درباره: محمد حسینی بهشتی فرزند فضلاله
متن سند:
به: ریاست ساواک تهران ۲۰ه ۱۲ تاریخ: ۲۱/۱۰/۵۳
از: اداره کل سوم ۳۱۲ شماره: ۷۹۷۳/۳۱۲
درباره: محمد حسینی بهشتی فرزند فضلاله
بازگشت به: ۲۰۲۸۸ه ۱۲- ۱۸/۷/۵۳
برابر پارهای از اخبار تأیید شدهای که اخیراً واصل شده نامبرده بالا علاوه بر شرکت جلسات هفتگی مکتب قرآن در جلسات دیگری* که با شرکت پارهای از عناصر مورد اطمینان روحانی مزبور میباشند و این جلسات بعضاً در منزل خود او تشکیل میشود، نیز شرکت و پیرامون پارهای از مسائل امنیتی بحث و تبادل نظر مینمایند. بعلاوه قرائن موجود حاکی از آنست که به احتمال قوی فرد یاده شده در فرصتهای مناسب از موقعیت شغلی خویش به منظور پیاده کردن نیات سوء خود استفاده خواهد کرد. از سوی دیگر گزارشهای رسیده نمایشگر آن است که جلسات مکتب قرآن به تدریج گستردهتر شده به طوری که ضمن آن که عده بیشتری از عناصر طرفدار جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی، در مقایسه با قبل، در این جلسات شرکت مینمایند (در یکی از جلسات سید محمود علائی طالقانی نیز شرکت و به سئوالات طرفداران خویش پاسخ گفته است) از چندی قبل تعدادی از دانشجویان متعصب مذهبی دختر و پسر نیز از این جلسات استقبال مینمایند.
با توجه به آنچه که در بالا گفته شد، خواهشمند است دستور فرمائید با بهرهگیری از کلیه امکانات موجود نسبت به انجام موارد خواسته شده زیر اقدام نمایند.
۱- اعمال و رفتار محمد حسین حسینی بهشتی را چه در محل کار (در صورت لزوم با همکاری بخشهای مربوطه دیگر آن ساواک) و چه در محیط خارج تحت کنترل بیشتری قرار داده شود.
۲- ترتیبی داده شود که محل تشکیل جلسات مخفی یاد شده بالا و مریدان او، مشخص گردیده، منابع فعال و ارزنده آن ساواک در این جلسات شرکت و از فعل و انفعالاتی که در آنها صورت میگیرد آگاهی حاصل شود.
٣- از جلسات هفتگی مکتب قرآن مراقبتهای بیشتری عمل آورده و پیرامون مطالب مطروحه در این جلسات اطلاعات کافی کسب شود.
۴- نتایج حاصله را مرتباً با این اداره کل اعلام دارند %
مدیر کل اداره سوم ثابتی ۱۵/۱۰
رهبر عملیات - باقری
رئیس بخش ۳۱۲-۱۵/۱۰
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی - عطار پور ۱۶/۱۰/۵۳
توضیحات سند:
* - شهید رجائی از تشکیل این جلسات چنین یاد میکنند. شب تولد امام رضا (ع) بود ۴ آذر ماه ۵۳ [ذیقعده ۱۳۹۴] که دستگیر شدم. برای این که جریان زندان را بتوانم درست شرح بدهم یک کمی به عقب بر میگردم. ما با آقای دکتر بهشتی یک جلسه هفتگی مذهبی داشتیم که ایشان ۱۵ نفر را انتخاب کرده بودند. آنها تعلیمات مکتبی را در یک جلسه آماده میکردیم بعد هم باز گوش میدادیم و آماده میشدیم که در آینده خودمان گردانندههای کلاسهای دیگر باشیم. تقریباً تمام افرادی که در آن جلسه بودند دارای پرونده سیاسی بودند و ما در آن جلسه اجتماع به طور مختصر تقریباً جمع میشدیم و کمتر کسی از آن جلسه مطلع بود. آنشب که از آن جلسه میآمدم دستگیر شدم... وقتی که در ماشین چشمانم را بسته بودند و میبردند یکی از مأموران پرسید که در منزل رفقایت بودی؟ گفتم بله، و بعد از یک شب که در سلول گذراندم همان شب اول متوجه شدم که کار اشتباهی کردم و از خودم پرسیدم که تو گفتی در منزل رفقایم بودم حالا میپرسند که رفقایت چه کسانی هستند. تو باید ۱۵ نفری که آنجا بودند همراه دکتر بهشتی اسامیشان را بگوئی و البته در آن موقع هم خیلی شرایط سخت بود و هر کس زندان میآمد و تا میخواست ثابت کند که مثلاً چه کار میکرده حداقل باید یکی دو سال زندان بماند. من به این نتیجه رسیدم که باید این اشتباهم را تصحیح کنم، فردا که مرا جهت بازجوئی بردند، آنجا اظهار کردند که شرح حال دیروز را بنویس، من نوشتم تا به شرح حال شب رسیدم، که چنین نوشتم: بله شب سوار اتوبوس دو طبقه شدم جهت رفتن به مسجد جلیلی خیابان محل عبور ما شلوغ بود و چنان بود که بالاخره آخر شب از ترافیک خلاص شدیم و دیگر دیر شده بود و مسجد هم نتوانستم بروم و راه منزل را پیش گرفتم. غافل از این که آن کسی که در ماشین از من سئوال کرده بود که منزل رفقایت بودی خودش بازجوئی میکرد و مشاهده کرد که من همه شرح حال را نوشتم به جز این که منزل رفقایم بودم را و این برای آنها خیلی ارزشمند بود که منزل رفقا و خود رفقا را بتوانند پیدا کنند. شروع کردند، به شکنجه شدید و منهم بیاری خدا تا آخرین لحظه حتی بعد از این که بسیاری از اطلاعاتم لو رفت اما هیچ وقت آن جلسه را برای ساواک نگفتم. ر. ک. اسوه صبر و استقامت شهید محمدعلی رجایی دفتر اول ص ۱۹
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی صفحه 268