بولتن ویژه
متن سند:
طی یک سال اخیر بار دیگر تلاش هایی از سوی برخی از رهبران جبهه به
اصطلاح ملی سابق و دستجات وابسته به آن انجام گردیده که نتیجه این تلاش ها
انتشار چند نامه سرگشاده و اعلامیه به مناسبتهای مختلف و به امضاء اشخاص و
یا اتحاد نیروهای جبهه ملی و چند اجتماع بوده است.
بروز جلوه های این
تلاش ها از یک سال قبل به بعد، از لحاظ افکار عمومی اینطور توجیه می گردد که
با روی کار آمدن حزب دموکرات در امریکا، جبهه ملی که به طور سنتی مورد
حمایت جناحی از دموکراتهای امریکایی بوده، بار دیگر به هوس تجدیدحیات
سیاسی خود افتاده است.
در مورد فعالیت های اخیر بقایای جبهه مذکور و برخی
شایعات و قرائن پیرامون ارتباطات و وابستگی های خارجی عناصر جبهه مورد
بحث مراتب زیر به استحضار می رسد:
1ـ تجدید فعالیت:
به دنبال شکست جبهه به اصطلاح ملی در دوره دوم فعالیت خود (از سال 2519
تا 15 خرداد 2522) [1339 تا 15 خرداد 1342 ]و عدم توفیق گردانندگان آن
در تعیین یک خط مشی واحد برای فعالیت، تا سال 2535، از جانب بقایای فعال
جبهه موصوف، فعالیت قابل اعتنایی مشاهده نمی گردید.
در سال 2535 [1355 ]در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امریکا و به
احتمال روی کار آمدن دموکراتها در آن کشور مجددا فعالیت هایی در بین
عناصر وابسته به جبهه به اصطلاح ملی آغاز و چون اللهیار صالح و برخی دیگر
از سران سابق جبهه مذکور برای فعالیت آمادگی نداشتند بین داریوش فروهر،
کریم سنجابی1 و شاپور بختیار توافقهائی حاصل و اولین جلوه خارجی توافق و
همکاری مذکور، انتشار نامه سرگشاده به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه
آریامهر به امضاء کریم سنجابی، شاپور بختیار و داریوش فروهر، در تاریخ
خردادماه سال 2536 [1356 ]بود.
در تعقیب انتشار این نامه بود که ارتباطات
توسعه یافت و کوشش برای جلب و جذب طبقات مختلف به سوی جبهه به
اصطلاح ملی و جمع آوری بقایا و طرفداران پراکنده آن آغاز گردید.
این کوشش
به طور عمده متوجه بازاریان، دانشجویان و گروه مذهبی هوادار خمینی بود.
از سوی دیگر جناح وابسته به مهدی بازرگان و بقایای حزب مردم ایران به دلیل
سوابق قبلی مخالفت آمیز با احزاب ایران و ملت ایران حاضر به شرکت در این
ائتلاف نبودند و مذاکراتی هم که تاکنون میان نمایندگان دو طرف به عمل آمده،
فاقد نتیجه لازم برای وحدت فعالیت ها بوده است.
این جناح نیز به طور جداگانه
و البته بدون آن که تشکل خود را علنی سازد، زیر عنوان «گروه پیشرو نهضت ملی
ایران» فعالیت هایی را شروع کرده و عمدتا با سازمان های دیگری نظیر کانون
غیررسمی نویسندگان همکاری و ارتباط دارد.
2ـ ایدئولوژی، هدف و وابستگی ها:
جبهه به اصطلاح ملی هیچگاه ایدئولوژی مشخص و قابل توجهی ارائه نکرده و
از سال 2512 [1332 ]به بعد هرگاه فعالیتی انجام داده در تبلیغات خود به
مسائلی نظیر «آزادی انتخابات و مطبوعات» و امثال آن تأکید داشته است.
گردانندگان این جبهه همواره مدعی بوده و هستند که قانون اساسی ایران و رژیم
مشروطه سلطنتی را تایید می کنند و خواستار بقای رژیم در کادر قانون اساسی
هستند.
اما تجربه و واقعیت نشان داده که این جبهه در ادعای فوق صادق نیست و
در باطن مخالف رژیم مشروطه سلطنتی در ایران است.
نوشته ها و
انتشارات اخیر بقایای این جبهه و لحن اظهارات برخی از گردانندگان آن مؤیداین
نظریه است.
مخالفت با رژیم شاهنشاهی در جبهه به اصطلاح ملی در رده های
مختلف متفاوت است.
رده های پایین جبهه مذکور اکثرا با دیدی مارکسیستی
مخالفت خود را تحلیل می کنند، در حالی که در رده های بالا و کادر رهبری این
مخالفت به دلیل تمایلات کمونیستی نیست و عمدتا از آرزوهای جاه طلبانه
منشاء می گیرد.
در مورد وابستگی های خارجی جبهه مذکور و بخصوص
گردانندگان آن اگر چه نمی توان دلایل مستند و قابل مشاهده ارائه نمود، معهذا
قرائن و شواهدی وجود دارد که به هر حال رهبران این جبهه تحت شرایط
خارجی و با الهام از خارج از ایران، فراز و نشیب در فعالیت های خود را اعمال
می نمایند.
قرائن و شواهد مورد اشاره بیشتر و عمده تر طرفداری جبهه مورد
بحث را از یک جناح از حزب دموکرات امریکا نشان می دهد.
این مسئله از سال های گذشته مسبوق به سابقه است.
زمانی که محمد مصدق
نخست وزیر بود و در اوائل حکومت او، دموکراتها در امریکا حکومت می کردند و
از مصدق حمایت می نمودند.
در سال های بعد حزب ایران که همواره از عناصر
مهم ترکیب تشکیلاتی و سیاسی جبهه به اصطلاح ملی بوده، تمایلات امریکایی
خود را پنهان نکرد و در سال های بعد از قیام ملی 28 امرداد 2512 [کودتای
1332]، در دو مرحله سیاست امریکاییها را مورد تایید قرار داد.
حزب ایران در
این رابطه تشکیل پیمان بغداد و دکترین آیزنهاور را در زمینه وضعی که در سال
2516 [1336 ]در لبنان بوجود آمده بود، تصدیق کرد که در همان سال
تحریکات و تبلیغاتی را علیه این حزب برانگیخت.
از طرف دیگر قرائن نشان می دهد که یک جناح از حزب دموکرات امریکا،
همواره از وجود و تشکل جبهه به اصطلاح ملی در ایران طرفداری می کرده و این
حمایت بخصوص در دوره ریاست جمهوری جان.
اف.
کندی به نحو بارزی
محسوس بوده است.
جناح طرفدار این نظریه، معتقد است که در صورت بروز
تحولات اساسی سیاسی در ایران، جبهه ملی می تواند در نقش یک «آلترناتیو»
وجود داشته باشد و از تسلط کمونیزم در ایران جلوگیری نماید.
می توان استنباط
کرد که به قدرت رسیدن دوباره دموکراتها و انتخاب جیمی کارتر به ریاست
جمهوری ایالات متحده، بقایای فعال جبهه به اصطلاح ملی را بر همان اساس
وادار به تحرک و فعالیت نموده باشد.
بدیهی است دلیل مستندی که بتوان به موجب آن ارتباطات مستقیم مقامات
امریکایی را با گردانندگان کنونی جبهه به اصطلاح ملی اثبات نمود در دست
نیست.
در زمینه رابطه انگلستان با این جبهه نیز دلائل و مدارکی وجود ندارد و به
طور کلی جو مناسبی هم در میان اعضاء جبهه مذکور وجود ندارد که بتواند به
عمال حکومت انگلستان میدان عرض وجود علنی بدهد.
اما بی تردید، عوامل
انگلیسی از فعل و انفعالات جبهه مورد بحث غافل نیستند و برخی عوامل فعال
جبهه به اصطلاح ملی از جمله شاپور بختیار وابسته به انگلستان معرفی شده اند.
شوروی بر عکس قدرتهای خارجی دیگر هیچگاه در جبهه به اصطلاح ملی
مداخله مستقیم نداشته و از طریق نفوذ عوامل توده ای نظرات خود را تعقیب
می نماید.
در دورانهای مختلف، همواره توده ایها تحت عنوان اعضای رسمی جبهه مورد
بحث در آن نفوذ کرده اند و بدیهی است که در رده های پایین این جبهه نشر عقاید
کمونیستی به طور عمده معلول همین نفوذ می باشد.
3ـ قرائن و امارات وابستگی برخی از گردانندگان جبهه به اصطلاح ملی به
بیگانگان:
همانطور که به استحضار رسید دلیل و سند معتبر و قابل ارائه ای مبنی بر ارتباط و
تماس گردانندگان و فعالین جبهه به اصطلاح ملی با بیگانگان در دست نیست.
تنها مورد مستند به مدارک اطلاعاتی، ارتباط هدایت اله متین دفتری با افسران
اطلاعاتی امریکا در ایران است که البته این مدارک از طرقی مانند شنودهای
تلفنی و برخی مراقبتهای پراکنده به دست آمده است.
علاوه بر آن متین دفتری در
امریکا تحصیل کرده و به دلیل آن که پدرش نیز مدتها رئیس انجمن دوستداران
امریکایی خاورمیانه بوده، این انتساب در حد شایعات عمومی هم تأیید و تاکید
گردیده است.
در مورد عناصر دیگری که وابستگی آنها با خارجیان به صورت شایعه و یا برخی
قرائن مورد اشاره قرار گرفته، مسائل زیر قابل دقت و مطالعه می باشد.
ـ اللهیار صالح: این شخص سفیر دولت شاهنشاهی در ایالات متحده بوده و
متعاقبا در ایران نیز ارتباطاتی با اعضاء سفارت امریکا داشته و به علاوه برادرش
(علی پاشا صالح) سال ها کارمند سفارت ایالات متحده در ایران بوده است.
ضمنا به کرات دیده شده که کسانی از سفارت امریکا با اللهیار صالح در منزلش
تماس گرفته اند که مجموع این قرائن نشان می دهد که این شخص با عوامل
امریکایی در ارتباط بوده است.
کریم سنجابی : سنجابی دارای زمینه های قدیمی ضد انگلیسی است.
عمال
انگلیسی و بخصوص در جریان اشغال ایران در جنگ دوم، نسبت به ایل سنجابی
تضییقات زیادی فراهم آورده و رئیس این ایل را که عموی کریم سنجابی بوده،
بازداشت نمودند.
او (عموی سنجابی) موفق به فرار شده و به روسیه شوروی
رفت.
به این دلیل کریم سنجابی به طور سنتی با دولت انگلستان مخالف است.
او
همچنین به دلیل این که ضدکمونیست می باشد، بسیار بعید است که با عوامل
حکومت شوروی هم کنار آمده باشد.
مشارالیه پس از بازنشستگی به امریکا
رفت تصمیم به اقامت در آن کشور داشت که موفق به تحصیل اجازه اقامت
نگردید.
وی دو پسر دارد که هر دو در آمریکا مقیم شده اند.
یکی از آنها هتل
بزرگی خریداری کرده و به تجارت مشغول است و دیگری به عنوان استاد
دانشگاه در امریکا به کار پرداخته است.
سنجابی ضمنا با سیدعلی شایگان که از
افراد معروف به انتساب به امریکا می باشد، ارتباط نزدیک داشته و به احتمال
زیاد رابطه او را با عوامل امریکایی شکل داده است.
بنابر قرائن فوق و این که
سنجابی از اعضا کادر رهبری حزب ایران نیز بوده و این حزب همواره نشان داده
که از آمریکا طرفداری می نماید، می توان او را در زمره متمایلین و مرتبطین با
آمریکا به حساب آورد.
شاپور بختیار: در سال 2511 [1331] در میان مدارک «سدان»1 یکی از مدیران
شرکت سابق نفت ایران و انگلیس مدارکی به دست آمده که طی آن از شاپور
بختیار نامبرده شده و از آن پس این شخص پیوسته متصف به ارتباط با انگلستان
بوده است.
ریشه این امر آن بوده که شاپور بختیار در سال 2510 [1330] به
عنوان نماینده کارگران ایران در یکی از کنگره های کارگری کمونیستی در خارج
کشور شرکت نموده و چون کارگر نبوده و دارای خصلت های طبقاتی کارگری
هم نیست، انتخاب او ناشی از تلاش های عوامل انگلستان تلقی گردیده و وابسته
به این سیاست معرفی شده است.
جز مورد بالا مدارک و دلائل دیگری در مورد شخص فوق وجود ندارد.
ـ داریوش فروهر: در مورد این شخص گفته می شود که در سنوات قبل اصولاً
دارای آن چنان شخصیت و اهمیتی نبوده که سیاست های خارجی به فکر تماس
با او باشند.
اما بعید نیست که در سال های اخیر که وی توانسته شهرتی به دست
آورد، با او تماس گرفته باشند که البته در این مورد هم مدرک متقنی وجود ندارد.
آنچه که در مورد این شخص گفته شده، آن است که پدرش در زمان شاهنشاهی
اعلیحضرت رضاشاه کبیر، افتخار آجودانی معظم له را داشته، بعد از شهریور ماه
2500 [1320 ]به وسیله عمال انگلیسی زندانی شده و متعاقبا با قبول همکاری
با آن دولت، از زندان آزاد شده است.
در مورد خود داریوش فروهر می توان به
این قرینه توجه داشت که او عضو مکتب پان ایرانیسم2 بوده و این مکتب به
وسیله گروهی از جمله امیرتیمور کلالی که در هندوستان بوده و با عمال
انگلستان ارتباط داشته پایه گذاری شده تا در قبال
تحریکات روسها روی جزیره بحرین، مسئله اعاده 17 شهر قفقاز به ایران را
عنوان سازند و تحریکات روسها را علیه انگلستان خنثی نمایند.
فروهر بعدا از مکتب پان ایرانیسم جدا شده و حزب ملت ایران را تاسیس کرده و
مدتی هم با رکن دوم ستاد سابق ارتش ارتباط داشته است.
درباره سایر عناصر
موثر و دست اندرکار جبهه به اصطلاح ملی قرائن و شواهد و مدارکی در دست
نمی باشد.
توضیحات سند:
1ـ دکتر کریم سنجابی به روایت
اسناد لانه جاسوسی
رجوع شود به :
احزاب سیاسی در ایران، بخش
اول، جلد دوم، مجموعه اسناد
لانه جاسوسی امریکا،
دانشجویان مسلمان پیرو خط
امام، 1366، ص 186 ـ 211
مجموعه 38 سند
1ـ خانه سدان.
یکی از مراکز
تخصصی مخفی انگلیس ها در
ایران بود که در جریان نهضت
ملی شدن نفت، به دست مخالفان
انگلیس افتاد.
ایرانیان هنگامی
به اسناد خانه سدان دست یافتند
که مأموران شرکت سابق نفت
مشغول سوزاندن و معدوم
ساختن آن ها بودند، به همین
جهت بسیاری از اسناد و
مدارک از میان رفته و به دست
نیامده است.
و اسنادی که کشف
شده و مورد بررسی قرار گرفته
عموما پراکنده و مربوط به
مسایل گوناگون است.
گرچه
برخی معتقدند آن قسمت که مهم
بود در اختیار نخست وزیر و
هیئت همراه به دادگاه لاهه قرار
گرفت، آن هم معدوم شد!
اما آن چه مهم است کشف
قسمتی از محرمانه ترین اسناد
شرکت نفت انگلیس ایران و
دست یافتن مقامات دولت ایران
به این اسناد، نمونه ای از
این گونه رویداد که بی هیچ
تردیدی، در شمار مهم ترین
حوادث از این اسناد و انتشار
آن ها مؤثرترین سلاح در پیکار
با استعمارگران انگلیسی و
غاصبان نفت ایران بود، و ملت
ما را در کار ملی شدن صنعت
نفت به نحوی تعیین کننده یاری
کرد.
آن چه در این مجموعه به
دست آمده مهم است با کشف و
انتشار این اسناد، به ناگهان
پرده ها بالا رفت و راز بسیاری
از خیانت ها، رشوه خواری ها و
بند و بست ها فاش شد.
تاریخچه
و نحوه آن مفصل است که از
حوصله این توضیحات خارج
می باشد.
در میان افراد مرتبط
باید از شاپور بختیار یاد نمود،
در سند 21 نوامبر 1948 آمده
است: آی.
دی.
ش.
ج ک.
به طوری که اطلاع دارید یکی
از نمایندگان شرکت در کنفرانس
بین المللی کار در ژنو نطق
شدیداللحنی علیه شرکت ایراد
نموده.
ممکن است متن نطق
مزبور را از حزب توده در هران
(اداره روزنامه مردم) دریافت
کرده باشد.
آقای لیندن به من
پیشنهاد کرد که معاون اداره
رئیس کل شرکت نفت و دکتر
بختیار به این نطق جواب بدهند.
چون مطمئن نیستم که متن نطق
مزبور قبل از مراجعت مصطفی
فاتح و دکتر بختیار به آبادان
برسد (از قرار اطلاع واصله،
مشارالیهم تا روز دیگر باید
مراجعت کند.
خواهشمندم متن نطق های لازم
را برای ایشان هر چه زودتر
ارسال دارید ممکن است متن
آن ها برای مطبوعات شما هم
مفید واقع شود.
ف.
استاکین
سند مزبور در همان دوران
منتشر شد.
اما از سوی حزب
ایران که بختیار عضویت آن را
داشت، جبهه ملی ایران.
دولت
دکتر مصدق با سکوت از آن
گذشتند.
پس از پیروزی انقلاب
اسلامی بارها موضوع فوق
مطرح و اسناد تحلیل و منتشر
شد.
دکتر شاپور بختیار نه در
کتاب «یکرنگی» و نه در
خاطرات به آن می پردازد! و
حتی جبهه ملی و حزب ایران با
سکوت از آن می گذرند!
2ـ در سال 1325 ـ 1326، با
شکست حزب توده در صحنه
سیاست و انشعابات در درون
حزب، گروهی از دانش آموزان و
جوانان، به فکر تشکیل حزبی
افتادند و باتوجه به روحیات
ناسیونالیستی، نام پان ایرانیسم» را
بر آن نهادند.
از جمله
رهبران آن، دکتر محمدرضا
عاملی تهرانی، محسن پزشکپور،
دکتر شاپور زندنیا، دکتر پریور،
حسن غفوری غروی و مسیح
عطارد، بودند.
این گروه، تا سال 1329، به
صورت جمعی با یکدیگر ارتباط
و همکاری داشتند.
در جریان
نهضت ملّی شدن نفت ایران، با
نهضت ملّی همکاری کردند.
در
این دوران، داود منشی زاده، به
صحنه سیاست آمد و حزب
سومکا را تشکیل داد.
عدّه ای از
رهبران و اعضای حزب، به
سومکا پیوستند.
و تشکیلات
منشی زاده، فعّال شد.
در
مبارزات خیابانی، پان
ایرانیستها، با اعضای حزب توده
درگیر بودند.
بخصوص در
محیطهای دانشگاهی، حتی
زدوخوردهای خونین، بین آنها
در می گرفت.
پس از جریان
سی ام تیر، بین افراد
تشکیل دهنده پان ایرانیسم،
اختلافاتی رخ داد و حزب دچار
انشعاب گردید.
جمعی با محسن
پزشکپور و دکتر عاملی، حزب
پان ایرانیسم را حفظ نمودند.
دسته ای با داریوش فروهر، حزب
ملّت ایران را بر بنیاد پان
ایرانیسم، تشکیل دادند و به جبهه
ملّی پیوستند.
بعد از کودتای 28
مرداد، پان ایرانیسم، جذب دربار
شد و از این رهگذر، توانست به
مجلس شورای ملّی راه یابد و با
تأسیس حزب رستاخیز، اعلام
انحلال نمود و اعضای آن عضو
حزب رستاخیز شدند.
در کابینه
شریف امامی، در سال های پایانی
رژیم پهلوی، به دستور دربار،
بار دیگر حزب پان ایرانیسم
تأسیس و فعّال شد.
امّا با توجّه به
رشد سیاسی جامعه، بیزاری
مردم از حکومت و درباریان،
دیگر نتوانست پایگاه اجتماعی
پیدا کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی،
محسن پزشکپور رهبر حزب، به
غرب پناهنده شد، و در اوایل دهه
1370، به ایران بازگشت.
این حزب در نگرش فکری خود با
نوعی شووینیسم سیاسی سعی
در تحقیر ملل دیگر داشته و مروج
ایدئولوژی شاهنشاهی بوده.
از
سال های 1332 تا 1357
اعضای رهبری آن از کارگزاران
رژیم پهلوی.
نمایندگان مجلس
شورای ملی و حتی وزیر در
کابینه ها بودند.
(تربتی، محمود: احزاب سیاسی
ایران، حزب پان ایرانیسم، مرکز
اسناد انقلاب اسلامی، تهران
1379)
منبع:
کتاب
شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک صفحه 440