صفحه اول
برگ بازجوئی
متن سند:
صفحه اول
برگ بازجوئی
۱- هویت کامل خود را بیان نمائید.
ج - پاسبان عبدالرسول شیخی فرزند اسماعیل شماره شناسامه ۱۷۰ صادره برازجان دهقاید ۱ متولد ۱۳۲۸ دهقاید برازجان - شغل - پاس رو کلانتری بخش ۱ بوشهر - مذهب شیعه جعفری متأهل دارای چهار فرزند. آدرس کوی کارکنان شهربانی شیخی ۱۴/۹/۵۷
۲- به شما تفهیم میگردد چنانچه حقیقت ماجرا را به فرمانده خود اظهار نکنید و شهربانی استان عین حقیقت را به عرض تیمسار سپهبد صمدیان پور ۲ نرساند خیانت است و دروغ گفتن بفرمانده گناهی است نابخشودنی
ج - عین حقیقت را ضمن قسم به قرآن و مقدسات ملی سوگند یاد میکنم که هر چه دیدم و عمل شده بیان نمایم. ساعت ۸ روز مورخه ۱۳/۹/۵۷ به دستور ریاست کلانتر بخش ۱ من در معیت سه (۳) نفر باسامی ۱- سید علی اصغر هاشمی ۲- پاسبان عبدالرضا کدخدائی
۳ - پاسبان عبدالرضا جلالیان جهت دستگیری شیخ ابوتراب عاشوری به محل خیابان پهلوی محله سیدها رفته با توجه به این که پس از تحقیقاتی که شد شیخ تراب عاشوری منزل برادرش که در همان کوچه هاشمی بن بست سکونت داشت، من و سه (۳) نفر مأمورین فوق الذکر مسلحانه با بیسیم دستی اطراف منزل حیدر عاشوری که شیخ تراب در آنجا سکونت داشت محاصره نموده بودیم که هر وقت شیخ تراب از منزل بیرون آمد ایشان را دستگیر و بکلانتری معرفی نمائیم در ساعت ۱۴۴۰ سرپاسبان هاشمی درب مسجد جامع جعفری کوچه شهاب سرنبش ایستاده که هم منزل شیخ تراب را در نظر داشته باشد و پاسبان جلالیان هم که در کوچه آسیاب مستقر گردیده بود و پاسبان کدخدائی پهلوی سوپر ساحل مستقر شده بود و خود من که پاسبان میباشم سر کوچه هاشمی که نبش دکان کل احمد میباشد که یک مرتبه صدای تیر بلند شد سر پاسبان هاشمی فریاد کشید سوختم فوراً به کمکش شتافتیم مشاهده شد که یک موتورسوار دو ترک که لباس ارتشی برتن دارد و راکب موتورسیکلت بلوز مشکی بتن دارد و اشاره نمود که تیراندازی به من کرد فوراً با چهار تیر رولور به طرف موتورسیکلت سوار شلیک نمودم و چون فاصله من با موتور سیکلت سوار زیاد بود معلوم نیست که تیر به او اصابت کرده است یا نکرده است و چون پاسبان هاشمی اسلحه و بیسیم همراه داشت فوراً برگشتم بیسیم و اسلحه ایشان را برداشتم و از طریق بیسیم دستی کمک کردم که ماشین گشتی کلانتری به سرنشینی سرپاسبان حیدر واعظزاده با دو نفر مأمور دیگر همراه حیدر واعظزاده بودند فوری به صحنه رسیدند و هاشمی را در پیکان گذاشتیم و به بیمارستان روانه گشت و در همین موقع جیپ گشت با سرنشینی سرکار ستوان مختاری از راه رسید فریاد زد که شیخ در کدام خانه سکونت دارد مأمورین به ایشان گفتند که در منزل برادرش حیدر عاشوری است ایشان با لگد بدرب منزل کوبید درب باز شد با کمک مأمورین و یک راننده نیروی هوائی که راننده جیپ گشت بود به منزل وارد شد صدای تیر بلند شد و آمد بیرون گفت بروید بیاوریدش بیرون کشتمش. و توسط مأمورین با سربازان آمدند شیخ ابوتراب را در جیپ گذاشتند و به بیمارستان اعزام شد و در ضمن موتورسیکلت سوار چندبار در منزل برادر شیخ تراب که حیدر نام داشت آمد و رفت میکرد تا اینکه این اتفاق پیش آمد و تعداد چند نفر دیگر که یکی از آنها مورد شناسائی قرار گرفت شیخ حسن که کوی باغ زهرا سکونت دارد چند بار با ماشین پیکان خاکستری رنگ به منزل شیخ تراب که منزل برادرش (بود) آمد و رفت مینمود و چون که دستور دستگیری ایشان به ما داده نشده بود که شیخ حسن را دستگیر نمائیم و آمد و رفت مینمود فقط دستور خود شیخ تراب دستگیری او بود در بعد که ریاست کلانتری بمحل آمد فوری خبر داد خودش با چند نفر مأمور به منزل شیخ حسن در کوی باغ زهرا رفته و چون درب منزل شیخ حسن بسته بود و تعدادی مردم جمع شده بودند با چند تیر هوائی که ریاست کلانتری یک تیر به هوا شلیک نمود و مأمورین دیگر همین طور تیراندازی کردند که جمعیت دور شوند و بتوانند شیخ حسن را دستگیر نمائیم و در معیت ۱ - سرپاسبان پورعبداله ۲ سر پاسبان واعظزاده ۳- استوار دوم معروفخانی ۴ - سرپاسبان .....................(ناخوانا) ۵- سرپاسبان یکم رایانی. برای دستگیری شیخ حسن کوی باغ زهرا رفته و یک عدد کیف مشکی که ریاست (کلانتری) سروان عبدالحمیدی شیشه ماشین را شکسته چون که سویچ ماشین نبود شیشه کوچک بغل را شکسته در را باز نمودیم و کیف مشکی را بیرون آورده در کلانتری بخش ۱ اطاق ریاست کلانتری در حضور ریاست شهربانی و معاون شهربانی سرهنگ جمشیدی و سرکلانتر سرگرد امجدی کیف باز شد و چیزی در آن وجود نداشت جز دو نوار مضره که یکی صدای [امام] خمینی در آن بود و یکی دیگر صدای کافی مقداری پول و کتاب که محتویات آن صورتمجلس گردید X شیخی ۱۴/۹/۵۷
۳- وقتی ریاست شهربانی آمدند و سؤال کردند مسئله چیست شما چگونه پاسخ دادید؟ ج. چون فرماندهان من سرکار سرهنگ جمشیدی و سرکار سرگرد امجدی و سروان عبدالحمیدی به سبب کمک به شهربانی و اینکه خودم وجدان مایل بودم به ستوان مختاری افسرم کمک کنم چنین گزارشی دادم و الان به قرآن قسم میخورم همانست که فوق در بازجوئی اظهار کردهام و در ضمن همان وقت هم به وجدانم قسم ما وقع را گزارش نمودم ولی سرگرد امجدی و سرهنگ جمشیدی فرمودند که بایستی گزارش را عوض کنی تا کمک مختاری شود و ما هم امشب فوراً مرخصی به ستوان مختاری خواهیم داد که در اینجا نباشد و ساعت [ناخوانا] همان روز سرهنگ جمشیدی معاون شهربانی به کلانتری آمدند برگ مرخصی ستوان مختاری را امضا و تاریخ روز ۱۴/۹/۵۷ را ذکر کردند ۴ در برگ مرخصی برای اینکه در این شهر نباشد که بگویند مقصر نبوده است. شیخی۱۴/۹/۵۷
توضیحات سند:
۱ - دهقاید روستایی در نزدیکی برازجان است که نام فعلی آن محمد آباد میباشد.
۲- سپهبد صمدیان پور در سال ۱۳۳۸ که دفتر ویژه اطلاعات تأسیس شد معاون فردوست بوده و در سال ۱۳۴۲ جانشین ریاست شهربانی کشور را به عهده داشته است. چند سال بعد رئیس شهربانی کل کشور شده و پس از خروج شاه از ایران وی نیز فرار کرد. تا مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقیم انگلیس بوده است و در همان جا به علت بیماری مرده است. (با استفاده از کتاب خاطرات حسین فردوست)
۳ ۔ ستوان یکم حسین مختاری عامل اصلی حمله به منزل محل اقامت شیخ ابوتراب عاشوری و به شهادت رساندن ایشان. مختاری در سرکوب تظاهرات و راهپیماییهای مردم بوشهر نقش عمدهای داشت که به همین دلیل در تاریخ ۴/۹/۵۷ تشویق نامه دریافت کرده است. وی در سال ۵۷ فرمانده قرارگاه جدید شهربانی بوده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط مردم دستگیر و بازداشت شد و سرانجام در دادگاه انقلاب اسلامی محکوم به اعدام گردید.
۴ - طبق بند ۶ نامه رسمی شهربانی که در صفحه بعد درج گردیده تاریخ صوری مرخصی ستوان مختاری ۱۳/۹/۵۷ بوده است و پاسبان شیخی در اینجا به اشتباه تاریخ را ۱۴/۹/۵۷ ذکر میکند.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام شیخ ابوتراب عاشوری صفحه 248