تاریخ سند: 12 آذر 1356
موضوع : اظهارات حاجی شیخ کاظم راشدپوریزدی
متن سند:
از : 26 ﻫ تاریخ : 12 /9 /2536[]0912
به : 312 شماره : 2009 / 26 ﻫ
موضوع : اظهارات حاجی شیخ کاظم راشدپوریزدی
عطف 5544 /312 – 12 /8 /36
صبح روز 9 /9 /36 به مناسبت چهلمین روز فوت مصطفی خمینی فرزند ارشد روح اله خمینی مجلس ختمی از طرف آقای حاج محمد صدوقی در مسجد حظیره برگزار گردید. در این مراسم آقای راشدپور ضمن سخنرانی انتقادآمیزی مطالبی به شرح زیر بیان نمود.
«این مجلس در این روز بزرگ که عیداله اکبر نامیده شده است به مناسبت چهلمین روز شهادت حضرت آیتاله مجاهد حاجی آقامصطفی موسوی خمینی (صلوات حاضرین) فرزند برومند افقه الفقهاء والمجتهدین اعلم العلماء والمتفکرین یگانۀ دوران و امید شیعیان و نماینده حضرت بقیه اله امام اعظم حضرت آیتاله العظمی حاج آقاروح اله خمینی (صلوات حاضرین) مَدّه الله بظل وجوده الشریف روحی له الفداء تشکیل یافته است... در سال 1309 معروف است ولی بعضیها ممکن است یادشان رفته باشد در زمان ناصر... (منظور ناصرالدین شاه بود) زمامدار زمان اتفاق افتاد و از برکت عمامه، از برکت روحانیت از سقوط اقتصادی صددرصد کشور ایران جلوگیری شد. همین با بند عمامه جلویش را گرفتند با همین شاخهای ریشی که بر صورت مبارک سیدآیتاله مغرور آمیرزامحمدحسن شیرازی1 جلوش را گرفتند چون فتوا دادند موفق شدند کشت خشخاش را خواستند به زور سرنیزه و خنجر و شمشیر جلوش گرفته بشود نشد و الان شکست خورده است... وقتی که سر عمربن محمد را آوردند برای زنش (زندانش کرده بودند) اعتراض کرده بود به حرکتی از حرکات ناشایستشان و بر یکی از میلیونها کار خطایشان خرده گرفته بودند زندانش کرده بودند دستور دادند سر شوهرش را بیاورند زندان تا زن گنگ شود تا اینکه عاقبت سر را میآورند در زندان و نشان زن میدهند و زن میگوید به همین حال میخواستم ببینمش میترسیدم رفوزه برگردد حال قبول شده است برنده است میبینم در راه هدف سرت را در خون میبینم... ما یک فرخی2 داشتیم در یزد که یک مرد برازنده و اجتماعی بود یک برادری داشت که رفته بود تهران مدرسه سپهسالار کهنه... فرخی را از زندان آزاد کرده بودند میرود پیش برادرش در تهران مدرسه سپهسالار زمستان هم بود برادرش اهل وافور بوده با آتش خیلی خوبی و بعد برادر فرخی رو میکند به فرخی که برادر آزارت کردند میگوید بلی بعد میگوید چرا دم خوشت را به ناخوش میدهی حتم داری نویسندهای برو دم[دادگستری]علّیّه نامه بنویس و از نامه نویسی امرار معاش کن فرخی میگوید هرکسی را ایدهای هست تو تنها آرزوئی که داشتی این بود که دارای منقل و وافور باشی ولی من میدونی چی دلم میخواهد دلم میخواهد من را بکشند خونم [را] بریزند روی این برفها حس بکنم و بعد بمیرم... شما میدانید حاج آقامصطفی3 اولاً از نظر علمی مردی بسیار بزرگ بوده کتاب در فقه دارد در اصول دارد، مردی که فلسفه را خوب فهمیده و خوب درک کرده است و امید شیعه بوده خیلی بزرگوار. دوستانش از زهدش از تقوایش چه حرفها زدهاند. چه نعمت بزرگی گرفته شده از حوزههای علمیه. این مرد با این همه شهرت و بزرگواری این مردی بود که میلیونها پول اگر میخواست میآمد زیر دستش رد میشد از خلیج از افغان از هند البته سهم امام، این مرد در یک منزل اجارهای که مجموعه وسعتی که داشت به اندازه یک هال منزل من و شما بوده زندگی میکرده یعنی 12 متر یعنی منزل حاج آقامصطفی را 4×3 اعلام کردهاند (سپس توضیح داد که دو اطاق 4×3 و یک آشپزخانه بوده است)... به کلمه ننگین تاریخ دیدید مینویسد ننگین ترین قراردادی که در سنه فلان. در کلاس خواندهاید که اینها را کی امضاء کرده اگر یک، دو، سه آخوند عمامه به سر دیدید اگر یک کلمه الاحقر دیدید همهاش این لامذهبهای4 فرنگ رفته هستند همهاش این بی دینها هستند اینها هستند که همه چیز مملکت را به باد دادهاند سرتاسر تاریخ در دوره قاجار قدری هم آنطرفتر که هرجائی که شما دارید میبینید همیشه فلاندوله، فلان السلطنه این بی شرفها هستند این بی حیاها هستند. یکی از این قراردادها الحاج شیخ دارد نه بابا مرحوم نوری5 متأسفم که برعلیه او چیز مینویسند خود نوری مشروطه را به وجود آورده است و گفت که باید پنج تا مجتهد6 باید بروند مجلس طبق قانون اساسی ایران و اگر آنها مخالفت کردند قوه مجریه حق اجرا ندارد بعد راهشان ندادند و بیرونشان کردند با اینکه قانون اساسی ایران گفته بود ولی برعکس پشت سر نوری قلم بد زدهاند و بد معرفی کردهاند هیچ وقت با استبداد خوب نبود هرجا دیدید یک موضوعی به نفع بوده آن را یک ملائی امضاء کرده ما با سرمایهداری غیرشرع هم مخالف هستیم یعنی من شخصاً مسئول این حرف خودم هستم و اگر جائی باید پاسخش را بدهم میدهم من شخصاً با بعضی حرکاتی که انجام میگیرد اگر در چهارچوب مذهب نباشد مخالفم من یهود را بد میدانم و... انورسادات7 در اسرائیل به گلدامایر8 گفت خیلی دلم میخواست شما را ملاقات کنم و گلدامایر[با] جمله پرمعنی ما زودتر انتظار شما را داشتیم به او پاسخ میدهد و... یهود و بهائیت دست به دست هم دادهاند و هدفشان دشمنی با این مملکت است میخواهید بشنوید میخواهید نشنوید یهود خطرناک است.9
نظریه سه شنبه : 1 . اظهار مطالب فوق از طرف نامبرده بالا مورد تائید است و کلیه اظهارات یادشده که به مدت یک ساعت و نیم بوده در روی نوار مضبوط است. 2 . صبح همان روز از طرف شخص یا اشخاصی یک برگ آرم روی ویترین آگهی درب مسجد حظیره محل برگزاری مراسم چهله مصطفی خمینی نصب شده بود که بلافاصله ضبط گردید و فتوکپی آن جهت مزید استحضار به پیوست10 تقدیم میگردد ضمناً در آرم مذکور کلاً از جوهر قرمز استفاده شده و سطح کاغذ نیز به رنگ قرمز کمرنگ درآورده شده است. 3 . مستدعی است مقر فرمایند چنانچه نمونه آرم فوق در نقاط دیگر کشور توزیع گردیده و همچنین نظریه آن اداره کل را در مورد آرم مذکور که از طرف چه گروه مشخصی تهیه شده جهت بهره برداری اطلاعاتی و پیگیری به این پست ابلاغ فرمایند. 4 . با عطف توجه به سوابق یادشده بالا که طی شماره 1885/ 26 ﻫ – 2 /8 /36 به استحضار رسیده و اینکه نامبرده از وعاظ ابن الوقت و متلون المزاج میباشد و امکان دارد در آینده نیز نسبت به تحریک و مشوب نمودن اذهان عمومی در روی منبر از ذکر هرگونه اظهار خلافی خودداری ننماید در صورت تصویب نام وی جزء وعاظ ممنوع المنبر ثبت و از منبر رفتن وی جلوگیری به عمل آید.
نظریه 26 ﻫ : نظریه سه شنبه مورد تائید است مقرر فرمایند در صورت تصویب نامبرده بالا نیز در زمره وعاظ ممنوع المنبر محسوب و نتیجه را ابلاغ فرمایند.
اصل در پرونده روحانیون افراطی بایگانی است. 12 /9 /36
توضیحات سند:
1. آیتالله میرزا محمد حسن شیرازی(ره)، معروف به میرزاى شیرازى بزرگ در سال 1193 ﻫ ش برابر با 1230 ﻫ ق به دنیا آمد. وی مرجع اعلم عصر خود و از علماى عالیقدر امامیه بود که در اوایل زندگى، از شیراز به اصفهان آمد و نزد علماى آن شهر به تحصیل پرداخت و سپس به تعلیم و تدریس مشغول شد. در زمان مرجعیت ایشان، در سال 1270 ﻫ ش کمپانى انگلیسى « رژى »، قراردادى به مدت 50 سال با ناصرالدین شاه قاجار به امضا رسانید که به موجب آن، صاحب امتیاز دخانیات ایران شناخته شده بود.
در این موقع، میرزاى شیرازى، براى جلوگیرى از نفوذ انگلیس در ایران، با صدور فتواى معروف خود، مبنى بر: « الیوم استعمال تنباکو و توتون در حکم محاربه با امام زمان است.»، ناصرالدین شاه را ناگزیر به لغو امتیاز کمپانى انگلیسى کرد. (کوثر، ج 1، ص 21) از نکات جالب توجه در این ماجرا، تبعیت همسران ناصرالدین شاه از فتواى میرزای شیرازی بود که تمام قلیانهای موجود در دربار را شکستند و زمانى که ناصرالدین شاه از یکى از همسرانش پرسید: به دستور چه کسى قلیانها را شکستید؟ پاسخ داد : به دستور آن کسى که ما را به شما حلال کرده است؛ و بدین ترتیب، شاه قاجار را به انفعال کشاند.
شرح حال میرزاى شیرازى، شیخ آقا بزرگ تهرانى، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1365
2. محمد فرخی یزدی، فرزند ابراهیم، در سال 1267 ﻫ ش در یزد متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی، در مدرسهی مرسلین انگلیسیها، ادامه تحصیل داد. در سن 15 سالگی، شعری انتقادی سرود که باعث اخراج وی از مدرسه شد.
فرخی یزدی، که پس از تکمیل ادبیات فارسی و مقدمات عربی، برای امرار معاش به کارگری مشغول شده بود، فعالیتهای سیاسی خود را با ورود به حزب دموکرات، در اوان مشروطیت آغاز کرد. فعالیتهای وی موجب شد تا حاکم یزد دستور زندانی شدن وی را صادر کند که این دستگیری پس از اعتراض مشروطهخواهان، بعد از دو ماه به آزادی وی منجر شد. وی در سال 1288 به تهران آمد و اشعاری در وصف آزادی و مبارزه با استبداد سرود و در جراید به چاپ رساند. با انتشار این اشعار، مورد تعقیب انگلیسیها قرار گرفت و مجبور به جلای وطن شد. به صورت مخفیانه به بغداد و کربلا و از آنجا به موصل رفت و مدتی را در آنجا زندگی کرد. پس از بازگشت به ایران، روزنامه طوفان را در سال 1300، در تهران منتشر کرد. انتشار این نشریه علیه رضاخان و حکومتگران مستبد بود که پس از چندی، مورد تعقیب قرار گرفت و به بهانه بدهکاری، دستگیر و در زندان قصر محبوس و به دستور رضاخان از هر گونه امکانات محروم شد. روزی در غذای وی سم ریختند تا بدین وسیله او را به قتل برساند، اما فرخی متوجه شد و از خوردن غذا سر باز زد.
پس از اندکی، در بیمارستان زندان مورد آزار و شکنجه قرار گرفت و در شهریور 1318، به دلیل نامعلومی چشم از جهان فرو بست.
دایرۀالمعارف بزرگ زرین، تهران، ج 2، ص 1170
3. زمانی که آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی(ره)، به طرزی مشکوک دیده از جهان فروبست، امام خمینی(ره) در یادداشت کوتاهی نوشت: « بسمه تعالى . انا لله و انا الیه راجعون
در روز یکشنبه نهم شهر ذى القعده الحرام 1397 مصطفى خمینى، نور بصرم و مُهجَه قلبم، دار فانى را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالى رهسپار شد. اللهم ارحمه و اغفر له و أسکنه الجنه بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلاه و السّلام» صحیفه امام، ج 3، ص 235
و 9 روز بعد نیز، در جمع روحانیون در مسجد شیخ انصاری نجف فرمود: « ...این طور قضایا مهم نیست خیلى، پیش مىآید. براى همه مردم پیش مىآید و خداوند تبارک و تعالى الطافى دارد ظاهر و الطافِ خفیه. یک الطاف خفیهاى خداى تبارک و تعالى دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتى ناقص هستیم، از این جهت در این طور امورى که پیش مىآید جزع و فزع مىکنیم، صبر نمىکنیم. این براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیهاى که خداى تبارک و تعالى نسبت به عبادش دارد و انهُ لَطیفٌ عَلى عِبادِه و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در این طور چیزهایى که جزئى است و مهم نیست این قدر بىطاقت نبودیم؛ مىفهمیدیم که یک مصالحى در کار است، یک الطافى در کار است، یک تربیت هایى در کار است.» همان، ص 235
4. در اصل : لامصب
5. منظور آیتالله حاج شیخ فضل الله نوری(ره)، شهید مشروطیت است که از فعالین نهضت مشروطیت بود و به دلیل مخالفت با انحرافات مشروطه طلبان، طرح مشروطهی مشروعه را ارائه داد و در 13 ماه رجب المرّجب سال 1326ق / 20 مرداد 1287 که مصادف با روز ولادت حضرت علی(ع) بود، در میدان اعدام تهران، جان خویش را بر سر این طرح گذاشت و به شهادت رسید.
6 . اشاره به اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت دارد که به این شرح است: مجلس شوراى ملى که به توجه و تأیید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده است، باید در هیچ عصرى از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتى با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلى الله علیه وآله وسلم نداشته باشد و معیّن است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه، بر عهده علماى اعلام ادام الله برکات وجودهم بوده و هست؛ لهذا رسماً مقرر است درهر عصرى از اعصار، هیئتى که کمتر از پنج نفر نباشد، از مجتهدین و فقهاى متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند، به این طریق که علماى اعلام وحجج اسلام مرجع تقلید شیعه، اسامى بیست نفر از علماء که داراى صفات مذکوره باشند، معرفى به مجلس شوراى ملى بنمایند؛ پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضاى عصر، اعضاى مجلس شوراى ملى بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده، به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلسین عنوان می شود، به دقت مذاکره و بررسی نمود هر یک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد، طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأى این هیئت علماء دراین باب مطاع و متبع خواهد بود واین ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.» مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره اول، ص 286
7. محمد انورسادات، دارای پدری مصری و مادری انگلیسی و یکی از افسران نظامی ارتش مصر بود که در 15 اکتبر 1970م به عنوان سومین رئیس جمهوری مصر برگزیده شد و به مدت 11 سال در این سمت بود. او اولین حاکم یک کشور عربی بود که پیمان سازش با رژیم اشغالگر قدس، موسوم به « کمپ دیوید » را امضاء کرد و در سال 1978م به اتفاق «مناخم بگین»، جایزه صلح نوبل! را به طور مشترک با او دریافت کرد.
همین خیانت، کافی بود تا یکی از افسران مسلمان به نام خالد اسلامبولی، (از اعضای گروه جهاد اسلامی) در مراسم رژهی نیروهای نظامی در روز 6 اکتبر سال 1981م، با فریاد « مرگ بر فرعون » او را آماج گلولههای خود قرار دهد. انورسادات، یکی از همپیمانان رژیم شاهنشاهی ایران بود که با محمدرضا پهلوی، روابطی گسترده داشت و به دلیل همین روابط، پس از فرار وی از ایران، به او پناه داد و پس از مرگ وی نیز، با برگزاری مراسمی رسمی، او را تشییع و در مسجد الرفاعی مصر دفن نمود و خود نیز پس از ترور در همان مسجد و در کنار محمدرضا پهلوی مدفون شد.
8. گلدامایویچ مایر در سوم ماه مه سال 1989م در شهر کی یف، مرکز کشور اوکراین به دنیا آمد. در هفت سالگی به همراه خانوادهاش به آمریکا رفت و در آنجا تحصیل کرد و سپس به شغل معلمی روی آورد. وی که از همان آغاز به نهضت صهیونیستی در آمریکا پیوسته بود، با یکی از همکاران صهیونیست خود ازدواج کرد و در سال 1921م، به همراه او عازم سرزمینهای اشغالی شد تا در همکاریهای زیرزمینی برای تشکیل دولت غاصب اسرائیل به فعالیت بپردازد. همین فعالیتها بود که او را در بین برخی از نیروهای نظامی بلندپایهی کشور اردن نفوذ داد تا با استفاده از جذابیتهای زنانهی خود، نسبت به شناسایی تأسیسات و امکانات نظامی اردن آگاهی یابد. همین تلاشها او را به یکی از اعضای تأثیرگذار صهیونیستها تبدیل کرد. پس از اعلام تشکیل کشور رژیم اشغالگر قدس، به عنوان سفیر راهی مسکو شد و یک سال بعد نیز به عنوان وزیر کار وارد کابینهی « بن گوریون » شد که این انتصاب به مدت 7 سال یعنی تا سال 1956م ادامه یافت. از سال 1956 تا 1966 به مدت 10 سال وزیر خارجه و پس از مرگ « لوی اشکول » به جای او نخست وزیر شد که تا سال 1974م ادامه داشت و در این سال، به علت مخالفتهای درون تشکیلاتی، مجبور به استعفاء گردید و 4 سال بعد نیز در هشتم دسامبر 1978( 17 آذر 1357ش در سن 80 سالگی مرد. )
9. امام خمینی(ره) دربارهی خطر بهائیت و صهیونیسم، و ارتباط رژیم شاهنشاهی با آنها، در تاریخ 8 تیرماه سال 1343، خطاب به روحانیون و طلاب تهران که به دیدار ایشان رفته بودند، میفرماید: « امروز روزى نیست که در خانه نشست و دعا خواند؛ روز مبارزه است. روزى است که دشمن به دین حمله مىکند و ما باید در مقابل بایستیم؛ و من تا آخرین قطره خونم مىایستم؛ و شما هم باید به همه بگویید و در منابر به مردم برسانید که خطر، دین را تهدید مىکند. اگر ما کارى به دولتیها نداشته باشیم، آنها کار دارند. چنانکه من در آخرین جلسه ملاقات دکتر صدر، وزیر کشور، گفتم: ما کارى به شما نداریم؛ مشروط بر آنکه شما هم کارى به دین ما نداشته باشید. ولى نه؛ اینها کار دارند، منتها کم کم، امروز بهائیت را در ادارات راه مىدهند، و با یهودیها ارتباط برقرار مىکنند؛ و فردا مىگویند اصلاً دین باید از قانون الغا شود. خطر به قدرى زیاد است که هر کس درک کند، نمىتواند راحت بنشیند...» صحیفه امام، ج 1، ص 347
10. آرم اشاره شده به پیوست نبود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 2 صفحه 41