این بیچاره ها، این نظامی ها میگویند آنقدر ما کذا هستیم و کذا هستیم و این مملکت چه میکنیم، اینها وقتی که پای استفاده و پای بردن منافع و پای زورگوئی نیست، اینطورند.
خدا نکند یکروزی وضع برگردد؛ اول کسی که فرار کند همین نشان دارها هستند، و ما هستیم الحمداللّه اینجا تا آخرش؛ اینها بیایند و بگیرند و ما را ببرند، و ما باز هستیم.
این دانشگاه اسلامی که آقایان میخواهند درست کنند نه اینکه خیال کنید که با اسلام آشتی کرده اند، خیر، قضیه قرآنی است که سر نیزه کرده و در مقابل امیرالمؤمنین ـ سلام اللّه علیه ـ با حربه قرآن معاویه، امیرالمؤمنین (ع) را شکست داده؛ و با حربه قرآن، والا چند دقیقه دیگر، چند ساعت دیگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمیماند.
لیکن حیله کردند، قرآن آوردند و ما مسلم، شما مسلم، اشهدان لااله اللّه ؛ این قرآن.
خوارج بدبخت احمق، نامقدس احمق، که امام را نشناخته بود[ند]، هر چه حضرت امیر گفت: آقا صبر کنید، [گفتند: ]خیر نمیشود، قرآن، الحکم ولله، نمیشود، نمیشود.
میخواستند بکشند حضرت امیر را.
همین خلایق اصحاب حضرت بودند؛ انصار حضرت بودند.
آنها حیله کردند؛ و قرآن را بالا نیزه ها کردند که «الحکم بینما و بینکم کتاب الله؛ الحکم و کتاب الله».
حضرت [پیغام ]فرستاده به اصحابش که جنگ میکردند که آقا برگردید.
آنها گفتند: آقا مهلت دهید یکساعت دیگر مانده.
ولی حضرت فرمود[ند]: میکشند اینها من را؛ شمشیرها را کشیده اند ؛ اگر نیایید میکشند.
با قرآن، اسلام را شکست دادند.
مگر میشود با دانشگاه اسلامی، اسلام را شکست داد.
مگر ما میگذاریم شما «دانشگاه اسلامی» درست کنید.
ما تصدیق میکنیم آنها که وارد به این دانشگاه بشوند؛ بین ملت از بین خواهند رفت.
مگر میتوانید اسلام و مسلمین و علمای اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهید؟ غلط میکنید وزارت فرهنگی که دخالت در امر دیانت و اسلام میکند.
مگر ما می گذاریم این مطلب بشه.
مگر خمینی بمیرد؛ نعوذباللّه مراجع اسلام هم خدای نخواسته، از بین بروند.
وقتی رفتیم ما که دیگر تکلیفی نداریم، لیکن ملت اسلام هست؛ ملت اسلام باز زنده است؛ والا آن زندگی [را] از سر گرفته است، «بارک اللّه فیکم»! ملت اسلام دیگر بیدار شد؛ دیگر نمینشیند؛ اگر منهم برگردم ملت اسلام برنمیگردد.
اشتباه مکن، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمیکند.
اشتباه نکنید، ما بهمان سنگری که بودیم، هستیم.
با تمام تصویب نامه هایی که مخالف اسلام است، مخالفیم؛ با تمام زورگوئی ها مخالفیم؛ با تمام فشارهاییکه بر ملت ما میاید، مخالفیم؛ با تمام حبسی هایی که بی جهت حبس کرده اند، با حبس کردن آنها مخالفیم.
ما معتقد هستیم و میگوییم: که بابا بیچارها [را] در بندرعباس آخر چه کردند؟ این بیچاره ها را اعدام کردید؟ چه کردند که اینها را به بندرعباس فرستاده اند؟ چه کرده اند اینها را در حبس قرار دادید؟ این بیچاره ها جز اینکه گفتند: بابا به قانون عمل کنید؛ بیایید همه ما، به قانون عمل کنیم؛ بزرگهایشان گفتند و این کوچکترها، که به طبع مسلمین و به طبع اسلام، شاید یک کلمه گفته باشند؛ حالا یک کلمه گفته اند، تا آخر عمر این بیچاره ها در بندرعباس بسر برند؟ آقا یکقدری اصلاح کنید خودتان را؛ یکقدری از این حال ارتجاع بیرون بیایید؛ یکقدری از این حال بربریت بیرون بیاید؛ یکقدری از کارهای قرون وسطائی دست بردارید؛ اینقدر مرتجع نباشید؛ متمدن باشید؛ مترقی باشید.
مملکت را مترقی [کنید]، احترام بافراد مملکت بگذارید؛ مردم را آنقدر بیچاره بار نیاورید، دانشگاهیان را جوری نشود که برنامه هایش جوانهای ما را بد بار بیاورند.
جوانهای ما را مبارز بار بیاورید؛ جوانان ما را ماجراجو بار بیاورید که در مقابل استعمار ایستادگی کنند.
ما مرتجع، اینها را میگوییم.
اگر ما مرتجعیم بفرمایید.
شما مترقی دارید دست در دست این بیچاره ها را، این جوانهای ما را از بین میبرید.
تمام مدارستان، یک مدارس صحیح نیست که انسان بتواند اطمینان داشته باشد؛ برنامه هایتان یک برنامه استعماری است؛ همه اش بازی؛ همه اش فوتبال.
سایر ممالک هم اینطوری است؟ پس این طیاره ها را کی درست کرده؟ «مملکت مترقی»! لوله، همین قم، همین قم؛ این لوله ای که برای آب در قم درست کرده اند؛ چون ایران درست کرده.
قابل اطمینان نیست.
«مملکت مترقی»! تو، از لولهنگ درست کردن هم باز بالا نرفتی.
این «مملکت مترقی» که الآن نسبت بهر چیزش احتیاج دارد بخارج؟ از اسرائیل کارشناس میاورد، ای وای! به اسرائیل میفرستند که یاد بگیرند.
شهرداری ها از قم امسال رفته اند؛ اشخاصی فرستاده اند که بروند در آنجا چیزی یاد بگیرند.
من نمیدانم مگر از یهودیها چه میخواهند یاد بگیرند؟ این «مملکت مترقی»! چه میگویی؟ چه میگویید شماها؟ مگر با الفاظ میشود؟ مگر با چهارتا زن فرستادن [به] مجلس، ترقی حاصل میشود؟ مگر مردها که تا بحال بودند ترقی برای شما درست کردند که زنها درست کنند؟ اینها را فرستاده اند به این مراکز جز فساد چیز دیگری نیست.
شما بعد تجربه کنید و به بینید بعد از ده سال، 20 سال، 30 سال دیگر، اینها را بفرستید، بخیال خودتان، به بینید که اگر جز فساد چیز دیگری دیدید؟ ما با ترقی زن مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم.
مگر مردها آزادند که زنها هم می خواهند آزاد باشند؟ «آزاد مردان» و «آزاد زنان» بالفظ میشود؟ زنها و مردها آزادند؟ در این مملکت الان مردها آزادند؟ در چه چیزی آزادند؟ که من عاجزم از اینکه تشکر کنم از جمیع ملتهای مسلمین، اسلام؛ تشکر کنم از ملت بزرگ ایران، جمیع احزاب، جمیع طبقات، اینهائیکه با ما همکاری کردند، اینهائیکه در غم ما غم خوردند.
تشکر بزرگ کنیم از مراجع تقلید عظیم الشان؛ زحمت کشیدند، تهران رفتند، اهانتها دیدند در آنجا؛ زحمت ها کشیدند در آنجا.
مراجع بزرگ هر کدام جمع شدند در مراکز؛ از مشهد تشریف آوردند؛ از اهواز تشریف آوردند؛ از قم اعاظم ما تشریف بردند؛ مراجع ما تشریف بردند؛ نجف همراهی کرده؛ قم، آن کس هم که اینجا بود همراهی میکرد.
همگی همه، همه با هم دست دادند و به هم؛ فهماندند به این که ما ملت زنده هستیم؛ ما برای آزادی این ملت بهمه جور حاضریم؛ یکی مان حبس می رود؛ یکی مان زجر میکشد؛ به یکی مان اهانت میگردد؛ به یکی مان فحش میدهند؛ ما به همه چیزش حاضریم.
حالا هم همین مراجع عظام تشریف دارند ـ کثراللّه امثالهم؛ همان مراجع نجف تشریف دارند ـ کثراللّه امثالهم؛ همان مراجع تهران و مشهد تشریف دارند ـ کثراللّه امثالهم.
همچی نیست که یک فرد دانسته باشد، دو فرد دانسته باشد، همه سرباز اسلامند؛ همه سربازان اسلامند؛ همه علمای جانباز اسلامند؛ نمیشود نباشد؛ همه هستند، همه دست بهم داده اند، چه آنکه صلاح دیده است که بملایمت کار را صورت دهد، چه آنکه صلاح دیده با شدت کار را انجام دهد؛ همه اینها از ما هستند.
من لسانم ضعیف است که تشکر کنم از این افراد برجسته، از این علمای بزرگ؛ من نمیتوانم تشکر کنم؛ خدای تبارک و تعالی آنها را حفظ کند [آمین حضار]؛ خدای تبارک و تعالی سایه آنها را بر سر ما مسلمین مستدام بدارد [آمین حضار].
ما همه یکی هستیم.
یکی؛ افراد زیاد، لکن آراء واحد؛ یک هستیم؛ کی گمان کند که، بشود با پخش یک چیزهایی مسموم بتواند که بین علماء اسلام جدائی بیاندازد؛ امکان ندارد این مطلب.
ما همه با هم هستیم؛ ما برای ذّب از اسلام و ذّب از ایران و ذّب از استقلال ایران و ذب از شیعیان اسلام، یک هستیم و یک حلقوم داریم.
گمان نشود که خدا نخواسته، بچه ها خیال کنند که بین ما اختلافی هست و من نصیحت میکنم به بچه های طلاب جوان که تازه آمده اند و حاد و تندند؛ و او اینست که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه کلمه ای از مراجع اسلام، کلمه ای اهانت بکنید کسی به یک نفر از مراجع اسلام.
بین او و خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع می شود.
کوچک فرض میکنید؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را کوچک فرض میکنید؟ اگر بواسطه ای و بعضی از جهالتها لطمه ای بسوابق نهضت بزرگ وارد بشود.
معاقبید پیش خدای بزرگ و تعالی؛ توبه تان مشکل است قبول بشود، چون بحیثیت اسلام لطمه وارد میشود.
اگر کسی، اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی بصورت من زد، سیلی بصورت اولاد من زد، واللّه و تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد و دفاع کند؛ راضی نیستم.
من میدانم که بعضی از افراد ما بجهالت و یا به عمد میخواهند تفرقه بین این مجتمع بیاندازند.
تفرقه بین مجتمع معانیش این است که اسلام درش خدا نخواسته خلل وارد شود.
استعمار به آرزوی خودش برسد ما خودمان را باید فدا کنیم برای اسلام؛ آمال و آرزویمان را باید فدا کنیم برای اسلام.
اگر بنا باشد بعد از همه مراجع از شصت به آنطرف؛ در اثر [عشره ]مشئومه یا میمونه؛ اگر برای خدا در این عشره از بین برویم، عشره میمونه است و اگر چنانچه بآمال و آرزویمان برسیم، میمون است.
همه مراجع از شصت به آنطرف هستند؛ دیگر میشود که این اشخاص را که ریششان را در اسلام سفید کرده اند، اینها خدای نخواسته برخلاف مصالح اسلام عمل بکنند؟ نمیشود آقا.
اگر یکوقت اختلاف در کار باشد؛ مثل سایر مسائل فرعیه اختلافی در کار باشد، بچه ها و جوانها نباید دخالت بکنند؛ خطرناک است؛ دشمن بیدار است.
گمان نکنید که فحش به یک نفر است؛ فحش یک جامعه اسلامی است؛ اهانت به یک جامعه اسلامی است؛ اهانت به یک جامعه اسلامی است؛ لحن [وهن] وارد شدن به یک جامعه اسلامیست.
منکه اینجا نشسته ام دست تمام مراجع را میبوسم؛ تمام مراجع اینجا و نجف و سایر بلاد تهران و هر کجا هستند، پای آنها را من میبوسم.
اسلام بزرگتر از این ها است.
آقا من دست برادری دراز میکنم که تمام ملتهای اسلام، تمام مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری دراز می کنم دست آنها را میفشارم.
خاضع هستم برای علمای اسلام؛ شما هم همگی باید خاضع باشید؛ این هم حرفی هست که به همه حضرات آقایان میگویم.
اما جوانند، بچه اند، و عصبانیت پیدا میکنند [از] این امور.
آقا ما اهل یک ملت، اهل یک دیانت، اهل یک بلاد، در خوان نعمت خداوند تبارک اللّه نشستیم؛ همه باید شکر کنیم که یک همچو مراجع بزرگ داریم؛ متشکریم از خداوند که همچه افراد برجسته داریم؛ قدردانی کنیم از آنها؛ عزت آنها، عزت اسلام است؛ اهانت به آنها اهانت به اسلام است.
توجه داشته باشید، هر اهانتی به یک مؤمن بشود، خداوند تبارک و تعالی راضی نیست؛ و من میترسم که یک وقت خداوند تبارک و تعالی ما را اخذ بکند اخذ عظیم [عزیز] و مقتدر.
مطالب به این حرفها تمام نمیشود؛ زیاد است منهم دیگر قدرتش را ندارم صحبت کنم از این جهت توفیق همه علمای اسلام را در خدمت به اسلام از خداوند تبارک و تعالی درخواست دارم.
خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمایت خودش حفظ کند.
سایه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمین و بر سر همه ما مستدام بدارد.
دیانت اسلام را تقویت کند.
دست اشخاصیکه به استقلال مملکت، اقتصاد مملکت، خیانت میکنند قطع کند.
السلام و علیکم و رحمت اللّه و برکاته.

توضیحات سند:

1ـ متن این سند سخنرانی با صحیفه امام مطابقت داده شده است و موارد اختلاف مهم در قلاب آورده شده است.
* این سخنرانی توسط ساواک از روی نوار ضبط شده بر روی کاغذ پیاده شده است بعضی از کلمات و یا جمله بندیهای آن با آنچه در صحیفه نور و کوثر و صحیفه امام آمده تفاوت دارد ولی کلیت سخنرانی یکی می باشد.
* سخنرانی امام در مسجد اعظم قم در ساعت 8 صبح روز 26 فروردین 1343 آغاز شد.
حضرت امام پس از سخنرانی عصر روز 13 خرداد سال 42 که منجر به دستگیری و حبس و سپس حصر ایشان در تهران گشت فرصتی برای بیان نظرات و رهنمودهای خود نداشت و در این مدت اتفاقات تلخی در کشور روی داده بود.
کشتار فجیع و سبعانه رژیم در 15 خرداد، دستگیری و حبس بسیاری از علما، روحانیون، دانشجویان، کارگران و ...
و تبعید عده ای از آنها، سمپاشی شدید مطبوعات علیه روحانیت و مبارزات حق طلبانه و ایراد تهمتهایی، از قبیل ارتجاعی بودن به آنها.
ارتباط گسترده رژیم با اسرائیل و نفوذ و سیطره صهیونیسم بر ارکان کشور ، فقر و فلاکت شدید مردم و خرج مبالغ هنگفت برای عیاشی سران حکومت، زیرپا گذاردن اصول مهمه قانون اساسی مشروطیت، سعی در نابودی حوزه های علمیه با ایجاد دانشگاه به اصطلاح اسلامی، اتهام سازش روحانیت با رژیم و شیوع فساد اجتماعی و اخلاقی در سطح جامعه از جمله مسایلی که که در این مدت اتفاق افتاده بود و به لحاظ ایجاد جو اختناق و دیکتاتوری بالاخص پس از قتل قیام مردم در 15 خرداد افراد اندکی جرئت بیان مطالب و اعتراض به رژیم شاه را داشتند.
حضرت امام که خود به درستی این حقایق را درک کرده بود تصمیم گرفت در اولین روز درس خود در 26 فروردین در مسجد اعظم، مطالب را بازگو کرده، همه را به اوضاع و شرایط کشور و وضع رژیم و روحانیت آگاه نماید.
لذا صبح آن روز در حالی که عده بسیار کثیری در مسجد اعظم برای گوش دادن به سخنرانی ایشان اجتماع کرده بودند شروع به سخن کرد و با بیانات عمیق و کوبنده خود آرزوی دشمنان را نقش برآب کرده قوت قلبی مضاعف به دوستداران و پیروان خود داد و به همه فهماند که او فرزند چراغ هدایت و کشتی نجاتیست که اگر سر از تنش جدا سازند بر سر اصول سازش نخواهد کرد و هیچ چیز و هیچ کس را عزیزتر از اسلام و حفظ و پاسداری از آن نمی داند.
این سخنرانی بر روی نوار ضبط و سپس نوشته شد و در حجم وسیع در سراسر کشور پخش گردید مردم شهرهای مختلف با به دست آوردن نوار سخنرانی جلساتی تشکیل داده و به آن گوش می دادند، روحانیون بر فراز منبر فرازهایی از سخنان امام را به مردم یادآور شده و پیرامون آن شرح و بسط می دادند و آنها را بر جنایات رژیم علیه اسلام و مملکت آگاه می ساختند.
نوار سخنرانی امام بعد از چند روز در خارج از کشور نیز پخش شد و در مراسم حج بین زائران پخش گردید.
و به وسیله بسته های پستی و در جاسازی میان جعبه های گز و شیرینی و غیره به کشورهای اروپایی ارسال شد.
اداره کل سوم ساواک به شهرستانها اعلام کرد : «کسانی که از نوار سخنرانی آیت الله خمینی استفاده تبلیغاتی نموده و موجبات تحریک افکار عمومی را فراهم می نمایند بایستی تحت تعقیب قرار بگیرند و در مورد سایر اشخاص نوار ضبط و نتیجه اعلام گردد.
» در آمریکا متن سخنان حضرت امام توسط خانه دانشجو تکثیر گردیده و برای مدیران جراید ارسال می گردد که توسط عوامل امنیتی سفارت ایران در آمریکا جمع آوری و به ساواک ایران ارسال می شود.
بیانات روشنگرانه امام به زبان عربی نیز ترجمه شده و علاوه بر کشور عربستان در کشورهای عربی دیگر نظیر عراق و مصر پخش می گردد و آن چنان شیوع می یابد که حتی در جلسه کمیته اکو مورخه 7 /2 /43 نیز مطرح می شود و پیشنهاد چاره جویی در مقابل این قبیل تحریکات و تشنجات! می نماید.
1ـ خطاب به شاه.
1ـ شاه 2ـ رئیس دولت وقت حسنعلی منصور 1ـ وابسته به سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) 1ـ ، لابن ابیطالب انس بلموت من الطفل بثدی امه) نهج البلاغه «فیض الاسلام» ، خطبه 5: «سوگند به خدا علاقه پسر ابوطالب به مرگ بیشتر است از علاقه طفل به پستان مادرش».

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 5 صفحه 140




















صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.