صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ علی مظفری

تاریخ سند: 24 خرداد 1350


موضوع: شیخ علی مظفری


متن سند:

از: 2/ ﻫ تاریخ:24 /3 /1350
به: 312 شماره: 1921/ ﻫ
موضوع: شیخ علی مظفری

ساعت 8:30 روز 19 /3 /50 در خیابان 10متری جنگلده آقای شیخ علی مظفری که از قم آمده با شیخ عبدالنبی احمدی ملاقات و ضمن بحث و گفتگو اظهارداشت در قم شدیداً مخالفت بود بین روحانیت و دولت حتی به زد وخورد هم رسید از طرفی آیتاله خمینی هم اعلامیهای برعلیه شاه و دولت و جشنهای دو هزار و پانصد ساله داده که در آن قید شده اینهمه بودجه که باید فدای جشن‌های دوهزار و پانصدساله گردد چرا و برایچه.چرا برای رفاه وآسایش عمومی مصرف نشود.1 آنقدر خرج میخواهید بکنید برای چه مثلاً فیل آوردن از آفریقا برای سواری سران ممالک به 700 هزار تومان و یا کوبیدن خانههای کنار تختجمشید و بیسامان نمودن مردم بدبخت یعنی چه آوردن چادر بزرگ به میلیونها تومان موضوعی ندارد خسرو پرویزی که نامه پیغمبر اسلام را پاره کرد برایش جشنگرفتن ندارد. خلاصهالکلام گفته میشود دانشگاه هم یک علت مخالفتش همین است چریکهای سیاهکل2 انقلابشان روی همین اصل است خلاصه تا فرارسیدن جشنهای دوهزارو پانصدساله تحول عظیمی برعلیه یارو بهوجودخواهدآمد.
نظریه شنبه. شیخ علی مظفری یکی از روحانیون طرفدار خمینی است و از مخالفین میباشد.
نظریه یکشنبه. یادشده در این ساواک فاقد سابقه مضره سیاسی میباشد و باتوجه به آشنائی که شنبه با وی دارد نظریه شنبه تائید میشود.قابوس
نظریه گ10. نظریه یکشنبه موردتائید است.
در ساعت 12 روز 28 /3 /50 به بخش 312 واصل گردید.
فیش بررسی و ارائه شود31 /3 161119 بایگانی شود.
آقای مجتبوی: سابقه مظفری بررسی و پرونده تشکیل و برای ... اظهاراتش ضبط شود.

توضیحات سند:

1. اعلامیه موردنظر بدین شرح می‌باشد:
20/اردیبهشت ماه 1350
بسمه‌تعالی
یورش وحشیانۀ کماندوهای شاه جلاد به دانشجویان و کارگران، بار دیگر پرده از چهرۀ ماسک‌دار رژیم ایران برگرفته، این حقیقت را روشن می‌سازد که شاه برای حفظ موقعیت‌ پوشالی و خدایگانی خود آمادگی کامل دارد که به هرگونه وحشیگیری و آدمکشی دست زده، زمین ایران را با خون جوانان ارزندۀ این کشور نگین سازد. شاه تنها برای اربابان غارتگر و غلامان حلقه به گوش خود ارزش و احترام قائل است ولی برای آنان که از فضیلت و شخصیت انسانی بهره‌رو بوده و تن به پستی و مزدوری و بت‌پرستی نمی‌دهند هیچ ارزشی قائل نیست. او اصولاً نمی‌تواند معنی فضیلت و انسانیت و حریت را درک کند. او بسان برادر مزدورش، ملک‌حسین، حاضر است برای ادامۀ زندگی مزدوران خویش و تأمین منافع اربابان غارتگر و امپریالیست خود، انسان‌ها را نابودگردانده و به نیستی بکشاند.
حوادث دلخراش اخیر طهران/تهران در هفتۀ گذشته، دگرباره نظرها را به خود معطوف ساخت و روی جنایتکاران حرفه‌ای را سفید کرد. حملۀ کماندها و چتربازان به کارگران، بسیار ناراحت‌کننده بود، در این حمله بیش از پانزده نفر کشته، صدها نفر زخمی، گروهی دستگیر و جمعی به دستور مقامات اخراج و به صفوف بیکاران ملحق شدند. (و این است معنی حمایت از کارگران).
یورش پلیس و کماندوهای گارد سلطنتی به دانشگاه تهران و دانشکدۀ صنعتی آریامهر، بی‌گمان در تاریخ به عنوان یک تراژدی وحشتناک ثبت خواهد گردید، چه آنکه در این یورش از مستخدم و کارگران سلف سرویس گرفته تا دانشجویان و اساتید همه و همه از مراحم ملکونۀ خدایگان شاهنشاه، بهره‌مند شدند. متجاوز از بیست دانشجوی، پسر و دختر کشته، صدها نفر زخمی و دست و پا سر شکسته و به بیمارستان‌ها منتقل گشته و صدها نفرروانۀ زندان‌ها گشته و در آستانۀ شکنجه‌های جهنمی هیتلری قرار گرفتند. (آیا نباید انتظار داشت که چنین دانشگاهی در آیندۀ بسیار نزدیک ـ همانطوری که اعلیحضرت در یکی از نطق‌های گذشته فرمودند ـ دانشجو از خارج کشور جلب کند؟؟) آیا اینان چه جنایت و جرمی را مرتکب شده بودند که بایستی در محیط دانش و تحقیق اینگونه از پای درآیند؟ آیا مگر اینان چشم امید کشور نیستند که بایستی طعمۀ جنون شاه سبع خصلت گردند؟ آری تنها جرم اینان این بوده که نمی‌توانسته جور و شکنجه‌های قرون وسطائی را که به دوستان و هم‌کلاسی‌هایشان وارد می‌آورند، ببینند، اینان نمی‌توانستند ببینند که بودجه‌های هنگفتی از بودجۀ کشور صرف مخارج جشن‌های منحوس و مبتذل 2500 سالۀ شاهنشاهی ایران بشود. جشن‌ها برای بزرگداشت خاطرۀ سلطنت شاهانی که در پروندۀ آنان، چون یادگار پلیدشان، چیزی جز آدمکشی و ستم و تغذیه از خون ملت، به چشم نمی‌خورد و پیوسته در طول تاریخ هر صدای آزادیخواهی و انسان‌دوستی را در نطفه خفه کرد و کاخ‎‌های خود را بر جمجمه‌های آزادیخواهان زمان خود برپا می‌داشتند. آری این جشن، برای یادبود همۀ این جنایت‌ها است و بایستی این مخارج گزاف از حلقوم خلق گرسنۀ ایران ربوده شود و مصرف گردد. آن هم در شرایطی که اکثریت ملت ایران با گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کنند و در همان استان شیراز یا سیستان و بلوچستان، قحطی و گرسنگی کولاک می‌کند و عشایر بیچاره، به شهرها هجوم آورده‌اند و برای ادامۀ زندگی خود به گدائی و فروش فرزندان خود دست زده‌اند. کسی نیست به این جلادان مزدور خون‌آشام بگوید آخر از جان جوانان عزیز ملت ما چه می‌خواهید؟ آیا آن همه جنایات و آدمکشی‌های گذشته، برای تأمین مقاصد شوم بت شما کافی نبود؟ آیا حادثه دلخراش مدرسه فیضیه و کشتار وحشیانه پانزده خرداد نتوانست پایه‌های رژیم پوشالی شاه را استوار سازد که باز دست به اینگونه اقدامات می‌زند؟
ملت ایران بداند که این بزرگداشت‌ها، تجلیل‌ها و جشن‌های 2500 ساله تنها برای احیاء اصول ارتجاعی، آتش‌پرستی و افکار پوسیدۀ زرتشتی‌گری و در حقیقت به منظور کوبیدن مکتب زنده و تحرک‌زای اسلامی عزیز است و عناد رژیم شاه نسبت به اسلام به حدی است که حتی از تاریخ هجری اسلامی نگذشته و نغمه تبدیل آن را به تاریخ 2500 ساله ساز کرده‌اند باشد که بخاطر مقاصد شوم آنان نه مکتب زنده‌ای در ایران وجود داشته باشد و نه افراد متحرکی.
رژیم شاه پیوسته از این دم می‌زند که در ایران عده‌ای بی‌خبر که از چند هزار نفر تجاوز نمی‌کنند، با برنامه‌های به اصطلاح انقلابیش مخالفند، ما نمی‌دانیم اگر مراکز علمی و فکری بی‌خبر باشند، پس باخبرها در کجا به سر می‌برند؟ یا اینکه راست است بی‌خبرند ولی بی‌خبر از پشت پردۀ اسرارآمیز رژیم پوشالیش و بی‌خبر از نقشه‌های ویرانگر وی و اربابان استعمارچی‌اش به علاوه باید از این بی‌خبر پرسید شما که هیچ روزنه‌ای برای ابراز نارضایتی‌های نگذاشته‌اید از کجا خواسته‌های مردم را می‌دانید؟
جای خوشوقتی است که علیرغم تبلیغات دستگاه حاکمه، کلیۀ طبقات کشور، مسیر واحدی را می‌گذرانند که انجام آن پایان بخشیدن به امپریالیسم و صهیونیسم و عمال آنها است و روحانیون مترقی همواره حامی مبارزات طبقات گوناگون ویژه دانشجویان رزمنده‌اند و از کلیه اعتصابات و تظاهرات آنان پشتیبانی می‌نمایند. در اینجا مناسب است چند فرازی از پیام نامۀ رهبر ضد استعمار و قائد بزرگ اسلام حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی ارواحنا فداه که برای حجاج بیت‌اله الحرام ارسال فرمودند نقل نمائیم: (... ، با بهانه‌های بی‌اساس به دانشگاه‌ها حمله می‌کنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه و زندان به سربازخانه می‌کشانند، حوادث اخیر دانشگاه‌های ایران و یورش وحشیانه و بی‌رحمانه دستگاه جبار به دانشجویان سخت ما را متأثر ساخت، این روش غیرانسانی نمونۀ دیگری از نقشه‌های استعمارگران برای سرکوبی دانشگاه‌ها و دانشجویان می‌باشد. من این اعمال چنگیزی و قرون وسطائی را شدیداً تقبیح می‌کنم و اطمینان دارم که دانشجویان غیور و وطن‌خواه هرگز عقب‌نشینی نکرده تسلیم نخواهند شد.)
آمریکا و رژیم دست‌نشانده‌اش باید بداند که با زجر و شکنجه و تبعید و اعدام و کشتارهای دسته‌جمعی، نمی‌تواند ملت ایران را از اهداف مترقی خود بازدارد و سرانجام، ملت ایران به رهبری رهبرانی چون آیت‌اله خمینی با الهام از قوانین حیاتبخش و تئوری‌های انقلابی اسلامی، مسیر حتمی خود را تعیین نموده نمی‌گذارد او را از دیگر ملت‌های مسلمان جدا نگهدارند و به زودی بسان برادران عرب مسلمان خود و با الهام از تحول انقلابی خاورمیانه ایران را با خون خود از مزدوری اسرائیل و امپریالیسم ایالات متحده آمریکا، نجات خواهند بخشید و ایرانی آزاد و مترقی و پیشرفته بوجود خواهند آورد.
ملت مسلمان ایران: بر شما است که به پیروی از فرموده‌های آیت‌الله خمینی، پشتیبانی خود را از دانشجویان ارزنده مسلمان دانشگاه‌ها اعلام نمائید. و السلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته.
روحانیون مترقی حوزۀ علمیه قم
با ما همکاری کنید پس از خواندن به دیگران نیز بدهید تا بخوانند در صورت امکان تکثیر کنید.
2.گروه سیاهکل: جنبش مسلحانه انقلابی ایران را شمار دیگری از مارکسیست ـ لنینیست که به مائوئیسم گرایش داشتند مانند حمید اشرف، غفور حسن‌پور و علی‌اکبر صفایی فراهانی بنیاد نهادند. این گروه برای به دست آوردن سلاح، نمایندگانی را به عراق فرستادند تا از کمک‌های رژیم بعث که به ظاهر اندیشه براندازی رژیم را در سر داشت، برخوردار گردد. از این رو، دو تن از اعضای گروه رهسپار عراق شدند و با مقامات امنیتی رژیم بعث ملاقات و با همکاری آنان با دکتر محمود پناهیان، نماینده «کا.گ.ب» در بغداد ارتباط برقرار کردند و در این رابطه مقداری سلاح و مهمات و مواد انفجاری دریافت داشتند. این گروه در تابستان سال 1349 به دو بانک در تهران حمله و موجودی آنها را به سرقت بردند. هم‌چنین در شهریور سال 49 یک تیم از گروه به مازندران و گیلان اعزام شدند تا در زمینه شناسایی نقطه‌های استراتژیک اقدام نمایند و در میان جنگل‌های شمال پناهگاه‌ها و جایگاه‌هایی برای نگهداری سلاح‌ها، مواد غذایی، دارو و پوشاک بسازند و روی عناصر بومی برای کشاندن آنان به سوی گروه کار کنند.
به دنبال دستگیری برخی اعضای گروه توسط ساواک، تعدادی از اعضاء به ارتفاعات رفتند و رژیم نیز در پی دستگیری آنان فعالیت گسترده‌ای را آغاز نمود. اعضای گروه در تاریخ 19 بهمن 1349 به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کردند و پس از کشتن و زخمی کردن مأموران پاسگاه و ربودن سلاح‌های آن به ارتفاعات فرار کردند. اعضای گروه در تاریخ 29 بهمن توسط روستاییان که شنیده بودند یاغی‌ها به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کرده‌اند مورد حمله قرار گرفتند و پس از کتک سختی که به آنان زدند، تحویل ژاندارم‌ها دادند. بدینگونه از 9 تن افرادی که در تیم کوه فعالیت داشتند، دو تن کشته شدند و 7 تن دستگیر گردیدند.
رژیم شاه در پی بازجویی‌های گسترده از دستگیرشدگان و گرفتن اطلاعات آنان، بی‌درنگ نامبردگان را با دیگر افراد گروه سیاهکل به محاکمه کشید. دادگاه آنان را به مرگ محکوم کرد که با اعتراض و درخواست تجدیدنظر از سوی دستگیرشدگان، بی‌درنگ دادگاه تجدیدنظر آنان تشکیل و رأی دادگاه قبلی را تأیید کرد. محکومان تقاضای رسیدگی فرجامی کردند لیکن این فرجام‌خواهی از سوی شاه پذیرفته نشد. از این رو حکم صادره درباره آنان در سپیده‌دم روز 26 /12 /49 در میدان چیتگر به اجرا درآمد و بدینگونه گروه سیاهکل از هم پاشید و از میان رفت. رِژیم شاه نیز در پایان اسفند اسامی سیزده نفر از تیرباران شدگان را در جراید منتشر ساخت.
(به منظور آگاهی و شناخت دقیق این گروه و چگونگی سازماندهی و فعالیت آنان و اطلاع از جزییات محاکمه واقعه سیاهکل، ر.ک: نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، ج3، ص 288)


منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 232

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.