صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

با توجه به این که در گذشته کمیته مرکزى حزب منحله توده مخالفت خود را با ترور فردى اعلام داشته

تاریخ سند: 4 اردیبهشت 1344


با توجه به این که در گذشته کمیته مرکزى حزب منحله توده مخالفت خود را با ترور فردى اعلام داشته


متن سند:

شماره: 8666 /311 تاریخ: 4 /2 /44 0204

با توجه به این که در گذشته کمیته مرکزى حزب منحله توده مخالفت خود را با ترور فردى اعلام داشته و حتى در ترور مرحوم منصور ضمن تجلیل این مسئله ترور فردى را منع کرده است ولى کمیته مرکزى حزب در مورخ 23 /1 /44 بوسیله رادیو پیک ایران1 در برنامه فارسى خود موضوع سوء قصد بجان اعلیحضرت همایون شاهنشاه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و ضمن این که موضوع ترور فردى را مطرح نساخته و موذیانه از آن گذشته است سوء قصد نسبت بجان شاهنشاه را بزرگ جلوه داده و کلیه افراد حزب و دستجات سیاسى را به این عمل تشویق و تشجیع نموده است.2
نظریه منبع. مسئله تیر اندازى بطرف شاهنشاه در کاخ سلطنتى بسیار قابل توجه و اهمیت است این تیراندازى بوسیله یک سرباز می‌رساند که هسته‌اى در دربار نفوذ نموده و باید کاملاً مراقب بود و در واقع می‌توان این موضوع را یک آژیر خطر در دربار تلقى نموده انجام اقدامات احتیاطى ضرورى است.
گیرندگان.
1 ـ ریاست بخش 313 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضى.
2 ـ ریاست بخش 314 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضى.
خانم. ..
1 ـ در گزارش استفاده شود
2 - آقاى شهاب در جریان گذارده شود. 4 /3 /44

توضیحات سند:

1 ـ رادیو «پیک ایران»: این رادیو ارگان روزانه حزب توده بود و از سال 1339 تا پائیز سال 1355 فعالیت داشت. مرکز آن در بلغارستان (صوفیه) بود و از ایستگاه رادیوى این کشور پخش مى‌شد. مدتى مسئول رادیو حمید صفرى بود و سپس فرج‌اللّه‌ میزانى (با نام مستعار جواد، جوانشیر) از پلنوم 12 مسئول آن گردید. اعضاء تحریریه و گویندگان رادیو «پیک» عبارت بودند از: هوشنگ ناظمى (نام مستعار امیر نیک‌آئین)، بهرام دانش، رحیم نامور، محمد پور هرمزان، ملکه محمدى، کاظم ندیمى و افراد دیگرى که به طور متناوب در اداره رادیو فوق شرکت داشتند.
از کتاب سیاست و سازمان حزب توده، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، ص 204
2 ـ احسان طبرى مغز متفکر و تئوریسین حزب توده بعد از حادثه کاخ مرمر نظر حزب را در این خصوص چنین تشریح مى‌کند:
ترور حسنعلى منصور به دست محمد بخارائى و تیراندازى سرباز گارد رضا شمس‌آبادى به سوى شاه در کاخ مرمر حوادث تکان دهنده‌اى در محیط مختنق رژیم شاه بود و طبیعى است که در میان محافل وسیع مخالفین رژیم ضدملى و ضد دموکراتیک موجود بحث‌ها و ارزیابى‌هایى را درباره نقش ترور انفرادى و ثمربخشى انقلابى این اسلوب برانگیخت، آیا باید ترور انفرادى را مجاز شمرد یا ممنوع؟ آیا باید ترورریست‌هائى مانند بخارائى و شمس‌آبادى را تجلیل کرد یا تقبیح؟ آیا از اسلوب ترور انفرادى باید در مبارزه علیه رژیم جابرانه کنونى استفاده کرد یا نه؟
مارکسیست‌ها مى‌گفتند: اسلوب ترور فردى اسلوب اثر بخشى براى اعمال تحول اجتماعى نیست. این تحول را باید جنبش متشکل و آگاه زحمتکشان که مجهز به برنامه علمى است و مى‌داند چه چیز را وی ران مى‌کند و چه چیز را بنا مى‌نهد به هنگام نضج شرایط اجتماعى تحول یعنى به هنگام وجود شرایط عینى و ذهنى انقلاب پدید آورد. مارکسیست‌ها توضیح مى‌دادند همان‌طور که فرماندهى در جریان جنگ ممکن است ترور فرمانده طرف را در یک لحظه معین تکامل جنگ سودمند و مؤثر در اخذ نتیجه بشمرد همان‌طور هم در صورت وجود جنبش متشکل، در صورت اجراء نبرد منظم علیه دشمن مى‌توان از اسلوب ترور به مثابه یک اقدام فرعى و جزئى در داخل یک اقدام وسیع توده‌اى اگر ضرورت اقتضا کند استفاده کرد. ولى ترور به مثابه اسلوب تحول اجتماعى نه تنها بى‌ثمر، بلکه گاه مضر است. زیرا اولاً این پندار غلط را پدید مى‌آورد که گویا از این راه مى‌توان به جائى رسید و موجب فلج شدن اراده و تحرک نبرد اجتماعى در توده‌هاى مستعد مى‌گردد. ثانیاً به هیئت حاکمه امکان مى‌دهد ضربات سنگینى بر مبارزان اجتماعى وارد آورد و بندهاى تسلط خود را محکم‌تر سازد. چنین است به بیان ساده استدلالى که مارکسیست‌ها در مقابل موافقان ترور فردى مى‌کرده‌اند.
در مورد شاه مستبد باید گفت که بى‌شک وى نقش درجه اولى در حفظ نظام موجود دارد و مهره درجه اول ارتجاع و استعمار ایران مى‌باشد و فقدان او در ضعف نظام موجود مؤثر مى‌باشد ولى در اینجا دو چیز را نباید از نظر دور داشت اول آنکه امروزه قدرت واکنش هیئت حاکمه به سرپرستى امپریالیست‌ها به مراتب بیشتر از سابق است و فقدان شخصیت را مى‌توانند به سرعت جبران کنند دوم آنکه در شرایط امروز وضع جنبش، تشکل و اتحاد آن، توافق آن بر سر یک برنامه مشترک به هیچ وجه رضایت‌بخش نیست و امکان بهره‌بردارى از وضع مناسبى که در صورت فقدان شخصیت ارتجاعى باید شود ضعیف است، به این ترتیب ترور انفرادى که در مورد مهره‌هائى درجه اول مانند منصور بى‌فایده است و به قول لنین فرومایه‌اى را جانشین فرومایه دیگر مى‌سازد. و در عوض جان چند انقلابى را به ه‍در مى‌دهد در مورد سردمدار عمده ارتجاع ایران یعنى شاه نیز نمى‌تواند در شرایط مشخص موجود نتایج محسوسى به بار آورد. راه اساسى عبارت است از تشکل و اتحاد عمل سازمانهاى اپوزیسیون دمکراتیک و ملى و استفاده جدى آنها از کلیه وسایل ممکن براى غلبه بر دشمن و ایجاد حکومت ملى یا در صورت فقدان وسایل کافى براى غلبه، حداقل به عقب‌نشینى واداشتن دشمن به منظور ایجاد شرایط زیست نهضت در جامعه کشور.
موضع‌گیرى اصولى ما در برابر ترور انفرادى یک مطلب امروزى نیست. ما همیشه و از آن جمله موقعى که حزب ما را به شرکت در سوءقصد ناصر فخرآرائى متهم کرده بودند همه جا و از آن جمله در دادگاه نظامى این موضع خود را توضیح دادیم. حزب ما هرگز ترور انفرادى را جانشین مبارزه سیاسى متشکل توده‌ها نکرده و نخواهد کرد و در مسئله برخورد به ترور تحلیل اصولى کلاسیک مارکسیستى را واجد ارزش عملى مى‌شمرد. حزب ما در تحلیل خود راجع به ترور منصور و تیراندازى در کاخ مرمر به درستى تصریح کرده است که این حوادث مظهر خشم و انفراد روزافزون رژیم است. خشم مردم که نتواند شکل صحیحى براى بروز و تأثیر خود بیابد به صورت عصیانهاى متهورانه فرزندان خلق فوران مى‌کند و نتیجه دست به نقد آن فدا شدن عده‌اى از جان‌نثاران نهضت است وظیفه سنگینى بر گردن حزب ما و سازمانهاى ملى و دموکراتیک دیگر است. براى آرزوها و عواطف مردم باید دورنماى واقع بینانه‌اى به وجود آوریم. نهضت را از پراکندگى سازمانى و آشفتگى فکرى کنونى نجات دهیم؛ آن را به وحدت عمل و برنامه مشترک مبارزه مجهز سازیم. تا زمانى که چنین نکنیم انرژى جوشان انقلابى خلق به بیراهه خواهد رفت و انفجارهاى جداجدا و بى‌نقشه و هدف قادر نخواهد بود تحولى در جامعه ما پدید آورد.
دنیا، شماره 2، تابستان 1344، به قلم احسان طبرى، مقاله مارکسیسم و تروریسم.


منبع:

کتاب ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 121

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.