عضو سازمان سیا!!؟
متن سند:
عضو سازمان سیا!!؟
از زمانى که هندوستان بزرگ (شامل: هندوستان، پاکستان، بنگلادش و کشمیر) مستعمره انگلیس شد، دو کشور ایران و افغانستان که مرز مشترک با روسیه تزارى و بعدا شوروى کمونیستى داشتند، براى انگلستان اهمیت حیاتى درجه اول یافتند و حریمى براى جلوگیرى از توسعهطلبى روسیه تلقى شدند.
در زمان قاجاریه، انگلستان در ایران و افغانستان بسیار فعال بود ولى در این بین، کشور ایران از اهمیت بیشترى برخوردار بود، چرا که با تصرف ایران، حتى با تصرف شرق ایران، توسط روسها، امپراطورى جهانى انگلیس و به ویژه هندوستان بزرگ در معرض مخاطره جدى قرار مىگرفت.
طبیعى است که انگلستان براى تحقق اهداف خود، به اطلاعات دقیق و شناخت عمیق و همه جانبه و شبکههاى جاسوسى گسترده نیاز داشت و به علاوه و به خصوص نیازمند حمایت و وفادارى حکام محلى و سران ایلات و عشایر بود. لذا آنها را مورد توجه دقیق قرار داد.
شیخ خزعل در خوزستان، قوامالملک در فارس، شوکتالملک علم در شرق ایران (جنوب خراسان و سیستان و بلوچستان)، صارمالدوله در اصفهان، خان اکبر در گیلان، اسعد بختیارى و... در میان بختیارىها، قراگزلو و زاهدىها در همدان و در مرکز ایران (تهران) نیز سیاستمداران حرفهاى تربیت شده انگلیس مانند: محمود جم، منصورالملک، عینالملک و...در راستاى اهداف استعمار پیر، به فعالیت پرداختند. بنابراین انگلیسىها بسیار پیش از صعود رضاخان به سلطنت، در طبقات بسیار بالاى ایران، نفوذ عمیق داشتند. انقلاب بلشویکى در روسیه و مشغول شدن روسها به مسائل داخلى خود، بهترین موقعیت را براى انگلیسىها فراهم آورد تا یک حکومت مقتدر نظامى در ایران برقرار کنند. بدین ترتیب، ایران سپر بلاى هندوستان شد تا منافع استراتژیک انگلستان محفوظ بماند و رضاخان این رُل را براى انگلیس بازى کرد.
پس از جنگ جهانى دوم، انگلستان به شدت ضعیف شد و امپراطورىاش را از دست داد. هندوستان بزرگ و مستقل، تقسیم شد و آمریکایىها، که در طول جنگ بسیارى قوى شده بودند، وارد معرکه شدند. انگلیسىها تا مدتى کوشیدند تا شاید امپراطورى خود را حفظ کنند، ولى به تدریج برایشان روشن شد که حفظ «همه»، امکان ندارد و لذا با آمریکایىها شریک شدند و تعدادى از عوامل خود مانند: امیر اسداللّه علم، حسنعلى منصور، امیرعباس هویدا، جعفر شریفامامى و غیره را به امریکا معرفى کردند.1
پس از ماجراى شهریور 132 که منجر به فرار و سپس تبعید رضاخان و به تخت نشستن محمدرضا پهلوى، با توافق آمریکا و انگلیس گردید، وى در تمام طول سلطنت خود با مقامات اطلاعاتى انگلیس و امریکا تماس و ملاقاتهاى منظم داشت. یعنى اینکه هر 15 روز یک بار کارمند ارشد اطلاعاتى سفارت انگلیس را به تنهایى مىدید و با کارمند ارشد سیا در ایران نیز به همین نحو ملاقات داشت.
این ملاقاتها، تنها در داخل کشور صورت نمىگرفت، بلکه در سفرهاى هر ساله محمدرضا به سوئیس ـ براى بازىهاى زمستانى ـ با رئیس MI6 جلسات منظم داشت که تنها فرد شرکتکننده در این جلسات «شاپورجى» بود، و به همین صورت، چنین رابطهاى را ـ در همین سطح ـ با سیا نیز داشت. در دوران سلطنت محمدرضا پهلوى، تماس با سفارتهاى انگلیس و امریکا ـ به خصوص با سفارت امریکا ـ غیرقابل کنترل شده بود. براى جبران این نقیصه، خود محمدرضا در عالىترین سطوح تماس مىگرفت و کلیه مسؤولین را مجاز به ملاقات با آنها کرده بود و به کرّات هم دستور مىداد که آنچه انگلیسىها و امریکایىها مىخواهند، در اختیارشان گذاشته شود. یعنى اینکه، نه محدودیتى در تحویل اخبار و اطلاعات وجود داشت و نه محدودیتى در تماس با آنها.
دربار محمدرضا پهلوى مملو از وابستگان امریکا و انگلیس بود. افرادى مانند عبدالکریم ایادى از سوى آمریکاییها و اسداللّه علم از سوى انگلیسىها این شبکه را کنترل مىکردند.2
سند زیر که مربوط به بهمن ماه سال 1345 است، یکى از هزاران گزارشهایى است که در خصوص تماس اعضاى دولت هویدا، با دستگاههاى جاسوسى غرب، تنظیم گردیده است. همانگونه که از این سند بر مىآید، تماسها، به قدرى عریان و بدون کنترل است، که در بین مردم، زبان به زبان نقل مىشده و نُقل محافل آنان بوده است.
متن این سند، چنین است :
طبق شایعات موجود عدهاى از کارمندان شاغل دولت منجمله آقایان هوشنگ انصارى وزیر اطلاعات، عبدالرضا انصارى وزیر کشور، دکتر منوچهر گودرزى معاون نخستوزیر، دکتر کاظمزاده معاون سازمان برنامه، خانم حشمت یوسفى دبیرکل سازمان زنان، دکتر مهذب نماینده مجلس، دکتر کیانپور معاون سابق گمرکات، دکتر سمیعى مدیرکل بانک مرکزى، بهادرى معاون نخستوزیر، هوشنگ پیرنظر رئیس شوراى عالى ادارى، دکتر معتمد وزیرى
معاون وزیر اطلاعات، دکتر رشتى نماینده مجلس، دکتر فرمانفرماییان مدیرکل بانک اعتبارات صنعتى، دکتر معاضد نماینده
مجلس، عضو سازمان سیا مىباشند.
توضیحات سند:
پینوشتها:
1. ر. ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، صص 281 ـ 288
2. همان، صص 332 ـ 333
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 179